eitaa logo
اِࢪیحا(:
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: https://harfeto.timefriend.net/16676543863446 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
- وقتی می‌فهمید چقدر دوستشون دارید که از دستشون بدید!(:
• . بعضیا خیلۍ حیفن واسھ دور بودن ! واسھ مجاز؎ بودن . . کاش میشد از تو صفحھ؎ مجازی کشیدشون بیرون ، دوتا چایۍ بریز؎ باهم درد دل کنین و بعد برگرده سرجاش :))💙' 🚶🏻‍♂!
🌱|اظهار میل بہ ڪسے ڪہ بہ تو بـے اعتناست،سبب خوارے تو خواهد بود... امام‌علی‌علیه‌السلام | شہیدزاده
تنها مسیر 1_جلسه بیست و ششم پارت 3.mp3
1.35M
پارت3 ☘🌷 🔹اخلاص یعنی برای خدا کار کردن. 🔹دو مدل نگاه داریم : ۱_نگاهی که میخواهد تصاحب کند ۲_نگاهی که میخواهد تصاحب شود ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ ـ‌شہید‌زاده‌ـ
و گَر در رنج سعدی راحت توست من این بیداد بر خود می‌پسندم(:
در شب طوفان غم آرام بودن مشڪل است من لبالب آهم اما لب ‌گشودن مشڪل است...🖤:)
. . .
اِࢪیحا(:
. . .
ڪسی ڪہ نورِ ماه را دوست دارد، درخشش ستارگان او را مجذوب نمیڪند!(:
تمومش مۍارزه! چون آخرش، قشنگہ(:
اِࢪیحا(:
تمومش مۍارزه! چون آخرش، قشنگہ(:
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' – خانم‌جآن ! .. خمیازه‌ ڪشید: – جآنم؟ – چرا؟ دوباره خمیازه ڪشید و بین خمیازه خندید: – اسماء موند؟ پا بر زمین ڪوبیدم: – عــــــہ خانم جآن! – اسماء یہ دفتر خاطرات بود ڪہ خیلۍ زود هم دفترش بستہ شد! یہ ماجرا ڪہ توش، حرفِ دل زده شد و با عقل جواب داده شد؛ آمنہ حرفِ 'دل' زد و اسماء حرف'عقل'! توے عاشقۍ عقل و بذار ڪنار! ببین دلت چۍ میگہ . . – یعنۍ اسماء . . . عاشق نبود؟ – نہ! اون دوست داشت، عاشق نبود! متاسفانہ خیلیا میزان درصد هر علاقہ‌اے رو عشق میذارن! یڪۍ و دوست دارن ولۍ میگن عاشق‌ن! بہ یڪۍ وابستہ میشن میگن عاشقیم! عشق اونے نیست ڪہ توش شڪ جا بدے، اگہ برم پیش معشوق چۍ میشہ؟ و هزار هزار اگہ، توے عاشقے معنا نداره! مخصوصاً ڪہ معشوق‌ت یہ پلِ براے وصل شدن بہ 'خدا' عشق اصن برا رسیدن بہ اوس ڪریمِ! خدا عشق و آفرید و ما رو با عشق خلق ڪرد . . تڪ تڪ ثانیہ‌هامون برا عاشقیہ! اونم نہ هر عشقیا! فقط عشقے ڪہ تو رو بہ معشوص اصلے وصل ڪنہ! شقیقہ‌ام نبض میزد: – یہ سوال! سبد سبزے را برداشت: – خب؟ – آخرش چۍ شد؟بعد اینڪہ اسماء بہ آمنہ گفت . . مڪث ڪرد: – نشد بیارمش رو ڪاغذ! آقاجآنتم نبود، یعنۍ بودا! ولے بهم گفتن نیس، یہ قبر بهم نشون دادن گفتن این آقاتہ!سایہ سرتو باباے بچہ‌هات! میگفتن ماشینش دود شده رفتہ هوا! جنازه‌اش برنگشتہ، ولے مرده! ڪنار حوض نشست و ادامہ داد: – دیگہ نتونستم بنویسم اسماء رو . . روایت یہ جامونده‌ رو! فقط گاهۍ اوقات تو ڪوچہ پس ڪوچہ‌هاے قلبم بهش سر میزنم، همین! .. نویسنده✍🏻: [ ]