بسمه تعالی
تجربیات تلخ و شیرین از کرونا
پرده اول:
یک هفته بود که دکتر #سید_ابوالقاسم_زرگر، دوست و همکار عزیز و قدیمی ام، به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری شده بود. به من دیر اطلاع دادند. سطح اکسیژن خون به ۸۸ رسیده بود که با دریافت اکسیژن به ۹۱ میرسید ولی مجددا اُفت میکرد. من با پزشکان مسئولین بخش خواستم اجازه دهند چند کار ساده و بدون عارضه مثل #بادکش_ریه و خوراندن زنجبیل به درمان دوستم اضافه شود. گفتند ما موافقیم و به خانواده اش گفته ایم ولی ظاهرا خودشان نپذیرفته اند. این دوست عزیز بعد از ۱۰ روز آزمون کردن انواع داروها در بیمارستان مرحوم شد و من همچنان داغدار او هستم.
پرده دوم:
خانمی که پرستار مسئول بخش کرونا در یکی از بیمارستان ها است با من تماس گرفت و گفت: دچار عذاب وجدان شده ام زیرا بیماران اول که بستری میشوند حالشان خوب است به گونهای که میتوانیم آنها را مرخص کنیم ولی به محض اینکه آمپول #دگزامتازون و سایر داروها را به آنها تزریق میکنیم حالشان بد میشود و به آی سی یو منتقل شده و بعد از چند روز فوت میکنند. به نظرم می رسد ما نباید این داروها را به آنها تزریق کنیم؟
آقای پرستاری هم که در بخش کرونا فعالیت میکند برایم پیام فرستاد که من حالم در این 8 ماه خوب بود ولی چند روز بعد از تزریق #واکسن_آنفلوانزا مبتلا به کرونا شدم. گفتم خب چرا واکسن زدی؟ گفت: اجباری بود. به ما گفتند، اگر تزریق نکنید حقوقتان را قطع میکنیم !
#تجربیات_کرونا
#تجارب_کرونا
@matabmontazer