4_5940630456943772931.mp3
12.6M
---♥️♥️ حضَّرَّتَّ عَّشَّقَّ ♥️♥️---
نڪُنہ یہ روز بیاد از تو جداشم......
کمَکے طَلَب کُنے مَن نَباشَم.....
#مداحے
#سید_رضا_نریمانے
↷''✿°ツ
@entezaro
+الان چی حالتو خوب میکنه؟
- همین الان؟
+همین الان یهویی!
- بگن بلیط مشهدت حاضره!(:💔
#نیازمندیها🖇🌿
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 باید زنده شویم؛ مثل حاج قاسم!
🔻بیایید زندگی زیباتری را تجربه کنیم ...
#تصویری
@Panahian_ir
ملک الموت برو زحمت بیهوده نکش،
زنده ماندیم اگر، بـعدِ #مُحَّرَم، برگـرد...
#واقعا_دلواپسیم_آقا_مُحَّرَم_با_خودت💔
#شب_جمعه🌙
#منوامامع✨
↷''✿°ツ
@entezaro
#اَنتَ_فِی_قَلبِی_حُسَین ❤️
جٰاݩاگرجٰاݩاسټ؛قُربٰاݩِحُسیݩبݩعلےٖ
#شب_هفدهم
#چهله_زیارت_عاشورا
↷''✿°ツ
@entezaro
tanha_masir_16.mp3
15.65M
جلسھ شانزدهم !🌱
#استاد_پناهیان / #تنها_مسیر
^•|ツدرانٺــظــــاراو🌱|•^
جلسھ شانزدهم !🌱 #استاد_پناهیان / #تنها_مسیر
- مرور و خیلی خلاصه
آدم در اثر هوا پرستی ضعیف و ذلیل میشه
یکی از هدف های مهم مبارزه با نفس بهتر زندگی کردن تو دنیاست اما ... این هر چقدر هم مهم باشه فرعی است
چشم به هم بزنی دنیا تموم میشه
دنیا اگر مزرعه آخرت نباشه هیچ ارزشی نداره
جدای از آنکه ما مجبوریم به مبارزه با نفس
و مبارزه با نفس دنیای ما رو آباد میکنه اما
هدف اصلی آباد کردن آخرتمون هست !
هدف عالی انسان چیه؟
🔹نیاز نیست فکر کنید هدف عالی شما رو خالقتون انتخاب کرده شما فقط باید بشناسیش
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
«ما از آنِ خدائيم؛ و به سوي او بازمي گرديم!»
بقره آیه ۱۵۶
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا #فَمُلَاقِيهِ
اي انسان! تو با تلاش و رنج بسوي پروردگارت مي روي و او را ملاقات خواهي كرد!انشقاق آیه ۶🏃
پس هدف عالی ملاقات پروردگار است :)
برای رسیدن به آن #تنها_یک_مسیر وجود دارد و آن مبارزه با نفس است
یعنی از بعضی لذت ها دست برداری
دست برداشتن از لذت باید #طبق_دستور_خدا باشه تا پاک بشی اگر طبق دستور تو باشه که قوی کردن نفسه نه مبارزه با اون
تو باید با بعضی دوست داشتنی هات مبارزه کنی تا اثری از من، از انانیّتت در مقابل خدا باقی نمونه
این نابود کردنِ من یعنی عشق♥
پس مبارزه با نفس یعنی رعایت دستورات الهی
که نام قرآنی آن #تقوا ست🙂
چرا از اول نگفتیم تقوا !
🔹پایه تقوا مبارزه با نفسه ، ریشه ی این مبارزه رنجه
🔖و اما رابطه #تقوا و #مبارزه_با_نفس
طبق دستورات خدا مبارزه بانفس کنی می شود تقوا
مبارزه با نفس فقط از متّقین پذیرفته میشه یعنی کسانی که فقط دستور گوش می دهند ، نظر خودشون رو نمیارن وسط
ابلیس در مقابل دستور خدا نظر خودش رو وسط آورد !
هوشیار باشیم ...
صوتکاملروگوشکنید
غیـــرت فقــــط این نیست که...
نامــوست را بپوشانی تا نبینند😕
نامــوس دیگــران را نگــاہ نکردن
هم از غیــــرت است...😏
حتی اگر پوشــــیدہ هم نباشند 🧕🏻
↷''✿°ツ
@entezaro
امام على(ع) :
اگر رازت را پنهان دارى، مايه شادى توست ، و اگر آن را فاش سازى، موجب نابودى تو
سِرُّك سُرورُكَ إن كَتَمتَهُ ، وإن أذَعتَهُ كانَ ثُبورَكَ
عيون الحكم والمواعظ : ص 286
↷''✿°ツ
@entezaro
°•﷽•°
❀
#روز_مباهله
و نزول آیه تطهیر و آیه ولایت،
فردا جمعه ۲۴ ذیحجه روز مباهله گرامی باد...
①← روز عید بزرگ مباهله
②← سالروز بخشش انگشتر در رکوع و نزول آیه ولایت
③← سالروز نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء در جریان مباهله
④← سالروز نزول سورهی مبارکه انسان در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام می باشد.
🔰 #اعمال روز مباهله :
❶ غسل
❷ صدقه دادن
❸ هفتاد بار استغفار
❹ زیارت امیرالمومنین
❺ خواندن دعای مباهله
❻ دورکعت نماز مثل نماز عید غدیر
❼ زیارت جامعه کبیره که از همه مناسبتر است.
↷''✿°ツ
@entezaro
#تلنگرانه
گر طالب شهادتی بدان✋🏻
نماز خوبه اول وقت باشه🌱
وگرنه همه بلدن...
اول غذا بخورن...
اول یه دل سیر چت کنند...📱
اول بخوابند...
خلاصه اول همه کاراشون رو انجام میدن
بعد نماز بخونن....💡
کسی که دنباله شهادته
باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه...☝️
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
💐سلامـتی وظـهور #امام_زمان (عج)صلـوات💐
•┈┈••✾❀🍀🌺🍀❀✾••┈┈
↷''✿°ツ
@entezaro
#حاج_حسین_یڪتا🌹
💠توصیه میکنم که بروید و در مورد ویژگیهای ☆شهیدحججی☆ از خانواده و دوستان او تحقیق و تفحص کنید.
قطعا ویژگیهای این شهید همان گمشدههایی هستند که ما در جستجوی آنها هستیم...
↷''✿°ツ
@entezaro
[🌟^💫]
🌱#شهيدانه
هم قد گلوله توپ بود.
گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟
گفت : با التماس !
گفتن : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
گفت : با التماس !
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت : با التماس !
وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده بود...💔
↷''✿°ツ
@entezaro
#یا_صاحب_الزمان🖼
♡وقتےمیگیم
خـــــــدا
ڪـنـد
ڪـہ
بـیایـے!
شــایــد
او مےفرماید:
«خـــــدا ڪنــد
ڪہ بخواهید!!»
🔸اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
💚جمعه های دلتنگی...
↷''✿°ツ
@entezaro
#راز_درخـٺ_کـاج🌲🍃
#قسمت_نهم
آن شب آنچنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر ، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا میتوانم توی خیابان های تاریک بدوم
و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم.
وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس.
آن شب از همه چیز میترسیدم. سر زدن ما به بیمارستان ها نتیجهای نداد.
اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان میچرخیدیم.
آنشب سخت ترین و طولانیترین شب زندگی من، مادرم و بچههایم بود.
صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجــعه کردیم؛
جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را میلرزاند. اما در آنجا هم ردّ و نشانی از گمشده ی من نبود.
دختر چهاردهساله من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و برنگشته بود.
زینب من آنچنان بینشان شــده بود که انگار هیچوقت نبوده است؛ هیچوقت.
دختری که تا بعد از ظهر بغلش میکردم، میبوسیدمش، باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛
هیالی دور از دستــرس.
@entezaro
#راز_درخـٺ_کـاج🌲🍃
#قسمت_دهم
[ فصل دوم : بیــــــــــــــداری ]
نفهمیدم چند دقیقه یا چند ساعت خوابیدم، ولی در خواب احساس درد و سنگینی میکردم.
روز دوم عید سال ۱۳۶۱ بود، اما چه عیدی! زینب راست گفت که عید نداریم.
از خواب که بیدار شدم، سرم سنگین بود و تیر میکشید.توی هال و پذیرایی قدم زدم.
گلخانه پر از گلدان های گل بود. گلدان هایی که همیشه دیدنشان مرا شاد میکرد و غم دوری بچه هایم را که در جبهه بودند، تسکین میداد.
اما آنروز گل های گلخانه هم مثل من غمگین و افسرده بودند. وحشت گم شدن دخترم حادثهای نبود که فراموش شود.
اول، وحشت جنگ و حالا وحشتی بزرگتر از آن.
در طی یک ســال و نیمی که از جنگ میگذشت، خانواده ی من روی آرامش را به خود ندیده بود.
دربهدری و آوارگی از خانه و شهــرمان، و مُهر جنگزدگی که به پیشانی ما خورده بود، از یک طرف، دوری از چهار تا از بچه هایم که در جبهه بودند و هر لحظه ممکن بود آنها را از دست بدهم، از طرف دیگر؛
رفت و آمد بابای بچهها بین ماهشر و اصفهان، و حالا از همه بدتر گم شدن دخترم که قابل مقایسه با هیچکدام از آنها نبود.
احساس میکردم گم شدن زینب مرا از پا درآورده است. معنی صبر را فراموش کرده بودم.
پیش از جنگ، با یک حقوق کارگری خوش بودیم. همین که هفتتا بچهام و شوهرم در کنارم بودند و شب ها سرمان جفت سر هم بود، راضی بودم.
همه ی خوشبختی من تماشای بزرگ شدن بچههایم بود. لعنت به صدام که خانه ی ما را خراب و آوارهمان کرد و باعث شد که بچههایم از من دور شوند.
روز دوم گمشدن زینب، دیگر چارهای نداشتم، باید به کلانتری میرفتم.
همراه با مادرم به کلانتری شاهینشهر رفتم و ماجرای گم شدن زینب را اطلاع دادم.
آنها مرا پیش رئیس آگاهی فرستادند. رئیس آگاهی، شخصی به نام آقای عرب بود.
وقتی همه ی ماجرا را تعریف کردم، آقای عرب چند دقیقه سکوت کرد و بعد به طوری که من وحشت نکنم گفت
«مجبورم موضوعی را به شما بگویم. با توجه به اینکه همه ی خانواده ی شما اهل جبهه و جنگ هستید و زینب هم دختر محجّبه و فعالی است، احتمال اینکه دست منافقین در کار باشد وجود دارد.»
آقای عرب گفت « طی سال گذشته موارد زیادی را داشتیم که شرایط شما را داشتند و هدف منافقین قرار گرفتند.»
@entezaro
هدایت شده از طنزیست ، خبرگزاری طنز ایران
نیازمندیم به خبرهایی خوب
به مرهم
به دلهایی بدون داغ
نیازمندیم به اشک های از سر شوق
به دلهره های اتفاقات خوب
به مهربانی بیشتر
نیازمندیم به اخباری با دو خط لبخند🙃♥🌿
#WALLPAPER ✨
@donya_dokheya ⛅️ 🌈