eitaa logo
^•|ツدرانٺــظــــاراو🌱|•^
137 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
522 ویدیو
34 فایل
امروز یه شروع تازسٺ🌈 پروانہ شـو🦋 بگـذار روزگار هرچقدر میخواهــد پیله کند🕊🌸 ڪانالی امام زمانے💚پرازجمله های ناب تــارسیدن بہ‌آغوش خدا ❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥ خادمــ: @Moatoon @Mase_M انتقاداٺــ و پیشنهاداٺــ😍👇 https://harfeto.timefriend.net/305675895
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃معنای امید وقتی که تو هستی و مهربانی‌ات هست‌ چرا ناامید شوم؟ وقتی که مهربان‌تر از تو روی زمین نیست و من هم تردید ندارم که تو دوستم داری چرا ناامید شوم؟ وقتی کسانی را که دوستشان داری به جایی می‌رسانی که دوست داری چرا ناامید شوم؟ وقتی که تو دوست داری من خرج خدا شوم مگر می‌شود ناامید باشم از این که روزی خرج تو شوم؟ با تو ناامیدی بی‌معناترین واژۀ هستی است. یک روز می‌بینی و می‌بینم که خرج تو شده‌ام. شبت بخیر معنای امید! ↷''✿°ツ @entezaro
‌🍃عاشق شیدایی دلم تنگ شده برایت برای تویی که تا به حال ندیدمت. قبول داری قیمت این دل‌تنگی، خیلی زیاد است حتّی بیشتر از دل‌تنگی‌های بعد از دیدار؟ دلم تنگ شده برای بوسیدنت برای بوسیدن تویی که تا به حال نبوسیدمت. قبول داری جنس این دل تنگی‌ام خیلی فرق می‌کند با کسانی که بوسیدنت را چشیده‌اند؟ دلم تنگ شده برای شنیدن صدایت برای صدایی که تا به حال نشنیده‌ام. قبول داری حال و هوای این دلِ تنگ عاشقانه‌تر از حال و هوای دل‌هایی است که بارها صدایت را شنیده‌اند و باز هم دلشان هوای شنیدن کرده؟ دلم تنگ شده برای راه رفتن زیر باران در کنار تو دست در دستت قبول داری این دل‌تنگی خیس‌تر از دل‌تنگی کسی است که بارها زیر باران در کنار تو دست در دستت راه رفته؟ آقا! دلم تنگ است برای سر گذاشتن روی شانه‌ات برای دست تو که به نوازش روی سرم کشیده می‌شود برای بوسه‌ات که به قصد آرام کردنم روی گونه‌ام می‌نشیند برای لبخندت که برای کشتنم روی لبت می‌نشیند. حتماً می‌دانی که ظرف دلم به قدری بزرگ نشده که اینها را بچشد و دنیا را تاب بیاورد. دوست داری زنده بمانم که اینها را به من نمی‌چشانی. باشد، لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی. ولی این را هم بگذار بگویم: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی شبت بخیر ای عاشق شیدایی! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃موعود دل بی قرارم دل وقتی تنگ می‌شود منطق،‌ سرش نمی‌شود. با حرف، آرام نمی‌گیرد. ممکن نبودن را نمی‌فهمد. حتّی درکی از محال بودن هم ندارد. باید همانی را که هوایش را کرده، به او داد. هر چه قدر بگویی نمی‌شود بیشتر بی‌قراری می‌کند. باید راهی پیدا کنی برای فریفتنش. منطق، دل‌های سنگ را آرام می‌کند،‌ نه دل‌های تنگ را. دل، وقتی تنگ می‌شود معلوم است که با سنگ شدن فاصله بسیار دارد. با منطق هم اگر خواستی حرف بزنی باید به آن رنگ و لعاب عشق بدهی. منطق‌های عاقلانه، سوهان دل‌های تنگ است. دل، وقتی که تنگ می‌شود معلوم است که هنوز نازک است و رقیق. سوهان، دل نازک را تکه تکه می‌کند. دلم تنگ شده برایت. هر چه قدر با منطق به او گفتم هنوز لایق دیدارت نشده قبول نکرد که نکرد. با این حرف‌ها بی‌قراری‌اش را بیشتر کردم. خوش‌حالم که هنوز دلم به قدری سنگ نشده که حرف‌های منطقی، آرامَش کند و بسیار خوش‌حال‌تر از این که هنوز برای تو تنگ می‌شود. ولی تا کی به وعدۀ دیدار فردا می‌توان آن را فریفت؟ حنای وعده‌هایم دیگر رنگی ندارد آقا! کی می‌خواهی به داد دل بی‌قرارم برسی؟! شبت بخیر موعود دل بی‌قرارم! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃 ناز آفرین من دنبال چاره‌ای می‌گردم برای دل تنگم. این جا و آن جا، هر جا که رفته‌ام گویی خبری از چاره نیست یا اگر هست، من ردی از آن پیدا نکردم. چاره‌ای برای دلِ تنگم داری؟ دنبال چاره‌ای می‌گردم برای دل تنگم. دارم آرام آرام یقین می‌کنم بیچاره یعنی دلی که برای تو تنگ شده باشد. تا یقینم تثبیت نشده، فکری به حالم کن آقا! چاره‌ای برای دلِ تنگم داری؟ دنبال چاره‌ای می‌گردم برای دل تنگم. می‌ترسم از تنگ شدن‌ها خسته شود و هوای سنگ شدن به سرش بزند. دلم اگر سنگ شود، لحظه‌ای زنده ماندن را دوست ندارم. چاره‌ای برای دلِ تنگم داری؟ دنبال چاره‌ای می‌گردم برای دل تنگم. تازه دارم می‌فهمم که دل‌تنگ شدن کار هر کسی نیست. من تاب دل تنگی را ندارم. قامتم شکسته زیر بار این همه دل‌تنگی. چاره‌ای برای دلِ تنگم داری؟ دنبال چاره‌ای می‌گردم برای دل تنگم. راهی اگر نیابم، شاید مجبور شوم از زهر غفلت استفاده کنم. تو که دوست نداری، مسمومِ غفلت شوم!‌ دوست داری؟ پس کاری کن برایم آقا! و بگو آیا چاره‌ای برای دل تنگم داری؟ باز هم به دلم فردا را وعده می‌دهم و امشب را می‌گذرانم اگر چه می‌دانم وعدۀ فردا، مایۀ آرامش این ‌بی‌قرار نیست. ولی وقتی راه چاره ندارم، چه کار باید کرد؟ شاید انتظار، زیادش خوب نباشد. هست؟ شبت بخیر نازآفرین من! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃عزیزم می‌خواهم به دلم فرمان بدهم که دیگر برای تو تنگ نشود یا کمی به من فرصت نفس کشیدن بدهد و چند روزی بی‌خیال یاد تو شود. بعد از آن اگر خواست، دوباره تنگ شود برای دیدنت. این طور شاید دوام بیاورم زیر بار دل‌تنگی‌ات. می‌خواهم به دلم بگویم وقتی که این قدر به یاد تو تپید و تو را ندید به جای التماس کردن،‌کمی ناز پیشه کند شاید فرصتی برای دیدار بدهی. می‌خواهم زیر گوش دلم زمزمه کنم که تو اگر دوستش داشتی دیدار را این قدر به تأخیر نمی‌انداختی و می‌خواهم بگویم از قدیم گفته‌اند: «چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی». می‌خواهم به دلم تلقین کنم تا باور کند: «که یک سر مهربونی دردسر بی» و به قدری دردسر مهربانی‌های یک سویه را پررنگ کنم که از دوست‌داشتن تو بترسد. شاید این، تنها چارۀ دل تنگم باشد. تو اگر راه دیگری سراغ داری،‌ یاد بده به من. امّا آقای من! می‌دانم این وسوسه‌ها و زمزمه‌ها و تلقین‌های یک سویه، اثر ندارد. دلم می‌داند که تو چه قدر دوستم داری و می‌داند که چه قدر دلت برایم تنگ شده. همین هم او را بیچاره کرده. کاش می‌فهمیدم وقتی که دل من برای تو تنگ است و تو هم برای من دل‌تنگی چرا فرصت دیدار حاصل نمی‌شود! ولی عاشق، باید تسلیم محض باشد. دلم این تسلیم را دوست دارد. شبت بخیر عزیزم! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃همراه مهربانم دل‌تنگی را اگر بشود قصّه کرد با خط به خطش می‌شود اشک ریخت. این قصّه هزار صفحه هم اگر بشود همۀ صفحاتش یک جور است و همۀ سطرها در یک صفحه به یک شکل و همۀ واژه‌ها هم یکی. به گمانم این قصه از پرفروش‌ترین قصّه‌های دنیا می‌شود. عشق، هنوز هم مشتری دارد. دل‌تنگی را اگر بشود کشید می‌شود پای نقّاشی‌اش ایستاد و نفس کشید. تابلوی دل‌تنگی یک غروب ابری است، همین. این تابلو را هر کسی ببیند می‌تواند یک دل سیر برایت آه بکشد آه‌هایی که هر کدامشان یک دنیا زندگی می‌دهد به آدم. این تابلو را به مزایده اگر بگذاریم به گمانم پیدا می‌شوند عاشق‌هایی که دار و ندارشان را بدهند و آن را بخرند. عشق، هنوز هم مشتری دارد. دل‌تنگی را اگر بشود سرود بیت بیتش آتش می‌زند به خانۀ دل. وزن و قافیه و ردیف و عَروض شعر همه با دل‌تنگی هماهنگ‌اند. این شعر را هر کسی بشنود با واژه‌ واژه‌اش می‌تواند آب بشود. چه خوشبخت است کسی که در غم دل‌تنگی تو آب می‌شود. عشق، هنوز هم مشتری دارد. آقا! می‌خواهم بساط حرف زدن از دل‌تنگی را جمع کنم امّا می‌بینم چه زود دلم برای حرف زدن از دل‌تنگی تنگ می‌شود. حرف زدن از دل‌تنگی، گویی خودش شده چاره‌ای برای تاب آوردنِ آن. ممنونم که تو هم خسته نمی‌شود از حرف‌های دل‌تنگی من. شبت بخیر همراه مهربانم! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃همۀ فکر و خیال من بیا و امشب در بارۀ دل‌تنگی حرف نزنیم. اصلاً می‌خواهم خیال کنم همیشه با تو و کنار توأم. چه کسی گفته من دل‌تنگ توأم؟ دل‌تنگی، برای کسی است که یارش ندیده. تو از کنار من کی رفته‌ای که دلم بخواهد برایت تنگ شود؟ اصلاً لحظه‌ای را به یاد داری که نگاهم به نگاه تو گره نخورده باشد؟ من که هنوز طعم هجران را نچشیده‌ام. بدون چشیدن طعم هجران مگر می‌شود حرفی از دل‌تنگی زد؟ نهایتِ دوری من از تو همین قدر بوده که از حجره‌ات بیرون رفته و چند دقیقه‌ای در حیاط خانه‌ات به فرمان تو قدم زده‌‌ام. راستش همین اندازه از دوری هم جان کندنی است برای خودش امّا چون بناست چند دقیقه بعدش برگردم هر طور که هست، دوام می‌آورم. ولی این را هم بگویم: در همین چند دقیقه، وجودم پُر از ترس است. بعد از هر دمی که فرو می‌رود، می‌ترسم بازدمی نداشته باشم و توفیق بازدم که می‌یابم سراپا وحشت می‌شوم که نکند پس از آن، نفسی بالا نیاید. می‌ترسم که در حیاط بمیرم و تو بالای سرم نباشی. وقتی که می‌شنوم از حجره صدایم می‌زنی خیالم آسوده می‌شود. با سرعت به سویت می‌دوم تا اگر دم آخرم رسید، روی پای تو بیفتم و بمیرم. آقا! من دل‌تنگ تو نیستم؛ چون همیشه پیش توأم. شبت بخیر همۀ فکر و خیال من! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃یار خوش وعده به گمانم تنهایی، راهی است برای رسیدن به تو. گویی خدا پیش از آن که بخواهد کسی را برساند به تویی که غریبی باید طعم غربت را به او بچشاند. اگر کسی پیش از چشیدن تنهایی به تو رسید درک حال تو برایش میسّر نخواهد شد. حالِ تنها را فقط تنها می‌فهمد و بس. آقا! این بار تنهایی را که دارم می‌کشم باید چند برابر کنم تا بشود وزن بار تنهایی تو؟ اصلاً به تنهایی من در برابر تنهایی تو، تنهایی گفته می‌شود؟ بار تنهایی تو قامت زمین و زمینیان را می‌شکند. این بار را اگر بخواهند روی دوش هفت آسمان بگذارند باور نمی‌کنم دمی تاب بیاورند ولی تو چگونه تاب می‌آوری این همه تنهایی را؟ من نه با خودم و نه با تو تعارف ندارم. از سویی اگر بیش از این، بار تنهایی روی دوشم بگذارند معلوم نیست که طاقت بیاورم و از سوی دیگر نمی‌توانم از خیر وصال تو بگذرم. من مانده‌ام و حیرتی در میان این دو «نتوانستن». تو بگو چه چاره کنم این حیرت را؟ گمان می‌کنم اگر یک بار ببینمت تاب تنهاییِ بیشتر را بیاورم. درست است که یک بار دیدنت برای همیشه بیچاره می‌کند آدم را ولی خاصیت دیدن تو بیشتر شدن طاقت است برای تنهایی. یک بار بگذار ببینمت، فقط یک بار. موعد و میعاد قرار با تو. شبت بخیر یار خوش وعده! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃بندۀ تنهای خدا خدا را شکر که تنهایی، یار دیگری دارد. این دو هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند. بار تنهایی اگر چه سنگین است امّا هر گاه می‌خواهد قامتم را بشکند یار تنهایی، به سراغ چشم‌هایم می‌آید و به دادم می‌رسد. نام یار تنهایی، اشک است. هر چه فکر می‌کنم به تنهاییِ بدون گریه می‌بینم کسی در این عالم نیست که بدون اشک تنهایی را تاب بیاورد. دارم در خیالم آدم‌های تنهایی را که می‌شناسم به صف می‌کنم. کسی را پیدا نمی‌کنم که تنهایی را بدون گریه تاب آورده باشد. بیا از خودت بگو آقا! تو در تنهایی خویش چه قدر اشک می‌ریزی؟! تو می‌توانی بدون گریه، تنهایی را تاب بیاوری؟ اگر بدون گریه می‌شود تنهایی را تاب آورد پدرت علی فاتح خیبر چرا آن قدر اشک ریخت؟ اشک، ضامن زنده ماندن آدم‌های تنهاست. گریه در تنهایی، نشانۀ ضعف نیست. اشک رزق آدم تنهاست. مگر کسی که یل میدان نبرد است برای جنگیدن با دشمن، چیزی نمی‌خورد تا توان بگیرد؟ آدم تنها هم برای توان گرفتن، محتاج اشک است. به گمانم این ارادۀ خود خداست که آدم تنها را با اشک زنده نگه دارد. به اندازۀ همۀ روزگار خدا را شکر که اشک را آفرید و آن را یار تنهایی کرد. امّا آقای من الهی که روزی بتوانم تو را از تنهایی در بیاورم! بمیرم و اشکت را نبینم. کمتر گریه کن مهربان من! شبت بخیر بندۀ تنهای خدا! ↷''✿°ツ @entezaro
🍃تنهای گریان من باز هم تنهایی همان تنهایی که بنا ندارد مرا تنها رها کند و برود. چه یار باوفایی است تنهایی! و چه خوش رفیقی دارد: اشک. خیال اشک، رهایم نمی‌کند. هنوز دارم به تنهایی و اشک فکر می‌کنم و به این که هر کسی که تنهاتر است، بیشتر گریه می‌کند. زیر سقف آسمان، تنهاتر از تو کیست؟ چه قدر گریه می‌کنی آقا؟! دلم ریش ریش شده از خیال قطره‌های اشکت. من توان دیدن اشک‌های تو را ندارم امّا اگر روزی خدا توانش را به من داد دوست دارم خودم قطره‌های اشکت را از گونه‌ات پاک کنم. کمتر گریه کن آقا! بدون تردید افسردگی زمین و زمان برای اشک‌های تنهایی توست. در تنهایی برای خودت روضه می‌خوانی و اشک می‌ریزی گاهی می‌روی به کربلا و مصیبت حسین را زمزمه می‌کنی و گاهی هم می‌روی مدینه و مصیبت مادر را می‌خوانی. اشک تنهایی خودش دمادم است و بند نمی‌آید چه کار می‌کند با تو اشک مصیبتی که با اشک تنهایی همراه می‌شود؟! کمتر گریه کن آقا! دل‌نگرانم. خاک بر سرم! اگر دنیا این قدر دوره‌ام نکرده بود می‌توانستم در میان این همه گریه، لبخندی روی لبت بنشانم امّا یک روز می‌رسد که لبخند به لبت بنشانم. خدا مرا تا آن روز زنده نگه خواهد داشت، می‌دانم. شبت بخیر تنهای گریان من! ↷''✿°ツ @entezaro
⛅️خورشید پشت ابر⛅️ چند ساعتی در اتاقی تاریک نشسته بود. چراغ را که بی‌خبر روشن کردم چشم‌هایش را بست و دعوایم کرد. می‌گویند تو ناگهانی می‌آیی. ما که در دوران غیبتت به تاریکی عادت کردیم و با نوری که از پشت ابر می‌تاباندی انس نگرفتیم اگر بی‌خبر طلوع کنی چه خواهیم کرد؟ ↷''✿°ツ @entezaro
🍃خوشبخت‌ترین تنهایی عالم تنهایی را می‌شود خرید. تنهایی را می‌شود فروخت و شاید تنهایی را بشود قرض داد. شنیده‌ام بعضی‌ها در تنهایی‌شان با کسی که دوست دارند شریک می‌شوند. تنهایی‌ها قیمتشان با هم فرق می‌کند. هر چه قدر تنهایی‌ها با خدا بیشتر پر شده باشد قیمتشان بیشتر است. تنهایی تو گران‌ترین تنهایی است. اصلاً نمی‌شود روی آن قیمت گذاشت. تنهایی من قیمتش چند است؟ اصلاً قیمتی دارد؟ وقتی در دل تنهایی‌ام هر چه می‌گردم خدا را پیدا نمی‌کنم مُفت این تنهایی هم گران است. آقا! تو چه کار می‌کنی که در لحظه لحظۀ‌ تنهایی‌ات خدا می‌بارد و خدا می‌بارد و خدا می‌بارد؟ می‌شود تنهایی‌ات را برای چند لحظه‌ای هم که شده قرض بدهی به من؟! آرزو دارم چشم بر هم زدنی هم شده تنهایی‌ات را بچشم. اگر تنهایی‌ات قرض دادنی نیست بیا و برای یک لحظه مرا شریک تنهایی خودت کن. تنهایی تو متاع نایاب بازار تنهایی‌ها‌ست. دلم تنهایی تو را می‌خواهد بیا و دریغ نکن از من. شبت بخیر خوشبخت‌ترین تنهای عالم!