روزی زينب کبری به خواهر خود حضرت امکلثوم سلاماللهعلیهما فرمود:
همه ما داغ دار رقیه سلاماللهعلیها هستیم، اما تو گونهای دیگر جزع و فزع داری!؟
حضرت امکلثوم سلاماللهعلیها فرمود: خواهرم! یک روز عصر همراه با رقیه عليهاالسلام در کنار این خرابه ایستاده بودیم، بچههایِ شامی، یک به یک از کنار خرابه رَد میشدند و بعد به سمت خانههایشان میرفتند.
فَكانَ بَعضُهُم يَقِفُ بِبَابِ الخَربةِ لِلتَّفَرُّجِ عَلَينا ثُمَّ يَذهَبُ.
«برخی از آنان، کنار خرابه ایستاده و با مسخره کردن اطفال ما، شادمانی میکردند و بعد میرفتند.»
در همان ساعت بود که رقیه عليهاالسلام رو به من کرد و گفت:
«عمه جان! این اطفال به کجا میروند؟ گفتم: به خانههایشان و نزد پدران و مادرانشان.» در آن هنگام رقيه عليهاالسلام به من گفت:
عَمَّةُ! و نَحنُ ليسَ لَنا مَنزلٌ وَ لَا مَأوَىٰ غيرَ هَذهِ الخَربةِ؟
«عمهجان! پس منزل و خانه ما کجاست!؟ ما منزل و مأوایی غیر از این خرابه نداریم؟!»
بعد، حضرت ام کلثوم به زینب کبری سلاماللّهعلیهما فرمودند:
«خواهرم! هر وقت این کلام رقیه عليهاالسلام به یادم میآید دیگر نمیتوانم جلویِ اشک و گريهام را بگیرم.»
#مقتلالحسينعليهالسّلام،بحرالعلوم/ص۲۹۴
پ.ن: بیتابی شدید حضرت امّکلثوم بعد از شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیهما از همهیِ مخدرات و زنان، بیشتر بود :)💔
#کمیروضه
@ensiyekanoon