فصلنامه اقلیـــــــــما
🔻درحصار استعارههای ناموسی
بررسی زبانی پیوند تجاوز نظامی با بدن زن
تینا چهارسوقی امین، دکترای زبانشناسی، پژوهشگر تحلیل گفتمان انتقادی و رتوریک
شاید برای بسیاری از ما آشنا باشد که در بزنگاههای تنشآلود سیاسی یا نظامی، چه در رسانهها و چه در شبکههای اجتماعی، با عباراتی مواجه میشویم که «وطن» را در هیئت «ناموس»، «زن»، «مادر» یا «عروس» تصویر میکنند و دفاع از آن را امری ناموسی و جنسیتی میسازند. در چنین گفتمانی، دشمن، خائن و جاسوس «بیناموس و بیغیرت» خوانده میشود و آسیب به سرزمین، بهمنزلۀ تعرض به بدن زن تعبیر میگردد؛ تصویری که بهظاهر هیجانی و احساسی است اما ریشه در الگوهای دیرپای فرهنگی دارد. این زبان، صرفاً شکل شاعرانهای از هیجانزدگی ملی نیست؛ بلکه بازتاب ساختارهای عمیق فرهنگی، الگوهای دیرپای مردسالارانه و نظامهای معناییای است که بدن زن را میدان اصلی صورتبندی مفاهیم متعلق به «ملک» و «سرزمین» قرار میدهد. این نوع صورتبندیها نشان میدهد که زبان چگونه در لحظات بحرانی، نقش تعیینکنندهای در جهتدهی به ادراک جمعی ایفا میکند و بدن زن را به عرصهای برای رمزگذاری مفاهیم سیاسی و ملی بدل میسازد.
از این منظر، مطالعۀ انتقادی این دست استعارهها، بخشی از درک ما از سازوکارهای قدرت، جنسیت و هویت سیاسی در ایران معاصر است و مشخص میکند که چرا این عبارات صرفاً انتخابهای احساسی یا شاعرانه نیستند، بلکه سازههاییاند که بر جهانبینی ما درباره جنگ، جنسیت و قدرت اثر میگذارند و فهم ما را از واقعیتهای پیچیده دفاع و تهدید مدرن محدود میکنند.
مبنای نظری مناسب برای تحلیل این پدیده، نظریۀ استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسون است؛ نظریهای که بر این نکته تأکید میکند که استعارهها نه زینتهای زبانی، بلکه شیوههای بنیادین تفکرند. انسانها حوزههای انتزاعی را از طریق حوزههای جسمانی و ملموس میفهمند. در فرهنگهایی که ساختار پدرسالاری در آنها ریشهدار است، بدن زن و مفاهیمی مانند عفت، مالکیت و حریم، به حوزۀ مبدأ مهمی برای فهم سرزمین، مرز و دفاع تبدیل میشود. از اینجاست که تعرض نظامی به کشور معادل تعرض جنسی به «ناموس» فهم میشود و وطن در هیئت «عروس» یا «زن آسیبپذیر» ظاهر میگردد. این تمثیل، از نظر احساسی، فراخوانی فوری به غیرت و عصبیت قومی است؛ اما از نظر تحلیلی، محدودیتهای شناختی و پیامدهای اجتماعی آشکاری دارد.
نخستین ضعف این استعارهها در این است که تجربۀ پیچیده جنگ مدرن را به یک کنش بدنی و ابتدایی تقلیل میدهند. جنگ امروز، ترکیبی از عملیات سایبری، جنگ اطلاعاتی، تهدیدات اقتصادی، بمباران رسانهای و مناسبات پیچیدۀ ژئوپولیتیک است. اما استعارۀ تجاوز، همۀ این ابعاد را نادید میگیرد و تنها یک نوع خشونت را مدلسازی میکند: خشونت جنسی. در چنین چارچوبی، حمله سایبری نه تهدیدی امنیتی، بلکه غفلت یا «بیغیرتی» تعبیر میشود؛ تحریم اقتصادی، که میتواند بنیانهای یک جامعه را متزلزل کند، اهمیت خود را از دست میدهد؛ و مدیریت بحران یا مذاکره بهسادگی نشانه «ضعف» تلقی میشود، نه ابزارهای مشروع و کارآمد دفاع. در نتیجه، چنین استعارههایی نهتنها فهم جامعه از جنگ را فرو میکاهند، بلکه مانع از شکلگیری گفتمان عقلانی درباره امنیت ملی میشوند.
مسئلۀ دوم، پیامد جنسیتی این استعارههاست. وقتی وطن در مقام زن یا عروس مجسم میشود، زن به موضوعی منفعل و در معرض تملک تقلیل مییابد. تصویر وطنِ عروسگونه، برخلاف ظاهر شاعرانهاش، حامل یک پیام روشن است: زن «دارایی» است، «حفاظت» میخواهد و سهمی در دفاع از میهن ندارد. نتیجه آن، بازتولید سلسلهمراتب سنتی میان زن و مرد است؛ سلسلهمراتبی که در آن مرد مدافع و زن، نمادِ حریم و دارایی، معرفی میشود. این تصویر نمادین، در عرصۀ اجتماعی راه را برای توجیه کنترلهای بیشتر بر بدن و حضور زنان هموار میکند؛ چرا که زنی که نماد شرف ملی شمرده شود، از نظر فرهنگی قابلکنترلتر و محدودسازیپذیرتر میشود. به این ترتیب استعاره، عملاً در خدمت تثبیت نظم پدرسالارانه قرار میگیرد.
با این حال، نقد استعارههای جنسیتی نباید ما را به سمت حذف استعاره ببرد. استعاره ابزار ضروری تفکر انسانی است و نمیتوان جهان اجتماعی را بدون آن فهمید. مسئله، انتخاب و طراحی استعارههایی است که نه تنها بیانکنندۀ منزلت برابر شهروندان باشند، بلکه با پیچیدگی واقعیتهای جهان امروز نیز سازگار بمانند.
➕مطالعه متن کامل
📝 فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازی
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
eqlimamag.ir
📗 @Eqlima_Mag
🔻مستورگی، نه حذف زن که حضوری توأم با حریم و رازآلودگی است.
🔁 #بازتاب_اندیشهها
زهرا ابراهیمزاده، پژوهشگر کارگروه مطالعات فضای مجازی پژوهشکده باقرالعلوم:
در سنت اسلامی، واژهها تنها برای انتقال سطحی معنا نیستند؛ بسیاری از آنها حامل لایههای عمیقتری از هستی انساناند. «خلوت» و «جَلوت» نمونههایی از این حقیقتاند؛ نخست، ساحت درونی و اصیل وجود را آشکار میسازد و دوم، عرصه عمومی و آشکار. انسان، در نگاه عرفانی اسلام، نه تنها ظاهر و باطن دارد، بلکه حامل لایهای پنهان به نام «سِرّ» است؛ فضایی درونی برای سلوک، مکاشفه و راز. هر ظهور و حضوری در جَلوت، اگر ریشه در سِرّ نداشته باشد، تهی و ناپایدار خواهد بود. «اعلان» اما آن چیزی است که از درون به بیرون میآید و در دنیای اجتماعی و دیجیتال دیده و شنیده میشود؛ کلام، صدا، تصویر، حضور.
جلوتی از جنس خلوت
زن، در معنا و عرفان اسلامی، با باطن و سِرّ نسبت وثیقی دارد. مستوری او، محافظت از راز است، نه صرفاً پوشاندن ظاهر. او تنها بخشی از سِرّ خود را انتخاب میکند تا در جَلوت آشکار شود؛ حضوری که از درون و خلوت برخاسته باشد، نه از فشار و قواعد بیرونی. مستوری، نه محدودیت، بلکه شکل ویژهای از «بودن» است؛ بودنی که از درون میآید و نه از خواست و قضاوت دیگران.
در عصر دیجیتال، خلوت و جَلوت شکل پیچیدهتری یافتهاند. فضای مجازی جَلوتی بیوقفه و همهگیر فراهم میآورد؛ هر پست، هر عکس، هر استوری و هر تعامل، زن را در معرض دیدهشدن و قضاوت عمومی قرار میدهد. در این میان، مستوری دیگر صرفاً پوشش فیزیکی یا فاصله جسمانی نیست؛ بلکه توانایی زن برای حفاظت از سِرّ، گزینش آگاهانه آنچه اعلان میشود، و اداره حضور دیجیتال، شاخص مستوری اوست.
زن میتواند بخشهایی از درون خود را اعلان کند، بدون آنکه تمام خلوتش فاش شود. او میآموزد که هر حضور دیجیتال باید زمانمند و هدفمند باشد، نه نتیجه فشار جریان بیوقفه شبکهها. زبان و نمادهای او در این میدان، استعارهآمیز، گزینشی و تلویحی هستند؛ او بیهیچ فریادی، عمق و راز خود را منتقل میکند و جَلوت دیجیتال را از هیاهو و مصرف بیهدف میرهاند.
همزمان، او مرزهای میان عمومی و خصوصی را بازسازی میکند؛ با گزینش مخاطبان، تنظیم حریم خصوصی و محدود کردن دسترسیها، خلوتش محافظت میشود و جَلوت، صحنهای برای الگوسازی و تولید معنا میشود. زن مستور، هر بروز دیجیتال خود را با پالایش مداوم تطبیق میدهد؛ محتوا و حضورش را بازنگری میکند تا همواره با سِرّ و خلوتش هماهنگ باشد و الگویی برای دیگران ارائه دهد، الگویی که نشان میدهد میتوان در جهان دیجیتال هم مستور بود و هم فعال، هم ظاهر شد و هم خلوت را حفظ کرد.
مستورگی زن
در این نسبت، جَلوت دیجیتال به صحنهای برای ظهور اصیل تبدیل میشود؛ نه میدان رقابت برای دیدهشدن، بلکه عرصهای که حضور آگاهانه، گزینشی و معناگرا ممکن میسازد. زن مستور، نیازی به فریاد ندارد؛ او خودِ ظهور است، نه محصول فشار بیرونی و هیاهوی دیجیتال. حضورش زمانی واقعی و معنادار است که از خلوت و سِرّ برخاسته باشد و به موقع اعلان شود.
مستورگی زن در فضای مجازی، به این معنا، الگویی است از بودنی که نه انزواست، نه تظاهر، بلکه فن آگاهانهٔ بودن در جَلوت دیجیتال بر اساس خلوت و سِرّ است؛ بودنی که حضورش را از درون شکل میدهد و جَلوت را به عرصهای برای معنا و اصالت تبدیل میکند. هر بروز دیجیتال او، اگر از خلوت برخاسته باشد، نه فقط دیده میشود بلکه الگویی برای دیگران نیز میسازد، الگویی که نشان میدهد مستور بودن و حضور همزمان، نه تضاد، که هماهنگی ممکن و عملی است.
📝 فصلنامه اقلیما
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
eqlimamag.ir
📗 @Eqlima_Mag
🔻حجاب؛ بحران معنا یا بحران سیاست؟
🔁 #بازتاب_اندیشهها
حجت الاسلام احمدی پرتو، پژوهشگر مسائل اجتماعی و خانواده:
مسئلۀ حجاب در ایران دیگر یک بحث صرفاً فقهی یا قانونی نیست؛ به گرهگاهی از چندین بحران همزمان تبدیل شده است؛ بحرانی که از یکسو محصول فروپاشی سازوکارهای سنتی معناسازی در جامعه و از سوی دیگر نتیجه سیاسیشدن یک حکم دینی است.
یکی از چالشهای نوپدید پیش روی سیاست گذاران و فقیهان در عصر حاضر ویژگی چندوجهی بودن مسائل است که بر پیچیدگی در تحلیل و تصمیم و روش حل مسئله تاثیر زیادی گذاشته است.
اینک مسئلۀ حجاب، آیینه تمامنمای بحران معناسازی در ایران معاصر است. این بحران، ریشه در تقلیل یک مسئلۀ چندبعدی (فقهی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی) به یک بُعدِ غالباً سیاسی-امنیتی دارد. خروج از این بنبست، نه با سختگیری بیشتر و نه با انفعال، که تنها با شجاعت برای دیدن تمام ابعاد ماجرا و یافتن راهبردهای خلاقانه و غیرقالبی ممکن خواهد بود.
مسئله حجاب در ایران امروز، تنها یک دستور دینی یا قانونی نیست، بلکه «میدان نبردی گفتمانی» است که در آن، چهار عنصر کلیدی مقبولیت اجتماعی، زمینهسازی اخلاقی، مشروعیت فقهی و وحدت سیاسی در حال برخورد، تعامل و گاه تنش با یکدیگرند. این میدان را میتوان به یک نمایش رسانهای گسترده تشبیه کرد که در آن، هر یک از این عناصر، روایت خود را به شیوهای جذاب ارائه میدهد.
روایت اول: حجاب به مثابه «تکلیف شرعی»
در این سطح، حجاب یک حکم قطعی دینی و فقهی است که با وجود فردی و فرعی بودن در مباحث فقهی در حال حاضر و در سطح حاکمیت سیاسی برای زنان مسلمان بهعنوان نشانهای از مسلمان بودن، واجب شمرده میشود. در این رویکرد، حجاب یک نیاز فطری در نهاد انسان قلمداد میشود که در دیگر ادیان الهی (یهودیت و مسیحیت) نیز با شدت و ضعف مورد تأکید بوده است و ریشه در قرآن و روایات دارد. از این رو به عنوان تکلیف شرعی غیرقابل اغماض بر تک تک افراد جامعه واجب است. همچنین حجاب در جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک الزام قانونی تعریف شده است.
روایت دوم: حجاب در فضای رسانهای و مجازی
در این لایه، حجاب در بستر یک جنگ روایی و رسانهای پیچیده قرار میگیرد:
روایت یکپارچه: رسانههای رسمی تلاش میکنند تصویری هموار و یکدست از حجاب به عنوان هنجار مسلم اجتماعی ارائه دهند. البته این روایت رسمی با تنوع سبک زندگی در جامعه و بهویژه فضای مجازی در تعارض است. فضای مجازی با تکیه بر فردگرایی و ذیل گمنامی، این کنترل اجتماعی سنتی را به چالش کشیده و به بستری برای تنوع در پوشش و نگرش تبدیل شده است. نتیجه این وضعیت، شکاف و گسست بین روایت رسمی و واقعیتهای جامعه است. ناکامی نسبی در اقناع عمومی، باعث شده تا اجبار قانونی بیش از اقناع اخلاقی در کانون توجه قرار گیرد.
روایت سوم...
➕مطالعه کامل گزارش
📝 فصلنامه اقلیما
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
eqlimamag.ir
📗 @Eqlima_Mag
فصلنامه اقلیـــــــــما
🔻آیا زنان مسلمان نیاز به نجات دارند؟
پروژۀ استعمار با نقد «دیگری شرقی»، مهندسی سلطه میکند
ماهین حق، دانشجوی دکتری حرفهای حقوق دانشگاه جرجتاون
پروژۀ استعماری، پروژهای است که حول محور بدن زن مسلمان میچرخد و از او و روایتش برای به دست گرفتن کنترل بیدلیل بر مردم استفاده میکند. همانطور که عطیه لطیف میگوید:«برای برپایی یک دستگاه استعمارگرانۀ مؤثر، استعمارگران باید این امر را موجه جلوه میدادند که رابطهشان با مردمی که میخواستند بر آنها مسلط شوند، رابطهای از قدرتِ موجه در برابر فرودستیِ موجه است. برای تثبیت این نابرابریِ ساختهشده، استعمارگران به اختراع شرق روی آوردند؛ یعنی مفهوم یک «دیگریِ شرقی» که کاملاً متفاوت، بربرگونه و پستتر از تمدن غرب است.»
فرانتس فانون در کتاب «استعمار در حال مرگ»، بر روانشناسی استعمار تأکید میکند. او در بحث دربارۀ پروژۀ استعماری فرانسه در الجزایر، استدلال میکند که استعمار فقط یک نبرد فیزیکی بر سر زمین نیست، بلکه یک نبرد روانی است و در مرکز این نبرد، زنان مسلمان قرار دارند. از بین بردن پوشش زن مسلمان بخش مهمی از نبرد امپریالیستی و استعماری در الجزایر بود و امروزه نیز بهعنوان یک روش سلطه باقی ماندهاست. اگر استعمارگران فرانسوی میخواستند پروژۀ امپریالیستی خود را پیش ببرند، ساختار جامعۀ الجزایر و ظرفیت مقاومت آن را از بین ببرند، باید زنان مسلمان و بهطور خاص، حجاب آنها را هدف قرار میدادند. این براساس تحلیلی از استعمارگران بود که اهمیت، قدرت و جایگاه زنان مسلمان را یافته بود.
بهدلیل عزت بالای زنان، استعمارگران فرانسوی و امپریالیستهای غربی امروزی، زنان مسلمان را هدف قرار دادند. هدف قرار دادن زنان مسلمان و الزام آنها به رعایت مفاهیم غربی در مورد پوشش و نقشهای جنسیتی «متمدنانه»، راهی مؤثر برای استعمارگران جهت بیثبات کردن ساختارهای اساسی جوامع اسلامی بود.
کارزار استعمارگران فرانسوی بهطور جداییناپذیری با فمینیسم سفید امپریالیستی که امروزه شاهد آن هستیم، گره خوردهاست. مرد الجزایری اهریمنسازی، غیرانسانیسازی و بهعنوان وحشی تصویر شد. گروههای امدادی پر از زنان غربی به نظر میرسیدند که برای ایجاد همبستگی و کمک به این زن فقیر و تحقیرشده تلاش میکنند. استعمارگران فرانسوی سوگند یاد کردند که قهرمانانه از زن الجزایری در برابر این مردان «وحشی» دفاع کنند و از آن بهعنوان توجیهی برای استعمار و اشغال وحشیانۀ الجزایر استفاده کردند
با خلق روایت زن مسلمان درمانده و نیازمند، استعمارگران میتوانستند پروژۀ امپریالیستی خشونتآمیز خود را از طریق دلیلی بهظاهر اخلاقی توجیه کنند. لیلا احمد در ادامه توضیح میدهد که فمینیسم استعماری، فمینیسمی است که در خدمت استعمار علیه فرهنگهای دیگر استفاده میشود که هر کدام متناسب با خرده فرهنگ خاصی که هدف فوری سلطه بود، طراحی شدهاست. کشف حجاب زن مسلمان برای توجیه سلطه استفاده میشد و بعدها به عنوان معیاری برای موفقیت پروژه استعماری نیز مورد استفاده قرار گرفت. پروژههای نجات زنان دیگر به حس برتری غربیها وابسته است و آن را تقویت میکند .
در برابر این گفتمان، زنان مسلمان نه به «تایید» غرب نیاز دارند و نه به الگوهای فمینیستیای که از بیرون تحمیل میشود. هرگونه تمایل به تأیید، نشاندهندهی حقارت درونیشدهای است که باید برچیده شود. زنان مسلمان برای به دست گرفتن قدرت خود به تأیید یا اجازة کسی نیاز ندارند. این در ذات ما است و در رگهای ما جریان دارد. روحیۀ انقلابی ما چیزی است که به نسلها قبل از ظهور اسلام برمیگردد. تاریخ اسلام سرشار از نمونههای زنان قدرتمند، عالم، بنیانگذارِ نهادهای آموزشی و سیاسی است؛ تاریخچهای بسیار قدیمیتر از شکلگیری فمینیسم مدرن غربی.
تا امروز، پابرجا ماندن حجاب میان زنان مسلمان نماد مقاومت است؛ نماد نپذیرفتن اینکه به ابژۀ تملک تبدیل شویم، نماد نپذیرفتن سلطه. نبرد برای برداشتن حجاب زن مسلمان فقط نبردی فیزیکی نیست، نبردی روانی نیز هست.
ما زنان مسلمان، خود را از بسیاری از مکانها محدود میبینیم. ما تحت ستم اسلامهراسی عمومی هستیم که تمام جنبههای وجودمان را تحت تأثیر قرار میدهد. ما تحت ستم فمینیسم سفید امپریالیستی هستیم. ما تحت ستم مردسالاری عمومی در غرب و همچنین آرمانهای مردسالارانه از فرهنگهای خودمان هستیم. و وقتی در مورد ستمی که در فرهنگهایمان بر ما وارد میشود صحبت میکنیم، از این ترس رنج میبریم که روایت ما قطعاً غصب شده و برای تداوم تعصبات و ایدئولوژیهای امپریالیستی مورد استفاده قرار گیرد.
➕مطالعه متن کامل
📝 فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازی
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
eqlimamag.ir
📗 @Eqlima_Mag