eitaa logo
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
247 فایل
🔻 با ما همراه باشید با 🔻 🔸بشارت های آخرالزمانی و مهدوی 🔸تحلیل های سیاسی و منطقه ای ارتباط با خادم کانال : به صورت ناشناس 👇👇 http://payamenashenas.ir/entezaar313yaar به صورت مستقیم 👇👇 @Sarbaze_eslam
مشاهده در ایتا
دانلود
روزتون معطر به بوی مهربانی الهی دلتون شاد لبتون خندان قلبتون مملو از آرامش سفره تون پر خیر و برکت #سلام_صبحتون_به_خير_و_شادى😍 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
یازهرا.... ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان زانوی او را گرفته بود می خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود😭 🏴 ایام شهادت ام ابیهاحضرت صدیقه کبری برامام زمان(عج) تسلیت @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
✨💠✨ نگاهم خیره بر شالِ سیاهت فدای اشکِ جاری از نگاهت نشستی روضهٔ مادر گرفتی تک و تنها میانِ خیمه گاهت! تعجیل در ظهور پنج #صلوات ✨اللّٰھـُم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
YEKNET.IR -vahed 1 - 97.10.29 - mojtaba ramezani.mp3
4.49M
🔳 #ایام_فاطمیه 🌴بی بی سلام آمده ام امشب عیادتت 🌴باران شوم برای تو و داغ غربتت 🎤 #مجتبی_رمضانی ⏯ #واحد @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌷🍃🕊🕯🕊🍃🌷 ✨پنجشنبه و بوی حلوای خیرات یاد آدم های رفته ✨پنجشنبه و عکس های یادگاری دلتنگی های اجباری ✨پنجشنبه و این همه خاطره ها ✨روحشان شاد با قرائت فاتحه و صلوات @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 🌷🍃🕊🕯🕊🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ ❣﷽❣ 65 🔶🔶🔶🔶🔶 استاد پناهیان: خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی، در تواضع !!! ✅ پس من رفتم سر نماز ، اتفاقا هر موقع خدا اذان گفت ، موذن اذان گفت ، من حالش و نداشتم ، رفتم سر نماز ، 👈بهترتکبرم خوردمیشه . خدایا میخواستی بزنی ؟ ماکه کتک خورده تیم ، الله اکبر... ✅🌺😢 دیدی کار خودش و کرد؟ ببین من چه جور مودب وایسادم😊 دلم جای دیگه س ها ، اما زیر سنگ آسیاست تکبر دلم ، 👈داره آدم میشه 🔰 توجهت به خدا باشه ، البته طول میکشه تا ما توجهمون به خدا جلب بشه هااا ، بذار آدم بشیم ، همینکه مودبانه داریم نماز میخونیم ، داریم کم کم آدم میشیم . ✅🌺 یه مدتی مودبانه نماز بخون تکبر از دلت میره، ❤️❎ بخدا دیگه به هیچ منبری هم احتیاج نداری ، یه دفعه ای خدا از دلت طلوع خواهد کرد ، بعد یه دفعه ای شروع میکنی خدا رو دوست داشتن ، 🔶🔶 انقده عااااااشق خدا میشی اشک میریزی گلوله گلوله در فراق خدا ، خدایاااااا ، کی میشه من ببینمت ؟ 😭😭 همه تعجب میکنند ، میگن مگه تو دیوانه ای ؟ 🤔 میگی دلم برای خدا تنگ شده، ✅❤️ ... 🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨
namaaz65.mp3
3.76M
#نماز_سکوی_پرتاب 65 👈اگه با عبادتت این جرأت رو پیدا کردی که یه انسان گناهکار رو تحقیر کنی ❌فاتحه همه عباداتت رو بخون @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 وظیفه ما در #آخرالزمان چیست؟ استاد #رائفی_پور @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣1⃣ ــ امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به بغداد بروم. او نشانه هاى كنيزى را به من داد و من بايد آن كنيز را خريدارى كنم. با شنيدن اين سخن مقدارى به فكر فرو مى روم. امام و خريدن كنيز! آخر من چگونه براى جوانان بنويسم كه امام مى خواهد كنيزى براى خود بخرد. در اين كار چه افتخارى وجود دارد؟ چرا امام به بِشر گفت كه اين مأموريّت براى تو افتخارى هميشگى خواهد داشت؟ در همين فكرها هستم كه صداى بِشر مرا به خود مى آورد: ــ به چه فكر مى كنى؟ مگر نمى دانى امام هادى(ع) مى خواهد براى پسرش همسر مناسبى انتخاب كند؟ ــ يعنى امام حسن عسكرى(ع) تا به حال ازدواج نكرده است؟ ــ نه، مگر هر دخترى لياقت دارد همسر آن حضرت بشود؟ ــ يعنى اين كنيزى كه شما براى خريدنش مى رويد قرار است همسر امام عسكرى(ع) بشود؟ ــ آرى، درست است او امروز كنيز است; امّا در واقع ملكه هستى خواهد شد. من ديگر جواب سؤال خود را يافته ام. به راستى كه اين مأموريّت، مايه افتخار است.26 اكنون نگاهى به تو مى كنم. تو ديگر خسته نيستى. مى دانم مى خواهى تا همراه بِشر بروى. ما به سوى بغداد مى رويم... * * * فاصله سامرّا تا بغداد حدود 120 كيلومتر است و ما مى توانيم اين مسافت را با اسب، دو روزه طى كنيم. شب را در ميان راه اتراق كرده و صبح زود حركت مى كنيم. در مسيرِ راه بِشر به ما مى گويد: ــ فكر مى كنم اين كنيزى كه ما به دنبال او هستيم اهل روم باشد. ــ چطور مگر؟ ــ آخر امام هادى(ع) نامه اى را به من داد تا به آن كنيز بدهم اين نامه به خط رومى نوشته شده است. ــ عجب! تو نگاهى به من مى كنى. ديگر يقين دارى اين كنيزى كه ما در جستجوى او هستيم همان مليكا است. همان بانويى كه دختر قيصر روم است و... ما بايد قبل از غروب آفتاب به بغداد برسيم و گرنه دروازه هاى شهر بسته خواهد شد. پس به سرعت پيش مى تازيم. موقع غروب آفتاب مى رسيم. چه شهر بزرگى! بغداد پايتخت فرهنگى جهان اسلام است. در اين شهر، شيعيان زيادى زندگى مى كنند. بِشر دوستان زيادى در اين شهر دارد. به خانه يكى از آنها میرويم. صبح زود از خواب بيدار مى شوم. بِشر هنوز خواب است: ــ چقدر مى خوابى، بلند شو! مگر يادت رفته است كه بايد مأموريّت خود را انجام بدهى؟ ــ هنوز وقتش نشده است. امروز سه شنبه است; ما بايد تا روز جمعه صبر كنيم. ــ چرا روز جمعه؟ ــ امام هادى(ع) همه جزئيّات را به من گفته است. روز جمعه كشتى كنيزان از رود دجله به بغداد مى رسد. عجله نكن! دجله رود پر آبى است كه از مركز شهر مى گذرد، از شمال بغداد وارد مى شود و از جنوب اين شهر خارج مى شود. كشتى هاى كوچك در آن رفت و آمد دارند. اكنون مليكا در راه بغداد است. خوشا به حال او! همه زنان دنيا بايد به او حسرت بخورند. درست است كه الآن اسير است; امّا به زودى همه فرشتگان اسير نگاه او خواهند شد. بايد صبر كنيم تا روز جمعه فرا رسد. چند روز مى گذرد، همراه با بِشر به كنار رود دجله مى رويم. چند كشتى از راه مى رسند، كنيزهاى رومى را از كشتى پياده مى كنند. آنها در آخرين جنگ روم اسير شده اند. كنيزان را در كنار رود دجله مى نشانند. چند نفر مأمور فروش آنها هستند. ما چگونه مى توانيم در ميان اين همه كنيز، مليكا را پيدا كنيم؟ بِشر رو به من مى كند و مى گويد: اين قدر عجله نكن! همه چيز درست مى شود. بِشر به سوى يكى از مأموران مى رود. از او سؤال مى كند: ــ آيا شما آقاى نَحّاس را مى شناسى؟ ــ آرى، آنجا را نگاه كن! آن مرد قد بلند كه آنجا ايستاده است، نَحّاس است. ما به سوى او مى رويم. او مسئول فروش گروهى از كنيزان است. بِشر از ما مى خواهد تا گوشه اى زير سايه بنشينيم. ساعتى مى گذرد، كنيزان يكى پس از ديگرى فروخته مى شوند. فقط چند كنيز ديگر مانده اند. يكى از آنها صورتش را با پارچه اى پوشانده است. يك نفر به اين سو مى آيد، مثل اينكه يكى از تاجران بغداد است كه هوس خريدن كنيز كرده است. مرد تاجر رو به نحّاس مى كند و مى گويد: ــ من آن كنيز را مى خواهم بخرم! ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟ ــ سيصد سكّه طلا! ــ باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم. ــ بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست. صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ كنيز ديگر برو. نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
#یازهرا_س♥️ همہ مدیون تو هستند #الهے_مادر سایہ‌اٺ ڪم نشود ازسر این نوڪرها من ازین سوختنٺ پاے #علے فهمیدم #فاطمہ هسٺ فقط یاور بےیاورها #دلسوختہ_عمر_ڪم_فاطمہ‌ایم @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_6039668910981121033.mp3
6.8M
حضرت مادر! سنگینی بار گناهان خسته ام کرده... مادرانه دستم را بگیر و به دستان مهدی ات بسپار! #روضه_مادر #محفل_فاطمی @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5913268448661603859.mp3
5.05M
#ویژه_برنامه_شهادت #حضرت_فاطمه_سلام‌الله_علیها @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
****************** 🌻خدایا 💎آن طاعتت که... ✨ بدان اتکا کنم، 🔅نزد من اندک 🍂 و بارِ معصیتت بردوش من انبوه است 🔺اما بخشودن بنده ات... 😔 اگرچه بد کرده باشد 🕊 برتو دشوار نیست 💠 پس ازمن درگذر. ✋الهی امین @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 *******************
❀🍂✿🍂❀🍁❀🍂✿🍂❀ خدایا خیلی ها مریض دارن ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥ،ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ تنهان، ﻋﺎﺷﻘﻦ، به حرمت شهید کربلا همہ رو حاجت روا بفرما و تمام فرزندان سرزمینم را سلامت و زیر سایه پدرومادر نگهدار آمین #شبتون_فاطمی @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 ❀🍂✿🍂❀🍁❀🍂✿🍂❀
#مهدے_جان #مادرت دیده بہ راه است بیایی #مهدے پشت #در نالہ ای آمد کہ کجایی #مهدے تعجیل در ظهور پنج #صلوات #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
یه باغ سلام, یه سبد محبت,یه دنیا زیبایی,یه عالم خوشبختی,یه دشت لاله,از خداوند براتون خواهانم,ارامش مهمون همیشگیه خونه دلتون باشه #سلااااام #صبحتون_بخیر #امروزتون_زیبا🌺 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5794391252921221658.mp3
5.43M
اي نام تواز نام خدا يازهرا(س) ذكرتوشفای دردهايازهرا(س) ازبهرخدا به ماكن نظری حاجات همه روا نمايا زهرا( س) @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
#وای_مادرم سقف میلرزد بخود،"در" سوگواری میکند دیده ی دیوار دارد اشک جاری میکند اولین روز است اهل خانه بی زهرا شدند اولین روز است زینب خانه داری میکند #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ ❣﷽❣ 66 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ، که یک ذره تکبر در دلش باشد . ❌⛔ تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید . ✅🌺 دستت و بده من ببرم یه جایی.😭 آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ، ✅🌺🌺 بگم ؟ ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ، چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟ بگم ؟ مایه روزی متکبر بودیم ، یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ، افتاده حال میشیم ، قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ، وتکبر رو از دل ما برداشت ، هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ، و خاک به سر خودش ریخت مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟ تا تکبرت از بین بره ؟ 😭 با نمازات کمک کن حسین رو . ... 🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨
namaaz66 (2).mp3
3.7M
#نماز_سکوی_پرتاب 66 ✍ اگه اهل مدارا با مردم نیستی، برای مشکلاتشان، دلِت شور نمیزنه، ♨️ یعنی نمازت، قدرت پرواز نداره! 📢به داد ِخودت برس‼️ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅گنج بزرگی که از دست دادیم #زندگی_بدون_امام_زمان(عج)😭 ⚠️ #غیبت_امام_خشم_خداست😡 ♨️کلیپ بسیار زیبا و تکان‌دهنده منتشر کنید @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣1⃣ ــ من آن كنيز را مى خواهم بخرم! ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟ ــ سيصد سكّه طلا! ــ باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم. ــ بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست. صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ كنيز ديگر برو. نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد. او جلو مى آيد و به كنيز مى گويد: ــ درست شنيدم، تو به زبان عربى سخن مى گويى؟ ــ آرى. ــ نكند تو عرب هستى؟ ــ نه، من رومى هستم. ولى زبان عربى را ياد گرفته ام. مرد تاجر جلو مى آيد و به نحّاس مى گويد: حالا كه اين كنيز عربى حرف مى زند، حاضر هستم پول بيشترى برايش بدهم. بار ديگر صداى كنيز به گوش مى رسد: يك بار به تو گفتم من به كنيزى تو در نمى آيم. نحّاس رو به كنيز مى كند و مى گويد: ــ يعنى چه؟ آخر من بايد تو را بفروشم و پول آن را تحويل دهم. اين طور كه نمى شود. ــ چرا عجله مى كنى؟ من منتظر كسى هستم كه او خواهد آمد. ــ چه كسى خواهد آمد؟ نكند منتظر هستى كه جناب خليفه براى خريدن تو بيايد؟ ــ به زودى كسى براى خريدن من مى آيد كه از خليفه هم بالاتر است. نحّاس تعجّب مى كند، نمى داند چه بگويد، در همه عمرش كنيزى اين گونه نديده است. اكنون بِشر از جاى خود بلند مى شود. او الآن يقين كرده است كه گمشده خود را يافته است. خودش است. او مليكا را يافته است! !! تعجّب نكن! او براى اين كه شناسايى نشود نام خود را تغيير داده است. اگر مسلمانان مى فهميدند كه او دخترِ قيصر روم است هرگز نمى گذاشتند به محبوب خود برسد. من فكر مى كنم كه در آن ديدارهاىِ شبانه، امام از او خواسته است تا نام نرجس را براى خود انتخاب كند. وقتى او اسير شد و مسلمانان از نام او سؤال كردند و او در جواب همين نام جديد را گفت. آرى، تاريخ ديگر اين نام را هرگز فراموش نمى كند، به زودى "نرجس" مايه افتخار هستى خواهد شد! ما هم ديگر نبايد بانو را به نام اصلى اش صدا بزنيم; زيرا با اين كار خود باعث مى شويم تا همه به رازِ او پى ببرند. ما از اين لحظه به بعد او را به نام جديدش مى خوانيم: نرجس! چه نام زيبايى! بِشر به سوى نحّاس مى رود: من اين خانم را خريدارم. صداى كنيز به گوش مى رسد: وقت و مال خويش را تلف نكن. بِشر نامه اى را كه امام هادى(ع) به او داده بود در دست دارد، با احترام جلو مى رود و نامه را به بانو مى دهد و مى گويد: بانوى من! اين نامه براى شماست. نرجس نامه را مى گيرد و شروع به خواندن مى كند. نامه به زبان رومى نوشته شده است. هيچ كس از مضمون آن خبر ندارد. نرجس نامه را مى خواند و اشك مى ريزد. چه شورى در دل بانو به پا شده است؟ خدا مى داند. اكنون او پيامى از دوست ديده است، آن هم نه در خواب، بلكه در بيدارى! نحّاس رو به بانو مى كند و مى گويد: تو را به اين پيرمرد بفروشم؟ نرجس رضايت مى دهد، پيرمرد سكّه هاى طلا را به نحّاس مى دهد. نرجس برمى خيزد و همراه بِشر حركت مى كند. او نامه امام را بارها بر چشم مى كشد و گريه مى كند. گويى كه عاشقى پس از سال ها، نشانى از محبوب خود يافته است. نرجس آرام و قرار ندارد، عطر بهشت را از آن نامه استشمام مى كند.27 ما بايد هر چه زودتر به سوى سامرّا حركت كنيم... * * * به شهر سامرّا مى رسيم، نزديك غروب است. وارد شهر مى شويم. حتماً يادت هست كه رفتن به خانه امام هادى(ع) جرم است! ما بايد به خانه بِشر رفته و در فرصت مناسبى خود را به خانه امام برسانيم. امشب هوا خيلى تاريك است و ما مى توانيم از تاريكى شب استفاده كنيم. نيمه شب كه شد، آماده حركت مى شويم. بِشر از ما مى خواهد كه خيلى مواظب باشيم و بدون هيچ سر و صدايى حركت كنيم. وارد محلّه عسكر مى شويم و نزديك خانه امام مى ايستيم. تو باور نمى كنى لحظاتى ديگر به ديدار امام خواهى رسيد. اشكت جارى مى شود. صدايى به گوش مى رسد: خوش آمديد! بِشر وارد خانه مى شود، زانوهاى نرجس مى لرزد، بوى گل محمّدى به مشامش مى رسد. اينجا بهشت نرجس است. اشك در چشمان او حلقه زده است . امام هادی (ع) به استقبال او می آید. نرجس سلام می کند و جواب می شنود. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀