eitaa logo
انتشارات صریر
159 دنبال‌کننده
837 عکس
144 ویدیو
3 فایل
ناشر تخصصی دفاع مقدس فروشگاه : تهران-خیابان انقلاب-بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک۱۲۶۶ تلفن ۰۲۱۶۶۹۵۴۱۰۸ خرید کتاب اینترنتی sarirpub.ir فروشگاه : @shop_sarir ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف‌هاي او گيجم کرده بود؛ مفهومش را نمی‌دانستم. فقط از قاب عکسی با تصوير دو شهيد در دستان سالخورده‌اش، فهميدم که بايد مادر دو شهيد باشد! با صدای يا زهرا، يا زهرای جمعيت هم‌نوا شده بودم. در همين حال و احوال بودم که از جايش بلند شد، کنارم ايستاد و يک فانوس روشن به من داد. خيلی محکم آن را در دستم گرفته بودم و محو روضه‌خوانی‌اش شدم. همان‌طور که نام حضرت زهرا(س) را زير لب تکرار می‌کردم، از خانه بيرون آمدم و به راه افتادم. شب شده بود و همه جا تاريک. رفتم شهيد آباد . به قطعه‌ای رسيدم که پر از مزار شهيد بود. با نور فانوسی که در دستم بود رديف به رديف قدم برمی‌داشتم، اراده‌ای در اين رفتن نداشتم. انگار دنبال جايي يا گمشده‌ای بودم. کم‌کم به رديفی رسيدم که تنها دو مزار به فاصله چند قدم از هم بودند. درخشش نور يکی از آنها و بوی عطر و گلابش چشمانم را خيره کرد و مرا به سمت خود کشاند. جلوتر رفتم. نام «شهيد حاج » را بر روی آن مزار نورانی ديدم. به آن يکی نگاه کردم، خاک آلود بود به نحوی که نامش خوانا نبود. با دستم خاک‌ها را کنار زدم باز هم خوانا نبود. رفتم و يک سطل آب آوردم و روی آن مزار ريختم. فانوس را بالاتر گرفتم، « » 🔸️برشی از کتاب ✍️نوشته‌ی سیده رقیه آذرنگ 📚 انتشارات صریر 🌐 خرید اینترنتی کتاب عصمت 👇 https://sarirpub.ir/product/عصمت 🌐 خرید اینترنتی کتاب دیجیتال عصمت 👇 http://www.faraketab.ir/book/228824 @entesharat_sarir