eitaa logo
انتظار منجی عالم313
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
788 ویدیو
57 فایل
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : بالاترین جهاد امّت من انتظار فرج است . 🌴اینجا خیمه امام زمان (عج) است. پاسخ به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی امام زمان (عج)، زمینه‌ساز ظهور است🌴 🌸اللّهـُمَ عَجِل لِوَلیِڪَ الفــَرَج🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀یاد غریب🥀 🔶‌خدا در قرآن از ما می‌خواهد تا در انجام کارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیریم: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ... ». 🔶اگر بخواهم به این سخن قرآن عمل کنم، باید وقتی که اذان می‌گویند، زودتر از همه به سوی نماز بشتابم،وقتی شخص نیازمندی را در جامعه می‌بینم، زودتر از دیگران به او کمک کنم، این گونه من از آنان هستم که در «خیرات» از یکدیگر پیشی می‌گیرند. 🔶به راستی کدام خیر از دوستی و محبّت تو، بالاتر است؟ این آیه مرا به سوی بهترین «خیرات» که ولایت توست، فرا می‌خواند. 🔶 اگر ولایت تو را نداشته باشم، خیرات دیگر من هم بی معنا می‌شود و خدا آن را قبول نمی کند! در زیارت جامعه چنین می‌خوانم: إنْ ذُکِرَ الٌخَیْرُ کُنتُم أوّلُهُ و أصلُهُ و فَرعُهُ... 🔶در هر کجا خیر و خوبی ذکر شود، تو اصل و فرع آن خوبی هستی! هر کس به سوی خوبی‌ها برود، در واقع به سوی تو آمده است. 🔶همه خوبی‌ها با تو آغاز شده است، زیرا خدا نور تو و نور سیزده معصوم دیگر را در آغاز خلقت آفرید، خدا همه خوبی‌ها را اوّل به شما داد. 🔶تو اصل همه خوبی‌ها هستی! تو فرع خوبی‌ها هستی! همه خیرها و زیبایی‌ها نزد توست، تو جایگاه همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها می‌باشی. 🔶آری! هر کس به دنبال خوبی‌ها باشد، سرانجام به تو می‌رسد، هر کس گلی از گلستان خوبی‌ها بچیند، باید بداند آن گل از بوستان توست. 🔶من فدای تو بشوم! چگونه بتوانم مدح و ثنای تو را بنمایم؟ چگونه خوبی‌ها و زیبایی‌های تو را بشمارم؟ خوب می‌دانم خدا مرا به خاطر تو دوست دارد، خدا مرا به خاطر ولایت تو، عزیز کرد و نعمت ایمان واقعی را به من عطا نمود و مرا از عذاب نجات داد و از گرداب‌های غم رهایی بخشید! 🔶من فدای تو بشوم! در سایه محبّت تو بود که من دین راستین را شناختم، به خاطر این که من تو را دوست داشتم و ولایت تو را قبول نمودم، خدا مشکلات زندگی‌ام را برطرف نمود، ولایت و محبّت توباعث شد تا زندگی من زیبا شود. 🔶با ولایت تو توحید و خداپرستی، کامل می‌شود، بدون ولایت تو، هیچ کس نمی تواند به مقام توحید دست پیدا کند. 🔶شرط قبولی اعمال بندگان، ولایت توست، اگر کسی ولایت تو را قبول نداشته باشد، خدا هیچ عبادتی را از او قبول نمی کند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی @entezar_ma313
🥀یاد غریب🥀 ✅من باید نام و یاد تو را زنده کنم... ◀️ نباید گرفتار غفلت بشوم، باید کاری کنم که دوستان و اطرافیانم به تو توجه پیدا کنند. ◀️چقدر زیباست که در شبانه روز، لحظاتی برای خلوت با تو قرار بدهم، با تو سخن بگویم و درد دل کنم. ◀️به راستی قطب نمای دل من، کجا را نشان می‌دهد؟ زندگی من چه سمت و سویی دارد؟ بارها شنیده‌ام که تو «قطب جهان» هستی! باید فکر کنم که آیا قطب نمای دلم، تو را نشان می‌دهد؟ ◀️ باید دل را به عشق تو پیوند بزنم و از غیر تو دوری کنم، باید زندگی ام، رنگ تو را داشته باشد و همواره یاد تو را بر دل‌های دیگران پیوند زنم. ◀️کسی که عاشق می‌شود وقتی نام معشوقش را می‌شنود، ناخودآگاه قلبش از شوق به تپش می‌افتد، این نشانه عشق است، کاش من هم وقتی نام تو را می شنیدم، این گونه قلبم به تپش می‌افتاد و همه وجودم، شوق دیدار تو می‌شد. کاش ضربان قلبم، ندای «یا مهدی» می‌گفت. ◀️کاش به این باور می‌رسیدم که زندگی بدون تو، مرگ است و مرگ بدون معرفت تو، مرگ جاهلیّت است. ◀️به یاد دارم که چقدر برای حاجت‌های خودم به درگاه خدا گریه کردم، از سوز دل دعا کردم، امّا به راستی آیا یک بار این گونه برای آمدنت، گریه کردم، اشک ریخته و دعا کرده ام؟ ◀️ چرا فراموش کرده‌ام که تو هم صاحبِ زمان هستی و هم صاحب مکان! زمین و زمان به اذن خدا در اختیار توست. ◀️ تو حجّت خدا هستی و خدا به تو قدرتی بی نظیر داده است و تو تسلیم امر خدایی، هر زمان که او به تو اجازه بدهد از این قدرت برای پایان دادن به ظلم، بهره خواهی گرفت. * * * 🔶 قرآن در سوره ی انفال، آیه ۲۴ می‌گوید: «ای مؤنان! وقتی خدا و پیامبر شما را به سوی چیزی فرا می‌خوانند که به شما زندگی می‌بخشد، پس آنها را اجابت کنید». 🔶من باید فکر کنم، خدا و پیامبر مرا به چه چیزی فرا می‌خوانند، چه چیزی باعث زندگی واقعی می‌شود؟ 🔶 آیا خوردن و آشامیدن و بهره بردن از لذّت‌های حیوانی، معنای زندگانی است؟ زنده بودن، یک حرکت افقی است، از گهواره تا گور، امّا زندگی یک حرکت عمودی است، از زمین تا اوج آسمان ها! ❤️آقای من! مولای من! این ولایت و محبّت شماست که معنای زندگی واقعی است، کسی که از ولایت شما بهره ای ندارد، زنده است، امّا از حقیقت زندگی به دور است، قلب او مرده است، زیرا با حجّت خدا ارتباط ندارد. 🔶 خدا مرا به سوی ولایت تو فرا می‌خواند تا در غوغای روزگار، تباه نشوم و عشق این دنیا مرا نابود نکند. 📚 ✍مهدی خدامیان ارانی @entezar_ma313
🔸‌روزگار «غیبت» است و تو از دیده‌ها پنهان هستی. تو «غائب» هستی. دوستان تو به مشکلات و گرفتاری‌های زیادی مبتلا می‌شوند و همواره دعا می‌کنند این روزگار غیبت به پایان رسد و تو ظهور کنی. 🔸به راستی منظور ما از روزگار غیبت چیست؟ آیا تو همیشه از دیده‌ها پنهان هستی و مردم اصلاً نمی توانند تو را ببینند؟ 🔸در اینجا ماجرای یوسف علیه السلام و برادارانش را بیان می‌کنم: یوسف علیه السلام، پسر یعقوب علیه السلام بود. یعقوب دوازده پسر داشت، او یوسف را بیش از همه دوست داشت زیرا می‌دانست او به مقام پیامبری می‌رسد. برادران یوسف به او حسادت ورزیدند و او را داخل چاهی انداختند. 🔸خدا می‌خواست یوسف را بزرگ و عزیز کند، کاروانی به سر چاه آمد، یوسف را از چاه بیرون آورد و او را به مصر برد، عزیز مصر یوسف را خریداری کرد. یوسف از خود لیاقت‌های زیادی نشان داد تا آنجا که خزانه دار مصر شد و بعد از مدّتی «عزیر مصر» شد. 🔸قحطی همه جا را فرا گرفت، یعقوب و پسران دیگرش در کنعان (منطقه ای در فلسطین) زندگی می‌کردند، آنان در فقر و سختی بودند، برادران یوسف به سوی مصر حرکت کردند تا گندم تهیه کنند. آنان نزد «عزیز مصر» آمدند ولی نمی دانستند که او، همان یوسف است، آنان یوسف را نشناختند، آنان باور نمی کردند که یوسف زنده باشد و به این مقام و شکوه رسیده باشد. 🔸آنان به یوسف گفتند: «ای عزیز مصر! بر ما صدقه بده که خداوند صدقه دهندگان را دوست دارد». 🔸یوسف هم در حق آنان مهربانی کرد، به آنان گندم زیادی داد. آنان به کنعان بازگشتند و ماجرا را به پدر گفتند. بعد از مدّتی بار دیگر آنان به مصر آمدند و گندم گرفتند ولی باز هم یوسف را نشناختند. وقتی برای بار سوم آنان به مصر آمدند، یوسف تصمیم گرفت خود را به آنان معرفی کند. 🔸یوسف به آنان گفت: «آیا به یاد دارید زمانی که جاهل بودید با یوسف چه کردید؟ ». آنان گفتند: «یوسف را از کجا می‌شناسید؟ »، یوسف گفت: «من یوسف هستم». 🔸اینجا بود که آنان سرهای خود را از شرمساری پایین انداختند، یوسف به آنان گفت: «امروز خجل و شرمنده نباشید، من شما را بخشیدم، امیدوارم خدا هم گناه شما را ببخشد که او مهربان ترین مهربانان است». 🔸قرآن، این گفتگوها را که در اینجا نوشتم در سوره یوسف بیان کرده است، پسران یعقوب، یوسف را می‌دیدند ولی او را نمی شناختند، همان گونه که ما تو را می‌بینیم ولی نمی شناسیم! * * * 🔺 روزی از روزها امام صادق علیه السلام به یاران خود رو کرد و چنین گفت: "مهدی علیه السلام شباهتی به یوسف دارد، برادران یوسف وقتی نزد یوسف آمدند، با او داد و ستد کردند ولی او را نشناختند، وقتی یوسف خود را معرفی کرد، او را شناختند. 🔺وقتی خدا مصلحت در این ببیند که کسی حجّت او را نشناسد، این کار را می‌کند و روزگار غیبت آغاز می‌شود. 🔺یوسف پیامبر خدا بود، یعقوب هم پیامبر خدا بود، یعقوب سال‌های سال، در فراق یوسف اشک ریخت، اگر خدا می‌خواست جایگاه یوسف را به یعقوب نشان می‌داد، ولی خدا در آن مدّت، مصلحت در آن دید که خبری از یوسف به پدرش یعقوب نرسد. 🔺خدا همان شیوه ای را که در غیبت یوسف داشت، در غیبت مهدی علیه السلام دارد، پس چرا عدّه ای این موضوع را انکار می‌کنند؟ مهدی علیه السلام همان مظلومی است که حقش غصب شده است. 🔺سپس امام صادق علیه السلام این گونه سخن خود را ادامه داد: صَاحِبُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَتَرَدَّدُ بَیْنَهُمْ. وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ. وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ. مهدی علیه السلام در میان مردم رفت و آمد می‌کند، در بازارهای آنان راه می‌رود، بر فرش‌های آنان قدم می‌گذارد، ولی مردم او را نمی شناسند. هر زمان خدا بخواهد و به او اجازه بدهد او خود را معرفی خواهد کرد (و روزگار غیبت تمام خواهد شد)، همان گونه که خدا به یوسف اجازه داد تا خود را به برادرانش معرفی کند. * * * ◀️مناسب است به این جمله بیشتر فکر کنم: «مهدی علیه السلام بر فرش‌های مردم قدم می‌گذارد». ◀️این یک کنایه است، منظور این است که تو مهمان خانه‌های شیعیانت می‌شوی، در مهمانی‌ها و مجالس آنان شرکت می‌کنی، ولی آنان تو را نمی شناسند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی @entezar_ma313