eitaa logo
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
247 فایل
🔻 با ما همراه باشید با 🔻 🔸بشارت های آخرالزمانی و مهدوی 🔸تحلیل های سیاسی و منطقه ای ارتباط با خادم کانال : به صورت ناشناس 👇👇 payamenashenas.ir/Entezar313 به صورت مستقیم 👇👇 @Sarbaze_eslam
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی حالتون خوب لحظه هاتون شیرین کارهاتون موفق نگاه مهربان خدا همراهتون مشکلات تون آسان و زندگیتون با خوشبختی سپری بشه #سلام_دوستان_خوبم✋ #صبحتون_بخیر_و_شادی🌸 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
جمعه عطر نرگس در هوا سر میکشد جمعه قلب عاشق سوی او پر میکشد جمعه روشن از رویش بگردد این جهان جمعه انتظار مَهدی صاحب زمان ☘اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ☘ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_735673944425627824.mp3
3.91M
#آسمون روز جمعه مثل من بهونه گیره 😭😭 #مهدی مقدم #مناجات با امام زمان تعجیل در ظهور 14مرتبه #صلوات @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
#دعاے_ندبه 🎤 #محسن_فرهمند مولای مهربان وتوای عشق من سلام عجل ولیک الفرج آقای من سلام درندبه های جمعه توراجستجوکنم زیباترین بهانه دنیای من سلام تعجیل درظهور مولا 14مرتبه #صلوات @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹 #حضرت_نرجس_س
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣3⃣ اكنون شيخ رو به امام عسكرى(ع) مى كند و مى گويد: "آقاى من! امام بعد شما كيست؟". امام عسكرى(ع) لبخندى مى زند و سپس از جا برمى خيزد و از اتاق خارج مى شود. بعد از لحظاتى، امام عسكرى(ع) در حالى كه كودك سه ساله اى را همراه خود دارد وارد اتاق مى شود. شيخ به چهره اين كودك نگاه مى كند كه چگونه مانند ماه مى درخشد. امام عسكرى(ع) رو به شيخ مى كند و مى گويد: "اين پسرم مهدى(عج) است كه سرانجام همه دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد".131 اشك در چشم شيخ حلقه مى زند. او نمى داند چگونه خدا را شكر كند كه توفيق ديدار مهدى(عج) را نصيب او كرده است. مشتاقانِ بى شمارى آرزو دارند تا گل نرجس را ببينند و از اين ميان امروز او انتخاب شده است. شيخ به فكر فرو مى رود. او مى فهمد كه چرا توفيق اين ديدار را پيدا كرده است. شيعيان قم از تولّد مهدى(عج) خبر ندارند. اگر براى امام عسكرى(ع) اتفاقى پيش بيايد، چه كسى بايد براى مردم، امام بعدى را معرّفى كند؟ امروز او انتخاب شده است تا مهدى را ببيند و اين خبر را به قم ببرد و مردم را به حقيقت راهنمايى كند. مردم قم بايد امام دوازدهم خود را بشناسند. چه كسى بهتر از او می تواند این ماموریت را انجام بدهد؟ همه مردم قم به راستگویی او ایمان دارند. شيخ به فكر فرو رفته است، او به مأموريّت مهمّ خود فكر مى كند. بعد از مدتّى، امام عسكرى(ع) رو به او مى كند و مى گويد: به خدا قسم! زمانى فرا مى رسد كه فرزندم از ديده ها پنهان مى شود و روزگار غيبت فرا مى رسد. در آن روزگار فتنه هاى زيادى روى مى دهد و بسيارى از مردم، دين و ايمان خود را از دست مى دهند. كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا خواهند كرد كه در اعتقاد به امامت فرزندم ثابت قدم بمانند و براى ظهور او دعا كنند.132 شيخ كه با دقّت به اين سخنان گوش كرده است به فكر فرو مى رود. به زودى روزگار غيبت آغاز خواهد شد، روزگارى كه ديگر نمى توان امام را ديد، براى شيعيان روزگار سختى خواهد بود، فتنه ها از هر طرف هجوم خواهد آورد. شيخ سخن امام عسكرى(ع) را به دقّت بررسى مى كند. راه نجات از آن فتنه ها مشخص شده است. هر كس بخواهد در آن روزگار، اهل نجات باشد، بايد به دو ويژگى توجّه كند: الف . ثابت بودن بر اعتقاد به مهدى(عج) ب . دعا كردن براى ظهور مهدى(عج) شيخ با خود مى گويد كه وقتى به قم بروم اين سخن ارزشمند را براى مردم نقل خواهم كرد تا آنها به وظيفه خود آشنا شوند، او در همين فكر است كه صدايى توجّه او را به خود جلب مى كند: "اَنا بَقِيّةُ الله : من ذخيره خدا هستم".133 اين صدا از كيست؟ درست حدس زدى، اين امام توست كه خود را معرّفى مى كند. * * * چرا مهدى(عج) خود را اين گونه معرّفى مى كند؟ حتماً ديده اى بعضى افراد، وسايل قيمتى تهيّه كرده و آن را در جايى مطمئن قرار مى دهند. آن وسايل، ذخيره هاى آنها هستند. خدا هم براى خود ذخيره اى دارد. او پيامبران زيادى براى هدايت بشر فرستاد. پيامبران همه تلاش خود را انجام دادند امّا آنها نتوانستند يك حكومت الهى را به صورت هميشگى تشكيل بدهند، زيرا زمينه آن فراهم نشده بود. خدا مهدى(عج) را براى روزگارى ذخيره كرده است كه زمينه ظهور فراهم شود و در آن روز، مهدى(عج)، حكومت عدل الهى را در همه جهان برپا خواهد نمود. آرى، مهدى(عج)، بَقيّةُ الله است، او ذخيره خداست. او يادگار همه پيامبران است. همسفرم! امروز كه مهدى(عج) در آغوش پدر است و بيش از سه سال ندارد، خودش را بَقيّةُ الله معرّفى مى كند، فردا نيز خود را اين گونه معرّفى خواهد كرد. فرداى ظهور را مى گويم. فردايى كه در انتظارش هستى. وقتى كه خدا به مهدى(عج) اجازه ظهور بدهد او به كنار كعبه مى آيد. آن روز فرشتگان دسته دسته براى يارى او خواهند آمد.134 جبرئيل با كمال ادب به نزد او خواهد رفت و چنين خواهد گفت: "آقاى من! وقت ظهور تو فرا رسيده است".135 مهدى(عج) به كنار درِ كعبه رفته و به خانه توحيد تكيه خواهد زد و اين آيه را خواهند خواند: (بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ) اگر شما اهل ايمان هستيد بقيّةُ الله برايتان بهتر است.136 آن روز صداى مهدى(عج) در همه دنيا خواهد پيچيد: "من بقيةُ الله و حجّت خدا هستم".137 همسفرم! قرآن، چقدر زيبا، مهدى(عج) را معرّفى مى كند: بَقِيَّةُ اللَّه. از اين به بعد هر وقت اين آيه قرآن را مى خوانى به ياد مهدى(عج) مى افتى. 💠نویسنده: مهدی خدامیان آرانی ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
💢💢💢💢💢💢 💢💢💢 💢💢 💢 ❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت:😔 1⃣ #قسمت_اول 💠السلام
💢💢💢💢💢💢 💢💢💢 💢💢 💢 ❣﷽❣ ⚠️ 😔 2⃣ 😔هیچ کس به من نگفت: که غیبت شما، به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم می‌گذاری، در بین مائی، ما را می‌بینی و می‌شناسی، ما هم تو را می‌بینیم، ولی نمی‌شناسیم. مگر نه این است که شما را تشبیه کرده‌اند به یوسف (علیه السلام) که برادران را دید و شناخت، ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند. 📖مگر نه این است که در دعای ندبه می‌خوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی.😔 👌مگر نه این است که وقتی می‌آیی، خلایق انگشت به دهان می‌مانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم، پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناخته‌ای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمی‌شناسمت. 😔ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی است. 😔ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس می‌کردم. ✅بارها روی تو دیدم ولی نشناختم ✅لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم ✅کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو ✅آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم 📘کتاب "هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده :حسن محمودی ==================== 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 💢 💢💢 💢💢💢 💢💢💢💢💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ 👤استاد #رائفی_پور 📝 حفظ نظام یا حفظ جان امام زمان(عج) @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🍂🍁🌾🍂🍁🌾 🍁🌾🍂🍁 🍂🍁🌾 🍁🌾 🍂 ❣﷽❣ * ....* 1 💕◈•══•💖•══•◈💞 مقدمه به نام پروردگار عالم... 🌺 هر کدوم از ما آدما دوست داریم به بالاترین لذت های دنیا برسیم.☺️ 🔹معمولا تلاش هایی که میکنیم برای رسیدن به این خواسته ی قلبیمون هست. 🌷 اگه ته دل همه ی آدما رو ببینید، همشون در نهایت یه چیز رو میخوان: 💕یه آغوش گرم....💖 🌹 آغوش قدرتمندترین و مهربان ترین موجود عالم هستی... 💕همه ی انسان ها، لذت آغوش خداوند مهربان رو میخوان... و خداوند هم دقیقا همین راه رو برای ما انتخاب کرده.👌✅ 🏵 برای رسیدن به این لذت بی نهایت، به یه مسیر درست و مطمئن نیازه. 💢که پذیرش برخی رنج ها و عبور از برخی خواسته ها مقدمه ی راه هست. 🔹به حول و قوه ی الهی، قدم گذاشتن در این راه رو با یه استاد دلسوز آغاز میکنیم... ❇️ مجموعه ی لذت آغوش خدا، مطالب کتاب تنهامسیر آرامشه که برگرفته از صحبت های حکیمانه و زیبای استاد پناهیان هست. 🌷 ملتمس دعای خیر شما عزیزان هستیم.... ... ═<┅═> 💖 <═┅>═ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🍂 🍁🌾 🍂🍁🌾 🍁🍂🌾🍁 🍂🍁🌾🍂🍁🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مجموعه_ایمان کلیپ 1 چرا باید به اعتقادات اهمیت دهیم؟ 🌹نشرکلیپ بلامانع است🌹 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵 ❣﷽❣ 💠💠 و [1] 🌐 قسمت 1⃣ 1⃣ علیه السلام و ◀️ داستان خلقت انسان با آفرینش آدم علیه السّلام و همسرش حوا آغاز می شود. آنچه محدوده بررسی ما را در این سلسله مطالب شکل می دهد، حوادث مربوط به آفرینش و ورود نخستین و مکلف و دارای فطرت به نام آدم ابوالبشر علیه السّلام است به زمین که قرار بود او و ذریه اش جریان را در این کره خاکی مستقر سازند. ◀️ از همین رو است که این نخستین انسان خداوند هم بود، در حالی که زمین جز او و همسرش سکنه دیگری از این جنس نداشت. ◀️ موضوع خلقت این زوج در ابتدا و با هم، نخستین نقطه در تاریخ است که را در زندگی زمینی بشر به ما می فهماند. داستان بشر بر روی کره خاک با یک خانواده به عنوان سنگ بنای جوامع عظیم بشری و نقطه اتکای تمدن های بزرگ و الهی آغاز می شود. 🔻🔻... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
1_11080266.m4a
3.38M
سيدابن طاووس مي فرمايد اگراز هرعملي در #عصر_جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
1_630622.mp3
4.16M
#دعاے_سمات 🎤سید قاسم موسوی قهّار رو به غروب می رود جمعه انتظار من رحم نمی کند خدا به صبر بی قرار من ندبه به ندبه بی اثرسمت سمات می رود کی به سمات می رسد ندبه ی انتظار من 😔😔 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
#سلام_بر_ابراهیم1⃣ #شروع_جنگ
💕🍃💕🍃💕 🍃💕🍃 💕🍃 🍃 💕 ❣﷽❣ ⃣ صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. ســلام كردم وگفتم: امروز عصر قاســم با يك ماشــين تــداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرســيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشــه. جواب داد: باشه اگر شد من هم ميام. ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند.ســاعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشــكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علی خرمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم.روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با ســختي بســيار و عبــور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باوركند. مردم دسته دسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. مانــده بوديم چه كنيم. در ورودي شــهر از يك گردنه رد شــديم. از دور بچه هاي ســپاه را ديديم كه دســت تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد!يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. از پشت تپه تانك هاي عراقي كاملا پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت.از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نيايید، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟!  آن رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. امروز صبح عراقي ها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. حركــت كرديم و رفتيم داخل شــهر، در يك جاي امن ماشــين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرســيد: قاســم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردســتان هميشــه از خدا ميخواســتم كه وقتي با دشــمنان اسـلام و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشــم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل دنيا رو ندارم! ابراهيــم خيلي دقيق به حرفهاي او گــوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. با هم رفتيم. آنجا پر از ســرباز بود. همه مســلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلا آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند.آخر صحبتها هم گفتند هر كي مرده و غيرت داره و نميخواد دست اين بعثي ها به ناموسش برسه با ما بياد.سخنان آنها باعث شد كه تقريبًا همه سربازها حركت كردند. قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپ ها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند.با شــليك چند گلوله توپ، تانك هاي عراقي عقب رفتند و پشــت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. غروب روز دوم جنگ بود. قاســم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به ســنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم.شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نمازمغرب شد. هنوز زياد دور نشــده بودم كه يك گلوله خمپاره جلوي درب همان خانه منفجر شــد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد.وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد!محمد بروجردي با شــنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي توسل را خوانديم. فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهي كرديم.روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريبًا پر از مهمات بود به ما تحويل دادند.يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. 👇👇👇👇👇 💕 🍃 💕🍃 🍃💕🍃 💕🍃💕🍃💕
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
💕🍃💕🍃💕 🍃💕🍃 💕🍃 🍃 💕 ❣﷽❣ #شروع_جنگ #سلام_بر_ابراهیم1⃣ صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. ا
💕🍃💕🍃💕 🍃💕🍃 💕🍃 🍃 💕 ❣﷽❣ ⃣ ابراهيم به شوخي ميگفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بياد، هيچي از ما نميمونه..وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. چنــد تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مســئول نيروهاي رزمنده شده بودند. آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دســتمال ســرخها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند.داخل شــهر گشتي زدیم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي.در سنگر بالاي تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپه هاي بعدي هم عراقي ها قرار دارند. چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمنده ها شروع به شليك كردند.ابراهيم داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! بچه ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزش هاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. در همين حين عراقيها از پايين تپه، شــروع به شــليك كردند. گلوله هاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد. بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمنده هايي كه براي اولين بار  اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند.خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! لحظاتي بعد صداي شــليك عراقيها كمتر شــد. نگاهي به بيرون ســنگر انداختم. عراقي ها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقي ها حمله كردند! آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: الله اكبر.. شايد چند دقيقه اي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقي ها توســط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم ســريع آنها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركــت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اســرا عكس ميانداختند. بعضيها هم با ابراهيم عكس يادگاري ميگرفتند! ســاعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم.در تهران تشــييع جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد.جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند.علی خرمدل فرياد ميزد:فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد. 💕 🍃 💕🍃 🍃💕🍃 💕🍃💕🍃💕
💚 #سفارشات_پروردگار #به_پیامبر_اکرم_ص💚 پیامبر صلى الله علیه و آله: پروردگارم چندچیز را به من سفارش فرمود: ۱-اخلاص در نهان و آشکار، ۲-گذشت از کسى که به من ظلم نموده، ۳- بخشش به کسى که مرا محروم کرده، ۴- رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، ۵-و سکوتم همراه با تفکر ۶-و نگاهم براى عبرت باشد. 📘بحار الانوار ج ۷۴ ،ص ۱۷۰ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨کلبه ای كه درآن مهربانی هست و ساکنینش می خندند ✨بهتر از کاخی ست که مردمانش دلتنگ هستند در این هوای سرد زمستانی ✨کلبه زندگیتون گرم به عشق و محبت 🔥 #شبتون_سرشار_از_آرامش🔥 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
💥 هرکس صبح کند وسه بارگوید: «الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین،الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَاطَیِّبًامُبَارَکًافِیهِ ✨حق تعالے هفتادبلارااز اودفع میڪند #سلااااام #صبحتون_بخیر #امروزتون_زیبا🌺 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 ࿐༅🌼༅࿐
🌼🍃یا صاحب الزمان …🍃🌼 دل آمده از غمت به جان ادرکنی🌼 جان آمده بر لب ، الأمان ادرکنی🌼 ترسـم کـه بمیـرم و نبینـم رویـت🌼 «یا مهدی صاحب» الزمان ادرکنی🌼 تعجیل در ظهور پنج #صلوات @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
Nimeshaban1397-A126(1).mp3
6.38M
بیا نگار آشنا،🌙شب غمم سحر نما... تویی امید ما همه، قرارِ جانِ فاطمه 🎤 #علی_فانی تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
💢💢💢💢💢💢 💢💢💢 💢💢 💢 ❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 2⃣ #قسمت_دوم 😔هیچ کس به
💢💢💢💢💢💢 💢💢💢 💢💢 💢 ❣﷽❣ ⚠️ 😔 3⃣ 😔هیچ کس به من نگفت: که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک می‌کند، نمی‌دانستم که شما دعا کردنمان را دوست داری و فرموده‌ای که خیلی برای فرج من دعا کنید. 😢به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان از اشک، بارانی نگردد تو نمی‌آیی. 👌اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت، بهاء الدینی بزرگوار سفارش کرده‌ای که در قنوت نمازش «اللهم کن لولیک…» را زمزمه کند، ما هم از همان دوران نوجوانی، قنوتمان را زیبا می‌خواندیم. 😢خیلی دیر فهمیدم که بعد از هر نماز، دعای مستجاب دارم که می‌توانم با آن، یک سنگ را از سر راه ظهورت بردارم. 💭ای کاش در نوجوانی می‌فهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تا سهمی هر چند کوچک در شادی دیگران داشته باشم. 🔹بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد 🔹دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد 🔹بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا 🔹زپشت پرده غیبت به ما نظر دارد 📘کتاب "هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده :حسن محمودی ================= 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 💢 💢💢 💢💢💢 💢💢💢💢💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅ #کلـیپ_تصـــویری 💽 👤 #استــادپنــاهیـــان 😊 ✅ بعضیا منتظرن مهدی فاطمه(عج) بیاد، بعدش تازه تربیت بشن❗️😳 📌 همین الان گناه نکن تا آقا نیومده عوض شودیگه بعدش فایده نداره ها😕 ⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 ┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅