eitaa logo
💠° انقلابی تَراز_۵٧ °‌💠
477 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
25 فایل
انقلابی تراز امام خمینی ( ره ) فرمودند : شما پیروزید برای ِاینکه اسلام ، پشتیبان شماست .❤️ راه ارتـبـاطـی بـا مـدیـر👇 @enqelabi_taraz گـوش جـان به حـرفـاتـون https://harfeto.timefriend.net/17195744840509 کـپـی حـلـال مـا هـدفـمـون چـیـز دیـگـریـسـت🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
مجبورم که رشد کنم.
🇮🇷بازدیدهای رهبر انقلاب از ربات جراح ایرانی سینا 🔻بازدید محمدرضا پهلوی از قابلمه‌سازی 📱@enqelabi_taraz_57
••🦋🌿•• ڪـآش‌در‌صحـرآۍمحشر . . .! وقتی‌خدا‌بپرسید بنده‌ۍمن‌روزگارت‌را‌چـگونہ‌گذراندی؟! مـھدۍفآطمہ‌برخـیزد‌و‌گـوید: منتـظر‌من‌بود💔...!- " 📱@enqelabi_taraz_57
💠° انقلابی تَراز_۵٧ °‌💠
.•°🤍°•.
پا میشوم بہ حرمٺِ نامٺ تمام قد خم میڪنم براے تو با احترام،قد هرگز مقابلِ احدے خم نمیشوم تا خم ڪنم براے تو در هر سلام،قد ❤️‍🩹 📱@enqelabi_taraz_57
بسیجی‌یعنی‌ عاشق‌علی‌وَ‌علی یعنی تمام‌ خوبی های من همیشه به‌این بسیجی‌بودن "‌خویش‌" افتخار میکردم و میکنم و هیچ‌گاه خود را پاسدار قلمداد نکرده‌ام؛ من‌یک بسیجی‌ام، یک‌بسیجی‌پابرهنه یِ انقلاب، یک بسیجی صفر رهبری وَ آماده‌ام در هر جای این کره‌یِ‌خاکی تحت‌ فرمان او خویش را فدا کنم، باشد که مورد رضایت: حضرت‌باری‌تعالی قرار گیرم .. وَ روسفید‌ در محضر:《 حضرت‌صدیقه‌طاهره(س) گردم:/ [‌ فرازی‌از‌وصیت‌نامه‌: '"شهید‌ حَسَن‌ِعبدالله‌زاده"' 🔗:) 🕌:) 🌱:) 🕊 📱@enqelabi_taraz_57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آن‌قدر برای پدرم کتاب می‌خواندم که سرم گیج می‌رفت... 🔹خاطرۀ شنیدنی انقلاب♡ از انس و علاقه پدرشان به 📚 📱@enqelabi_taraz_57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۸ ...دو سه ساعتی می‌گذرد تا میهمان‌ها می‌روند. بابا و مامان هم انگار که دلشان قرار گرفته باشد، راهی خانه می‌شوند. به بهانه بردن یک‌سری وسایل به خانه پدری، فاطمه را رو به راه می‌کنم که بزنیم بیرون. نشستیم توی ماشین. دیگر نیازی نیست که از توی آینه نگاهش کنم! چقدر می‌ارزد این نگاه؟ اصلا کدام ماشین حساب می‌تواند ارزشش را حساب کند؟ سمت راستم، دختری نشسته است که می‌خواهم در مسیر زندگی‌ام روی بودنش حساب کنم. یکی از گل‌های مراسم عقد را با خودم آورده‌ام؛ می‌نشانمش توی دست‌های فاطمه. ماشین را روشن می‌کنم و راه می‌افتیم. می‌خواهم رازم را به فاطمه بگویم:«فاطمه! من از بچگی تو رو دوست داشتم!» فاطمه خندید:«مطمئن نبودم از علاقه‌ت نسبت به خودم؛ اون روز که از توی آینه ماشین...» معشوق از آن‌چه در آینه ماشین دیده بودید به شما نزدیک‌تر است! ... 📔 📱@enqelabi_taraz_57
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۹ ...تازه حرف‌هایمان گل کرده که به خانه می‌رسیم. زنگ درِ خانه را که می‌زنم، دلم برای بابا و مامان بیشتر تنگ می‌شود. مامان تا مرا می‌بیند در آغوشم می‌گیرد و چشم‌های نم‌دارش را از من پنهان می‌کند. وسایل را می‌گذاریم توی خانه و چند دقیقه‌ای گپ می‌زنیم و زود بلند می‌شویم. تا جلوی در همراهمان می‌شوند و مثل مهمان‌ها بدرقه‌مان می‌کنند. مادر برایمان آرزوی خوشبختی می‌کند و فرشته‌های شب آرزویش را ثبت می‌کنند. هنوز از خانه پدری دور نشده‌ایم که دلِ فاطمه هوای مقبره شهدای گمنامِ پارک سیمرغ را می‌کند. چه می‌خواستم بهتر از این؟ پیشنهادش را روی هوا زدم! فاطمه به خاطر رفتن به مزار شهدای گمنام، لبخند روی لبش نشسته. این لبخند دلم را گرم می‌کند. معشوقه‌ی آدم اگر به این چیزها پای‌بند باشد، می‌شود به او تکیه کرد، می‌شود بیشتر دوستش داشت؛ می‌شود قربان صدقه‌اش رفت! جایی کنار مزار شهدا نشستیم. سرمای استخوان‌سوزِ نیمه‌شبِ زمستان هم نتوانست کیفمان را ناکوک کند. برایش گفتم که این‌جا پاتوق من است! چه شب‌هایی که با موتور یا بی‌موتور، مهمان‌شان شدیم که نگویند بی‌معرفتیم! برنامه ثابتمان با یکی از رفقا این بود که بعد دعای کمیلِ امامزاده یحیی(ع)، بیاییم به میهمانی این شهدا. گوش دادن‌های فاطمه گل می‌کند و لبخند می‌شود روی لب‌هایش. گفت:«دوست داشتم زندگی‌مون با زیارت مزار شهدا شروع بشه...» گفتم:«پس بیا کمک بگیریم ازشون!» -چه کمکی؟ - کمک برای ساختن یه زندگی ایده‌آل دیگه! -زندگی ایده‌آل چه شکلیه؟ -زندگی ایده‌آل یعنی زندگی‌ای که توش عشق و صداقت حرف اولُ بزنه. آدماش ساکن نباشن، حرکت کنن. هدف داشته باشن، برن به سمت هدفشون... موندن، ایستادن، درجا زدن، آخر زندگیه، مرگه... ... 📔 📱@enqelabi_taraz_57