eitaa logo
عرفان و ادیان
1.4هزار دنبال‌کننده
1 عکس
3 ویدیو
0 فایل
ارتباط با مدیر کانال تا اطلاع ثانوی ممکن نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخ حسنعلی نخودکی: دستور العمل فوق العاده موثر برای برکت و زیادشدن ،رزق و روزی و رسیدن به کمالات معنوی . 🌸 @erfan_adyan
🗣سخن گفتن عصا به حقانيت امام جواد 🔷محمد بن ابي العلاء مي گويد: شنيدم يحيي بن اكثم چنين مي گفت: روزي از امام جواد عليه السلام مسائل مختلفي را سؤال كردم و همه را پاسخ داد. به حضرت گفتم: به خدا سوگند! مي خواهم چيزي را از شما بپرسم، ولي شرم مي كنم. 🔹امام فرمود: «أنا أخبرك قبل أن تسألني، تسألني عن الامام»؛ بدون آن كه تو سؤال كني من پاسخ مي دهم. مي خواهي بپرسي امام كيست؟ گفتم: آري، به خدا سوگند! سؤال من همين است. حضرت فرمود: امام منم. عرض كردم: نشانه اي بر اين ادعا داريد؟ در اين هنگام عصايي كه در دست آن حضرت بود، به سخن آمد و گفت: او مولاي من و امام زمان و حجت خدا است. «فكان في يده عصا، فنطقت فقالت انه مولاي امام هذا الزمان و هو الحجة».  📕منبع: كافي، ج ۱، ص ۳۵۳ 🌸 @erfan_adyan
فضائل ماه مبارک رمضان 1⃣ آزادی از آتش 💠 خداوند در ماه رمضان موقع افطار هفتاد ميليون نفر را كه همگى سزاوار آتش شده‌اند، از آتش آزاد مى‌كند. و باندازه تمام افرادى كه در ماه رمضان آزاد نموده، در شب آخر آن آزاد مى‌كند. 2⃣ آزادشدگان از آتش در هرشب ماه رمضان دو برابر شب قبل 💠 در شب اول ماه رمضان خداوند هر كدام از مخلوقات خود را كه بخواهد مى‌بخشد. در شب بعد اين عده را دو برابر مى‌نمايد. و در شب بعد دو برابر تعداد تمام افراد شبهاى قبل را از آتش آزاد مى‌كند. (و بهمين ترتيب) تا شب آخر ماه رمضان كه در اين شب تعداد تمام كسانى را كه در اين ماه آزاد نموده است دو برابر مى‌نمايد. 🌸 @erfan_adyan
🔴 ماجرای نصف شدن مرة بن قیس با دو انگشت امام علی علیه السلام😱 💠 مَرَّة بن قَیس مردى کافر بوده و غلامان بسیارى داشت. روزى مَرّه با افراد قبیله خود درباره پدران، اجداد و بزرگان قبیله صحبت مى‌‌کرد. به مرّه گفته شد اکثر پدران و اجدادت با شمشیر علی بن أبی طالب کشته شده‌‌اند. مرّه خشمگین شد و سراغ قبر علی بن أبی طالب را گرفت. به او گفته شد که قبر علی در نجف است. 🔹مره نیز سپاهى با دوهزار نفر سوار کار و چند هزار نفر پیاده آماده کرد و به سمت شهر نجف حرکت کرد. وقتى سپاه مره به نجف نزدیک شد مردم داخل شهر تحصن کردند. 🔹سپاه مره به مدت شش روز با مردم نجف جنگید تا اینکه توانست گوشه‌‌اى از دیوار شهر را ویران کرده به داخل شهر راه پیدا کند. با ورود سپاه مره، مردم شهر گریختند. 🔹مرة به طرف حرم مطهر آمد و با چکمه داخل حرم شد و نزدیک ضریح مطهر آمد و به صاحب بارگاه گفت: «اى على! تو پدران و اجداد مرا کشته‌‌اى؟». و با گفتن این جمله تلاش کرد ضریح مطهر را با شمشیرش بشکافد. 🔹در این لحظه دو انگشت از داخل ضریح بیرون آمد و مرّه بن قیس را به دو نیم کرد و در جا به دو سنگ سیاه تبدیل شد. این دو سنگ سیاه به دروازه شهر نجف آورده شدند و هر کس که به زیارت بارگاه أمیرالمؤمنین(ع) مى‌‌آمد آنها را با پایش مى‌‌زد. این دو سنگ مدتها در کنار دروازه شهر بودند تا اینکه روزى یکى از خادمان مسجد کوفه آنها را برداشته و به کنار در مسجد کوفه برد و هر زائرى که قصد داشت به این دو سنگ لگد بزند از او پولى مى‌‌گرفت و از این راه کسب روزى مى‌‌کرد. 🔹سید محمد صالح الترمذى مى‌‌گوید: شیخ یونس از افراد وارسته و سرشناس نجف به من گفت: من یکى از اعضاى سنگ شده مره بن قیس را آنجا دیده‌‌ام. 🔹گفته مى‌‌شود شیخ قاسم الکاظمى النجفى شارح کتاب «الاستبصار» علیه کسى که این دو سنگ را از شهر نجف بیرون برد نفرین مى‌‌کرد و مى‌‌گفت: خداوند خشنود نباشد از کسى که این دو سنگ را از این بارگاه مطهر بیرون کرد و این معجزه باهره را از بین برد. 📕 منبع: تاریخ النجف الأشرف، محمد حسین حرزالدین، ۴۴۵ 🌸 @erfan_adyan
👶 نام نیکو برای فرزندان 👧 💠 يعقوب سراج مي گويد: به حضور امام صادق عليه السلام رفتم، ديدم در كنار گهواره پسرش موسي عليه السلام ايستاده، و موسي عليه السلام در گهواره بود، و مدتي با او راز گفت، پس از آنكه فارغ شد، به نزديكش رفتم، به من فرمود: «نزد مولايت در گهواره برو و براو سلام كن» من كنار گهواره رفتم و سلام كردم، موسي بن جعفر عليه السلام (درآن هنگام كودك در ميان گهواره بود) با كمال شيوايي، جواب سلام مرا داد، و به من فرمود: «برو آن نام را كه ديروز بر دخترت گذاشته اي عوض كن و سپس نزد من بيا،زيرا خداوند چنان نام را ناپسند مي داند»[يعقوب مي گويد: خداوند دختري به من داده بود ونام او را حميرا گذاشته بودم] امام صادق عليه السلام به من فرمود:«برو به دستور او(موسي) رفتار كن تا هدايت گردي» من هم رفتم و نام دخترم را عوض كردم. 📕اصول كافي حديث ۱۱ باب مواليد الائمه عليهم 🌸 @erfan_adyan
⁉️ آیا در ما خیری هست...؟ 💠 امام باقر (علیه‌ السلام) فرمودند اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست یا نه، به دلت بنگر. اگر اهل طاعت خدا را دوست داشت و از اهل معصیت بدش می‌ آمد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست می‌ دارد؛ اما اگر دلت از اهل خدا بدش می‌ آید و اهل معصیت را دوست می‌ دارد، در تو هیچ خیری نیست و خداوند تو را دوست ندارد و هر انسانی با کسی‌ است که او را دوست دارد. 📕منبع: اصول کافی، جلد ۳، صفحه ۱۹۲ 🌸 @erfan_adyan
👕 تاثیر لباس در زندگی 💠 فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد. 🔹 پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد. 🔹آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد: 🔹 پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد. 📕 منبع: انوار نعمانیه ، ص ۳۵۴٫ اگر زندگی ما شبیه اولیای خدا باشد چه می شود؟⁉️
🌙 ماجرای نصف شدن ماه با انگشت مبارک پیامبر😱😱 💠پیامبر اکرم(ص) در حجر اسماعیل نشسته بود و قریش با هم گفت‌وگو می‌کردند و به یکدیگر می‌گفتند: محمد ما را عاجز کرده، نمی‌دانیم چه کار کنیم؟ بعضی از آنها گفتند: برخیزید برویم از او بخواهیم که علامتی در آسمان به ما نشان دهد، زیرا سحر در آسمان اثر نمی‌کند. پس به سوی رسول اکرم(ص) آمدند و گفتند: ای محمد! اگر تو ساحر نیستی، علامتی را در آسمان به ما نشان بده! چون ما می‌دانیم که سحر در آسمان اثر نمی‌کند. 🔷حضرت فرمود: این ماه شب چهارده را می‌شناسید و می‌بینید؟ گفتند: آری. حضرت فرمود: آیا می‌خواهید علامت شما، این ماه بدر باشد؟ گفتند: بلی. حضرت با انگشت مبارک به ماه اشاره کرد. ماه دو نیمه گردید و از هم جدا شد. 🔷سپس گفتند: دو نیمه ماه را به جای خود برگردان. حضرت دوباره با یک دست مبارکش به یک نیمه ماه و با دست دیگر به آن نیمه اشاره کرد و آنها نزدیک هم شدند و به هم چسبیدند و ماه کامل شد و در جای خود قرار گرفت. مشرکین باز هم (از سر کوردلی خود تاب پذیرش این معجزه را نیاوردند و) گفتند: برخیزید. سحر محمد(ص) در آسمان هم اثر کرد. 🔷خداوند متعال درباره «شق‌القمر» و عکس‌العمل ناشایست قریش این آیات را نازل فرمود: «اقتربت الساعه وانشق‌القمر، و ان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر» (قمر - ۱ و ۲) آن ساعت نزدیک گردید و ماه شکافته شد و اگر مشرکین نشانه‌ای و معجزه‌ای چون شق‌القمر ببینند، روی برمی‌گردانند و می‌گویند: این سحر کامل است. 📕 منبع: بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۵۵ 🆔 @resale_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به آتش کشیده شدن مسجدی در خارگنه هند توسط تندروهای هندو😔 🌸 @erfan_adyan
🏴 نگرانی خدیجه نسبت به آینده فاطمه علیهما السلام ◼️در ایام بیماری خدیجه که منجر به وفات ایشان شد، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد. او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد. اسماء به خدیجه دلداری داده و گفت: شما بهترین زنان عالم محسوب می شوی، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی و بارها تو را به بهشت بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران هستی؟ ◼️خدیجه فرمود: اسماء! من در فکر این هستم که دختر هنگام زفاف نیاز به مادر دارد تا آلام و نگرانی هایش را برطرف کرده و اسرارش را به مادرش بگوید و خواسته هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید. ◼️فاطمه زهرا علیها السلام کوچک است، می ترسم کسی نباشد که متکفل کارهای وی در هنگام عروسی شود و برایش مادری نماید. ◼️اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من! نگران نباش من با تو عهد می کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم. ◼️بعد از وفات خدیجه علیها السلام هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه علیها السلام فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همه زن ها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آنجا باقی نماند، همه رفتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متوجّه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است، فرمود: آیا نگفتم همه زنان بیرون روند؟ ◼️اسماءگفت: چرا یا رسول اللَّه! من شنیدم، امّا قصد مخالفت با فرمایش شما را نداشتم؛ ولی عهد من با خدیجه مرا به آن داشت که در اینجا بمانم. ◼️چون با خدیجه پیمان بسته ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری نمایم. ◼️حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند، برای اینکار ایستاده ای؟ ◼️عرض کرد: آری، پیامبر دست به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا نمود. همچنین حضرت خدیجه در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دغدغه ایی را به این ترتیب بیان نمود: ◼️یا رسول اللَّه! این دختر من- با اشاره به حضرت فاطمه علیها السلام- بعد از من غریب و تنها خواهد شد. مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا کسی به صورتش سیلی بزند، مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند، مبادا با او رفتاری تند و خشن داشته باشد😭 🏴 @erfan_adyan
🏴 علی علیه السلام و ابن ملجم 💠 نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش‌ رنگی خواست. حضرت هم به او هدیه داد، بی‌ چشم داشت و کریمانه. وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند: «أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می‌ کنم) بپذیرد. سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است! مردم بارها دیده بودند درستی پیش‌ بینی‌ هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی‌ کشی؟ پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟ او که دست رد به سینه قاتلش نزد، چگونه ممکن است محبان امیدوارش را ناامید کند؟ 📕منبع: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۸۶ 🌸 @erfan_adyan