•°🖤
خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:'
#جامانده ..
#قطرهےنهم
#ڪربلاقصہےڪرباستوبلا . .
بہ فرمودهے امام قدرے جلوتر میرویم ڪہ ناگاه سپاهیان حُر راه را میبندند،
امام میپرسد:
– نام این مڪان چیست؟
زهیر عرق از پیشانۍ گرفت و گفت:
– طف یا اماما!
– نام دیگرے ندارد؟
زهیر چشم دور تا دور صحرا میچرخاند:
– اینجا را ڪرب و بلا نیز مۍنامند!
امام بہ طرف ما میچرخد:
– فرود آیید، اینجا محل بار نهادن ما و ریختہ شدنِ خون ماست!
و اینجا محل قبور ماست، اینگونہ جدّم رسول خدا بر من بیان فرمود...
•∅•
جوانان بنۍ هاشم و اصحاب در حال برپا ڪردن خیمہ هستند،
ناگهان امام بلند میگوید:
– بنۍهاشم بیایند!
عدهاے جوان بلند قامت و زیبا رو، بعضا رداے سفید بر شانہ و عمامہے سبز بہ سر بر چشم برهم زدنے خود را دور بہ دور شتر میرسانند،
از بین آنان بلند قامتترینشان، جلوے ڪجاوه زانو برخاڪ گذاشت و زانوے دیگر را بالا آورد و پلڪانۍ درست ڪرد،
جوانے مو مواج و اشبہالناس بہ پیامبر جلو آمد و دستش را بلند ڪرد تا دستگیرِ دستهاے مسافر باشد!
نوجوان بعدے ڪہ ابنالحسین[علیہالسلام] میخواننش ردا از دوش برمیدارد و روے زمین آرام پهن میڪند تا مبادا خاڪ موقع پایین آمدنِ مسافر بلند شود!
چندتن دیگر هم شانہبہشانہے هم ایستادن جورے ڪہ تا خیمہ سایہ بود و مسافر دور بود از آفتاب.
امام ڪہ بہ محاسنش حنا خضاب شده بود پرده از ڪجاوه ڪنار زد و دست بہ طرف مسافر برد، رو بہ آمنہ روبند از صورت ڪنار میزنم:
– او ڪیست؟
– زینب[سلاماللهعلیها].
نگاهم بہ سمت مسافر میرود در چشمهایش نگرانے موج میزند،
من نیز . .
بہ خصوص ڪہ همہے ما بارها شنیدیم امام بہ اهل بیت و زنان و مردان نگاه میڪرد و لب میزد'انا لله و انا الیہ راجعون!'
من از همہ نزدیڪتر بودم و میدیدم مسافر با ڪلامۍ خاموش و چشمهایے پر سر و صدا میگفت:
– بیا برگردیم!
امام امّا پلڪ بر هم زد و تبسم ڪرد . .
از بنۍهاشمیان ڪسۍ بلند گفت:
– چشم فرو ببندید!
اصحاب یڪ بہ یڪ چشم بستند و بانوےِ آفتاب دست در دست برادر و زیر سایہے ماه و در ڪنار اشبہالناس بہ پیامبر و یادگار برادر پاے بر زمین ڪرببلا گذاشت . .
پا بر زمین ڪرب و بلا!
همان جایۍ ڪہ امام گفت رسول خدا نویدش را داده!
همان جایۍ ڪہ امام از جانب رسول خدا گفت'تو بہ بلایے سخت گرفتار خواهے شد جگرگوشہےمن!'
نگاهم بہ آسمان مۍافتد آبےست،
صداے آب مۍآید نگاهم بہ رودے پر آب مۍافتد؛ رو بہ راحیل میڪنم:
– اینجا رود دارد؟
– آرے!فرات . . .
نویسنده✍🏻:
[#ریحانہحسینۍ]
پ.ن:
این سهم و یادتون باشہ، خب؟
اینجا رو خووووب یادتون باشہ براے سهمهاے بعدے!
پ.ن²:
وقتۍ این قسمت و مینویسم پرچم آقاے ماه روے میزم خودنمایۍ میڪنہ!
میدونے آقا؟
آخہ شما خودِ ماهۍ🌙(:
پ.ن³:
اینقدر حالم بد بود نتونستم پوستر بزنم!ببخشید ..
AUD-20210827-WA0016.mp3
3.3M
بریمنجف ؛ یه دل سیر دم ایوون طلا("
#محرم | #رزقـــتون 💔!
-༺⃟💛
مثلِدیوانہایعــــاشق✨
ڪہبہمعشـــوقرسد💕
ڪـࢪبلا، بینِدوگنبـد . . .
چہدویــــــدندارد! :)❤️
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
@Shahidzadeh
به نام خداوند🌿
گمان مبر این کس که جلویت ایستاده منم..
این من مدت هاست که دیگر با دلتنگی ها تجزیه شده است ...
این من دیگر احساساتی نیست...
این من دیگر چشمانش به در دوخته نشده..
این من دیگر تمام شد...
حالا یک سنبل مقاومت جلوی تو ایستاده...
یک ایستادگی به تمام معنا در برابر چشمانت ..
ایستاده،محکم و استوار..تا دیگر احساساتش را به تاراج نبرند..
این من دیگر به هر چشمی بی اعتماد شده..
آری..این من است
#سفا🖊
خودتبراےظهورتدعاکنوبرگرد
دعایمنبهخودمهمنمیکنداَثرے !
#جمعه | #دلتنگے('
Eitaa.com/shahidzadeh
هم چاه سر راه تو باید بڪنیم ؛
هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم ..
این نامہی چندم است که مےخوانۍ؟
داریم رکورد کوفہ را مےشکنیم (!
#جمعہ | #کوفیانزمانیم ..🚶🏻♂