eitaa logo
إرجاعات کانال
50 دنبال‌کننده
133 عکس
19 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣ شمارا به خدا شمارا به خدا در جان انسان‌ها، در هیچ شرایطی کسی را که خداوند کشتن او را جایز نمی‌داند به قتل نرسانید که از بزرگ‌ترین گناهان کشتن انسان‌های بی‌گناه است و از بزرگ‌ترین حسنات حفظ جان آن‌ها است، همان‌گونه که خداوند متعال نیز در کتاب خود بر آن تأکید نموده است، همانا کشتن انسان‌های بی‌گناه آثار خطرناکی در زندگی دنیا و پس‌ازآن خواهد داشت، و در سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است که ایشان در جنگ‌هایشان در مورد این امر بسیار احتیاط می‌نمودند، و در عهدنامه خویش به مالک اشتر - که جایگاه او نزد آن حضرت آشکار است - فرمودند: "إیّاک والدماء وسفکها بغیر حلّها فإنّه لیس شیء ادعی لنقمة واعظم لتبعة ولا أحری بزوال نعمة وانقطاع مدّة من سفک الدماء بغیر حقّها والله سبحانه مبتدأ بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامة، فلا تقویّن سلطانک بسفک دم حرام، فإنّ ذلک مما یضعفه ویوهنه، بل یزیله وینقله ولا عذر لک عند الله ولا عندی فی قتل العمد لأنّ فیه قود البدن". "از خونریزی بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ‌چیز همانند خون ناحق کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی‌کند و نابودی نعمت‌ها را سرعت نمی‌بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی‌گرداند و در روز قیامت خدای سبحان قبل از رسیدگی به اعمال بندگان نسبت به خون‌های ناحق ریخته شده داوری خواهد کرد، پس با ریختن خونی حرام حکومت خود را تقویت مکن، زیرا خون ناحق پایه‌های حکومت را سست و پست می‌کند، بلکه بنیاد آن را زایل و به دیگری منتقل می‌سازد، و تو در پیشگاه خداوند و در نزد من عذری در خون ناحق نخواهی داشت چراکه کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست". لذا بر شما (رزمندگان عزیز) است که جانب احتیاط بر جان افراد بی‌گناه را رعایت نموده، و در صورت مواجهه با موارد مشکوکی که بیم قرار گرفتن در کمین دشمن با احتمال وجود افراد بی‌گناه که نیت جنگ ندارند می‌رود، هشدار زبانی یا تیراندازی اخطاری را بر شلیک مستقیم مقدم نمایید.
5⃣ شمارا به خدا شمارا به خدا در حفظ حرمت‌های مردمی که با شما نمی‌جنگند، به‌ویژه در مورد پیران و کودکان و زنان سعی نمایید، هرچند آنان از بستگان دشمن شما باشند، همانا حرمت‌های کسانی که با شما می‌جنگند بر شما حلال نیست مگر اموالی که به همراه دارند. و سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر این بود که باوجود اصرار برخی همراهان خود ـ به‌ویژه بعضی از خوارج ـ از تعرض به خانه‌ها و منازل و زنان و بستگان دشمنان خود نهی می‌نمودند و می‌فرمودند: "حارَبنا الرجال فحاربناهم، فأمّا النساء والذراری فلا سبیل لنا علیهم لأنهن مسلمات وفی دار هجرة، فلیس لکم علیهن سبیل، فأمّا ما أجلبوا علیکم واستعانوا به علی حربکم وضمّه عسکرهم وحواه فهو لکم، وما کان فی دورهم فهو میراث علی فرائض الله تعالی لذراریهم، ولیس لکم علیهنّ ولا علی الذراری من سبیل". "مردان با ما جنگیدند و ما با آن‌ها جنگیدیم، اما به زنان و کودکان نمی‌توان تعرض کرد، چون آن‌ها مسلمان و در دار هجرت هستند، و ما نمی‌توانیم متعرض آن‌ها شویم، اما تمام آنچه از اموال و ابزارها که برای جنگ با شما از آن استفاده کرده و کمک جسته‌اند و متعلق به لشکر است از آن شما است، و آنچه در خانه‌های آن‌ها است میراث خانواده آن‌هاست، و شما در این اموال موجود در خانه‌ها و زنان و کودکان حقی ندارید".
6⃣ شمارا به خدا شمارا به خدا مراقب باشید تا برای مباح شمردن حرمت‌ها و انتقام‌گیری به دین مردم تهمت نزنید، همان‌گونه که خوارج در صدر اسلام عمل کردند و در روزگار ما نیز گروهی که از تفقه در دین به دور هستند براثر سلایق و هوای نفس خویش از آنان پیروی نموده و اعمال خود را با برداشت نادرست از بعضی احادیث توجیه کردند، پس مسلمانان را به مشکلات بزرگی گرفتار ساختند. بدانید که هرکس شهادتین را بگوید مسلمان است و خون و مال او محترم است گرچه در برخی مسائل گمراه و مرتکب بدعت‌هایی باشد، چراکه هر گمراهی موجب کفر نمی‌شود، و هر بدعتی موجب خارج شدن صاحب آن از جرگه مسلمانان نمی‌گردد، و چه‌بسا انسانی به خاطر فسادی که مرتکب شده یا قصاصی که در حقش ثابت‌شده درحالی‌که مسلمان است نیز سزاوار قتل باشد. خداوند متعال خطاب به مجاهدان می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا). (ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی‌که درراه خدا گام می‌زنید (و به سفری برای جهاد می‌روید) تحقیق کنید، و به خاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا را به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند نگویید: مؤمن نیستی). و روایات فراوانی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) واردشده که ایشان از تکفیر عموم دشمنان جنگی خود نهی می‌نمودند ـ درحالی‌که خوارج موجود در لشکر ایشان مایل به این کار بودند ـ بلکه می‌فرمودند: این‌ها افرادی هستند که گرفتار شبهه شده‌اند اگرچه این امر نمی‌تواند رفتار ناپسند آنان را توجیه کند، در روایت معتبر از امام صادق از پدر بزرگوارشان (علیهما السلام) آمده است: (أنّ علیاً (علیه السلام) لم یکن ینسب أحداً من أهل حربه إلی الشرک ولا إلی النفاق ولکن یقول: هم اخواننا بغوا علینا)، (وکان یقول لأهل حربه: إنا لم نقاتلهم علی التکفیر لهم ولم نقاتلهم علی التکفیر لنا). "همانا امام علی (علیه‌السلام) به هیچ‌یک از کسانی که با او می‌جنگیدند نسبت شرک و نفاق نمی‌داد بلکه می‌گفت: آنان برادران ما هستند که علیه ما دست به نافرمانی و سرکشی زده‌اند، و به لشکریان خود می‌فرمود: ما با آن‌ها به خاطر اینکه آن‌ها را کافر می‌دانیم یا اینکه آن‌ها ما را کافر می‌دانند نمی‌جنگیم
7⃣ از تعرض به غیرمسلمانان با هر دین و مذهبی بپرهیزید که آن‌ها در پناه وامان مسلمانان هستند، و هرکس به حرمت آن‌ها تعرض کند خیانت‌کار است، و خیانت به‌حکم فطرت و دین خداوند سبحان زشت‌ترین افعال است ، خدای عزوجل در مورد غیرمسلمانان می‌فرماید: (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ). (خدا شمارا از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که درراه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی‌کند، همانا خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد). بلکه شایسته نیست که یک مسلمان اجازه دهد به حرمت‌های غیرمسلمانانی که در پناه مسلمانان هستند تعرضی شود، و بر او است که بر آن‌ها همانند خانواده خویش غیور باشد. و در سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است هنگامی‌که معاویه بن ابی سفیان فرستاده خود (سفیان بن عوف از بنی غامد) را برای حمله و ترساندن مردم به اطراف عراق فرستاد و او به مسلمانان و غیرمسلمانان اهل انبار تعرض کرد، حضرت از این کار او بسیار اندوهگین شدند، و دریکی از خطبه‌های خود فرمودند: "وهذا أخو غامد قد وردت خیله الانبار وقد قتل حسان بن حسان البکری وأزال خیلکم عن مسالحها، ولقد بلغنی أنّ الرجل منهم کان یدخل علی المرأة المسلمة والأخری المعاهدة فینتزع حجلها وقـُلَبها وقلائدها ورعاثها، ما تمتنع منه إلاّ بالاسترجاع والاسترحام، ثم انصرفوا وافرین، ما نال رجلاً منهم کلم، ولا أریق لهم دم، فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً". "اینک لشکر فرمانده‌ی معاویه (مرد غامدی) وارد شهر انبارشده و «حسّان بن حسّان بکری» را کشته و سربازان شمارا از مواضع مرزی بیرون رانده است، و به من خبر رسیده که سربازان آن‌ها (شامیان) به خانه زن مسلمان و زن غیرمسلمان که در پناه اسلام بوده وارد می‌شدند، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره‌هایشان را به غارت می‌بردند، درحالی‌که آنان هیچ وسیله‌ای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن نداشتند، سپس سربازان (شامیان) با غنیمت فراوان خارج شدند بدون این‌که کسی در مقابل آن‌ها کلمه‌ای بگوید، و یا قطره خونی از آنان ریخته شود، اگر برای این حادثه مسلمانی از روی تأسّف بمیرد ملامت نخواهد شد، و ازنظر من سزاوار است".
8⃣ شمارا به خدا شمارا به خدا در رعایت اموال مردم، به‌درستی که گرفتن مال مسلمانی بر مسلمان دیگر جایز نیست مگر اینکه از جان‌ودل راضی باشد، پس هرکس از راه غصب مال مسلمانی را به دست بیاورد به‌راستی قطعه‌ای از آتش را از آن خود نموده است. خداوند سبحان می‌فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا). (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، (در حقیقت) تنها آتش می‌خورند، و به‌زودی در شعله‌های آتش (دوزخ) می‌سوزند). و در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آمده است: "من اقتطع مال مؤمن غصباً بغیر حقه لم یزل الله معرضاً عنه ماقتاً لأعماله التی یعملها من البرّ والخیر لا یثبتها فی حسناته حتی یتوب ویردّ المال الذی أخذه إلی صاحبه". "کسی که مال مؤمنی را به‌ناحق غصب کند، خداوند پیوسته از او روی گردانده و کارهای نیکی که انجام می‌دهد را در نامه اعمال نیک او ثبت نمی‌کند تا زمانی که توبه کند و مالی را که به‌ناحق گرفته است به صاحب آن بازگرداند". و در سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است که ایشان از حلال شمردن اموال دشمنان خود در جنگ نهی نمودند به‌جز اموالی که همراهشان بوده و آنچه در اردوگاه جنگی آن‌ها به دست می‌آمد، و هر کس از مردم دلیل می‌آورد مالی که در لشکر بوده مال شخصی اوست آن مال به او بازگردانده می‌شد. در نقلی از مروان بن حکم آمده که گفت: "لمّا هَزَمنا علیٌ بالبصرة ردّ علی الناس أموالهم من أقام بیّنة أعطاه ومن لم یقم بنیّة أحلفه". "هنگامی‌که علی ما را در بصره شکست داد اموال مردم را به آن‌ها بازگرداند، هر کس دلیل شرعی می‌آورد به او پس می‌داد و هر کس دلیل نمی‌آورد او را قسم می‌داد.
9⃣ شمارا به خدا شمارا به خدا در تمامی حرمت‌ها، از کوچک‌ترین تعرض و هتک حرمت با زبان یا دست بر حذر باشید، و از مؤاخذه کسی به گناه شخص دیگری بپرهیزید، که خداوند سبحان می‌فرماید: (ولَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی)، (هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد). پس بر اساس بدبینی پیش نروید و آن را نزد خود به یقین تشبیه نکنید، به‌درستی که قاطعیت به آن است که مرد در امور احتیاط کند، همانا که بدبینی؛ تجاوز به دیگران بدون دلیل است. و مراقب باشید بغض شما نسبت به کسانی که از آن‌ها تنفر دارید موجب هتک حرمت آن‌ها نشود که خدای سبحان می‌فرماید: (لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی)، (دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است). و از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز واردشده است که ایشان دریکی از خطبه‌های خود در جنگ صفین در برخی توصیه‌های خود فرمودند: "ولا تمثّلوا بقتیل، وإذا وصلتم إلی رحال القوم فلا تهتکوا ستراً ولا تدخلوا داراً، ولا تأخذوا شیئاً من أموالهم إلاّ ما وجدتم فی عسکرهم، ولا تهیجوا امرأة بأذیً وان شتمن أعراضکم وسببن أمراءکم وصلحاءکم ". "کشته‌ای را مثله (قطعه‌قطعه) نکنید، و وقتی به خیمه‌های آن‌ها رسیدید پرده‌ای را ندرید، و به خانه‌ای وارد نشوید، و جز اموالی که در اردوگاه به غنیمت گرفته‌اید چیزی از اموال آنان نبرید، و زنی را با آزار دادن نرنجانید، حتی اگر به ناموس شما دشنام دهند و یا فرماندهان و بزرگان شما را سب کنند". و روایت‌شده است که حضرت بعد از جنگ جمل به خانه‌ای بزرگ رسیدند و در زدند، هنگامی‌که در باز شد با زنانی مواجه شدند که در حیات خانه گریان بودند و چون امام را دیدند هم‌صدا فریاد زدند و گفتند: این قاتل عزیزان ما است، اما حضرت چیزی نفرمودند، و سپس درحالی‌که به اتاق‌های خانه (که جمعی از سران دشمن حاضر در جنگ مانند مروان بن حکم و عبدالله بن زبیر در آن مخفی بودند) اشاره می‌نمودند به همراهان خود فرمودند: "لو قتلت الأحبة لقتلت من فی هذه الحجرة". "اگر می‌خواستم عزیزان شما را بکشم افراد موجود در این اتاق را می‌کشتم". همچنین روایت‌شده که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در روزهای جنگ صفین گروهی از اصحاب خود مانند حجر بن عدی و عمرو بن الحمق را مشاهده نمودند که اهل شام را دشنام می‌دادند، پس حضرت فرمودند: "انی أکره لکم ان تکونوا سبّابین، ولکنّکم لو وصفتم أعمالهم وذکرتم حالهم، کان أصوب فی القول وأبلغ فی العذر، وقلتم مکان سبّکم إیّاهم: اللهم احقن دماءنا ودمائهم، وأصلح ذات بیننا وبینهم، واهدهم من ضلالتهم، حتّی یعرف الحقّ من جهله ویرعوی عن الغی والعدوان من لهج به". " من خوش ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف، و حالات آنان را بیان می‌کردید به سخن راست نزدیک‌تر، و عذرپذیرتر بود، خوب بود بجای دشنام دادن آنان می‌گفتید: خدایا خون ما و آن‌ها را حفظ کن، و بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهل‌اند حق را بشناسند، و آنان که با حق می‌ستیزند پشیمان شده به‌حق بازگردند". پس اصحاب فرمودند ای امیر مؤمنان وعظ شما را قبول می‌کنیم و به ادب شما پایبند می‌شویم.
🔟 مراقب باشید قومی را تا زمانی که با شما جنگ ندارند از حقوقشان محروم نکنید حتی اگر بغض شما را داشته باشند، همانا که در سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده که ایشان در این مسأله با مخالفان خود مانند سایر مسلمانان رفتار می‌نمودند البته تا زمانی که وارد جنگ نشوند، و هیچ‌گاه جنگ با آنان را آغاز نمی‌کردند مگر اینکه خودشان آغازکننده تجاوز باشند، ویکی از آن موارد زمانی است که حضرت در کوفه خطبه می‌خوانند پس گروهی از خوارج برخاستند و عبارت:"لا حکم إلا لله" (حکمی جز از آن خدا نیست) را بسیار تکرار کردند پس حضرت فرمودند: "کلمة حقّ یراد بها باطل، لکم عندنا ثلاث خصال: لا نمنعکم مساجد الله ان تصلّوا فیها، ولا نمنعکم الفیء ما کانت ایدیکم مع أیدینا، ولا نبدأکم بحربٍ حتی تبدؤونا به". "سخن حقی است که از آن استفاده باطل می‌شود، شما نزد ما سه ویژگی دارید: مانع ورود شما به مساجد برای نماز نمی‌شویم، تا زمانی که همراه ما هستید شما را از خراج محروم نمی‌کنیم، و جنگ با شما را آغاز نمی‌کنیم مگر اینکه شما آغاز کنید".
1⃣1⃣ بدانید که بیشتر دشمنان شما در جنگ دچار شبهه شده و فریب دیگران را خورده‌اند، پس‌کاری نکنید که شبهات دشمنان در اذهان مردم تقویت‌شده و مردم به آن‌ها ملحق شوند که این کار یاری‌رساندن به گمراه‌کنندگان است، بلکه شبهه را با رفتار نیک و نصیحت و رعایت عدالت و گذشت به‌جا و پرهیز از ظلم و ستم و تجاوز دفع کنید، به‌درستی که هر کس شبهه‌ای را از ذهن شخصی دفع کند گویی او را زنده کرده، و هرکس بدون عذر شرعی شبهه‌ای در ذهن کسی بیندازد گویی او را به قتل رسانده است. سیره ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز همواره این‌گونه بوده است که به رفع شبهات دشمنان جنگی خویش حتی با ناامیدی از قبول آنان توجه فراوان داشته‌اند تا در پیشگاه خداوند معذور باشند، و امت را بدین نحو تربیت نموده، و عواقب امور را در نظر گرفته، و کینه‌ی مردم به‌ویژه در نسل‌های بعدی را دفع کنند. در بخشی از حدیثی از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که فرمودند: "أنّ الامام علیّاً (علیه السلام) فی یوم البصرة لما صلا الخیول قال لأصحابه: لا تعجلوا علی القوم حتّی أعذر فیما بینی وبین الله وبینهم، فقام الیهم، فقال: یا أهل البصرة هل تجدون علیّ جورة فی الحکم؟ قالوا: لا، قال: فحیفاً فی قسم؟ قالوا: لا. قال: فرغبة فی دنیا أصبتها لی ولأهل بیتی دونکم فنقمتم علیّ فنکثتم بیعتی؟ قالوا: لا، قال فاقمت فیکم الحدود وعطّلتها عن غیرکم؟ قالوا: لا ". "حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در روز بصره (جنگ جمل) هنگامی‌که لشکریان را آماده نبرد کردند فرمودند: (در جنگ با این قوم عجله نکنید تا بین خود و خدا و آن‌ها اتمام‌حجت کنم، سپس حضرت برخاستند و فرمودند: ای اهل بصره آیا تاکنون در حکم‌های من کمترین ظلمی دیده‌اید؟ گفتند: خیر، حضرت فرمود: آیا در قسمت کردن ظلمی کرده‌ام؟ گفتند: خیر، حضرت فرمود: آیا تاکنون از روی دنیاپرستی، خود و خاندان خود را بر شما مقدم داشته‌ام که این‌گونه بر من کینه ورزیدید و بیعتم را شکستید؟ گفتند: خیر، حضرت فرمود: آیا حدود خدا را فقط در میان شما اجرا کرده‌ام و در میان دیگران تعطیل کرده‌ام؟ گفتند: خیر). و همین روش را حضرت امام حسین (علیه‌السلام) در واقعه کربلا پیروی نمودند، آن حضرت نسبت به روشنگری و برطرف کردن شبهات توجه ویژه‌ای داشتند تا آن‌کس که هدایت می‌یابد از روی دلیل روشن باشد و آن‌کس که گمراه شود از روی اتمام‌حجت باشد. بلکه جنگیدن با قومی از مسلمانان ـ از هر گروهی که بودند ـ بدون اتمام‌حجت و برطرف کردن شبهه ظلم و استبداد به‌قدر ممکن از ذهن آن‌ها جایز نیست، همان‌طور که آیات و روایات بر آن تأکیددارند.
2⃣1⃣ کسی گمان نکند که ظلم نمودن راه و چاره مشکلاتی است که با عدالت حل نمی‌شود؛ چراکه این تفکر ناشی از نگاه سطحی به بعضی رویدادها بدون توجه به عواقب و نتایج آن‌ها در آینده‌ دور یا متوسط است، و همچنین نتیجه بی‌اطلاعی نسبت به سنت‌های زندگی و تاریخ پیشینیان می‌باشد، همانا که ملاحظه این امور این هشدار را می‌دهد که ظلم موجب تحریک احساسات منفی و کینه‌ورزی شده و موجبات فروپاشی اجتماع را فراهم می‌سازد. در حدیث شریف آمده است: "أنّ من ضاق به العدل فإنّ الظلم به أضیق". "هر کس عدالت بر او تنگ آید، ظلم بر وی تنگ‌تر خواهد بود". و در اتفاقات تاریخ معاصر نیز عبرت‌های زیادی برای اهل تأمل وجود دارد، چراکه برخی حاکمان برای تثبیت پایه‌های حکومت خود به ظلم و ستم روی آوردند، و به صدها هزار انسان ستم روا داشتند، تا آنکه خداوند سبحان تقدیر خود را از جایی که توقع نداشتند بر آن‌ها نازل کرد گویا که ملک خویش را به دست خود ویران ساختند.
3⃣1⃣ اگرچه تأنّی، خویشتن‌داری، و اتمام‌حجت ـ جهت رعایت موازین شرعی و ارزش‌های والای انسانی ـ احیاناً موجب خسارت زودگذر می‌شود ولی برکت بیشتر، و عاقبت بهتر، و نتایج ملموس‌تری دارد، و در سیره ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) مثال‌های زیادی دراین‌باره وجود دارد تا جایی که آن حضرات هیچ‌گاه قبل از شروع دشمن به جنگ آغازگر آن نبودند حتی اگر دشمن برخی از اصحاب آن‌ها را مورد اصابت قرار می‌داد، و در حدیث آمده که در روز جنگ جمل هنگامی‌که طرفین رو درروی یکدیگر قرار گرفتند منادی حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فریاد زد: "لا یبدأ أحدٌ منکم بقتالٍ حتّی آمرکم" (کسی از شما جنگ را آغاز نکند تا به شما دستور دهم), بعضی از اصحاب نقل کردند: (آن‌ها به ما تیراندازی کردند پس گفتیم ای امیرالمؤمنین به‌درستی که به ما تیراندازی شده است، پس حضرت فرمود: دست نگهدارید، سپس مجدداً به ما تیراندازی کردند و تعدادی از ما را کشتند، گفتیم ای امیرالمؤمنین: به‌درستی که ما را کشتند، پس حضرت فرمود: به نام و یاری خدا حمله کنید)، و حضرت امام حسین (علیه‌السلام) نیز در روز عاشورا همین‌گونه رفتار نمودند.
4⃣1⃣ با مردمی که روبرو می‌شوید با خیرخواهی رفتار کنید و از آن‌ها حمایت کنید تا آن‌ها از جانب شما احساس خطر نکنند و شما را بر دشمنانتان یاری رسانند، بلکه تا جایی که می‌توانید ضعیفانشان را یاری کنید که آنان برادران شما و از شما هستند، و با آن‌ها مانند بستگانتان مهربان و دلسوز باشید، و بدانید که شما در پیشگاه خدای سبحان هستید، خداوند متعال افعال شما را ثبت می‌کند و به نیت‌های شما آگاه است و شما را در معرض امتحان قرار می‌دهد.
5⃣1⃣ از اهتمام به نمازهای واجب غافل نشوید، چراکه در پیشگاه خداوند سبحان کسی عملی بهتر از نماز نیاورده است، به‌درستی که نماز همان ادب و خضوعی است که انسان باید در مقابل آفریننده خویش رعایت کند، همانا که نماز ستون دین و ملاک قبولی اعمال است، و خداوند سبحان بنا به‌تناسب شرایط سخت و دشوار جنگی نماز را تخفیف داده است، تا جایی که اگر کسی در تمام‌وقت نماز مشغول جنگ باشد برای هر رکعت می‌تواند به یک تکبیر اکتفا کند حتی اگر روبه‌قبله نباشد همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: (حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَی وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ). "در انجام همه نمازها، (به‌خصوص) نماز وسطی (نماز ظهر) کوشا باشید و از روی خضوع و اطاعت، برای خدا بپا خیزید و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگری) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید اما هنگامی‌که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید همان‌گونه که خداوند چیزهایی را که نمی‌دانستید به شما تعلیم داد". بنابراین خداوند سبحان مؤمنان (مجاهدان) را امر فرموده که هوشیار و سلاح به دست باشند و برای خواندن نماز همگی در یک مکان جمع نشوند بلکه جهت رعایت احتیاط به‌نوبت نماز بخوانند. و در سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) واردشده که به اصحاب خود نماز را توصیه می‌نمودند، و در خبر معتبر از حضرت امام باقر (علیه‌السلام) درباره نماز خوف در حالت تعقیب‌وگریز و جنگ آمده است:"یصلّی کل إنسان منهم بالإیماء حیث کان وجهه وإن کانت المسایفة والمعانقة وتلاحم القتال، فإنّ أمیر المؤمنین (علیه السلام) صلی لیلة صفّین ـ وهی لیلة الهریر ـ لم تکن صلاتهم الظهر والعصر والمغرب والعشاء ـ عند وقت کل صلاة ـ إلاّ التکبیر والتهلیل والتسبیح والتحمید والدعاء، فکانت تلک صلاتهم، لم یأمرهم بإعادة الصلاة". "هرکس رو به هر طرفی که دارد با اشاره نماز بخواند هرچند در حال شمشیرزنی و نبرد تن‌به‌تن باشد، همانا که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در شب صفین ـ لیلة الهریر ـ نماز گذارد و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشای لشکریان چیزی جز تکبیر و تهلیل و تسبیح و تحمید و دعاء ـ در وقت هر نماز ـ نبود، پس‌نماز آن‌ها بدین شکل بود و حضرت نیز آن‌ها را به اعاده نماز امر ننمود
6⃣1⃣ برای مهار نفس خویش از ذکر بسیار خدای سبحان و تلاوت قرآن یاری بجویید و ملاقات باخدا و بازگشت به‌سوی او را یاد کنید، همان‌طور که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آن‌گونه بودند، روایت‌شده که حضرت (علیه‌السلام) آن‌چنان مراقب اذکار و نوافل خویش بودند که در لیلة الهریر بین دو صف زیراندازی از پوست برای ایشان پهن می‌شد و حضرت روی آن نوافل خود را به‌جای می‌آوردند، درحالی‌که تیرها در مقابل ایشان بر زمین می‌خورد و از اطراف سر مبارکشان رد می‌شد اما حضرت هیچ ترسی به دل راه نمی‌دادند و تا اتمام عبادت خویش از جای خود برنمی‌خاستند.
7⃣1⃣ به یاری خدا تلاش کنید رفتار شما با دیگران در جنگ و صلح همانند رفتار پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) و اهل بیت ایشان (علیهم‌السلام) باشد، تا مایه زینت اسلام و الگوی ارزش‌های اسلامی باشید، چراکه این دین بر اساس نور فطرت و برهان عقل وبرتری اخلاق بناشده، و برای تذکر این مطلب همین بس است که دین اسلام پرچم تعقل و اخلاق فاضله را برافراشته و پایه‌های خود را بر دعوت به تأمل و تفکر در ابعاد و افق‌های زندگی استوار نموده، سپس مردم را به عبرت گرفتن و عمل کردن به‌موجب آن دعوت نموده است، همان‌گونه که نظام تشریعی خود را بر اساس برانگیختن گنجینه‌های معارف عقلی و قواعد فطرت استوار نمود، خداوند متعال می‌فرماید: (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَ‌هَا وَتَقْوَاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا). (و قسم به جان آدمی و آن‌کس که آن را (آفریده و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است، که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده، و آن‌کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است). و حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: " فبعث ـ الله ـ فیهم رسله وواتر الیهم انبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته ویذکّروهم منسیّ نعمته ویحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول". "خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و متناسب با خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی‌درپی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت‌های فراموش‌شده را به یادآورند و با ابلاغ احکام الهی، حجّت خدا را بر آن‌ها تمام‌نمایند و گنجینه‌های پنهان عقل را آشکار سازند". و اگر مسلمانان تفقّه نموده و به تعالیم اسلام عمل کنند برکات الهی بر آنان آشکار می‌گشت و نور آن در گستره آفاق فراگیر می‌شد، و از استناد به برخی اتفاقات و روایات متشابه بر حذر باشید، چراکه اگر این امور به علمای اهل استنباط (مجتهدین) واگذار شود ـ همان‌طور که خداوند سبحان امر کرده ـ راه و هدف صحیح را به دست خواهند آورد.
8⃣1⃣ از شتاب‌زدگی در مواقع لزوم هوشیاری بر حذر باشید تا موجب هلاکت خویش نشوید، چراکه بیشترین امید دشمن این است که شما را بدون اینکه تأمل و تفکر کنید به محل خطر بکشاند تا شمارا به واکنش‌های غیرحرفه‌ای و به‌دوراز احتیاط وادار کند. به تنظیم صفوف خود اهتمام ورزیده و گام‌های خود را هماهنگ کنید، و در هیچ اقدامی قبل از سنجش کامل آن و محکم نمودنش و فراهم آوردن ابزار و مقدمات آن و ضمانت ثبات قدم بر آن‌ و استواری بر نتایجش عجله ننمایید، خداوند سبحان می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِیعًا) (ای کسانی که ایمان آورده‌اید آمادگی خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دسته‌های متعدّد، یا به‌صورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان)، به‌سوی دشمن حرکت نمایید)، و می‌فرماید: (إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ) (خداوند کسانی را دوست می‌دارد که درراه او در صفی همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند می‌جنگند), و شما باید بیش ازآنچه دشمنانتان از خود نشان می‌دهند استواری داشته باشید چراکه شما به‌حق سزاوارتر از آنان هستید، و بدانید که اگر دردی به شما رسد به آن‌ها نیز می‌رسد، اما شما به خدا امیدی دارید که آن‌ها ندارند، البته ممکن است آن‌ها (دشمن) امید بیهوده و آرزوهای کاذب و توهمات پوچی همچون سراب داشته باشند که جز بر تشنگی آن‌ها نخواهد افزود، به‌درستی که تاریکی شبهات بر آن‌ها حاجب گشته و چشم دلشان را با اوهام کور نموده است.
9⃣1⃣ (رزمندگان عزیز) سزاوار است مردم اطراف شما که دشمن آن‌ها را سپر خود قرار می‌دهد خیرخواه حامیان خود باشند و قدر ایثار و فداکاری آن‌ها را بدانند و از رسیدن آزار به آنان جلوگیری کنند و موجب بدگمانی دیگران به خود نشوند، چراکه خداوند سبحان حقی را برای کسی نسبت به دیگری قرار نمی‌دهد مگر آنکه مثل آن را بر دیگری قرار می‌دهد، پس هر یک‌ بر دیگری حقی دارد که باید به نیکی ادا کنند. و بدانید که شما خیرخواه‌تر از یکدیگر برای خود پیدا نخواهید کرد به‌شرط آنکه با یکدیگر همدل شده و از روی خیرخواهی باهم متحد شوید هرچند لازم شود از بعضی اشتباهات بلکه خطاهای بزرگ چشم‌پوشی کنید. هرکس گمان کند غریبه‌ای برای او از خانواده و خاندان و هم‌وطنان خود خیرخواه‌تر است و با او هم‌پیمان شود سخت دچار توهم شده است، و هرکس اموری را تجربه کند که قبلاً تجربه‌شده برای او موجب پشیمانی می‌شود. و بدانید کسی که گذشت را آغاز کرده اجر و پاداش دارد و هر گذشت و نیکی و موفقیت که به تبعیت از او پیش آید اجر و پاداش دیگری برای او خواهد بود، و اجرش نزد خداوند ضایع نمی‌شود بلکه آن را به‌طور کامل هنگام نیاز در تاریکی‌های برزخ و عرصه‌های قیامت به او خواهد بخشید. و هر کس حامیان مسلمانان را یاری کند یا مراقب اهل‌وعیال آنان باشد و به آنان در امور خانواده یاری رساند همانند آن مجاهدان اجر و پاداش خواهد داشت.
0⃣2⃣ بر همه لازم است که تعصبات ناپسند را ترک نموده و اخلاق پسندیده داشته باشند، همانا خداوند متعال مردم را به‌صورت اقوام و ملت‌های مختلف قرارداد تا با یکدیگر آشنا شوند و منافع را ردوبدل کنند و یاری‌دهنده یکدیگر باشند، و مراقب باشید که تنگ‌نظری و خودشیفتگی بر شما غلبه نکند، همانا شما شاهد بودید که چه بلاهایی دامن‌گیر شما و عموم مسلمانان در سرزمین‌هایشان شده است تا جایی که انرژی و نیرو و اموال و ثروت‌هایشان درراه ضربه زدن به یکدیگر هدر می‌رود، به‌جای آنکه در پیشرفت علوم و بهره‌وری امکانات و سامان بخشی امور مردم سرمایه‌گذاری شود، پس مراقب فتنه‌ای باشید که فقط گریبان ظالمان را نخواهد گرفت. به‌درستی که فتنه واقع‌شده، پس برای خاموش کردن آن تلاش کنید و از شعله‌ور نمودن آن دوری‌کنید و همگی به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشوید، و بدانید که اگر خداوند خیرخواهی را در دلتان ببیند نعمتی را بهتر ازآنچه ستانده به شما خواهد داد، همانا که خداوند متعال بر همه‌چیز توانا است. بیست و دوم ربیع‌الآخر سال ۱۴۳۶ هـ دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی (مد ظله)
القسم الرابع : فيما أعطاه تبارك وتعالى من أفضل مخلوقاته محمداً المصطفى (صلّى الله عليه وآله) ولبيان ذلك أمور : الأول : بيان ما أعطاه منه بطريق التعداد والتحديد والتعيين مجملاً الثاني : بيان كيفية هذا الإعطاء المحدود الثالث : بيان ما فوق ذلك أمّا الأمر الأوّل : فنقول : قد أعطاه قلبه الباطني فجعله محلّ علاقة خاصّة له ، وقد أعطاه قلبه الظاهري فقال : (( إنّه مهجة قلبي )) . وقد أعطاه روحه فقال : (( إنّه روحي التي بين جنبي )) . وقد أعطاه فؤاده فجعله له ثمرة . وقد أعطاه عقله فجعله له طمأنينة . وقد أعطاه باصرته فقال : (( إذا نظرت إليه ذهب ما بي من الجوع )) . وقد أعطاه شامّته فقال : (( هو ريحانتي )) . وقد أعطاه عينيه فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( هو نورهما )) . وقد أعطاه من بين عينيه فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( هو جلدة ما بين عيني )) . وقد أعطاه قوته فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( هو قوتي إذا نظرت إليه ذهب ما بي من الجوع )) . وقد أعطاه كتفه فجعله له مركباً . وقد أعطاه ظهره فجعله له مرتحلاً . وقد أعطاه حجره فجعله له حاضناً . وقد أعطاه لسانه فجعله له راضعاً . وقد أعطاه يده فجعل إبهامه ومسبحته له غاذياً . وقد أعطاه صدره فجعله له مجلساً ومأمناً . وقد أعطاه شفتيه فجعلهما مقبّلاً ولاثماً . وقد أعطاه كلامه فجعله له مادحاً وراثياً وذاكراً له في كلّ حين . وقد أعطاه ابنه فجعله له فادياً ، فكان يقول (صلّى الله عليه وآله) مكرّراً : (( فديت مَنْ فديته بابني إبراهيم ))(3) . الأمر الثاني : في بيان بعض تفاصيل هذه فنقول : أمّا امتياز علاقته معه فيظهر معه من كيفية لقائه له ، وحضوره عنده ومجيئه له ، وذهابه إليه ، فإنّ العلاقة مع الأولاد خصوصاً في حال طفولتهم والاستئناس معهم ، واللعب معهم ، أمر معتاد لكن تحقّق هذه الكيفية بالنسبة إليه (صلّى الله عليه وآله) مع الحسين (عليه السّلام) خارق للعادة . فترى النبي (صلّى الله عليه وآله) كأنّه وهو فرد في جلالته ؛ في عسكر حين تلقاه وفي حشم . فكيف بجلالته ووقاره حين هو جالس في أصحابه ، فمع ذلك الوقار الذي علا كلّ وقار ، ومع تلك السكينة التي أنزلها الله تعالى عليه ، ولُقّب بصاحب الوقار والسكينة . كان إذا رأى الحسين (عليه السّلام) مُقبلاً عليه وهو (صلّى الله عليه وآله) يحدّث أصحابه يقطع حديثه ، ويقوم من مجلسه ويستقبله ، ويحمله على كتفه المبارك ، ويأتي به فيقعده عنده أو في حجره . وأعجب من ذلك أنّه وهو على المنبر يخطب يقطع خطبته وينزل ويستقبل ويقول كلاماً يقضى منه العجب ، وذلك في رواية ابن عمر أنّه قال (صلّى الله عليه وآله) : (( والذي نفسي بيده ، ما دريت أنّي نزلت من منبري )) . ادامه دارد
وكيف يكون هذا الكلام على حقيقته ، بل هو كناية عن شدّة الحبّ والعلاقة بحيث كان كذلك . وأعجب من كلّ ذلك ما رواه ابن ماجة في السنن ، والزمخشري في الفائق قالا : رأى النبي محمد (صلّى الله عليه وآله) الحسين بن علي (عليه السّلام) وهو يلعب مع الصبيان في السكة ، فاستقبل النبي (صلّى الله عليه وآله) أمام القوم ، فبسط إحدى يديه فطفق الصبي يفرّ مرّة من هنا ومرّة من هاهنا ، ورسول الله (صلّى الله عليه وآله) يضاحكه ، ثمّ أخذه فجعل إحدى يديه على ذقنه والأُخرى على فأس رأسه ، وأقنعه وجعل فاه على فيه فقبّله ، وقال (صلّى الله عليه وآله) : (( أنا من حسين وحسين منّي ، أحبّ الله تعالى مَنْ أحبّ حسيناً ، حسين سبط من الأسباط )) . ورواه غيرهما أيضاً . توضيح : إنّ فأس الرأس يعني طرف مؤخرة المشرف على القفا . تنبيه : هذه المحبّة لم تكن للحسين وحده ، بل كانت لمَنْ أحبّه أيضاً ، ويُشهد الله تعالى على ذلك ويقول (صلّى الله عليه وآله) : (( اللّهمّ إنّي أحبّه وأحبّ مَنْ يحبّه )) . وكان يدعو لمحبّه بأنّ يحبّه الله تعالى ، فيقول (صلّى الله عليه وآله) : (( أحبّ الله مَنْ أحبّ حسيناً )) . وقد رأى (صلّى الله عليه وآله) يوماً صبيّاً في الطريق ، فجلس وأخذه وتلاطف معه ، فسُئل عن ذلك فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( إنّي أحبّه لأنّه يحبّ ولدي الحسين (عليه السّلام) ؛ لأنّي رأيت أنّه يرفع التراب من تحت قدميه ويمسح به وجهه وعينيه ، وأخبرني جبرئيل (عليه السّلام) أنّه يكون من أنصاره في وقعة كربلاء )) . فالآن نحن نرجو إن كنّا محبّين لإمامنا الحسين (عليه السّلام) أن يحبّنا النبي (صلّى الله عليه وآله) ويحبّنا الله تعالى ، بدعائه (صلّى الله عليه وآله) لنا ، وإذا أحبّنا أن يغفر لنا ويعفو عنّا . وأمّا كون ظهره له مركباً فقد اتّفق كثيراً ، وليس هو من العادات كما يتّفق لكثير من الناس في حقّ أولادهم ، بل خارق للعادات ، وذلك إنّه قد كان يتّفق أنّه يركب ظهر جدّه وهو في السجود في صلاة الجماعة فيُطيل السجود ولا يرفع رأسه المبارك حتّى يقوم هو أي الحسين باختياره . وقد تعجّب الذين كانوا يصلّون معه ، فسألوه : إنّه هل نزل وحي ؟ قال (صلّى الله عليه وآله) : (( لا ، ولكن ابني ارتحلني )) . وأمّا كون كتفه محملاً فلقد كان يفعل من ذلك ما لا يفعله الرجل الجليل ، يحمل صبيّاً على كتفه ويمشي في الأسواق والطرق ، وكلّما يريد أصحابه أن يحملوه أو يحملوا أخاه ، يقول (صلّى الله عليه وآله) : (( نِعْمَ الراكبان أنتما )) . نعم ، قد كان يحمله عنه جبرئيل (عليه السّلام) ، وقد كان يحمله وهو في الصلاة . وأمّا كون حجره له حضناً ؛ فإنّه (صلّى الله عليه وآله) قد تولّى من ذلك ما لا يتولاّه إلاّ النساء ، وقد حضنه بمجرّد ولادته المباركة . فنادى : (( يا أسماء ، هلمّي إليّ بابني )) . فقالت : لم ننظفه بعد . فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( أنتِ تنظّفيه ! إنّ الله تعالى قد نظّفه وطهّره )) . فأخذه وتولّى حضانته ورضعه من إبهامه ، وكان يلاعبه كالنساء ويقرأ له نغوتهنّ ، ويكلّمه بلسان الأطفال ، ونحو ذلك ممّا يُستغرب . حتّى أنكر عليه بعض أزواجه كعائشة ، بل بعض أصحابه ، فقال (صلّى الله عليه وآله) : (( ما خفي عليك أكثر )) . فعلم أنّ ذلك من أمر إلهي وحكم ربّاني ، وقد صرّح (صلّى الله عليه وآله) معتذراً بذلك فقال : (( إنّ الله تعالى قد أمرني بحبّهما )) . فعدم قيامه من السجود حين ارتحله بأمر إلهي ، وحمله على كتفه بأمر إلهي ، والركض معه في الطريق بأمر إلهي ، وقيامه واستقباله بأمر إلهي . والوجه في هذا أمران سنذكرهما إن شاء الله تعالى في محلّهما . وأمّا كون شفتيه (صلّى الله عليه وآله) لاثمتين ومقبّلتين فلا عجب من ذلك ، ولا من كيفية تقبيلهما ؛ فكان يضمّهما إليه ويشمّهما ويقبّل كلاً منهما لنصف ساعة ، ويقول : (( هما ريحانتاي )) ، وقد يُقبّل أحدهما وهو في الصلاة ويده في يده . وقد اشتهر أنّه قبّل فم الحسين ونحر الحسين ، فتألمّ الحسين من ذلك ، وأظهره لأُمّه الزهراء (عليها السّلام) ؛ حيث إنّه (صلّى الله عليه وآله) قبّله في نحره وقبّل أخيه الحسن (عليه السّلام) في فمه في يوم ما ، لكن لم أعثر لذلك على رواية ، إنّما الذي عثرت عليه في الروايات المتواترة أنّه (صلّى الله عليه وآله) كان يُقبّل الحسين (عليه السّلام) تارة من نحره ، وتارة من جبينه ، وتارة من جميع بدنه ، وتارة يكشف عن بطنه فيُقبّل فوق سرته على قلبه ، وتارة يُقبّل أسنانه ، وتارة يُقبّل شفتيه ، وكان يُكثر من جميع ذلك ، ولقد كان في تخصيصه لهذه معجزة له . وكان يذكر سبب البعض ، فيقول عند تقبيل جميع البدن : (( اُقبّل موضع السيوف وأبكي )) . ادامه دارد
ولكن لم يذكر السبب في تقبيل الثغر والأسنان ، وتقبيل فوق السرّة حتّى عُلم السبب بعد وقوع ما وقع . واعلم أنّ تخصيصه للاحترامات الخاصّة لوجوه ثلاثة : الأوّل : بيان مرتبته وعظم درجته وكرامته . الثاني : مقابلة كلّ خصوصية احترام بما يقع عليه من هتكها ؛ ليعلم عظم المصيبة فيما يقع عليه ، فإذا لاحظت مَنْ يستقبله الرسول (صلّى الله عليه وآله) وهو طفل تعلم عظم المصيبة . وإنّه يبلغ به الحال في خذلان الناس له : إنّه كان لا يُنازله أحد فيمَنْ يُصادفه في الطريق لئلاّ يستنصره ، كما في رواية زهير ، وإذا استقبل واحداً في الطريق ليسأل منه يعدل عن الطريق معرضاً عنه وكما في قضية الأسديين . الثالث : إدخال السرور عليه جبراً لحزنه وكربه وظلمه ، فإذا أراد الجبر لهذا الفرد من الحزن والكرب فلا بدّ أن يكون بهذا المقدار حتّى يقع التلافي ، فهل لكم فيه أُسوة ؟ تجبرون القلب المكسور ، وتفرّجون عن المكروب ؛ ببكاء عليه ، وسلام عليه ، وتحية له ، وزيارة له ، بل وبشكل عامّ وتلبية له . الأمر الثالث : في بيان أعلى من ذلك وأبلغ ، بأن نقول : إنّه تعالى قد أعطاه نبيّه المصطفى (صلّى الله عليه وآله) ، فكان النبي (صلّى الله عليه وآله) منه . ولا أقول ذلك مبالغة ولا شططاً ، بل قال هو (صلّى الله عليه وآله) : (( حسين منّي وأنا من حسين )) .
60_۳۰۱۱۲۰۲۴.mp3
6.24M
📖 « شَرْحِ أَحَادِيثِ أَخْلاَقِي تَوَسَّطَ مَقَامِ مُعَظَّم رَهْبَرِي » | شنبه ها 📽 جلسه شماره : ۱۵ 🎙عنوان جلسه : احساس تکلیف در برابر برادر مومن اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید
avc_54_۰۷۱۲۲۰۲۴.mp3
3.06M
📖 « شَرْحِ أَحَادِيثِ أَخْلاَقِي تَوَسَّطَ مَقَامِ مُعَظَّم رَهْبَرِي » | شنبه ها 📽 جلسه شماره : ۱۶ 🎙عنوان جلسه : توجه دائمی به نعمت‌های الهی اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید
جلسه 1 نهج‌البلاغة 02_08_1403.MP3
6.45M
شرح کوتاه فقره « وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا، وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
AudioCutter_جلسه 2 نهج‌البلاغة 09_08_1403.mp3
5.77M
شرح کوتاه فقره « وَلَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
AudioCutter_جلسه 3 نهج‌البلاغة 16_08_1403(1).mp3
6.71M
شرح کوتاه فقره « لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
جلسه 4 نهج‌البلاغة 23_08_1403.MP3
9.15M
شرح کوتاه فقره « فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
2FilesMerged_۱۱۱۲۲۰۲۴.mp3
13.06M
شرح کوتاه فقره « وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
📝 مطلب چهل و هشتم القسم الخامس : فيما أعطاه تبارك وتعالى من أعظم المخلوقات ، أعني العرش ولهذا الإعطاء كيفيات : الأولى : في خصوصيات من العرش له (عليه السّلام) فنقول : إنّه قد أعطاه من العرش ظلّه ، فجعله له مجلساً يجلس فيه يوم القيامة ، ومعه زوّاره والباكون عليه ، فيرسل إليهم أزواجهم من الجنّة فيأبون ويختارون مجلسه وحديثه . وقد أعطاه تعالى وتعالى يمين العرش فجعله مقرّاً له في برزخه ؛ فإنّه عن يمين العرش دائماً ينظر إلى مصرعه وما حلّ فيه ، وينظر إلى زوّاره والباكين عليه ، ويستغفر لهم ويخاطبهم ، ويسأل جدّه وأباه أن يستغفروا لهم . وقد أعطاه تعالى فوق العرش محلّ حديث لزائره ، وأيّ حديث ! فقد ورد في بعض أقسام زياراته أنّه يكون من محدّثي الله تعالى فوق عرشه . فالعرش مجلس حديث لزوّاره ظلّه لمَنْ يحدّثه ، وفوقه لمَنْ يحدّثه الله تعالى ، وقد أعطاه نظير العرش من أصناف الملائكة المحدقين والطائفين ، كما سنبينه إن شاء الله تعالى . الثانية : كيفية أعلى من ذلك وأبلغ بأن نقول : إنّه قد أعطاه العرش فكأنّه كلّه له ؛ لأنّه إذا كان مع أخيه (عليهما السّلام) زينة له وقرطا وشنفاً فكلّ شيء بزينته ، فلو تكلّم العرش لقال : أنا من حسين .
2FilesMerged_۱۲۱۲۲۰۲۴.mp3
11.5M
شرح کوتاه فقره « قدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ، يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ » از خطبه متقین 🎙استاد حجة الاسلام شیخ حمید درایتی ➕اگر فایل باز نشد از اینجا دانلود کنید.
شرح فقره « أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ » در قالب چند جلسه 👇👇 اگر فایلها باز نشدند از اینجا دانلود کنید