eitaa logo
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
135 دنبال‌کننده
282 عکس
108 ویدیو
11 فایل
جایی از نسل زد برای گفتن از مسائل فرهنگی،نقداجتماعی،علمی،ادبی و خلاصه روایتی از تجربه زندگی! 👤[ایده های یک #دهه_هشتادی]: @Mojshik کست باکس: https://castbox.fm/va/6100095 شنوتو: https://shenoto.com/channel/podcast/Engasht آیدی تلگرام و سروش: engasht_ir@
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷️معرفی کانال 🔸️این کانال حاوی مطالب، یافته ها و نگاشته های گروهی از طلاب حوزه علمیه قم، در جهت پیش برد اندیشه های انقلاب اسلامی هست. 🔸️حوزه فعالیت این کانال علوم متداول دینی و امتداد های علوم انسانی آن است. 💠دیدگاه دین پژوهی ما مبتنی بر دنباله ای از جریان مجدّدین حوزوی است یعنی مرحوم حائری بزرگ و شاگرد صالحشان امام خمینی (ره). از این رو خود را نو مجدّدین می خوانیم و حال وظیفه تعریف، ترویج و دفاع از بنیان های نظری انقلاب اسلامی را بر دوش خود می بینیم اکنون نیز ملزم به ولایت فقیه و پایبند به آرمان های انقلاب اسلامی تحت رهبری امام خامنه ای بوده و ان شاءالله ما کسانی هستیم که به‌ هدایت الهی و عنایت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمدن نوین اسلامی را رقم خواهیم زد. و من الله توفیق
یادداشت📃 فهم ما از زندگی آن است که همواره در حال زیانیم. ما در انتخاب خیلی مواقع میان بد و بد تر انتخاب می کنیم و یا با قبول امری خود را از دیگری محروم می سازیم. از طرفی خیلی از انسان ها با نوع انتخاب هایشان روی هم اثر می گزارند و از آنجا که نظام علت و معلولی بر عالم حاکم است_ هم مکانیکی (ساختاری) که ماشین را تعیین می بخشد و هم به صورت غایی_ که همین تداخل اهداف موجب می شود ما از خیلی چیز ها محروم شویم. اساسا با این حساب ما انسان ها همواره در حال زیانیم و زندگی یعنی زیان چرا که خدا نیز جز این نمی داند. حال بحث این است که آیا این حالت در آخرت هم باقیست؛ یعنی پس از محاسبه قیامت و قرار گرفتن در بهشت و جهنم آیا می توان چنین سوالی را مطرح کرد؟ (۱) @enegasht_ir
یادداشت📃 ادامه ..... این پاسخ با نگاهی درون دینی به عنوان محل ابتلا بودگی دنیا قابل پذیرش می نمایاند، اما روز جزا چطور؟ آیا بقای این زیان (یعنی محرومیت آدمی از بهترین انتخاب ها و افتادن میان انتخاب های سطح پایین تر) را در روز قیامت نیز شاهدیم؟ اگر پاسخ آری باشد یعنی خداوند بی در نظر گرفتن امکانات موجود (موقعیت) دست به حکم می زند و این حکم هر چه که باشد نتیجه اش نقض حقوق بشر (نادیده گرفتن او در موقعیت سختی که قرار داشت) است و این طبق اصل عقلی عدالت واجب الوجود (خدا) قابل پذیرش نیست. در آنجا خداوند متعال بایستی وضعیتی را بوجود آورد که در آن انسان ها آن زیان هایی را که دیده اند برایشان جبران شود. هر چند به هر حال تاریخ شکل گرفته و گذشته دیگر بر نمی گردد اما در عوض به عنوان انصاف در ارزیابی انسان باید تمام آن پیش فرض هایی که کارنامه اعمال وی را تشکیل داده در فرایند دادرسی منظور گرد تا حکم منصفانه تلقی گردد. این فرض بنا بر قبول اختیار انسان، آنچنان که ممکن است متضمن جبر نیست چرا که اگر جبر بر هستی حاکم بود، اصلا هرگز دارالامتحان بودن دنیا و غایت نگری به یوم الجزا معنایی نداشت. خداوند همه را در احسن وجه می آفرید و آن ها هم مثل گاو و گوسفند می زیستند. اراده، موهبتی است که به انسان ارزانی گشته تا او از این نعمت بهره ببرد که خودش، می تواند با اجازه خداوند، سرنوشت خود را دستکاری کرده و حتی در سرنوشت آیندگان و دیگران نیز دخیل باشد. او می تواند ادامه دهنده نیاکانش باشد یا مبدع وضعی نوین که این، شرور عالم و زیان کهن دنیا را قابل تحمل می گرداند. حال می ماند نکته اول یعنی زمان از دست رفته که در ظاهر قابل توجیه نیست مگر آنکه زمان به عنوان بعدی از دنیای فانی را هم جزئی از امتحان الهی بدانیم و بگوییم عوض آن به قدرت نامتناهی الهی پرداخت خواهد شد. (۲) @enegasht_ir
مقاله📃 فقه ثمره تمامی علوم اسلامی است که در طول حیات ۱۴۰۰ ساله خود از صدر اسلام تا کنون، عهده دار تبیین احکام عملی و چگونگی بایسته های الهی است. آنچه با نظری کلان به تراث گران‌سنگ تفقه بر می آید؛ تلاشی منسجم و ممتد از طرف فقیهان است که علی رغم استقلال رای هر کدام؛ در راستا و حفظ چهارچوبی یکسان به تکامل و غنا و دقت این فرایند افزوده اند. البته قبول چنین تحلیلی برای مخاطب امروزی قدری دشوار است. هجمه مکاتب حقوقی و فلسفی و روش های تفسیر متن (هرمنوتیک) شایع در غرب به جهان اسلام، اندیشه وی را متشتت ساخته و به نوعی میان درک او و اندوخته معرفتی سنت دینی قدری فاصله انداخته. متناسب با چنین فضایی شایسته می نمایاند که با باز تعریف فقه و روشنگری نسبت شارع و مکلف، با تقریری امروزین نسبت به اذهان جدید پاسخ گو باشیم. (۱) @enegasht_ir
مقاله📃 ادامه..... آنچه که عنوان نقطه ثقل تعاریف فقه را یدک می کشد فعل مکلف است که در آنسوی تطابق کنش با حرام و حلال الهی به رقم خوردن سعادت بندگان می انجامد. در مبانی اسلامی خصوصا شیعه هیچگاه رابطه انسان و معبود چون برخی تلقی های دئیستی و الهیاتی مدرن و سنتی یک جانبه و ناقص دیده نمی شود. یک سوی این ارتباط شأن آفرینش انسان و امر هدایت اوست که به خلاصه آن را ربوبیت می نامیم. به موجب چنین تلقی احکام خداوند جز صلاح بنده و رستگاری او را در نظر نداشته. در سوی دیگر پذیرش فرامین الهی و تقید به آنها را عبودیت می دانیم. (۲) @enegasht_ir
مقاله📃 ادامه..... برای آنکه مناقشه های سخن بالا را محدود سازیم لازم است بدانیم هر کدام از طرفین نسبت [عبودیت و ربوبیت] در دو محل جدا مورد برسی قرار گرفته اند‌. عمده نگاه های سنتی دینی بحث از ربوبیت را از ابواب توحید و شئون حق تعالی می دانستند که محل نزاع چنین بحث هایی محدود به کلام و فلسفه بود. از طرفی نوع احکام ایجاب می کرد که حیرت مکلف در باب عمل مطابق شارع بر طرف گردد یعنی احکام؛ تنها شکل عبادی و ملحقّاتی جهت جلب نظر شارع پیدا می کردند. چنین دیدی در تقسیم بندی علوم میان متاخرین مخصوصا پس از سلطه اخباری گری و فاصله گرفتن از قرآن بر مجامع دینی حاکم شد. این نگاه در سال‌های منتهی به انقلاب که جز فقه و اصول دیگر علوم را به حاشیه راند شدند ادامه یافت و با پیروزی انقلاب و تهی گردیدن طلاب علوم دینی از حدیث بیش از پیش قوت گرفت و همین تلقی ناقص محل شبهات گوناگون شد. با تمام اینها آنچه که زیر سوال نرفت حیث دانشی فقه بود. در تقسیم موضوعی بالا نسبت به هر جایگاه [عبودیت و ربوبیت] روش و محتوای استنباط مخصوص به خود معین گردید هر کدام در نوع خود حیث دانشی خاص خود را ایجاد نمودند. بحث ما در فقه نسبت به موضوع، غرض، فایده، روش، تعریف و.... مشخص است که موجب انسجام فقه به عنوان علم می شود. آنچه که مقوم بحث ماست قدمت موضوعی و تداوم پایبندی به انسجام داخلی یاد شده در رئوس ثمانیه فقه است، چرا که چنین سیر مشخصی در هر علم، هر تغییر و تبدل درون دانشی را به منزله تکاملی می انگارد که هر چه پیش می آید حیث کاشفیّت آن علم را (که از ارکان مشروعیت هر علم هست) استحکام می بخشد. از تعاریف اصولی شیخ طوسی تا شیخ انصاری و فقهای مُعاصر و از من لا یحضره... تا جواهر و تحریر الوسیله، ما مویدات فراوان بر اثبات این مطلب داریم چنان همین اصطلاح فعل مکلف که در قدمت هزار ساله اش بر اجماع کاربست آن در آثار متقدمین و متاخرین فقیهان و اصولیین تردیدی نیست. از هر آنچه که گفته شد (تحلیل موضوعی، نسبت شناسی خدا و انسان و معلوم ساختن وحدت موضوعی در فرایند سنت فقهی) بر می آید که ما با فقه به عنوان دانش مواجهیم که در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اش عهده دار کشف فرامین الهی از منابع وحیانی بوده و مجموع دگرگونی هایی که فقیهانی چون شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن ادریس و شیخ اعظم در فرایند آن انجام داده اند، تصرف در موضوع و غرض و حیث های دیگر آن نداشته که انسجام آن را بر هم زند یا کاشفیّت آن را خدشه دار کند. (۳) @enegasht_ir