✅ #گام_دوم، گام عدالت خواهی
✍ آقای محمدصابر #صادقی
👈 قسمت سوم
🔹عدالت و قواعد عدالتورزی؛
اما چه کنیم تا به نتیجه برسیم و از تضاد طیفهای متنوع به نتیجه مطلوب برسیم؟ نگارنده بر این باور است که بعضی از چارچوبهای درون #عدالت_طلبی باید تحت عنوان ابزار عدالتطلبی به #اجماع برسد. مثلا آنکه اگر کسی نقد مورد به مورد کرد او را تخطئه نکنیم، چرا که مصداق و سطحی از عدالت را مطالبه کرده است و راه را بر دزدان آسوده از نظارت همگانی میبندد و یکی از مصادیق عمل به روایت « #کلکم_راع » میباشد، یا اگر عدالت را مسئلهمحور و یا کلان پیگیری کرد، او را هم تکریم و ارج نهیم چرا که با اصلاح یک روند و یا قانون کلان، میتوان به مصادیق بسیار زیاد عدالت دست یافت و این دو مکمل هم هستند، هرچند اگر با هم مناظره کنند و همدیگر را در ربودن گوی عدالتطلبی به کمکاری متهم سازند، نفس رقابت در اجرای عدالت و تمنای آن به نفع عدالت تمام خواهد شد.
🔸از دیگر چارچوبهای عدالتطلبی؛
احترام به نظام اجتماعی و احترام به مراجع قانونی است و در مسیر عدالتطلبی میشود با همین راهکار، مراجع قانونی و نظام اجتماعی را هم به عدالت نزدیک کرد و اصلاح نمود و در مسیر اصلاح و تعدیل ساختارها به ابزارهای غیرعادلانه متوسل نشد؛ #ندیدن #خوبیها و #پیروزیها را هم باید به جریان ضد عدالتطلبی تلقی کنیم و همچنین یأسآفرینی و ترویج نامیدی را؛
در این بین یادمان باشد که با فریبها سَر عدالتخواهی بریده نشود و خود در این بین صاحب منفعت نباشیم؛ مردم با عدالتخواهی پویا و #امیدوارتر خواهند بود تا با توجیهها و لاپوشانیها. عدالتخواهی باید به یک فرهنگ نرمخو اما با پشتوانه محکم تبدیل بشود. عدالتخواهی باید در همه ساحات اجتماع پیگیری شود و نه یک بعدی و جناحی. البته واضح است که اگر کسی بخواهد قوانین اصلی و ارکان قانون اساسی و «عقلانیتهای پایه» این سرزمین را رد کند دیگر او عدالتخواه درون یک نظام نیست، بلکه عدالتخواهی است که با براندازی به دنبال مطلوب خویش است.
🔹عدالت و تقابلگرایی؛
یکی از #آفتهای عدالتگرایان و البته منتقدان آنهاست؛ ترسیم دوگانههای تقابلی، عدالت را به محاق میبرد و آن را بیاثر میکند، عدالت در مواجهه با دوگانههای غیرواقعی، خود تبدیل به بیعدالتی میشود و برخلاف هویت خود عمل میکند؛ از دو گانههای غلط و رهزن، دوگانه عدالت و ولایت میباشد، اینکه کدام تقدم دارد و یا کدام اصالت دارد؟ این دو گانه به این دلیل غلط است که اگر در عدالت، ولایت نباشد، خود خروج از حق و عدل است و از طرفی تصور ولایت بدون عدالت هم یک تصویر خیالی و از اساس ناقص و باطل است؛ باید توجه داشت که پذیرش ولایت حق و حقمداران خود یک حق و عدل است و اجرا و تنفیذ عدالت در جامعه به قدر وسع در ذیل ولایت نیز عدلی دیگر؛ عدالت بر گرد حق میچرخد و ولایت از اهم حقهاست. برپایی #توحید در جامعه، #مهمترین رویکرد عدالتطلبانه و اساسیترین عدل متصور است.
ادامه دارد...