eitaa logo
^•|ツدرانٺــظــــاراو🌱|•^
147 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
522 ویدیو
34 فایل
امروز یه شروع تازسٺ🌈 پروانہ شـو🦋 بگـذار روزگار هرچقدر میخواهــد پیله کند🕊🌸 ڪانالی امام زمانے💚پرازجمله های ناب تــارسیدن بہ‌آغوش خدا ❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥ خادمــ: @Moatoon @Mase_M انتقاداٺــ و پیشنهاداٺــ😍👇 https://harfeto.timefriend.net/305675895
مشاهده در ایتا
دانلود
🌲🍃 آن شب آن‌چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر ، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد. گاهی گیج بودم و گاهی دلم می‌خواست فریاد بزنم و تا می‌توانم توی خیابان های تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم. وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس. آن شب از همه چیز می‌ترسیدم. سر زدن ما به بیمارستان ها نتیجه‌ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می‌چرخیدیم. آن‌شب سخت ترین و طولانی‌ترین شب زندگی من، مادرم و بچه‌هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجــعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می‌لرزاند. اما در آنجا هم ردّ و نشانی از گمشده ی من نبود. دختر چهارده‌ساله من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و برنگشته بود. زینب من آن‌چنان بی‌نشان شــده بود که انگار هیچ‌وقت نبوده است؛ هیچ‌وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می‌کردم، می‌بوسیدمش، باش حرف می‌زدم، نگاهش می‌کردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ هیالی دور از دستــرس. @entezaro