eitaa logo
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
795 ویدیو
36 فایل
﷽ 📌 کانال رسمی مقر دختران انقلاب شلمزار +هستیم بر آن عهدی که بستیم😎✌️ 💌قراره اینجا، هم دنیای دخترونه متفاوتی رو باهم تجربه کنیم هم دنیای دخترونه بسازیم ✌️اینجا،من و تو یا همفکریم یا هموطن😉 -خادم: @jahaad315
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
ز کودکی در این خانه نوکری کردم گدایی در این خانه عزتم شده است #حسینِ‌من #اربعین #دخترانه #مقر_دختر
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را دریاب این سپاه پیاده نظام را... هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت در موکب نخست، جواب سلام را از دست خادمان تو نوشید هر که چای یکجا چشید لذت شُرب مدام را گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد اشک علی‌الدوام ، قوام کلام را «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش» ما قابلیم نوکری این امام را با دست خالی آمدم و روی من سیاه! چیزی نبود قابل عرض این مقام را مصراع آخر است، رسیدیم کربلا باید چه کرد این همه حُسن ختام را؟ @enghelabion97
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
آقای امام حسین(ع) نکنه این آخرین محرم و صفر عمرمون باشه؟ من میدونم تو مشتی‌تر از اونی که بذاری ته قص
پویش ✨به سوی ظهور «روایت دخترانه»✨ ◀️ در قالب های: 🔶دلنوشته 🔶عکس و ویدئو 🔶گزارش گفتگو محور 🔶روایتگری 🎁 جوایز: 🔶تبرکات و ارزاق مادی و معنوی ✅این پویش مخصوص همه ست! چه اونهایی که عازم کربلا بودند و چه اونهایی که جامانده اند. 📌شما دوست خوبم میتونید روایت هاتون رو جهت بررسی در قالب های مشخص شده برامون به آدرس زیر در پیامرسان ایتا ارسال کنید.🌱 📱 @jahaad315 📆مهلت ارسال آثار : ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ @enghelabion97
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
پویش ✨به سوی ظهور «روایت دخترانه»✨ ◀️ در قالب های: 🔶دلنوشته 🔶عکس و ویدئو 🔶گزارش گفتگو محور 🔶روایت
در حسرت دیدن، گاهی آدمی ذوب می‌شود و در نهایت نه با دیده ی جسم، بلکه با دیده جان او را می بوید و می ستاید... تلویزیون را که بالا و پایین میکنم‌، من هم بمانند اسفند بالا و پایین میشوم‌ در تک به تک شبکه ها، رنگی از اربعین دیده می‌شود و من امسال کجا هستم؟ مدام با خود مرور می‌کنم یکسال گذشته را، چه کرده‌ام با خود؟ چه کرده‌ام که امسال پیشانی سیاه این مجلسم؟ رسیدم رسیدم به خطایم... می‌گویند بهترین قاضی انسان، خود اوست. من رسیدم! به کربلا که... نه! اما رسیدم به خطایم که مانع شد معاشقه امسالم... اشک هایم کم کم رودی می‌شود و من را در خود غرق می‌کند... داغ نرسیدن به معشوق همیشه جانگداز بوده و بس... اما من، اینجا چه می‌کنم؟ چه می‌کنم بین گنه‌کاران محروم از کربلا؟ می‌بارم و می‌بارم... می‌بارم و گویی تمام می‌شوم. العفو گویان عهد می‌بندم که به او برسم! قلبم به تکاپو می‌افتد و عشقی که تمامی ندارد... ✍فاطمه هزاریان،شهرستان فارسان @enghelabion97
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
پویش ✨به سوی ظهور «روایت دخترانه»✨ ◀️ در قالب های: 🔶دلنوشته 🔶عکس و ویدئو 🔶گزارش گفتگو محور 🔶روایت
ثانیه ها را می شمارم تا عازم شوم... رفقایم را بدرقه میکنم... ساکم را می بندم، آرام و پاورچین سراغ صندوقچه می روم پاسپورتم را نگاه میکنم چشمم به تاریخ اعتبار گذرنامه ام می‌خورد، یک ماه پیش تمام شده... بند دلم پاره می شود ساعت ها اشک می ریزم اما گریه کردن را چه چاره؟! در ذهنم اما غوغاست مدام تصویر جمع کردن وسایلم، بستن ساکم، نامه های دوستانم که قرار است به نیابتشان ببرم در سرم می گنجد به حالت جنون رسیده ام اما در این حس و حال امام رضا را به جوادش قسم می دهم... تصمیمم راگرفتم کوله ام را بستم و راه افتادم تصمیم بر این بود که اگر قسمت شد راهی مشایه می شوم و اگر نه نزدیکی مرز می مانم و در موکب های سر مرز کمک میکنم اما در این میان امام رضا غوغا می‌کند... مهر خروج از کشور در پاسپورتم حک می شود یا امام رضا... پاس و ویزا و گذر بازی بین المللی ست کربلایی شدنم دست حسین بن علی ست ✍سمیرا امین پور،شهرستان شهرکرد @enghelabion97
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
|• کپشن ◀️
یه روز قبل از شروع محرم از طرف هیئتمون زنگ زدن و گفتن بیایید برای جلسه خدام رفتیم که توجیح بشیم مثل سال های قبل ... شروع شد محرم عاشقی و لیاقت خادمی به لطف خود امام حسین یه روزم نشد که نتونم نرم 🌿 دل تو دلم نبود از همون اول انگار یه حسی تو دلم میگفت بعد آخرین دیدار با امام حسین ک تقریبا ۱۲ سال پیش بود امسالم طلبیده میشی روزا گذشتن و یه هفته قبل از اینکه بهم بگن میتونی بری تو هم کربلا رفتم هیئت هفتگیمون با روضه که میخوند اشک بود که از چشام میومد پایین یهو سرمو بلند کردم دیدم جلو چشمم پرچم امام حسین گفتم بهش نزاری به دلم بمونه ها نزاری جا بمونما نزاری بدون دیدن حرمت بمیرما بعد امام رضا رو به جوادش قسم دادم با اشک چشم گفتم آقا من رو سیاهم تو خودت یه کار کن من راهی شم گذشت تا زنگ زدن بهم گفتن آماده باش نیم ساعت دیگه حرکته به مامانم گفت نه نمیتونی بری آقا منم هموجا دلم شکست💔 گفتم آقا باشه نطلبیدی منو اشکال نداره 🥲 هیچی دیگه فردا از خواب پاشدم دیدم تلفنم زنگ میخوره دوست مامانم گفت معصومه مامانتو راضی کن ۲ نفر جا موندن فردا با ماشین شخصی قراره برن هیچی دیگه جونم براتون بگه ناخوداگاه اشکام سرازیر شد گفتم مامان به همون امام حسین مواظب خودم هستم گفت زنگ بزن از بابات اجازه بگیر بابامم که کاملا رضایت داشت دیگه کیفمو جمع کردم و بازم زنگ زدن گفتن ماشین گفته نمیام کنسل شده 🙂 داشتم دق میکردم مگه میشه ... نه خیر انگار امام حسین منه گنهکار و نمیخواد بعد نیم بازم زنگ زدن گفتن ماشین اوکی شده ساعت ۵ دم مسجد باشید خلاصه ما راه افتادیم من که تا لحظه ای که برسم حرم باورم نمیشد که من روسیاه و امام حسین دعوت کرده بیام خلاصه سرتون و درد نیارم اینو بگم ک امام حسین(ع) برای همه هست ... الانم ک برگشتم ایران کارم شده همش گریه آخه امام حسین قربونت برم چقدر خوبی ❤️🙃 ✍معصومه یزدانی،شهرستان شهرکرد @enghelabion97
🇮🇷مقر دختران انقــلاب 🇵🇸
پویش ✨به سوی ظهور «روایت دخترانه»✨ ◀️ در قالب های: 🔶دلنوشته 🔶عکس و ویدئو 🔶گزارش گفتگو محور 🔶روایت
بسم رب الحسین...❤️ من دل‌بسته‌ام؛ من عمیقاً دلم را سپرده‌ام، قلبم را روی دو بال کبوتر گذاشتم تا بلکه همچون نامه‌ای به شما برساندش. تا بلکه اگر دیدن حرم‌تان نصیب چشم‌هایم نشده، نصیب قلبم بشود؛ آخر می‌دانید، قلب در میان سینه‌ام بی‌قراری می‌کند، شده است اسپند روی آتش‌و بالا و پایین می‌پرد. البته که می‌دانید البته که آگاهید! اصلا مگر می‌شود چیزی در قلب باشد و شما ندانید؟! اصلا مگر می‌شود قلبی عشق شما را در قلبش نپروراند؟! :) اقای امام حسین آنقدر این دوری و فراق از شما سخت است که حتی قلم هم تاب نوشتن از جدایی را ندارد، کسی که جا مانده چه می‌تواند بگوید؟ اصلا چه دارد به جز شرمندگی؟ شرمندگی از بار گناهانی که او را از دیدن ضریح با صفای مولا و آقایش در روز اربعین بی نصیب کرده! امسال که از قافله اربعین جا ماندم این را عمیقا درک کردم که : هرگز نمی‌شود که تو را دید و بعد از آن جایی نفس کشید به جز در هوای تو :) از طرف عاشق جامانده ات اقاجان💔 ✍فائزه متقی،شهرستان کیار @enghelabion97