پرسش از خدا، ادیان و مذاهب
🌼 به نام او که خردمندان به وجودش یقین دارند.
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_دو بخش ۳
راه حل خروج از شک به خدا در کمترین زمان ممکن.
قسمت دهمجهت رسیدن بهتر به نتیجه، این نوشتار را به ترتیب از مقدمه مطالعه نمایید. این قسمت: ذکر تجربهی اینجانب که همهی انسانها از کوچک و بزرگ مرتب با آن مواجه میشوند، تجربهای که بر ضرورت شناخت قدم اول جهت رفع همهی مشکلات از جمله شبهات اعتقادی، در کمترین زمان ممکن، مهر تأیید میزند و توجه به این تجربه، هر انسانی را بدون درگیر شدن ذهن به حواشی بی پایان و نظرات این و آن، به مطلوب میرساند. ادامهی پاسخ اینجانب به پرسش فردی که مجموعهای از شبهات در مورد تکامل را مطرح نمود. (کلیک) در متنی که برایم فرستادید بیان کردید میخواهید با آزادگی و بدون تقلید از پدر، مادر، خداباوران، خداناباوران، اعم از دانشمند و غیر دانشمند و دیگران ،بلکه فقط بر اساس حقیقتی که آن را با چشم خود میبینید، از شک و شبهات ایجاد شده توسط ناباوران در موضوعات مختلف (ازجمله تکامل، بیگ بنگ و در نهایت شک به وجود خدا) خارج شده و برای همیشه نجات پیدا کنید. شما در ادامهی درخواست فوق نوشتید: 🗣 «اصلاً میگم شما (شبهات من در مورد تکامل و غیره را) رد کنید من از کجا بدونم که درست میگید یا حقیقت؟ ... اثبات کنید اطلاعاتی که به من میدید درسته و فردا اصلاً با شما کار نداشته باشم (و فقط) به (دلایل و) حرفاتون کار داشته باشم و به مشکل نخورم به شک نیفتم.» من نیز در پاسخ به شما وعده دادم دقیقاً طبق خواستهی شما عمل خواهم کرد و به همین دلیل اطلاعاتی را نه از قول خودم بلکه از روی متن نوشتهی خود داروین در تعریف تکامل و انتخاب طبیعی و همچنین متن بیگ بنگ و امثال آن که مورد قبول ناباوران است، با ذکر منبع مقابل چشمان شما قرار خواهم داد تا بتوانید شخصاً و با آزادی و واقعنگری تمام، بهراحتی روی آن قضاوت کنید تا حداقل به خودتان ثابت شود تا چه حدی در ادعای آزاده بودن صادق هستید و با دیدن واقعیت، آن را خواهید پذیرفت. همچنین قول دادم، اگر به آزادگی خود ادامه دهید و فقط بر اساس دیدهها و نه شنیدهها قضاوت کنید، من نیز به شما کمک خواهم نمود تا مانند برخی ناباوران که مثل شما به اینجانب مراجعه نمودند، زندگی بدون شک نسبت به خدا را تجربه کنید. اینکه من اینگونه با این اطمینان به شما قول میدهم، بر اساس تجربهی موفق و مکرر اینجانب با ناباورانی است که از رسیدن به نتیجه بسیار ناامید بودند، اما چون تا آخر مشاوره، آنها نیز بر سر قول خود باقی ماندند، (حفظ آزادگی و رها کردن شنیدهها و فقط تکیه بر دیدهها)، خوشبختانه این افراد بعد از مدتی خودشان خبر خارج شدن از شک و شبهات بیشمارشان را با شادی غیرقابل توصیفی به من مرتب اطلاع میدهند، افرادی که از شک به خدا، به یقین ۱۰۰٪ به وجود خدا رسیدند، یقینی خالص و بدون اماواگر و لذتبخش که اگر تمام شبههپراکنان دستبهدست هم دهند نهتنها نمیتوانند کوچکترین شبهه و تردید در وی ایجاد کنند بلکه ناخواسته بر یقین و احساس خوشبختی او نیز خواهند افزود. این افراد بعد از توضیحات و دلایلی که در ادامه خواهم آورد، مطمئن شدند اگر برای رفع شبههی خویش عجولانه و از راه نادرست اقدام نمیکردند بلکه در عوض، قدم اول را برای حل آن شبهه میشناختند، بهصورت میانبر و در مدت بسیار کوتاهی موفق میشدند، گره شبهات خود را یکییکی و بهطور اساسی باز کنند، اما چون قدم اول را نشناختند (که من میخواهم قدم اول باز کردن گره هر مشکل و شبههای را به شما معرفی کنم)، به حواشی زائد و تمامنشدنی ناباوران مبتلا میشدند، بهطوریکه بهجای حل یک شبهه، مرتب به شبهات فراوان و جدید دیگری مبتلا میشدند و در نتیجه آنبهآن بر حیرت و سرگردانی خویش میافزودند؛ چون میدیدند هر چه بیشتر پیش میروند، شبهات ایشان به جای اینکه حل شود، تبدیل به کلافی سردرگم میشود به طوری که به نظرشان میرسید، باز کردن آنها دیگر محال شده است! اما خوشبختانه بعدازاینکه موفق شدم بدون هیچ تردیدی، قدم اول و آسان رفع شبهاتشان را به ایشان معرفی کنم (که در ادامه شمارا نیز در جریان قرار خواهم داد)، خود این افراد مطمئن میشدند که علت اصلی ابتلای آنها به شبهات فراوان در موضوع تکامل و غیره که باعث شده بود به وجود خدا شک پیدا کنند و به رنجهای فراوانی مبتلا شوند، نشناختن اولین قدم، برای حل آن شبهه بوده است! ادامه 👇🏻
👆🏻
بنابراین کافی است شما نیز مانند این افراد مطمئن شوید که چگونه شناخت قدم اول، به طرز حیرتانگیزی به شما کمک میکند تا بتوانید هر شبههای که قبلاً با آن مواجه شدید یا در آینده با آن مواجه خواهید شد را در کمترین زمان ممکن و بهسادگی آب خوردن از ریشه و اساس حل کنید، بدون اینکه ذهنتان را درگیر حواشی و نظرات بیپایان اینوآن نمایید و همچنین بدون اینکه هیچ احتیاجی به این پیدا کنید که بدانید کدام دسته -چه خداباور و چه ناباور- راست میگویند و کدام دسته دروغ، بلکه خودتان حقیقت را بشناسید و به اطمینان کافی و آرامشبخش برسید.
به دلیل اهمیت بسیار زیاد شناخت اولین قدم برای حل هر مشکل -خصوصاً حل شبهات- اجازه دهید من در قالب یک مثال و نمونه، حقیقت مجرّبی که مسلماً شما نیز مانند من بارها آن را تجربه کردهاید و هر روز در حال تجربه آن هستید را به شما یادآوری کنم، تا خودتان کاملاً مطمئن شوید چطور غفلت از شناخت قدم اول در هر مشکلی، سبب میشود بهجای حل آن، جسم و ذهن شما درگیر حواشی و در مواردی بسیار خسارتبار شود و برعکس شناخت قدم اول به صورت میانبر شما را به مطلوب میرساند.
من بعد از ذکر تجربهی زیر، به شما کمک خواهم کرد تا قدم اول برای حل شبهات خویش در موضوعاتی مانند تکامل و بیگ بنگ را بشناسید و در نهایت موفق شوید برای همیشه از شک نسبت به خدا و دیگر باورهای سرنوشتساز خویش رها شوید.
بنابراین سعی کنید نکات برجستهای که در تجربهی زیر قرار دارد را خوب به ذهنتان بسپارید و حفظ کنید تا هنگامی که عین متن تکامل و انتخاب طبیعی را از قلم خود داروین مقابل چشم شما قرار دادم، خودتان متوجه حقیقت شوید و به اطمینان کافی برسید؛ سپس بر اساس همین تجربه، سراغ متن بیگ بنگ و در نهایت رفع دائم شک و شبهات شما نسبت به اصل وجود خدا خواهیم رفت:
دورانی که دبستان میرفتم، برادرم -که چند سال از من بزرگتر است- علاقهی فراوانی به درست کردن کیت الکترونیکی و تعمیر وسایل برقی داشت، به همین جهت بعد از رفتن به کلاسهای آموزشی، برای خودش هویه، اهمتر و کلی وسایل دیگر خرید و تا جایی مهارت پیدا کرد که علیرغم سن کم، خودش کیت و مدارهای آن را از صفر تا صد طراحی میکرد و میساخت و سپس قطعاتی مثل خازن و آی سی را بر روی آن نصب مینمود.
من همیشه با کنجکاوی به دستساختههای او نگاه میکردم تا ببینم او چگونه میتواند با سر هم کردن چند قطعه، دستگاه شنود تلفن، دزدگیر و امثال آن را بسازد.
کمکم من نیز البته به صورت غیرحرفهای و در اوقات فراغت، به تعمیر دستگاههای الکترونیکی روی آوردم و بعد از کلی خراب کردن وسایل برقی، تجربههایی را آموختم.
به طوری که هماکنون میتوانم رایانه و وسایل نسبتاً پیچیده را باز کنم و هر جا لازم شد قطعات آن را تعویض کنم، از تعویض قطعات رایانه مثل کارت گرافیک، رم، عوض کردن خمیر سی پی یو تا سر هم کردن یک رایانه از صفر تا صد و همچنین تعویض قطعات مانند خازن که عموم مردم معمولاً خودشان این کارها را انجام نمیدهند و آن را به تعمیرکار و متخصص میسپارند.
تااینکه چند وقت پیش بهیکباره متوجه شدم مانیتورم خاموش شد و دیگر روشن نشد؛ من این مانیتور نسبتاً بزرگ و گرانقیمت را به لپتاپم وصل میکردم تا با تسلط بهتری کارهای گرافیکی و تدوین فیلم را انجام دهم.
بااینکه هیچ مشکل مالی برای تعمیر آن نداشتم، اما حوصلهی اینکه مانیتور را به تعمیرگاه ببرم را هم نداشتم و این دومین اشتباه من بود که مرا وارد حواشی زائد و خسارات فراوان نمود.
شاید برایتان این سؤال پیش آمده باشد که پس اولین اشتباه من چه بود؟
اجازه بدهید اولین اشتباهم (که همان غفلت از برداشتن قدم اول برای رفع مشکل است) را در آخر توضیح دهم و به عنوان اشاره عرض میکنم اگر به محض اینکه متوجه شدم مانیتور روشن نمیشود چند لحظه دست به هیچ کاری نمیزدم و فقط کمی فکر میکردم که قدم اول برای رفع این مشکل چیست، بهراحتی موفق میشدم، در عرض حداکثر ۵ دقیقه مشکل مانیتورم را کاملاً حل کنم و دیگر نزدیک به یک ماه درگیر حواشی فرسایشی که به معنای واقعی کلمه مرا خسته و سرگردان کرد نمیشدم.
یعنی اینطور بگویم، من برای اینکه زودتر به نتیجه برسم و مشکل مانیتور را حل کنم، باعجله و کم فکری خودم سبب شدم که مرتب از نتیجه و حل مشکل مانیتور دورتر و دورتر شوم و به حواشی تمامنشدنی مبتلا گردم و نتیجهی معکوس بگیرم.
ادامه 👇🏻
👆🏻
البته این حادثه (که همه به اشکال مختلف به آن مبتلا میشوند)، برای من تبدیل به تجربهی ارزشمندی شد که اگر شما نیز خوب از آن عبرت بگیرید، مانع ضررهای بسیار بزرگ در همهی ابعاد زندگی، خصوصاً در رفع شک و شبهات شما نسبت به خدا و دیگر باورهای سرنوشتسازتان خواهد شد، بهطوریکه دیگران چه بخواهند و چه نخواهند اقرار خواهند کرد که شما فردی بسیار باعرضه در حل مشکلات زندگی هستید به طوری که اگر کاری مهم به شما سپرده شود و با هر مشکلی روبرو شوید، ابتدا فکر کرده و سپس قدم اول برای رفع آن مشکل را پیدا خواهید کرد و در نهایت گلیم خود و دیگران را با موفقیت از آب بیرون خواهید کشید.
بد نیست اشاره کنم این مدل مانیتورِی که من دارم، نسبتاً گرانقیمت است و در زمانی که آن را خریده بودم، تازه به بازار آمده بود و در نوع خود ویژگیهای منحصر به فردی داشت که اختراع جدید محسوب میشد و نوع طراحی و ساخت مدارات آن تفاوتهایی با تولیدات رایج و حتی جدید بازار داشت و به همین دلیل من شناخت لازم و کافی از آن نداشتم.
بنابراین همان ابتدا، وجدان من، خیلی روشن که گویی صدایش را میشنیدم به من میگفت: حداقل احتیاط را رعایت کن و بهجای اینکه به مانیتور گرانقیمتت آسیب وارد کنی، آن را به نمایندگیاش ببر!
من این پیشنهاد را قبول کردم و با نمایندگی تعمیر همین مدل مانیتور تماس گرفتم؛ آنها گفتند مانیتور را از درب منزل تحویل میگیرند و سپس بعد از تعمیر آنرا درب منزل تحویل میدهند؛ وقتی پرسیدم کی؟ گفتند: اول باید ابتدا علت خرابی مانیتور مشخص شود.
اما بعد از این تماس، چون دستی بر تعمیر داشتم و دوست داشتم خیلی زود با درست شدن مانیتور فکرم آزاد شود، وسوسه شدم که خودم اقدام کنم و در پاسخ به ندای وجدان میگفتم: بله من که نگفتم مانیتور را به تعمیرگاه نمیبرم و اتفاقاً اگر لازم شد این کار را میکنم، اما وقتی احتمال ولو خیلی کمی وجود دارد که خودم در مدت کوتاهی مشکل مانیتور را حل کنم چرا از این فرصت استفاده نکنم؟!
دلیل اینکه حاضر شدم چنین ریسکی را انجام دهم این بود که مانیتور دیگری داشتم که میتوانستم کارهایم را با آن انجام دهم پس ضرورتی احساس نمیکردم که برای تعمیر عجله کنم، بنابراین خوشخوشک و با حوصله شروع کردم در فضای مجازی به تحقیق در مورد مدل این مانیتور و موفق شدم، نقشهی مدارش را از یک سایت خارجی پیدا کنم.
طراحی مدار این مدل، بسیار پیچیده و فنی بود بهطوریکه فقط تماشای ساختار دقیق آن برای گیج شدن هر انسانی کافی بود مگر کسی که خودش این مدار را طراحی کرده و بر تمام جزئیاتش از صفر تا صد علم و احاطه کافی دارد.
پ.ن: نکتهی کلیدی فوق را در ذهن داشته باشید که به شما در درک این حقیقت کمک بسزایی میکند که چرا خود دانشمندان و مراکز علمی نیز اقرار دارند به دلیل عدم آگاهی از اندازهی جهان بلکه عدم آگاهی از تمام جزئیات پیچیدهی هر پدیدهی مقابل چشم مانند بدن یک انسان، مطالبی که ایشان خصوصاً در قالب فرضیه یا نظریه ارائه میدهند، هرگز یک حقیقت قطعی و ثابت شدهی علمی نیست، بلکه این احتمالات، قابلیت اصلاح و حتی ابطال (با اطلاع از جزئیات بیشتر آن پدیده و کشفیات جدید علمی، چه توسط خودشان چه دیگران) را داراست.
اینجا بود که باز ندای وجدانم بلند شد که :عزیزم، چرا میخواهی سرت را که درد نمیکند بیخودی دستمال ببندی و خودت را به دردسر بیندازی؟ راحت زنگ بزن به نمایندگی تا مانیتور را درب خانه تحویل و تعمیر شدهاش را تحویلت دهند!
دیدم پیشنهاد راحت و درستی است اما باز وسوسه شدم که حالا یک سؤال از افرادی که تخصصشان همین باشد که ضرر ندارد و خلاف احتیاط نیست! در حالی که بر اساس تجربه میدانستم این تعلل و توجیه، خودش خلاف احتیاط است.
در فضای مجازی به انجمنی که در آن تعمیرکاران و نمایندگیهای مانیتور ازجمله همین مدل، عضو بودند سر زدم.
مشکل مانیتور را با ذکر جزئیات، از طریق تاپیک (Topic)، مطرح نمودم و چند روز بعد دیدم تعدادی از متخصصین و تعمیرکاران مانیتور، پاسخ خودشان را برایم ارسال نمودند.
برخی از آنها صادقانه میگفتند که تعمیرکار این مدل مانیتور که جدید به بازار آمده است نیستند و چون احاطه بهجزئیات آن ندارند پس نمیتوانند دقیقاً بگویند مشکلش چیست.
چند نفر دیگر از تعمیرکاران مدعی بودند که نمایندگی همین مدل مانیتور را در شهر خود دارند و به همین دلیل تأکید داشتند این مدل، پیچیدگیهای خاص خودش را داشته و تشخیص اشکال آن به تخصص ویژه و آشنایی کافی از جوانب کار نیاز دارد، بنابراین باید شخصاً آن را از نزدیک ببینند وگرنه نمیتوانند دقیقاً بگویند مشکلش چیست.
ادامه 👇🏻
👆🏻
این افراد این را هم گفتند که حتی اگر مانیتور را پیش آنها ببرم، باز اینطور نیست که حتماً همانجا مشکل را تشخیص دهند، چون این مدل مانیتور بسیار ظریف و پیچیده طراحی شده و آنها به تمام جزئیات و عملکرد دقیق هر بخش آن احاطه کافی ندارند؛ ضمن اینکه احتمال دارد چند عامل باهم سبب خرابی مانیتور شده باشد که در این صورت پیدا کردن اشکال بسیار سختتر و پیچیدهتر خواهد شد.
حتی گفتند: مواردی بوده که هر احتمالی که به ذهنشان رسیده را هم انجام دادهاند اما باز مانیتور تعمیر نشده بلکه میدیدند احتمالات جدید دیگری نیز باقی مانده که به علت وقتگیر بودن بررسی، مجبور میشدند مانیتور را جهت تعمیر به نمایندگی مرکز بفرستند.
حداقل چیزی که من میخواستم این بود که آنها با اطمینان به من بگویند مشکل مانتیور چیست اما وقتی با این پاسخهای سراسر اما و اگری مواجه شدم حسابی توی ذوقم خورد و تازه متوجه شدم با یک سری احتمالات پادرهوا که هیچ تضمین و اطمینانی ندارد مواجه هستم.
یکی از متخصصان تعمیرکار که از پاسخ من متوجه تعجبم شده بود، پاسخ داد: علت تعجب شما این است که تجربه و تخصص ما را ندارید و ادامه داد: من بارها اطمینان داشتم که حدسم در تشخیص خرابی دستگاه، درست از کار در میآید اما بعد از کلی وقت گذاشتن، مشکل برطرف نمیشد و متوجه اشتباه بودن حدسم میشدم.
وی ادامه داد: یعنی میخواهم به شما بگویم حتی اگر مانیتور را به نمایندگی و متخصص هم تحویل دهید تازه در آن مرحله هم ممکن است با کلی آزمایش و خطا بتوانند مشکل را برطرف کنند و اینطور نیست که خیال کنی با یک سؤال و جواب خودت میتوانی مانیتور را تعمیر کنی.
این تعمیرکار که معلوم بود میخواهد حقیقت را به من بگوید ادامه داد: مواردی داشتیم که مانیتور را به نمایندگی مرکزی هم فرستادیم و آنها نیز نتوانستند کاری انجام دهند؛ لذا مجبور شدند مانیتور را به مبدأ با عنوان مرجوعی عودت دهند.
من کمکم داشتم قانع میشدم که دیگر بدون لج بازی و توجیه کردن به ندای وجدانم پاسخ مثبت دهم و بیش از این بیاحتیاطی نکنم بلکه مثل یک انسان عاقل و بالغ که از تجربههای زندگیاش استفاده میکند، با یک تماس تلفنی مانیتور را به نمایندگیاش تحویل و خودم و ذهنم را که چندین روز درگیر این کار شده و روال زندگی عادیام را بههمریخته بود خلاص کنم و راحت شوم.
بنابراین بهعنوان آخرین تیر در تاریکی، به افرادی که در آن تاپیک نظر داده بودند پیام دادم:
«ممنون از لطف همه شما که وقت گذاشتید و نظرات خود را برایم ارسال نمودید؛ من با توضیحات شما قانع شدم که حق با شماست و باید مانیتور را برای تعمیر به نمایندگی تحویل دهم اما اگر صلاح میدانید همان احتمالاتی که میگویید ممکن است باعث خرابی مانیتور شده باشد را مطرح کنید و من و دیگران را از تجربه ارزشمند خود مطلع نمایید. سپاس».
چه بسا همین ادبیات محترمانه باعث شد که تعداد قابل توجهی از نظرات متخصصان و کارشناسان حاضر در تاپیک سرازیر شود و هر کس بدون ملاحظات قبلی، هر احتمالی را که به ذهنش میرسید مطرح نماید.
اما آن چیزی که برخلاف تصور من باعث شد بیشتر دچار سردرگمیشوم کثرت احتمالات مطرح شده بود که گاهی هیچ تناسب و ارتباطی هم با یکدیگر نداشتند بلکه در مواردی که توضیح خواهم داد با هم چالش جدی داشتند.
توضیح بیشتر اینکه همگی حاضران چه آن کسانی که معلوم بود متخصص این کار هستند و چه آن کسانی که تازهکار بودند، بدون استثناء قبل از اینکه نظرشان را مطرح کنند از عباراتی که معلوم بود هیچ خبری از اطمینان و یقین در آن وجود ندارد استفاده میکردند ازجمله: «احتمالاً»، «شاید»، «امتحانش ضرر ندارد»، «اینطور به نظر میرسد»، «فکر میکنم»، «حدس میزنم» و غیره و در نهایت میگفتند ممکن است علت خرابی مانیتور این یا آن باشد و حتی یک نفر از ایشان ادعا نکرد که حتماً نظر او حتماً صحیح و نتیجهی آن قطعی است!
همانطور که اشاره کردم آنچه بیشتر مرا گیج کرد تقابل دیدگاههای برخی از افراد تاپیک با یکدیگر بود مثلاً فردی نوشت: احتمال دارد علت خرابی مانیتور شما، فلان قطعه (نامی را ذکر کرد) از پاور باشد که در این صورت باید اصل مِدار را تعویض کنی چون امکان تعمیر این مدل فعلاً در ایران نیست.
اما فردی که مدعی بود متخصص است و نمایندگی همین مدل را دارد در پاسخ به فرد فوق نوشت: «اصلاً مشکل خرابی مانیتور، ربطی به آن مدار ندارد! ضمناً چه کسی گفته است که امکان تعمیر آن در ایران نیست؟!!!! خواهش میکنم دوستان اگر تخصص کافی در این رشته ندارند از دادن اطلاعات نادرست خودداری کنند»!
ادامه 👇🏻
👆🏻
آن فرد نیز در پاسخ وی نوشت: «دوست عزیز! احتراماً نمیدانم مدرک تحصیلی شما چیست ولی بنده ناچارم عرض کنم فارغالتحصیل مهندسی برق هستم و دارای Skill Certificate که مورد تائید سازمانها و شرکتهای خصوصی و دولتی است نیز میباشم ضمن اینکه من اولین نمایندگی این مدل مانیتور را در شهرستان گرفتهام و بازهم میگویم بهاحتمالزیاد با تعویض آن مدار مشکل دوستمان حل خواهد شد».
دیدن اختلافنظر بین متخصصین و تعمیرکاران و طرح نکات کاملاً پیچده و فنی توسط ایشان ضمن اینکه امید جهت رسیدن به اطمینان را از من گرفت، طوری بود که اگر بخواهم فقط اصطلاحات فنی و تخصصی ایشان را برای شما بنویسم و جزئیات احتمالات مطرح شده توسط ایشان را برای شما بازگو کنم و توضیح دهم، بیشتر متوجه خواهید شد چرا بهجای اینکه مشکل من حل شود، مرتب بر سردرگمیام افزوده میشد و از همه بدتر این که تمامی افراد مذکور بدون استثناء مرتب تکرار میکردند هر پیشنهادی که میدهند، فقط در حد حدس و احتمال (بخوانید، فرضیه و نظریه) است و تنها زمانی میتوانند تضمین دهند مانیتور درست شده است که بعد از تعمیر با چشمان خود ببینند مانیتور روشن شده و درست کار میکند، آنجاست که میتوانند با اطمینان به من بگویند حدس آنها درست بوده و مانیتور تعمیر شده است.
بنابراین هیچکدام از راهحلهای ایشان که غالباً متخصص و تعمیرکارهای واردی هم به نظر میرسیدند مرا قانع نکرد که چنین ریسک خطرناکی را برای باز کردن مانیتور خویش انجام دهم.
من در همان لحظات با خودم میگفتم ایکاش فقط یک نفر از این گروه، با اطمینان و یقین کامل میگفت که اشکال مانیتور من حتماً از فلان قطعه است و خیالم را راحت میکرد.
حتی این هم به ذهنم رسید که ایکاش امکان داشت از خود طراح و سازندهی مانیتور که به صفر تا صد آن علم و احاطه کافی دارد و اصلاً خودش آن را تولید کرده و به تمام جزئیاتش آگاه است میپرسیدم تا او بهطورقطع و یقین و در کمترین زمان ممکن مشکل مانیتورم را به من میگفت ،تا یکبار و برای همیشه از شر اینهمه سؤال و احتمال و حدس و نظر متخصص و غیرمتخصص و بحثوجدل نجات پیدا میکردم!
وقتی دیدم که تلاش من بیفایده است، از اینکه خودم مانتیور را تعمیر کنم ناامید شدم و همین ناامیدی خیالم را راحت کرد که هیچکدام از این احتمالات و راهحلها همانطور که خودشان هم اذعان داشتند، قطعی نیست بنابراین قانع شدم که باید مانیتور را تحویل نمایندگی بدهم و افسوس خوردم که چرا همان اول، به ندای وجدانم پاسخ مثبت ندادم و با بیاحتیاطی چندین روز فکر و ذهنم را درگیر انجام این کار کردم و به زحمت افتادم.
در همین افکار بودم که با نظر جدید فردی در تاپیک مواجه شدم که برخلاف نظر تمام کارشناسان و متخصصان و تعمیرکاران آن تاپیک بود.
وی باحالت اطمینان پیام داد: «دوست گرامی! ضمن احترام به نظر همه دوستان، اگرچه باید مانیتور را بیاوری تا خودم آن را از نزدیک ببینم ولی با اطمینان تضمین میدهم مشکل این مدل مانیتور غالباً با تعویض خازن مدار پاور آن حل میشود».
ایکاش نظر فوق برایم ارسال نمیشد چون دوباره ذهنم را که تازه یکدست و آرام شده بود را به هم ریخت و دیگ وسوسهی مرا که باز تصمیم گرفتم خودم سریعاً مانتیور را تعمیر کنم به جوش آورد!
یکی از حاضرین خطاب به این فرد نوشت: «تضمین؟!!! اگر تضمین می دهی پس چرا نوشتی مانتیور را بیاورد تا خودت از نزدیک آن را ببینی؟!!! همینکه نوشتی غالباً با تعویض خازن مشکل حل می شود یعنی قبول کردی احتمال دارد که مشکل از خازن نباشد ... ظاهرا شما تازه کاری و هنوز پیه شکایت مشتری به تنت نخورده و الا می دانستی کار ما طوری است که مشتری بابت آن پول می دهد و وقت می گذارد بنابراین تا مطمئن نشدیم نباید حرف از تضمین بزنیم و اعتبار خودمان را پیش مشتری خراب کنیم و ...».
اما چون ذهن من از فشار نظرات گیجکننده اینوآن خسته شده بود، بااینکه مطمئن بودم نظر فرد فوق هم احتمالی بیش نیست و مانند سایر احتمالات دیگر شاید کاملاً اشتباه باشد، اما همینکه این فرد از کلمات «اطمینان» و «تضمین» استفاده کرده بود، باز وسوسه شدم که بالاخره چه کنم؟ مانیتور را به تعمیرگاه نبرم؟ ببرم؟ واقعاً درگیر شده بودم که باید چه کنم؟!!
با توجه به اعتمادی که به خودم در تعمیر وسایل الکترونیکی داشتم بالاخره با حالت متزلزل تصمیم گرفتم خازن را تعویض کنم و با خودم گفتم به جهنم، اگر درست نشد، زنگ میزنم نمایندگی که خودشان بیایند مانیتور را ببرند و تعمیر کنند!
بله این اشتباه سوم من بود که خودم را در فضای مبهمی انداختم که اصلاً پایان آن مشخص نبود و فقط بر اساس یک احتمال میخواستم یک مانیتور گرانقیمت که هنوز پلمپ آن گشوده نشده بود را باز کنم
ادامه 👇🏻
👆🏻
و مسئولیت خطراتی مثل آسیب خوردن جدی به آن را قبول کنم، بااینکه من هیچ مشکل مالی برای تعمیر آن نداشتم و با تحویل مانیتور به نمایندگی میتوانستم از اینهمه درگیری ذهن و احساس خطر کاملاً خلاص شوم.
در اینجا یکی از خصوصیات خوب من که شجاعت در ریسکپذیری است به ضررم تمام شد؛ من فقط زمانی حاضر میشدم زیر بار ریسک بروم که مطمئن میشدم حتی اگر اشتباه از من باشد، ضرر چندانی به من وارد نخواهد شد؛ اما در این ماجرا میدانستم کارم خلاف احتیاط عقلی است اما همانطور که گفتم چون ذهنم درگیر و خسته شده بود فکرم درست کار نمیکرد و بدون داشتن دلیل کافی مرتب از این اقدام به آن اقدام وارد میشدم که بهیکباره متوجه شدم پیچگوشتی به دست، مقابل مانیتور بیچارهام که گویی داشت از حماقت من میلرزید نشستهام و میخواهم شکم این زبان بسته را باز کنم!
ابتدا خیال کردم این مانیتور با چرخاندن چند پیچ بهراحتی باز میشود و در عرض چند دقیقه میتوانم خازنش را تعویض و قائله را ختم به خیر کنم.
اما هر چه نگاه کردم دیدم، پیچی در کار نیست و همانطور که یکی از تعمیرکاران در تاپیک گفته بود، این مدل مانیتور طوری طراحی شده که فقط نمایندگان رسمی کارخانه میتوانند بدون دغدغه آن را باز و تعمیر کنند!
بیچاره وجدان من که هر چه تذکر داد و میگفت تا کجا میخواهی پیش بروی و بیاحتیاطی کنی؟ اما من حسابی بازی در آورده بودم و مرتب به وجدانم میگفتم: «باشه باشه، حق با توست»! اما در میدان عمل زیر حرفم میزدم و مرتب با توجیهات جدید که ضعیفتر و مضحکتر از قبل میشد، اشتباهاتم را رفو میکردم و وجدان و عقلم را نخودی هم حساب نمیکردم، درحالیکه خیلی خوب میدانستم، این بیاحتیاطی میتواند مرا پشیمان کند، اما رسماً خودم را به آن راه زده بودم و برای ساکت کردن ندای وجدان و توجیه اشتباهاتم، احساس می کردم نیاز دارم که بیش از اندازه از خودم تعریف کنم و راحتتر از اوقات دیگر به دیگران تهمت بزنم مثلاً با خودم میگفتم: «بالاخره همه این واقعیت را میدانند که من فرد ریسکپذیر و آزادی هستم و اصلاً خوشم نمیآید این مانیتور تر و تمیز را، زیر دست تعمیرکار ناشناس بیندازم که معلوم نیست برخی وسایل اصلی آن را با کهنه عوض میکند یا خیر»!
برای اینکه بفهمم این مدل مانیتور چطور باز میشود کلی فیلم آموزشی را دنبال کردم اما هیچکدام مدل مانیتور من نبودند و در نهایت فیلمی که مدلی شبیه مانیتور من بود را پیدا کردم که معلوم شد، این مدل، شبیه برخی وسایل برقی است که در آنها بهجای پیچ از پرچ، پین و اشپیل استفاده میکنند.
با ریسک و فشار زیاد به بدنه مانتیور که هر آن ممکن بود بشکند و با کلی خطخطی کردن بدنه، بالاخره بازش کردم!
خود را مانند کسی میدیدم که در حال جراحی بدن عزیزترین و نزدیکترین کسان خود است و هنگامی که مانیتور را باز کردم انگار مشغول تماشای دل و رودهاش بودم.
قبل از اینکه هر بخشی از مانیتور را تا رسیدن به پاور باز کنم، ابتدا خوب به آن قسمت نگاه میکردم تا ببینم چگونه باید باز شود تا به مانیتور آسیب وارد نکنم.
قدم به قدم جلو میرفتم و قطعات را یکییکی و با ریسک و زحمت زیاد باز میکردم، تا بالاخره به پاور مانیتور رسیدم و دو عدد خازن روی آن را پیدا کردم.
همانطور که گفتم تمام تلاش من از اول تا آخر برای تعمیر مانیتور بر اساس حدس و احتمال بود، بنابراین اصلاً یقین نداشتم حتماً خازن سوخته باشد لذا برای اطمینان لازم بود از (اهمتر یا) مولتیمتر استفاده کنم تا بیجهت خازن سالم را تعویض نکنم.
مولتیمتر (multimeter) دستگاهی برای اندازهگیری ولتاژ، جریان، مقاومت الکتریکی، ظرفیت خازنی و ... است که میتوان با آن سلامت یا مشخصات قطعات الکتریکی یا الکترونیکی را نیز ارزیابی کرد.
من مدتها بود که از مولتیمترم استفاده نکرده بودم و تازه آنجا متوجه شدم که اکسیده شده و کار نمیکند!
از طرفی چون دل و رودهی مانیتور بیچاره را بیرون ریخته بودم، دیگر حوصله نداشتم که تا تعمیر یا خرید مولتی متر جدید صبر کنم و به همین دلیل باز بدون علم و اطمینان لازم دست به ریسک خطرناک دیگری زدم و تصمیم گرفتم خازن را باز و تعویض کنم.
ادامه 👇🏻
👆🏻
هر چه جلوتر میرفتم میدیدم که هرلحظه با وسوسههای جدیدتری روبرو میشوم و اشتباهات من دومینووار دارد زیاد و زیادتر میشود و اقدامات من از حالت توجیهات خردمندانه به سمت توجیهات احمقانه سوق پیدا میکند که اگر هر کس دیگری جز خودم این کارها را میکرد من حتماً با سرزنش و تعجب به او میگفتم: «مگر عقلت را از دست دادهای»؟!!
ولی چون خودم این اشتباهات را انجام میدادم و خودم را دوست داشتم و به خودم مغرور بودم، اشتباهاتم را نسبت به دیگران راحتتر توجیه میکردم و هر چه این وسط وجدان بیچاره، سرم فریاد میزد: آدمحسابی! اینقدر مأیوس نباش، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، اگر الآن دست به چیزی نزنی و مانیتور را ببندی و به تعمیرگاه ببری، بازهم سود کردهای! جلوی ضرر را از هرکجا بگیری منفعت است! و ... نسبت به آن کماهمیت شده بودم.
واقعاً دچار سستی اراده شده بودم و بااینکه میدانستم باید تسلیم حرف حق جدانم شوم، اما مرتب وسوسه میشدم: حالا که تا اینجا آمدی پس تا آخرش برو! بالاخره باز کردن یک خازن که کاری ندارد و ...
در نهایت تصمیم گرفتم خازن را باز کنم!
دیدم پشت کیت پاور اصلاً خبری از پایههای خازن که از حفرههای مدار خارج شده باشد نیست! یعنی برای اولین بار بود که میدیدم خازن، از قسمت رویی مدار، لحیم شده است و زیر خازن هم قطعهای پلاستیکی قرار دارد که اجازه نمیدهد از روی مدار، قلع خازن را ذوب کنم به طوری که معلوم بود فقط یک تعمیرکار حرفهای میداند چطور این خازن را باز کند!
دیگر رسماً وارد وادی حماقت شده بودم و بدون اینکه دقیقاً بدانم چه میکنم و چه عاقبتی در انتظارم است، شروع کردم تا با فشار زیاد به مدار، خازن را در بیاورم که ناگهان با شنیدن صدای «ترق»! مثل کسی که از خواب آشفتهای بیدار شده، به خودم آمدم و تازه آنجا بود که بعد از سالها، شاید احساس پینوکیو (وقتی بعد از کلی فریب از روباه مکار و گربه نره، تبدیل به درازگوش شده بود) را درک کردم!
بهتزده مشغول تماشای مدار شکستهی آن بخش از مانیتور شدم و یک مرور سریع به پیامهای ارسالی عقل و وجدانم از ابتدا تا انتها کردم که چه قدر مرا دعوت به احتیاط کردند و من گوش نکردم!
متحیر و غمگین شدم و حتی نمیدانستم، آیا کار غلط دیگری هم باقیمانده است که انجام دهم یا خیر؟
تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که مجدداً سراغ تاپیک و نظرات تعمیرکاران بروم، اما جرئت نداشتم به ایشان بگویم که چه دست گلی به آب دادهام.
از سر ناچاری رفتنم سراغ تاپیک؛ در میان نظرات جدیدی که ارسال شده بود ناگهان با نظر یکی از تعمیرکاران مواجه شدم که با خواندن آن نفسم حبس شد! وی نوشته بود: «دوست عزیز مراقب باش قبل از اینکه مانیتور را بیخودی باز کنی یا به تعمیرگاه ببری اول یک نگاهی به سیم برقش بینداز، شاید مشکل از آن باشد و اصلا لازم نباشد بازش کنی»!
من هر احتمالی را برای درست کردن مانیتور جدی گرفته بودم، بهجز همین احتمال و علت شوکه شدن من این بود که خود من نیز بارها به دیگران گفته بودم که قبل از باز کردن وسیلهی برقی، حتماً و حتماً در قدم اول سیم برق آن را کنترل کنند!
همین چند روز پیش بود که وقتی ماشین اصلاح روشن نشد، من قبل از هر اقدامی همین قدم اول را برداشتم و در نتیجه بدون اینکه مدار ماشین را باز و قطعاتش را بررسی کنم، متوجه شدم سیم برق آن قطع شده است و همین باعث شد بهراحتی و در کوتاهترین زمان ممکن ماشین اصلاح را درست کنم.
اصلاً این عادت من بود که قبل از باز کردن هر وسیلهی برقی، در قدم اول سیم برقش را کنترل میکردم!
واقعاً تعجب از این حجم از غفلت، مانند خوره به جانم افتاده بود که پس چرا خودم، قدم اول را که بارها آن را برداشته بودم و از آن نتیجه گرفته بودم و به دیگران هم میگفتم فراموش کردم؟!
تا اینکه متوجه شدم علت این غفلت این بوده است که خیلی روی این مدل مانیتور به دلیل عنوان و برند خاص و قیمت زیادی که داشت حساب کرده بودم و به اصطلاح جو زده شده بودم، به طوری که خیال میکردم که حتماً سازندگان آن فکر این مشکلات پیشپاافتاده را کردهاند که به راحتی سیم برق خراب نشود، لذا ذهنم به این سمت نرفت.
پ.ن: داخل پرانتز بگویم اشتباه فوق اشتباهی است که برخی افراد که جهت رفع شبهه در مسائل اعتقادی به اینجانب مراجعه می کنند، به شکل دیگری دچار آن میشوند به طوری که خیال میکنند هر کسی (چه خداباور و چه خداناباور) که عنوان دکتر و دانشمند را یدک میکشد محال است برخی مسائل بدیهی را نفهمد درحالیکه در واقعیت روشن است این تصور ناشی از کمتجربگی و خوشخیالی بیش از حد این افراد است.
به عنوان نمونه برخی دانشمندان مشهور مانند سرجیمز جینز در کتاب خود با عنوان «جهان اسرارآمیز» در علم فیزیک نه فقط وجود خدا بلکه اصل وجود ماده (یعنی وجود همهی موجودات قابل مشاهده با حواس ۵ گانه و حتی وجودِ خود انسان) را نیز توهم و خیال میداند!
ادامه 👇🏻
👆🏻
دکتر فرانک آلن، Frank Allen استاد فیزیک پاسخ سر جیمز جینز را اینچنین میدهد:
«طبق این ادعا قطارهای راهآهن خیالی است و ظاهراً پر از مسافرین وهمی هستند و بر فراز پلهای غیرمادی که از مفاهیم ذهنی ساختهشدهاند قرار دارند و از روی رودخانههای بی واقعیت عبور میکنند؛ این فرض بهاندازهای بیمعنا و محال است که به هیچ وجه قابلملاحظه و اعتنا نیست».
📘 اثبات وجود خدا، The Evidence of God، ص ۱۸، جان کلوور، چاپ سوم.
برگردیم به ادامه ماجرای مانیتور:
وقتی ناراحتیام بیشتر شد که به ذهنم رسید اگر واقعاً خرابی از کابل چند هزارتومانی برق مانیتور باشد، من چطور خودم را به خاطر چنین بیاحتیاطی و غفلت بزرگی ببخشم؟
برای اینکه مطمئن شوم کابل مانیتور خراب است آن را با کابل سالم لپتاپ عوض کردم بنابراین اگر لپتاپ روشن نمیشد معلوم میشد که حتماً کابل مانیتور خراب بوده است.
درحالیکه داشتم بهشدت خودم را سرزنش میکردم، دستم را عمداً روی دکمهی روشن-خاموش لپتاپ نگه داشتم و آن را فشار ندادم و شروع کردم به فکر کردن و یک جورایی بدم نمیآمد که مشکل از سیم مانیتور نباشد تا کمتر خودم را سرزنش کنم.
بالاخره دکمهی لپتاپ را فشار دادم! و ...
بله؛ لپتاپ روشن نشد! پس ثابت شد که خرابی از سیم مانیتور بوده است!
باورم نمیشد! جهت اطمینان دوباره دکمهی لپتاپ را فشار دادم که بازهم روشن نشد.
سیم برق را کنترل کردم که شاید دوشاخهی آن را درست نزدهام، دیدم، همهچیز درست است!
وقتی مطمئن شدم که خرابی از سیم کابل مانیتور بوده است، به دیوار پشت سرم تکیه دادم و به سقف اتاق خیره شدم و طبق عادتی که در این مواقع دارم به کم فکری خودم خندیدم که چرا قبل از داخل شدن به این ماجرای تخصصی، پیچیده و پر از احتمالاتِ گیجکننده و خسارتبار و رنجآور، فقط چند ثانیه، تأکید میکنم فقط چند ثانیه، به این فکر نکردم تا به سادگی بفهمم اولین قدمی که باید برای حل مشکل بر میداشتم بررسی سیم برق بوده است؟
اگر این مانیتور گرانقیمت، به خاطر زلزله زیر آوار له شده بود شاید اینقدر ناراحت نمیشدم.
ناراحتی اصلی من به خاطر بیفکری و غفلت شدید خودم بود، آنهم فراموشی از چیزی که بارها لزوم رعایت آن را تجربه و به دیگران گوشزد نموده بودم!
اتفاقاً کابل یدکی هم در خانه داشتم که سالها جلوی چشمم بود و اصلاً برای چنین روزی کنار گذاشته بودم و کافی بود همان اول بهجای یک ماه پرسوجو و گیج شدن از نظرات اینوآن، در عرض یک دقیقه کابل برقش را تعویض میکردم و خلاص!
یکلحظه به توصیهها و نظرات متخصصان و تعمیرکارانی که با ایشان مشورت کرده بودم فکر کردم و در دلم از آنها گله داشتم که چرا همان اول یکی از آنها به من نگفت: اول برو سیم برق مانیتور را بررسی کن، بعد که مطمئن شدی اشکال ندارد سراغ تعمیر و باز کردنش برو و الا مجبور میشوی سر قبری گریه کنی که در آن مرده نیست یا بهاصطلاح با این بیاحتیاطی خودت را سرکار گذاشته و دنبال نخود سیاه خواهی رفت و دچار هزینههای زیادی خواهی شد که چنین هم شد.
غم روی غم! واقعاً خودم را در تنگنا احساس کردم، اما خوشبختانه این بار نیز بهجای سرزنش با مهربانی به خودم گفتم: نگران نباش، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، اصلاً ناامید شدن در هیچ شرایطی معنا ندارد؛ امیدت به خدای مهربان باشد، مهم این است که وقتی متوجه اشتباهت شدی بهجای اینکه با لج بازی، درودیوار را مقصر بدانی، اول از همه خودت را سرزنش کردی پس اگر از این ماجرای عبرتانگیز تجربه کسب کنی نهتنها ضرر نکردهای بلکه خیلی هم سود بردهای.
تجربهی فوق به من کمک کرد که از آن به بعد در همهی کارها (از خرید رایانه تا تعمیر و از تحقیق در مورد باورهای سرنوشتسازم نسبت به خدا، دین و مذهب تا پیدا کردن دوست خوب و هر کار کلان و جزئی دیگر)، سعی کنم قبل از هر اقدام و پیش از هر قضاوت و قبل از هر نوع انتخاب، فقط چند دقیقه دست به هیچ اقدامی نزنم و هیچ قضاوت و انتخابی نکنم، سپس چند نفس عمیق بکشم (یا اگر در خانه بودم مقداری استراحت کنم)، تا فکرم بهتر کار کند؛ سپس ببینم اولین قدم صحیح و خردمندانهای که باید در آن کار بردارم تا در کمترین زمان ممکن به بهترین نتیجه برسم چیست تا از افتادن به مسیر اشتباه و درگیر کردن ذهن و جسمم به حواشی و افتادن به دردسر و کلی زحمت و خسارت در امان بمانم.
تنها چیزی که به من تسلی میداد همین تجربهی راه گشا بود، چون واقعاً تصمیم جدی گرفتهام، حتی در کارهای جزئی -ولو خیلی در آن تجربه داشته باشم- خیال نکنم همیشه من عقل کل هستم و کار همانطور که من میخواهم پیش خواهد رفت، بلکه باور کنم ممکن است گاهی از امور ساده و جلوی چشم که صدبار هم آن را تجربه کردهام غفلت کنم،
ادامه 👇🏻
👆🏻
پس لازم است غرورم را در همهی کارهای جزئی و کلی، غیرضروری و ضروری، کنار گذاشته و قبل از هر اقدامی، فقط چند ثانیه، هیچ کاری انجام ندهم تا با کمی فکر بتوانم اولین قدم درستی که باید بردارم را بشناسم.
خوشبختانه مشکل مانیتور هم به سلامت حل شد اما بازمثل همیشه امید به خداوند جهانآفرین کمک کرد تا این تجربه که ظاهرش تلخ اما نتیجهاش بسیار عالی و پرسود بود، تبدیل به خاطرهای شیرین شود.
همانطور که در ابتدا عرض کردم هدف اصلی من از ذکر تجربهی فوق این است که به شما کمک کنم تا اهمیت حیرتانگیز شناخت قدم اول برای حل شبهات خویش در موضوعاتی مانند تکامل و بیگ بنگ را بشناسید و در نهایت موفق شوید بهصورت کاملاً میانبر و در کمترین زمان ممکن و بدون درگیری ذهن به حواشی و افتادن از این شبهه به آن شبهه، شبهات خود را رفع و برای همیشه از شک نسبت به خدا و دیگر باورهای سرنوشتساز خود رها شوید.
تجربهی فوق نکات مهم دیگری نیز دارد از جمله فرض کنید علت روشن نشدن مانیتور، خرابی سیم برق آن نبود بلکه قطع برق از ادارهی برق بود که در این صورت خودم متوجه میشدم که اساساً نه فقط نیازی به بررسی نظرات احتمالی دیگران جهت تعمیر مانتیور داشتم بلکه حتی لازم نبود سیم برق را تعویض کنم، همینطور نیز اگر کسی میخواهد به وجود خدا یقین پیدا کند اگر عجله نکند و بفهمد قدم اول برای رسیدن به این یقین چیست، خودش مطمئن خواهد شد اساساً نه تنها نیازی به بررسی نظرات بی پایان دیگران در مورد فرضیات و تئوریهای علمی از تکامل تا بیگ بنگ و غیره ندارد، بلکه حتی لازم نیست از متن آنها و دیگر فرضیات، نظریات و کشفیات علمی نیز مطلع شود (مگر برای افرادی مانند اینجانب که بعد از کسب یقین به وجود خدا، مراجعه کنندگان خود، اعم از خداباور و خداناباور را جهت رفع شبهاتشان راهنمایی و به منابع و مراکز علمی جهان ارجاع میدهیم؛ همین کاری که الآن مشغول آن هستم تا خود فرد مطمئن شود که همین فرضیات، نظریات و تک تک کشفیات علمی خود از دلایل بیشمار در اثبات وجود طراح هوشمند جهان (خدا) هستند).
علت بینیازی از فرضیات و نظریات علمی در مسیر یقین به وجود طراح هوشمند جهان (خدا)، روشن است زیرا همانطور که گذشت راه حصول یقین به وجود خدا، متکی بر واقعیات و شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه است و به هیچ فرضیه، نظریهی ابطالپذیر و دیگر امور مشابه تکیه ندارد بلکه حتی متکی به هیچ دین و مذهب خاصی نیز نیست و بررسی اینکه کدام دین و مذهب خردمندانه است مربوط به مراحل بعد از یقین به وجود خداست. (توضیح بیشتر).
📗 روش کسب و تجربهی این یقین در کتاب نگارنده با عنوان اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه ذکر شده است.
اما چرا باید اعتقاد خود به خدا را بر امور قطعی تکیه دهیم، نه فرضیات و نظریات ابطال پذیر از جمله تکامل و بیگ بنگ که آنها نیز بر وجود خدا مهر تایید میزنند؟
اگر یادتان باشد در تجربهی مذکور، کارشناسان و متخصصین تعمیر مانیتور، خودشان هم اذعان داشتند به دلیل عدم احاطه به تمام جزئیات مدار مانیتور که تازه هم به بازار آمده بود، نمیتوانند با قطعیت و تضمین بگویند مشکل آن دقیقاً چیست بهطوریکه گفتند حتی اگر مانیتور را شخصاً از نزدیک ببینند باز هر آنچه بگویند فقط در حد احتمال و گمانهزنی و حدس است و برخی از ایشان گفتند فقط کسی که خودش طراح مانیتور است (چون به همهی جوانب و جزئیات محصولش، علم و احاطهی کافی دارد)، بهتر از همه میتواند بگوید مشکل از کجاست.
بنابراین اینکه میبینیم کلیهی دانشمندان –چه خداباور و چه خداناباور- بهاتفاق اذعان دارند که فرضیات و نظریات علمی، امور قطعی نیستند بلکه میتوانند با تحقیقات و آزمایشهای جدید حتی توسط فرضیه و نظریهپردازانشان مخدوش و مردود شوند، به این دلیل است که جهان هستی بهقدری گسترده است که احدی جز طراح و سازندهی آن، از اندازهی آن با خبر نیست و همچنین هر موجود مانند بدن انسان بااینکه تمام آن مقابل چشم ماست اما دارای جزئیات فراوانی است که دانشمندان بهتمامی آن جزئیات علم و احاطه ندارد؛ بهطوریکه با روشن شدن جزئیات بیشتر و کشفیات جدید از هرکدام پدیدههای جهان، ممکن است محاسبات و برآورد دانشمندان در مورد هر فرضیه و نظریهی علمی، از اساس تغییر یا حتی سبب بطلان آنها گردد بنابراین هیچ انسان خردمندی حاضر نیست با وجود شواهد محسوس و پایدار که یقین پایدار به خدا را نیز به همراه دارد، باور خود به خدا را بر امور ابطالپذیر قرار دهد تا با فروریختن آنها، باورهای وی نیز بریزد و او پیوسته در حال نگرانی باشد که در این صورت روشن است، چنین باوری همیشه متزلزل بوده و هرگز به آن یقین نمیگویند!
ادامه در نوبت بعدی
📝 @esbatekhodavand
هدایت شده از اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه
🌼 به نام او که خردمندان به وجودش یقین دارند.
#پرسش_پاسخ
🗣 سلام خوب هستین خواهش میکنم کمکم کنید.
آقا ممنون از لطفتون من ۱۹ صفحه اول کتاب (اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه) را خوندم ولی میخوام یکم در مورد خودم توضیح بدم تا شرایطمو بدونین.
به عادت خود ارضایی مبتلا شدم شدیدا روزی چند بار الان ده سالی میشه ولی دو سه ساله مرتب نمازمو میخونم و به اعمال دینی حساسم و زیارتم میرم ولی این عادتو ترک نکرده بودم تا اینکه دیروز به وجود خدا شک کردم هرچه هم دلایل علمی وفلسفی خوندم قانع نشدم تو شک عجیبی به سر میبرم که وجودم رو گرفته که نمیدونم چیکار کنم برای مثال الان هم روزه هستم هم به خدا شک دارم لطفا کمکم کنید که دارم دیوونه میشم و یه مشکلی هم که دارم یکم فهم مسائل فلسفی برام سخته.
#پاسخ
سلام
تشکر از شما مخاطب محترم امیدوارم حال شما همیشه خوب باشد.
پیش آمدن سؤال در مورد خدا، مذموم نیست بلکه هر انسان کنجکاوی میتواند اطلاعات خویش نسبت به هر موضوعی را افزایش دهد و این یک فرصت بسیار خوب است که باید از آن استفاده نمایید تا برای همیشه از شک به خدا که حقیقتی روشن و بدیهی است مصون بمانید و زندگی شاد و توأم با آرامش و اعتمادبهنفس را به یاری خدای مهربان تجربه کنید.
تجربه نشان داده، تکرار عمل خوب، سبب تقویت ایمان و تکرار عمل نادرست میتواند انسان را حتی در باورهای بدیهیاش دچار تزلزل کند.
البته سعی کنید بیجهت خود را نگران نکنید و در عوض کتاب مذکور را با آرامش و هر زمان که شوق داشتید بهتدریج تا پایان مطالعه و خصوصاً از انجام مراحل تجربی آن (که کلید طلایی جهت رفع شک و شبهه است) غفلت ننمایید.
خوشبختانه در این کتاب بحث فلسفی مطرح نشده بلکه با زبان ساده و بر اساس شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه (همان معیار مورد قبول ناباوران) شمارا راهنمایی میکند تا برای همیشه به شک و شبهات خود پایان دهید.
در مورد مشکل مذکور (خودارضایی)، سعی کنید از مضرات آن بر جسم و روان از جمله کاهش شدید اعتمادبهنفس و ایجاد افسردگی، اطلاعات بیشتری کسب کنید که همین آگاهی، نقش به بسزایی در ترک این عمل ایفا مینماید؛ البته از چیزهایی که سبب تحریک جنسی میشوند فاصله بگیرید تا بیجهت خود تحتفشار قرار ندهید.
یکی از کارهای مجربی که به طرز محسوسی کمک میکند تا شهوت جنسی بیشتر قابل کنترل شود، روزه و ترک پرخوری است.
هر چه از روزهای اول روزه که معده هنوز به آن عادت نکرده بگذرد گرفتن روزه آسان و آسانتر و در نهایت لذت بخش خواهد شد.
برخی افراد غیرمذهبی که از بیماریهای ناشی از کمتحرکی و اضافهوزن رنج میبرند، به روزه روی میآورند و ضمن نجات زا آن بیماریها، فواید جالب و فراوان دیگر روزه را نیز (مانند لذت مضاعف از غذا خوردن در هنگام افطار) تجربه میکنند، به طوری که حتی بعد از ماه رمضان مشتاقانه به روزه گرفتن ادامه میدهند تا حداقل لذتهای مادی و نشاط آور آن را از دست ندهند.
فصل جوانی سن فرصتها و رشد است که اگر کمی ملاحظه کنید از آسیبهایی که به یک موردش اشاره کردید حتماً مصون خواهید ماند.
سعی کنید وقتی سؤالی را که متضمن بیان گناه شخصی است مطرح میکنید حتماً بهصورت ناشناس و بدون عکس پروفایل خود مطرح کنید (به همین جهت اینجانب هرگز عکس شما را نگاه نکردم) زیرا خداوند به قدری برای مخلوقات خویش احترام و ارزش قائل است که ضمن پوشاندن گناهان ایشان، أکیداً اجازه نداده است که انسانها خطاهای شخصی خود را به صورت علنی (مگر نزد خدا)، مطرح کنند.
یاس از رحمت خداوند، تصمیمی ویرانگر و بر خلاف عقل و نقل است، بنابراین ضمن اینکه نباید اجازه داد امید به خدا از حالت خردمندانه و صادقانه خارج و سبب جری شدن انسان به انجام گناه گردد، در عین حال باید بدانیم انسانی که با خداوند صادق و یکرنگ است، این صداقت کمک میکند، در بدترین حالات نیز ۱۰۰ درصد به رحمت و بخشش خداوند جهانآفرین امیدوار باقی بماند به طوری که هر زمان خطایی ولو بزرگ مرتکب شد مانند دوستی صمیمی فوراً خدای خویش را در جریان قرار میدهد و ضمن در خواست بخشش، از او میخواهد که در ترک آن خطا به وی کمک ویژه نماید.
🌸 به یقین خداوند کسانی که بسیار توبه میکنند را دوست دارد. (بقره، ۲۲۲)
امید و خوشبینی به خدا، نهفقط به شما مخاطب محترم بلکه به گنهکارترین انسان نیز کمک میکند تا از تمام گرفتاریها و خطاها (ازجمله شکّ اعتقادی و مشکلات رفتاری که به آن اشاره کردید) به سلامت خارج و از گردنههای سخت زندگی با موفقیت عبور نماید و خطاهای خویش را (ولو به عدد ستارگان) در اسرع وقت جبران بلکه تبدیل به خوبی کند:
🌸 ... كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداوند بدیهایشان را به حسنات مبدّل مىكند و خداوند همیشه آمرزنده و مهربان بوده است. (فرقان، ۷۰).
برای شما مخاطب محترم در پناه خدای مهربان، آرزوی زندگی همیشه شاد را دارم.
🌼 به نام او که خردمندان به وجودش یقین دارند.
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_دو بخش ۴
راه حل خروج از شک به خدا در کمترین زمان ممکن.
قسمت یازدهمجهت رسیدن بهتر به نتیجه، این نوشتار را به ترتیب از مقدمه مطالعه نمایید. ادامهی پاسخ اینجانب به پرسش فردی که مجموعهای از شبهات در مورد تکامل را مطرح نمود. (کلیک) این قسمت: علت اینکه مدیران ناباورِ صفحات مجازی، اجازه نمیدهند همفکرانشان قدم اول در رفع شبهات خویش را بردارند چیست؟ اینجانب در قسمت قبلی (کلیک) تجربهی خودم هنگامیکه مانیتورم خراب شده بود را توضیح دادم و خلاصه آن این بود که وقتی متوجه شدم مانیتور روشن نمیشود، عجله کردم و بهجای اینکه در قدم اول ببینم آیا سیم برقش دچار خرابی شده، تصمیم گرفتم خودم آن را باز و سپس تعمیر کنم. بعد از کلی مشورت با تعمیرکاران در فضای مجازی (تاپیک) که حدود یک ماه طول کشید، همگی بهاتفاق گفتند نمیتوانند بهطور یقینی بگویند مشکل مانیتورم چیست خصوصاً اینکه مدل مانیتوری که من داشتم جدید و دارای پیچیدگیهای خاص خودش بود. درنهایت با اصرار من هرکدام از ایشان احتمالاتی را مطرح کردند که در مواردی نظرات آنها با یکدیگر چالش داشت. من بااینکه برای تحویل مانیتور به نمایندگی مشکل مالی نداشتم اما با بیاحتیاطی ریسک کردم و خودم مانیتور را بر اساس احتمالی که یکی از ایشان داده بود باز نمودم که ضمن شکستگی مدار آن، دستآخر معلوم شد که از اول مانیتور سالم بوده و علت روشن نشدن آن خرابی سیم برقش بوده است. یعنی اگر در همان قدم اول بدون عجله سیم برق را بررسی و در عرض چند دقیقه عوض میکردم اصلاً لازم نبود حدود یک ماه وقتم را تلف کنم و وارد حواشی خسارتبار مذکور شوم. این بیاحتیاطی و غفلتی است که به اشکال گوناگون من، شما و هر انسان دیگری در زندگی روزمره در حال تجربه آن هستیم، از خرید چیزی خصوصاً گرانقیمت تا انتخاب رشتهی کنکور سراسری که همیشه بهعنوان یک چالش مهم برای داوطلبان کنکور محسوب میشود. عبرت از این تجربهی مهم کافی است تا ما در مواجهه با هر مشکل، ابتدا توقف کنیم و دست به هیچ اقدامی نزنیم، سپس چند لحظه خوب فکر کنیم و ببینیم قدم اول حل آن مشکل در کمترین زمان ممکن، دقیقاً چیست و الا ناخواسته وارد حواشی زائد و انواع احتمالات مخاطرهآمیز، پیچدرپیچ، پرهزینه و پشیمان کننده خواهیم شد و درنهایت خواهیم دید که بهجای حل مشکل، با ناشیگری خودمان مشکلات جدیدی را بر آن افزودهایم که در مواردی چهبسا مشکلات جدید، بزرگتر از خود مشکل باشد. روشن است اگر مشکلی که با آن مواجه میشویم، بزرگتر و مهمتر باشد، آثار مخرب غفلت مذکور، بزرگتر و مخاطرهآمیزتر خواهد شد. به نظر من اگر صد مانیتور گرانقیمت کسی از بین برود، جبران آن بسیار راحتتر از این است که باورهای سرنوشتساز وی با چنین شتابزدگی فرو بریزد؛ مانند برخی از خداناباوران و خداباورانی که به من خبر دادند به دلیل غفلت از برداشتن قدم اول، خود را درگیر حواشی تمامنشدنی، رنجها و کابوسهای سنگین و هزار گرفتاری دیگر نمودند. حقیقت در مورد ابتلای شما مخاطب محترم به شک و شبهاتی که ناباوران با مصادره به مطلوب فرضیات و نظریاتی مانند تکامل در ذهن شما پمپاژ کردهاند، درست شبیه تجربهای است که من در مثال تعمیر مانیتور آوردم و شما کافی بود جهت رفع شبهات خود، بهجای ورود به حواشی و تل انبار ذهن خود از نظرات تمامنشدنی اینوآن، قدم اول رفع شبهات خود را درست میشناختید. خوشبختانه هنوز برای رسیدن به این مقصود دیر نیست و من در ادامه به شما کمک خواهم کرد که قدم اول را جهت رفع اساسی شبهات در موضوع تکامل بشناسید و درزمانی بسیار کوتاه با اطمینان، بر تمامی شک و شبهات خویش غلبه کنید و سپس با استفاده از همین فرمول (شناخت قدم اول) تکلیف خودتان را با کلیهی فرضیات و نظریههای علمی روشن کنید و درنهایت این بار نه بر اساس فرضیه، نظریه و هر حدس و گمان ابطالپذیر دیگر بلکه صرفاً بر اساس حقایق محسوس و قابل مشاهده با حواس ۵ گانه، یکبار و برای همیشه به شک و شبهات خویش نسبت به اصل وجود خدا بهعنوان طراح و سازنده جهان پایان دهید. اما قدم اول جهت رفع شبهات شما در موضوع تکامل این است که قبل از هرگونه قضاوت و درگیر نمودن ذهن خود به نظرات و شبهات تمامنشدنی اینوآن، ابتدا به تعریف تکامل به قلم خود داروین مراجعه کنید و با چشمان خود ببیند، اساساً وی در نظری که مطرح کرده، آیا حتی یک دلیل برای انکار و نفی خدا مطرح نموده است؟ یا اینکه صرفاً بهعنوان یک زیستشناس مانند سایر زیستشناسان و دانشمندان دیگر، تئوری خویش را در این موضوع مطرح کرده است. ادامه 👇🏻
👆🏻
معلوم است وقتی شما که آزادانه به دنبال حقیقت هستید، مطمئن شوید، داروین نیز مانند هر دانشمند دیگر، سعی نموده یک فرضیه و نظریهای را در مورد چگونگی آفرینش موجودات از ابتدای تاریخ تا به امروز مطرح کند و هیچ دلیلی در آن بر نفی وجود خدا اقامه نکرده است (بلکه حتی خودش نیز تصریح نموده که این (مکانیزم انتخاب طبیعی) طرح الهی است)، بهعنوان یک انسان عاقل که برای وقت و سرنوشت خویش ارزش قائل هستید، هرگز لازم نمیبینید بخواهید عمر خود را صرف مطالعهی نظرات بیشمار اینوآن (که از نیمهی سدهی نوزدهم تا به امروز در این موضوع مطرح شده) نمایید و به بررسی دیدگاههای افراد مختلفی که شما نیز بیان کردید در مواردی با یکدیگر تناقض دارند بپردازید تا جایی که حتی در بین خود موافقان تکامل نیز اختلافات اساسی وجود دارد بهطوریکه برخی از ایشان، نظرات و حدس و گمانهای همفکران خود را از اساس اشتباه و مردود میدانند.
اما وقتی شما قدم اول جهت رفع شبهات در موضوع تکامل و سایر فرضیات و نظریات مانند بیگ بنگ را درست بشناسید و مطمئن شوید که در هیچکدام از آنها نهتنها دلیلی بر انکار و نفی خدا اقامه نشده است بلکه به اذعان دانشمندان فراوانی این فرضیات و نظریات خود مهر تأییدی بر ضرورت وجود خدا میزنند، آنگاه با خاطری آسوده و اطمینان کامل از ورود به حواشی تمامنشدنی در این موضوعات خودداری خواهید نمود و به همین دلیل شما نیز میتوانید مانند من و حتی برخی ناباوران، در کوتاهترین زمان ممکن یقین به وجود خدا را نه بر اساس فرضیه و نظریه و احتمالات ابطالپذیر بلکه بر اساس شواهد و دلایل قطعی مقابل چشم و قابل مشاهده با حواس ۵ گانه، تجربه نمایید که من در کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه روش رسیدن به این یقین را با زبانی ساده و مستند توضیح دادهام.
اما نکتهی مهمی در اینجا وجود دارد و آن اینکه حتی اگر شما برخلاف افراد متعصب، انسانی آزاده باشید و فقط رسیدن به حقیقت برایتان مهم باشد، ولی درعینحال از شناخت قدم اول (بررسی ادعای اصلی متن فرضیات و نظریات علمی) غفلت کنید، چه بپسندید یا نپسندید ناخواسته متأثر از نظرات ناباوارانی خواهید شد که مشغول مصادره به مطلوب فرضیات و نظریاتی مانند تکامل و بیگ بنگ مطابق میل خودشان هستند، بهطوریکه بهتدریج خیال میکنید اعتقاد به اصل ادعایی که در امثال تکامل و بیگ بنگ مطرح شده با اعتقاد به وجود طراح و سازنده برای جهان تعارض دارد! لذا بیجهت نگران شده و ذهنتان بهسادگی درگیر مجموعهی گستردهای از حواشی و نظرات غیرتخصصی و تخصصی اینوآن خواهد شد و در زمان کوتاهی بهجای حل یک شبهه، درگیر شبهات جدید و تمامنشدنی دیگری خواهید شد و همانطور که شما گفتید دیگر نمیتوانید تشخیص دهید که کدام ادعا درست و کدام ادعا غلط است و درنهایت بعد از تحمل کلی خسارت روحی و جسمی و مشاوره با اینوآن، تازه متوجه خواهید شد اگر همان ابتدا قدم اول برای رفع این شبهات را میشناختید هرگز لازم نبود ذهنتان را درگیر حواشی زائد و شبهات تمامنشدنی جدید کرده و درنتیجه متحمل خسارات مذکور شوید و طبق ضربالمثل مشهور، دیگر لازم نبود مدتها بر سر قبری گریه کنید که هیچ مردهای در آن وجود ندارد!
البته در اینجا تفاوت بزرگی بین مثال تعمیر مانیتور که از نظرتان گذشت با شبهه پراکنی ناباوران که مرتب مشغول مصادره به مطلوب فرضیات و نظریات علمی هستند وجود دارد و آن اینکه تعمیرکاران و متخصصانی که در مورد خرابی مانیتور به اینجانب مشورت دادند، خیال میکردند من آنقدر باتجربه هستم که حتماً ابتدا سیم برق مانیتور را کنترل کردهام و سپس سراغ مشورت با آنها جهت باز نمودن مانیتور و تعمیر آن رفتهام، بنابراین دیگر لازم ندیدند که قدم اول (بررسی سیم برق) را به من یادآوری کنند، اما متأسفانه در مورد شبهه پراکنی ناباوران نهفقط قرائن بلکه شواهد روشن و مستقیم توسط خود من و افرادی مانند شما، عکس این را نشان میدهد. بخوانید:
ناباوران جهت رفع شبهات امثال شما مثلاً در موضوع تکامل، نهتنها به شما یادآوری نمیکنند که قدم اول این است که ببینید آیا در اصل تعریف تکامل توسط خود داروین اساساً دلیلی بر انکار و نفی خدا وجود دارد یا خیر، بلکه سعی میکنند ذهن شمارا آنقدر با نظرات اینوآن و حواشی بیپایان و گیجکننده درگیر کنند تا بهتدریج آشفته شده و کار شما مخاطب محترم درست مانند برخی دیگر از مراجعهکنندگان بهجایی برسد که درنهایت بگویید: «در دوراهی درست بودن تکامل و یا غلط بودن تکامل گیر کردهام و گیج شدهام»!
این آشفته سازی ذهن توسط ناباوران، تلاشی است تا شما از شناخت قدم اول که منجر به فرو ریختن تمام شبهات در این موضوع میشود ناکام بمانید.
ادامه 👇🏻
👆🏻
همانطور که در ادامه با ارائه سند توضیح خواهم داد، ناباوران حتی اگر لازم ببینند با توهین، نهتنها به شما اجازه نمیدهند تا بتوانید قدم اول را برای رفع اساسی شبهات خود بردارید بلکه حتی اجازه نخواهند داد به آن نزدیک شوید چون در این صورت خود آنها بهتر از همه میدانند دستشان برای درگیر نمودن ذهنتان به شبهات، نظرات و حدس و گمانهای بیپایان اینوآن کاملاً بسته خواهد شد و شما دیگر هرگز شک به خدا و رنج و کابوسهای سنگین ناشی از آن را تجربه نخواهید کرد.
حتی اگر شما خودتان یک ناباور باشید و صرفاً از روی کنجکاوی از ناباوران همفکر خود بپرسید: «کجای متن صریح تکامل و بیگ بنگ دلیلی بر نفی وجود خدا اقامه شده است»؟ آنها ابتدا تلاش خود را با مصادره به مطلوب و تحریف این فرضیات و نظریات به کار خواهند بست و اگر شما قانع نشوید با بیاعتنایی با شما روبرو خواهند شد تا خودتان دل سرد شده و دیگر سؤال فوق (که همان قدم اول جهت رفع دائم شبهه است) را تکرار و پیگیری نکنید.
اما اگر به کنجکاوی و آزادگی خود ادامه دهید و پیگیر سؤال کلیدی و راهگشای فوق شوید، با خشم آنها مواجه خواهید شد.
اینجانب از دو طریق، یکی مشاهدهی مستقیم خودم و دیگری بر اساس گزارش ناباورانی که جهت مشاوره به اینجانب مراجعه نمودند، از خشم این افراد که معمولاً مدیر برخی صفحات ناباوران هستند مطلع شدهام.
بهعنوان نمونه چندی قبل فردی که خودش ناباور بود، زیر کلیپ یکی از آتئیستهایی که از وی خوراک فکری میگرفت و الگوی وی محسوب میشد، بسیار محترمانه (با عباراتی مانند جانم) بهجای اینکه از شبهات و حواشی زائدی که الگوی وی مطرح کرده بود سؤالی را بپرسد وارد ریشهها شد و از درستی یا نادرستی اصل ادعای آن فرد سؤالی را پرسید.
آن فرد، بهمحض اینکه متوجه شد مریدش اصرار دارد، بهجای اینکه شبهات و حواشی زائد وی را چشم و گوش بسته قبول کند، آزادانه ببینند آیا اساس ادعای او صحیح است یا خیر، از عادت خویش که مریدانش را با عباراتی مانند علی جان، دوست عزیز و غیره خطاب میکرد دست برداشت و بهجای پاسخ شفاف، مطالبی متناقض و گیجکننده را مطرح نمود تا اولاً آن مرید بیچاره خیال کند سطح فکر او خیلی پایینتر از اوست بنابراین دیگر از آن به بعد به خودش اجازه ندهد، نسبت به مراد و بزرگتر خویش (که مانند فرعون خود را خدای خدایان میداند)، پایش را از گلیمش درازتر کند و ثانیاً اگر به این آزاداندیشی ادامه دهد (یعنی مصر باشد بهجای پرداختن به حواشی و شبهات، قدم اول و صحیح را جهت رفع شبهات خویش بردارد)، در این صورت با پاسخهای متناقض، گیجکننده و با لحنی تلختر از قبل روبرو خواهد شد و دیگر خبری از القاب تعارفی مانند علی جان و دوست عزیز و امثال آن نخواهد بود تا جایی که خوب برای این مرید بیچاره جا بیفتد درک و شعور او در حدی نیست که بخواهد اولاً به الگو و مراد خود ایراد بگیرد و ثانیاً به این فکر کند که آیا اصل ادعا (در تعریف تکامل و امثال آن) ربطی به انکار خدا دارد یا خیر (چون در این صورت فوراً تکلیف وی روشن شده و شبهاتش از اساس حل خواهند شد).
همانطور که عرض کردم اینجانب به خاطر پاسخ به شبهات در مناسبتهای مختلف شاهد برخوردهای سخیف فوق از ناباوران با همفکران خودشان بودهام و علاوه بر آن برخی از ناباوران به من مراجعه و خودشان سفره دلشان را باز نموده و به من خبر دادند که وقتی با تعجب به همفکران خود میگفتند: «هیچ دلیلی در متن اصلی تکامل و بیگ بنگ و امثال آن بر انکار و نفی خدا پیدا نکردهاند» با عباراتی سرکوبگرانه و توهینآمیز روبرو میشدند تا دیگر جرئت نکنند به خطوط قرمز ایشان (شناخت قدم اول) نزدیک شوند، زیرا آنها نیز خوب میدانند در صورت توجه به قدم اول مذکور، حقیقت، بهصورت دودوتاچهارتا، حتی برای افرادِ کم سن و کمسواد بهراحتی روشن خواهد شد، حقیقتی که کمک میکند تا شما بدون درگیری ذهن خود به حواشی و شبهات متناقض و گیجکننده، یکبار و برای همیشه تکلیف خود را با فرضیات و نظریاتی مانند تکامل و بیگ بنگ مشخص کنید و درنهایت از تمامی شک و شبهاتی که با مصادره به مطلوب ناباوران نسبت به اصل وجود خدا درگیر آن شدهاید نجات پیدا کنید.
برای اینکه حقیقت فوق محسوستر شود کافی است به شما مخاطب محترم که با دلی پردرد، شبهات خود را با من در میان گذاشتید بخشی از اظهارات خودتان را یادآوری کنم که چگونه ناباوران با بزرگنمایی و غلو در اسم و عنوان بزرگان و الگوهای خود مانند ریچارد داوکینز اصرار دارند شما الا و لابد فقط طبق برداشتهای شخصی ایشان به فرضیات و نظریاتی مانند تکامل و بیگ بنگ نگاه کنید تا بدینوسیله بتوانند با درگیر نمودن ذهن شما به حواشی زائد، مانع آزاداندیشی شما شده و اجازه ندهند بتوانید قدم اول و صحیح را جهت رفع شبهات خویش بردارید.
ادامه 👇🏻
👆🏻
ناباوران حتی به امثال شما (که گفتید اشتباهاً بدون داشتن شرایط کافی به کانال آتیستها سر زده و توسط ایشان ندانم گرا شدید و حتی برخی اوقات خود را خداناباور معرفی نمودید)، ولو با توهین، اجازه نمیدهند در قدم اول ببینید آیا واقعاً در ادعا و متن اصلی مطرح شده در این فرضیات و نظریات، حتی یک دلیل بر انکار و نفی خدا اقامه شده است یا خیر؟
به همین جهت شما نوشتید: «آتیست ها بهطور توهین آمیز میگن تو از ریچارد داوکینز بیشتر میدونی؟ ... میگن چون اون دانشمند هست حتماً اون درست میگه و حرف هایش عالی و بدون نقص و ایراد هست و ... همش بهطور توهین آمیز میگن اونا از شما علمشون بیشتر هست شما هیچی نمیدونید ... آتیست ها میگن که شما در حدی نیستید بگید تکامل یا بیگ بنگ درسته یا غلط ... حرف هاشون بد جور رفته تو مخم ...»
متاسفانه شما در ادامه به حقیقت تلخی اشاره کردید که نشان می دهد تلاش فوق ناباوران، برای اینکه بتوانند ذهن شمارا بهجای متن، درگیر حواشی کنند و در شما حس خود کم بینی ایجاد نمایند تا آزادگی و تفکر مستقل را از دست بدهید، موثر بوده است لذا نوشتید: «همش به ذهنم میاد که ریچارد داوکینز ... اطلاعاتی که در مورد مسائلی همچون داروینیسم و... میده ۱۰۰ درصد درسته ... همش فکر میکنم اونا روشن فکر و دانشمند و پرفسور هستند اونا درست میگن ...»
بنابراین همانطور که خودتان نیز میبینید ناباوران موفق شدند که ذهن شمارا از بررسی ادعای اصلی مطرح شده در متن تکامل و بیگ بنگ که توجه به آن اساس شبهات شما را حل میکند، دور کنند و در عوض با چاشنی توهین و تحقیر، ذهنتان را به سمت حواشی تمامنشدنی یعنی بررسی نظرات اینوآن -خصوصاً برداشتهای شخصی بزرگانشان مانند داوکینز از این فرضیات و نظریات- هل دهند!
به همین جهت است شما شاید دهها بار و با اصرار و مبالغه زیاد خواستید که وارد بررسی حواشی تمامنشدنی و نظرات اینوآن در این موضوعات شویم لذا نوشتید: «من میخواستم که نظر خداناباوران، مخصوصاً ریچارد داوکینز چون اکثر آتیست ها رو اون فوکوس و زوم کردن رو باهم بررسی کنیم»
سپس در ادامه یکقدم جلوتر آمده و این بار خواستار بررسی نظرات همه انسانهای عالم –چه خداباور و چه خداباور- در موضوع تکامل و بیگ بنگ و موضوعات بیشمار دیگر شدید و نوشتید: «من ازتون میخام که همه اخبار و اطلاعات به دست آمده و کشف شده و یا جمع آوری شده مقالات و کشفیات و اطلاعات درست و حقیقت محض عالم و ... توسط دانشمندان و یا کشیفیات درست و حقیقی و تعیین شده مربوط به تکامل و بیک بنگ، اونایی که صحت شون بررسی شده و سن و قدمت جمجمه و فسیل و... تعیین شده و یا تایید و ثبت شده و همه مستندات و مباحث و موضوعات و گفت وگو و سخنرانی ها و تحقیقات و جستجو و اطلاعات جمع آوری شده و هر چی یعنی همهی همهی حرف ها و اطلاعات و باورها و... در جهان در باب موضوع تکامل و بیگ بنگ و خدا و طبیعت و... وجود دارد را از دانشمندان و افراد معمولی جامعه و افراد بی خدا و یا مسلمان و خداباور و آتیست و کافر و ملحد و مشرک و ندانم گرا و... همه ی همه ی انسان ها وجود دارد رو باهم بررسی و تحلیل (نماییم) و تحقیقات (انجام دهیم) و (به) جمع آوری اطلاعات و تفسیر (آن ها بپردازیم و تمامشان را ) برآورد کنیم.
من از شما میخواهم که دلیل شباهت زیاد انسان به شامپانزه و میمون ها را باهم بررسی کنیم ... از شما میخواهم که دلایل دانشمندان و افراد خدا ناباور بر عدم وجود خدا را کاملاً بشنوم و باهم بررسی کنیم ... از تون میخواهم که حرف و عقیده کسانی که میگن تکامل، خدا را رد نمی کنه و کسانی که میگن رد میکنه رو باهم بررسی و تحلیل کنیم ... من ازتون میخام که همه مطالب و دانستی ها و تحلیلات و تحقیقات و مطالعات و مقالات و مسائل و موضوعات و مباحث و گفتگو و کشفیات و اخبار و... در مورد تکامل و بیگ بنگ و خدا و ماوراء طبیعت و طبیعت و زمین و زیستشناسی و... در اینترنت و یوتویوب و سایت ها و عکس ها و فیلم ها و کلیپ ها و در فضای مجازی و یا در جهان و جوامع مختلف و در فضای واقعی و... گفته میشه رو باهم بررسی کنیم. همهی همه رو بدون جا انداختن چیزی و موضوعی از گروهی و یا کانالی و یا فردی و دانشمندی و...»!
ادامه 👇🏻
👆🏻
این اصرار شما برای ورود به حواشی بیپایان، بهجای برداشتن قدم اول که تمام شبهات را از اساس و با اطمینان حل میکند، در حالی است که خودتان نیز میدانید، از هنگامیکه فرضیات و نظریاتی چون تکامل و بیگ بنگ مطرح شدهاند تا به امروز، هرروز، افراد گوناگون –چه خداباور و چه خداناباور- در سراسر جهان، مشغول اظهارنظر و بیان برداشتهای شخصی خود از آنها هستند که بررسی این نظرات که گاهاً از اصلاحات خاصی در توضیح آنها استفاده شده است، نیازمند مطالعات شبانهروزی و تحقیق است، بهطوریکه اگر اینجانب و شما و تمام مخاطبان، همهی زندگی و کارهایمان را بهطور کامل رها کنیم و تا آخر عمر شبانهروزی و ۲۴ ساعته فقط به بررسی نظرات اینوآن در موضوع تکامل (چه رسد به فرضیات و نظریات و شبهات فراوان دیگر) بپردازیم، بازهم نظرات و شبهات جدیدِ بسیاری باقی خواهد ماند که بررسی هرکدامشان نیازمند تحقیق و مداقّهی جدید و طولانی است.
درحالیکه اگر یادتان باشد درخواست شما (مانند مخاطبان فراوان دیگر که به اینجانب مراجعه میکنند) این بود که میخواهید هر چه زودتر از شبهات خود نسبت به تکامل و امثال آن و وسوسههای آزاردهنده خارج شوید و درنهایت از شک رنجآور به خدا که به آن دچار شدهاید برای همیشه نجات پیدا کنید.
به همین جهت دردمندانه نوشتید: «من میخواهم که تا عید (چند هفته دیگر) دیگه حالم خوب شده باشه دیگه افسردگی گرفتم ... (این شک و وسوسه) ذهن من رو خیلی خیلی خیلی خسته کرده و داره از پا می اندازه ... بعضی از شب ها خوابم نمی برد از استرس ۷ و ۸ کیلو کاهش وزن داشتم و خیلی خیلی عذاب کشیدم و اخلاقم خیلی خراب شده و همه نزدیکانم از دست من ناراضی شدهاند و از نظر روحی روانی اوضاع داغونی دارم ... نزدیک عید می خوام که با اعصاب و افکار آرام به آن وارد شم».
همانطور که ملاحظه میکنید شما از طرفی میخواهید در عرض چند هفته از وضع ناراحتکنندهای که به آن مبتلا شدید خارج شوید و از طرفی بهجای شناخت صحیح قدم اول که کمک میکند حتی زودتر از چند هفته به مطلوب برسید از من میخواهید به حواشی و شبهات زائد و بیپایانی که ناباوران با چاشنی تحقیر و توهین شما را به سمت آن هل دادهاند وارد شویم که مسلماً اگر چندین برابر عمر طبیعی یک انسان را رویهم بگذاریم بازهم برای بررسی آنها کفاف نمیکند.
البته شما به نکتهی قابلتوجهی اشاره کردید که در آن حقیقتی نهفته است و آن اینکه گفتید ولو برفرض بتوانیم نظر همه را پیرامون تکامل باهم برسی کنیم و حتی بالاتر اگر خود ناباوران و بزرگانشان نیز اعتراف کنند و بگویند تکامل باطل است، بازهم به یقین و اطمینان نخواهید رسید و بر همین اساس نوشتید: «من احساس میکنم که نمی تونم به یقین برسم که داروینیسم درسته یا غلطه و حتی دانشمندان حتی ریچارد داوکینز هم نظریه داروینیسم رو رد کنه ... اگه همه داروینیسم رو رد کنند ممکنه اشتباه کرده باشن و درست نباشه و حقیقت نباشه و برعکس اگه همه داروینیسم رو تایید کنند باز میگم ممکنه اشتباه باشه ممکنه درست نباشه و حقیقت نباشه … حتی اگه همه دانشمندان زیستشناسان همه مردم و علما و یا دانشمندان طرفدار تکامل، تکامل رو ردکنند من باز به یقین نمی رسم».
اما آن حقیقتی که شما به آن اشاره کردید این است که ادعاهایی مانند تکامل که در قالب فرضیه، نظریه و گمان و احتمالات مطرح میشوند درهرصورت انسان را به یقین نمیرسانند.
این حقیقتی است که خود نظریهپردازان نیز به آن تصریح دارند و میگویند ممکن است فرضیه و نظریهی ایشان در آینده چه توسط خودشان چه توسط سایر دانشمندان بهوسیلهی کشفیات جدید بهکلی مخدوش یا حتی مردود شوند.
البته من در قسمتهای بعدی سعی خواهم نمود این حقیقت را با ذکر منبع، از مراکز علمی جهان توضیح دهم که اساساً نظریه فقط زمانی ارزش علمی دارد که امکان تقویت یا رد آن توسط دانشمندان دیگر فراهم باشد.
بنابراین به اذعان خود نظریهپردازان، اعم از خداباور یا خداناباور، فرضیه و نظریههای علمی مانند تکامل هرگز یک قانون مسلم علمی و حقیقت یقینی و قطعی نیستند، بلکه ممکن است با کشفیات جدید، به چالش کشیده شوند (ازجمله ر.ک. به مستند معمای لاینحل داروین، Darwin's Dilemma)، یا بهکلی از اساس مردود و ابطال شوند؛ (همانطور که دانشمندان فراوانی امروز با شواهد علمی و آزمایشگاهی مرگ تکامل داروین را اعلام نمودهاند؛ ازجمله ر.ک. به مستند «گشایش رمز زندگی» به کارگردانی لاد آلن).
ادامه 👇🏻
👆🏻
بنابراین وقتی به اذعان همه دانشمندان اعم از خداباور و خداناباور، فرضیات و نظریات علمی، یک حقیقت قطعی و یقینی نیستند و بر اساس احتمالات قابل ابطال استوار شدهاند؛ بهطریقاولی اظهارنظر دیگران در طول تاریخ و در آینده، چه دانشمند و چه مردم عادی پیرامون این فرضیات و نظریات نیز قطعی و یقینی نخواهند بود؛ حقیقتی که شما نیز علیرغم درگیری شدید ذهنی به شبهات موفق شدید آن را بهدرستی درک کنید و اذعان نمودید درهرصورت حتی اگر موافقین تکامل نیز آن را رد کنند باز به یقین نخواهید رسید.
جمعبندی:
با توجه به نمونههای مجربی که در این دو قسمت درخصوص اهمیت شناخت قدم اول جهت حل آسان شبهات مطرح شد بنابراین دو راه در پیش روی شماست:
اول: بهجای شناخت قدم اول جهت رفع شبهات، ورود به حواشی تمامنشدنی یعنی بررسی نظرات اینوآن در مورد تکامل و بیگ بنگ و امثال آن که شما این مسیر را طی نمودید و به نتایج تلخ آن از افزوده شدن شبهه روی شبهه، سردرگمی بیشتر تا ایجاد وسوسهی شدید ذهنی و شک رنجآور اشاره نمودید.
دوم: به جای ورود به حواشی فراوان، شناخت قدم اول که در مدت زمان بسیار کوتاه (حتی کوتاهتر از چند هفته که انتظار آن را دارید) ذهن شما را نیز مانند جمع قابلتوجهی از ناباوران که به اینجانب مراجعه نمودند، از تمامی شبهات پیرامون این فرضیات و نظریات از اساس آزاد خواهد نمود و به اطمینانی که دنبالش هستید خواهد رساند.
بهعنوان نمونه در موضوع تکامل توضیحاتی از نظر شما گذشت که نشان داد اگر یک محقق آزاد و جویای یقین، به متن تعریف تکامل به قلم خود داروین، مراجعه نماید و مطمئن شود که هیچ ادعا و دلیلی بر نفی و انکار خدا در آن اقامه نشده است، بهعنوان یک انسان عاقل که برای آرامش زندگی و حفظ آزادگی خود احترام قائل است، هرگز نیازی نمیبیند که ذهنش را درگیر تحلیل و بررسی نظرات تخصصی و غیرتخصصی دانشمندان و غیر دانشمندان و سایر مردم پیرامون این فرضیات و نظریات نماید و حتی بالاتر، دیگر برای او کوچکترین اهمیتی ندارد که برخی مدافع تکامل داروینیسم و نئوداروینیسم باشند یا برخی آن را صرفاً در حد داستانی که داروین به ذهنش رسیده بدانند و برخی دیگر نیز طبق شواهد علمی و آزمایشگاهی آن را به چالش کشیده یا از اساس مردود اعلام کنند.
درست همانطور که من نیز وقتی متوجه شدم مانیتورم روشن نمیشود، اگر در قدم اول به بررسی سیم برق آن میپرداختم و از خرابی آن مطمئن میشدم، بهعنوان یک انسان عاقل که برای وقت و کارهای مهم دیگر زندگی خود ارزش قائل است، دیگر هرگز حاضر نمیشدم که مانیتور گرانقیمت خود را باز کنم و کوچکترین دلیلی نمیدیدم سراغ نظرات و احتمالات بعضاً متناقضی که متخصصان و تعمیرکاران آن مطرح نمودند بروم تا درنهایت همانطور که از نظرتان گذشت، مبتلا به سردرگمی، اتلاف زمان، ناراحتی و خسارات مذکور شوم.
ادامه دارد ...
📝 @esbatekhodavand
🌼 به نام او که خردمندان به وجودش یقین دارند.
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_سه بخش ۱
🗣 سلام وقتتون بخیر
ببخشید من مدتهاست که درگیر مسئله خدا هستم. ذهنم خیلی اشفته هست . من هیچ دلیلی واسه رد خدا ندارم . ولی نمیدونم چرا اونجورم که باید نمیتونم قبولش کنم.
کتاب شما (اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه) رو دوبار خوندم .من خدارو تا حدودی قبول کردم باید چکار کنم .چجوری باور کنم خدا هست .چجوری قبول کنم؟
#پاسخ
سلام
وقت شما هم به خیر
امیدوارم شما نیز مانند من توجه داشته باشید وقتی نوشتهاید «خداوند را تا حدودی قبول کردهاید» دارید خبر بسیار خوبی را به مخاطب خود میدهید که لازم است بابت این موفقیت به شما تبریک بگویم.
اما درعینحال من هم میپذیرم این مقدار قبول کردن خدا برای رسیدن به اطمینانی که همهی تردیدهایتان را کنار بزند و با همهی وجود خداوند را باور و قبول کنید کافی نیست.
دلیل خوب بودن این خبر این است که برخی ناباوران -که افتخار مشاوره با ایشان را نیز داشته و دارم- آرزو داشتند برای چند لحظه هم که شده به نقطهای که اینک شما روی آن ایستادهاید برسند.
علت آن نیز روشن است چون داشتن حداقل باور به خدا، کافی است تا افراد آتئیست (خدا ناباور) و آگنوستیک (ندانم گرا یا شکاک) را از سردرگمی بیش از حد، زندگی بیمعنا و فاقد ارادهی آزاد و همچنین از نگرانی بیش از اندازهی معمول که حاصل شک به خداست به سمت اطمینان خارج کند.
تقریباً تمام افراد فوق به من خبر دادند که بعد از شک به خدا وزنشان طی چند روز بسیار کم شده و برخی علیرغم سن کم موهایشان از شدت اضطراب سفید گشته و از اشتها افتادهاند و با هزار تأسف عدهای هم سخن از اینکه به انتهای خط رسیدهاند به میان آوردهاند.
من خوشوقتم که این افراد بااینکه ابتدا از رسیدن به نتیجه بسیار ناامید بودند، اما بعد از مطالعه و تجربه کتاب نگارنده که شما نیز میگویید آن را مطالعه نمودهاید، با شادی به من خبر دادند که از شک به خدا و اضطراب کمرشکن ناشی از آن بهکلی آزاد و رها شدهاند.
خوشبختانه برخی از این افراد به سطحی از شناخت رسیدهاند که اینک با اطلاعات بالا و زبان گویا توانایی رفع شبهات دیگران را نیز پیدا کردهاند، (جهت مشاهده صفحهی یکی از این افراد «کلیک» کنید) در حالی آنها نیز مانند شما در ابتدای کار خدا را فقط تا حدودی قبول کرده بودند اما وقتی به نکتهی گرهگشایی که در کتاب روی آن تأکید کردهام عمل کردند (که در ادامه به آن نکتهی گرهگشا اشاره خواهم کرد)، آنجا بود که به یقین و اطمینانی که دربهدر دنبالش بودند رسیدند.
بنابراین در گام اول شایسته است که شما قدر و ارزش همین مقدار باوری که به دست آوردهاید را بدانید زیرا این امکان را به شما میدهد تا امیداور شوید و به باوری پایدار و اطمینانبخش برسید و از دل مشکلات فعلی خارج شده و در مقابل فرصتهای جدید قرار بگیرید پس نباید بهسادگی از کنار این دستاورد ارزشمند که یک دنیا قیمت دارد بگذرید.
👇🏻
👆🏻
اما اینکه عرض کردم این مقدار باور کافی نیست به این دلیل است که تاکنون هرکسی که به من خبر داده است بامطالعهی کتاب مذکور خدا را تا حدودی قبول کرده اما هنوز به یقین نرسیده است به یکی از دلایل زیر بوده است:
- اساساً ذهن این فرد به دلیل درگیری بیشازحد به مشکلات زندگی روزمره که برای هرکسی ممکن است پیش بیاید و ارتباطی با اصل موضوع که بررسی دلایل اثبات وجود خداست ندارد، آنقدر آشفته شده است که دیگر تمرکز کافی جهت مطالعهی کتاب مذکور و تجربهی نکتهی گرهگشایی که در ادامه آن را توضیح خواهم داد ندارد.
اینجانب بارها شاهد بودم که این افراد خود اذعان داشتند که بعد از شک به خدا، دچار حواسپرتیهای زیاد شده و حتی صادقانه بیان میکردند که نزدیکان نیز متوجه یک نوع دیرفهمی در ایشان شدهاند، بهطوریکه علیرغم تأکید چندبارهی اینجانب بر روی یک نکته، ایشان نهتنها آن را بهدرستی درک نمیکردند بلکه برداشت کاملاً معکوس از آن داشتند. (بهعنوان نمونه کلیک کنید).
در این صورت چند راه برای حل مشکل این افراد وجود دارد از جمله:
- دلیل این آشفتگی شدید ذهنی (که عرض کردم به علت مواجهه با مشکلات روزمرهی زندگی به وجود میآید و بهوسیلهی شک به خداوند تشدید میشود) را باید شناخت و سپس علاج نمود.
- یا اینکه این افراد کتاب مذکور را بارها و بارها مطالعه نمایند تا از آشفتگی ذهنیشان تا حدودی کاسته شود و ابتدا درک صحیحی از مطالب کتاب در ذهنشان شکل بگیرد که در این صورت ایشان نیز میتوانند به باوری مطمئن در وجود خدا برسند و همانطور که برخی ناباوران به من گزارش دادند بهمحض اینکه ایشان از وجود خدا مطمئن شدند، بهیکباره ذهنشان از شک و شبهات و وسوسههای شدید ذهنی رها شده بهطوریکه بعد از مدتها کابوس و سختی، خواب راحتی را تجربه کردهاند و دیگر حتی یک لحظه از آن آشفتگی شدید قبلی که موجب کاهش وزن و حتی در برخی افراد، موجب سفیدی موهایشان شده بود اثری نیافتند.
- دلیل دیگر که سبب میشود برخی افراد بااینکه آشفتگی ذهنی شدید ندارند اما علیرغم مطالعهی این کتاب، خدا را فقط تا حدودی باور کنند و به اطمینان کافی نرسند این است که ایشان بر خلاف توصیهی کتاب فقط به مطالعهی مطالب بسنده نموده و از عمل به مراحل تجربی (مراحل پنج گانه) بهکلی غفلت کردهاند!
- برخی افراد نیز علیرغم انجام مراحل تجربی کتاب از عمل به نکتهی گرهگشایی که آن را توضیح خواهم داد غفلت کردند به همین دلیل به اطمینان کافی نرسیدند.
همانطور که در کتاب نیز تاکید شده است اگر کسی صدبار آن را مطالعه نماید اما به مراحل تجربی آن، خصوصا نکتهی گرهگشایی که در ادامه توضیح خواهم داد عمل نکند، مثل کسی است که نسخهی پزشک را به داروخانه برده و داروهای لازم را نیز تهیه نموده اما فراموش کرده است که از آنها استفاده کند.
👇🏻
👆🏻
اما آن نکتهی گرهگشا که سبب میشود شما نیز مانند سایر مخاطبان این کتاب به اطمینان کافی در وجود خدا برسید چیست؟
پ.ن: از این پس هرجا عبارت «نکتهی گرهگشا» را به کار بردم منظورم توضیحات زیر است:
آن نکتهی گرهگشا این است که شما باید در پاسخ به سؤالاتی که در مراحل ۵ گانهی کتاب آمده است، مستقل و آزاد و با رها کردن تقلید از اینوآن (چه خداباور و چه خداناباور) به آن سؤالات به روش زیر پاسخ دهید:
ابتدا به عملکرد و ساختار موجودات اطراف خود مثلاً بدنتان نگاه کنید و تا میتوانید شواهدی که نشان میدهد ساختار بدن شما، قانونمند، هدفمند و همچنین هوشمندانه طراحی شده است را ترجیحاً به صورت نوشتاری توضیح دهید (از این به بعد آن نکتهی گرهگشاست): و به قدری به این کار ادامه بدهید که درنهایت خودتان با همهی وجود مطمئن شوید محال است بدن شما، خودش شانسی، خود به خود و رها شده و بدون وجود هیچ طراح فوقالعاده هوشمند به وجود آمده باشد و سپس روش فوق را در مورد هر موجودی که دوست دارید تکرار نمایید.
دلیل اینکه من تجربهی خودم در پاسخ به سؤالات مراحل ۵ گانه را در کتاب آوردم این است که مخاطب دقیقاً بداند چگونه باید مانند من آنقدر دلیل بیاورد تا در نهایت به اطمینان کافی برسد.
این نکتهی گره گشا، همان فوت کوزهگری است که برخی افراد خودشان بامطالعهی کتاب متوجه آن نکته میشوند و با عمل به آن در کمترین زمان ممکن به مطلوبشان میرسند یا افرادی مانند شما همانطور که خودتان اشاره کردید چون ذهنتان خیلی آشفته شده است، علیرغم اینکه کتاب را حتی دو بار مطالعه کردهاید، اما به آن نکتهی گرهگشا توجه کافی پیدا ننمودهاید و به همین دلیل است که گفتید: خدا را تا حدودی قبول کردهاید و از من راهنمایی خواستید که چه کنید تا بتوانید خدا را با اطمینان کافی باور نمایید.
خوشبختانه همانطور که عرض کردم بعد از یادآوری نکتهی گرهگشای فوق به این افراد، آنها بعد از مدتی به من اطلاع میدهند که متوجه آن نکته شدند و سپس این بار بدون عجله، برنامهریزی نموده و به نکتهی گرهگشای فوق عمل میکنند به این صورت که آنقدر طبق توضیحاتی که گذشت به دلیل آوردن ادامه میدهند تا بعد از ولو چند هفته یا چند روز یا چند ساعت به اطمینان کافی در وجود طراح و سازندهی هوشمند برای موجودات برسند و خیالشان کاملاً راحت شود. (اینجانب بعد از ۴ روز و با گذاشتن ۶ ساعت و ۵۰ دقیقه وقت به این نتیجهی سرنوشت ساز و شادیبخش رسیدم).
من علاوه بر اینکه در کتاب فوق، در عمل به این نکتهی گره گشاه بسیار تاکید کرده بودم از آن به عنوان نکتهی طلایی، شاه کلید و ... یاد نمودم و اینک نیز تا توانستم مجددا به آن توصیه کردم بنابراین امیدارم با این توضیحات منظورم به اندازه کافی به شما منتقل شده باشد لذا از شما و سایر مخاطبان مجدد دعوت میکنم سعی کنید ابتدا دقیقاً متوجه شوید که چگونه باید به این نکتهی گره گشا عمل و سپس آن را تجربه کنید.
زیرا در صورت عمل به آن، هرکسی -ولو بعد از یکعمر خداناباوری- قطعاً از شک به خدا رها خواهد شد و به اطمینان کافی که مطلوب اوست خواهد رسید چون این روش مبتنی بر حواس ۵ گانه و شواهد مقابل چشم است که هیچ تردیدی را برای کسی که صادقانه به دنبال حقیقت است باقی نمیگذارد.
البته همانطور که توضیح دادم اگر این فرد دچار آشفتگی شدید ذهنی شده باشد (که ارتباطی به موضوع تحقیق یعنی بررسی دلایل اثبات وجود خدا، ندارد) در این صورت باید ابتدا دلیل آشفتگی ذهنی خود را شناسایی و آن را درمان نماید (یا در عوض کتاب را چند بار مطالعه کند) تا در نهایت موفق شود به اطمینانی کافی در باور به وجود خدا برسد.
👇🏻
👆🏻
پاسخ این مخاطب محترم:
🗣 ببخشید امکانش هست که من تلفنی با شما صحبت کنم؟
من خودمو گم کردم نمیدونم کیم چیم خیلی حسم بده .دیگه مشکلم فقط خدا نیست. حس میکنم دیوانه شدم داغونم حتی اگر الان خدا هم برام ثابت شه دیگه حالم خوب نمیشه میترسم از خودکشی میترسم بارها دلم میخواسته به این زندگی خاتمه بدم امااا ترسیدم و بخاطر والدینم نتونستم .
از خود بی خود شدم مغزم کار نمیکنه اصلا قدرت تشخیص ندارم انقدر فکر کردم که از فکر کردن خسته شدم به ادم بودن خودم .به عقلم به همه چیزم شک کردم.
دلم واقعا واسه خودم میسوزه .مدتهاست که از زندگی واقعی دور افتادم .غم و استرس زیادی رو تحمل میکنم .نمیدونم باید چکار کنم؟ (به من بگویید) چکار کنم تا به زندگی قبلیم برگردم؟ احساس میکنم دیگه اگر خدارو هم پیدا کنم مشکلی از من حل نمیشه.
#پاسخ
همانطور که روشن است شما مخاطب محترم نیز از آن دسته مراجعهکنندگان هستید که ذهنتان به دلیل درگیری بیشازحد به مشکلات پیرامونی (که ارتباطی با اصل موضوع یعنی یافتن دلیل بر اثبات وجود خدا، ندارد) آشفته شده است.
خوشبختانه خودتان با اشاره به این حقیقت، قدم بزرگی جهت رفع این مانع برداشتید و راه نجات از وضع فعلی خود را هموارتر نمودید؛ زیرا همانطور که عرض شد در این مواقع ابتدا باید دلیل این آشفتگی را شناخت و سپس ولو اندکی آن را تسکین داد تا بتوان با تمرکز ذهنی لازم، به موضوع اصلی (آوردن دلیل کافی بر اثبات وجود خدا) بپردازید و با عمل به نکتهی گرهگشایی که روش انجام آن را با زبان ساده توضیح دادم به اطمینان کافی در وجود خدا برسید. (یا کتاب را آن قدر مطالعه نمایید تا به درک صحیح از مطالب آن برسید).
بنابراین برای اینجانب که افتخار مشاورههای مشابه و متعدد با ناباوران و دیگر اقشار مردم را دارم جای بسی خوشبختی است که به دلیل صداقت و صراحت شما، راه رفع مشکلتان سادهتر شد.
پس دیگر نگران نباشید و بدانید ضمانت اینکه مطمئن شوید میتوانید به زندگی قبل بلکه بهتر از آن برگردید، مشروط به این است که مطالب زیر را هر زمان که از تمرکز فکری بهتری برخوردار هستید (مثلاً بعد از خواب شبانه) حتی اگر لازم شد چند بار مطالعه نمایید تا ابتدا خوب متوجه شوید که دقیقاً منظور من چیست، سپس راهحلهایی که با شما در میان خواهم گذاشت را به کار ببندید؛ چون معمولاً تا انسان چیزی را خودش تجربه نکند آنطور که باید درک درستی از آن پیدا نخواهد کرد.
اینکه نوشتهاید احساس میکنید اگر خدا را هم پیدا کنید مشکل شما حل نمیشود، یک ادعای صرف و در حد گمانهزنی، بدون داشتن پشتوانهی تجربی است که این احساس غیرواقعی به دلیل ناامیدی بیشازحد در شما ایجاد شده است، درحالیکه اگر در عمل، موفق شوید نکتهی گرهگشای مذکور (که توضیح آن گذشت) را به کار ببندید، آنوقت است که شما عملاً موفق خواهید شد اطمینان کافی به وجود خدا را تجربه کنید و در این صورت بلافاصله حس ناامیدی در شما فروکش خواهد کرد و حداقل اثر عملی آن این است که دیگر فکر هولناک و ترسناک خودکشی را حتی به ذهن خود نیز خطور نخواهید داد.
البته روانشناسان و دانشمندان و مراکز علمی نیز بر اساس تجربه و آزمایش اذعان دارند که شک به خدا و دور افتادن از او یکی از دلایل محسوسی است که باعث بیمعنا شدن زندگی و غلبهی بیش از حد ناامیدی بر فرد میشود و فکر خودکشی به ذهن این افراد بیش از سایر مردم خطور میکند.
درحالیکه شما هم میدانید خودکشی عمل ناجوانمردانهای است که فرد با انجام آن ضمن ظلم به خود، باعث میشود که پدر و مادر وی نیز که شاهد رشد او از کودکی تاکنون بودهاند و همچنین تمام کسانی که با وی هم کلاسی بودند، هر وقت به یاد ضعف و انفعال و خودکشی وی میافتند یا بر سر قبر او میآیند دچار وحشت و رنج شوند و از اینکه چرا با چنین فردی در زندگی روبرو شدهاند اظهار تاسف نمایند.
فردی برایم تعریف میکرد که هم اتاقی او که در باورهایش دچار تزلزل شده بود، دست به خودکشی زد که خوشبختانه نافرجام ماند، وی میگفت با اینکه از زنده ماندن دوستش خوشحال است اما هر بار چهره افسردهی و مایوس او را میبیند دچار غم و استرس میشود!
👇🏻
👆🏻
البته دین نیز نسبت به خودکشی و عواقب خطرناکتری که بعد از این عمل گریبانگیر فرد میشود -به طوریکه تمام بحرانها و مشکلات زندگی در مقابل آن هیچ است- بهشدت هشدار داده است.
همانطور که به شما مخاطب محترم وعده دادم که پاسختان را برای استفاده سایر مخاطبان، در کانال قرار خواهم داد و با توجه به اینکه بیشتر مخاطبان مانند شما مسلمان و البته برخی نیز غیرمسلماناند و ممکن است در وضعیت مشابه شما قرار داشته باشند، در ادامه نظر چند مرکز علمی جهان در مورد علت و نتایج خودکشی و سپس سخن برخی بزرگان دین ازجمله پیامبر اسلام (ص) در بیان آثار خطرناک خودکشی را یادآوری میکنم؛ باشد که بامطالعهی آن، دیگران نیز بهجای حل مشکلات زندگی بهصورت خردمندانه، سراغ منحل کردن اصل صورتمسئله و مبتلا کردن خود به گرفتاریهای بزرگتر نروند؛ همانطور که شما مخاطب محترم که ظاهراً در سنین نوجوانی یا جوانی هستید همت کرده و مشکل خود را صادقانه مطرح نمودید و به دلیل همین تلاش و همت، مطمئن هستم اگر به نکات مطرح شده توجه نمایید قطعا از این فشار به سلامت عبور خواهید کرد و به زندگی بسیار بهتر از گذشتهی خود بازخواهید گشت.
برخی پژوهشهای علمی در موضوع خودکشی:
دانشگاه هاروارد، Harvard University:
«شرکت در مراسم مذهبی برای زنان موجب کاهش خودکشی میشود».
second study that found that women attending church services at least weekly were at five-fold lower risk for suicide
🌐 (منبع هاروارد)
👤 دیلی میل، Daily Mail:
احتمال اینکه آتئیستها (خداناباوران) خودکشی کردن را انتخاب کنند بیشتر است.
atheists most likely to choose assisted suiside
🌐 (منبع دیلی میل)
نیویورکتایمز:
«آتئیسم (بیاعتقادی به خدا) یکی از عوامل خودکشی است».
ATHEISM A CAUSE OF SUICIDE
🌐 (منبع نیویورکتایمز)
جهت مشاهدهی برخی منابع دیگر و توضیحات بیشتر «کلیک» کنید.
برخی اظهارات دینی در موضوع خودکشی:
۱- یقیناً کسی که ایمان (به خدا و...) دارد به هر بلائى مبتلا میشود و به هر مرگى میمیرد جز اینکه هرگز خودکشی نمیکند.
📗منبع: الكافي (ط - الإسلامية)، ج۲، ص: ۲۵۴
۲- بیتردید تو را (که بهتر از همه از اشکالاتت باخبری) طبيب خودت قرار دادهاند و درد را برایت روشن نمودهاند و (همچنین) نشانهی سلامتى را نيز به تو شناساندهاند و به (یافتن) دواء (دردهایت) راهنماییات کردهاند؛ بنابراین (با توجه به وجود راهحل) ببین چگونه برای (درمان) خودت اقدام میکنی؟
📗منبع: الكافي (ط - الإسلامية)، ج۲، ص: ۴۵۴
۳- (اما اگر در درمان خود كوتاهى کردی و با بیتدبیری درنهایت به فکر خودکشی افتادی بدان) هر كس عمداً خودكشى كند براى هميشه در آتش دوزخ باقی خواهد ماند.
📗منبع: من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص: ۵۷۱
۴- کسی که خودکشی کند یکی از چهار گروهی از مردم است که شدیدترین عذاب را در روز قیامت خواهند چشید!
📗منبع: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: ۲۸۷
البته برخی ناباوران در ابتدای مراجعه به اینجانب مانند شما بلکه در مواردی بیشتر از شما مأیوس بودند و امید چندانی نداشتند تا از وضعیت فعلی خارج شده و به زندگی قبلی خود بازگردند؛ اما درنهایت بعدازاینکه نه در احساس بلکه در تجربه موفق شدند با عمل به نکتهی گرهگشایی که توضیح آن گذشت، از شک به خدا و اضطراب کمرشکن ناشی از آن خارج شوند، بعد از مدتی (برخی چند هفته، برخی چند روز و برخی چند ساعت) با شادی فراوان به من خبر دادند، بهمحض اینکه به اطمینان کافی در اینکه خدا وجود دارد رسیدند، دیگر خبری از کابوسهای شبانه و ناامیدیهای عمیقی که به آن مبتلا شده بودند نیست و زندگی باز دوباره برای آنها معنا پیدا کرده است و حتی برخی از ایشان به شادی بسیار بیشتری نسبت به آنچه که قبل از شک به خدا داشتند دست یافتهاند!
چون آنها این بار خداوند را علاوه بر احساسات پاک و درونی خود، با شواهد مقابل چشم (نظر به ساختار موجودات) که هیچ شک و شبههای توان ایجاد خدشه به آن را ندارد باور کرده بودند، باوری که به آنها کمک کرد در شدیدترین نوسانات زندگی، با امید به خدا آرامش خود را حفظ و از مشکلات ریزودرشت با اعتماد به نفس کافی و بهسلامت عبور کنند.
بنابراین شما که نوشته بودید، خدا را تا حدودی قبول کردهاید لازم است مانند افراد فوق، به نکتهی گرهگشایی که توضیح دادم با برنامه ریزی و بدون عجله حتماً ولو روزانه چند دقیقه عمل کنید و نتایج آن را تجربه نمایید تا شما نیز ببینید که این روش بالاخره شما را به اطمینان کافی در وجود خدا خواهد رساند و سپس به امید خداوند عملاً از غم و استرس بیشازحد طبیعی که اینک به آن مبتلا هستید خارج خواهید شد و همانطور که پرسیدید «چکار کنم به زندگی قبلیم برگردم»؟ به تدریج به نشاطی قبلی، بلکه بیشتر از آن باز خواهید گشت. (مجرب)
👇🏻
👆🏻
امیدوارم تا اینجا این حقیقت بهخوبی برای شما و سایر مخاطبان جا افتاده باشد که باید بین باورهای سرنوشتساز -خصوصاً باور به خدا- و مشکلات زندگی که هرکسی بهنوبهی خود دچار آن میشود مرز روشن و خردمندانهای را ترسیم کنید و اجازه ندهید غم، استرس و مشکلات زندگی که باید با عقلانیت و کمک گرفتن محترمانه از خداوند برطرف شوند، مانند علف هرز به ریشهی باورهای شما بپیچند بهطوریکه در مواردی بهجای پذیرش مسئولیت تصمیمات اشتباه خود، دیگران را مقصر اول و آخر بدانیم یا اگر در برخی موارد دیگران به ما ظلم نمودند، ظلم آنها را کاملاً نادیده بگیریم و سپس با ناجوانمردی، این ظلم را به خداوند فرزانه که به تمام ظالمان که اهل اصلاح و توبه نیستند وعده مجازات شدید در دنیا و آخرت داده است نسبت دهیم که بینیاز از توضیح است که این نوع قضاوت هم خلاف عقل سلیم است و هم خلاف وجدان بیدار هر انسان آزاده با هر باوری.
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد امیدوارم برای شما و سایر مخاطبان فرهیخته بهخوبی روشن شده باشد که گاهی ذهن انسان ممکن است به دلیل درگیری بیشازحد به مشکلات زندگی (که هر کسی به نوبه خود دچار آن است) آشفته شده باشد که در این صورت لازم است شما ابتدا با دقت علت اینکه چرا ذهنتان آشفته شده است را شناسایی نمایید تا حداقل موفق به کم کردن این آشفتگی شوید و سپس با تمرکز کافی کتاب مذکور را مطالعه نمایید و خصوصاً با عمل به نکتهی گرهگشایی که ازنظرتان گذشت مانند جمعی از مخاطبان محترم، اطمینان کافی به وجود خدا را تجربه کنید، تا از آثار این تجربهی مهم (رهایی کامل ذهن از آشفتگی و ریشهکن شدن هر گونه شک، غم و استرس ناشی از شک و ...) بهرهمند شوید و دیگر از یک مشکل به مشکل دیگر و از یک شبهه به شبهه دیگر مبتلا نگردید.
اگر فکر میکنید آشفتگی ذهنی که الآن به آن مبتلا شدهاید اجازه نمیدهد بتوانید به جمعبندی و نتیجهی فوق برسید، مانعی ندارد من (علیرغم اینکه فعلاً راه رسمی ارتباط برای همهی مخاطبان بسته است) با توجه به وضعیت خاصی که شما دچار آن شدهاید بهنوبهی خود سعی میکنم به شما مانند برخی دیگر از ناباوران و سایر اقشار که در وضعیت شبیه شما (و البته بعضاً سختتر) بودند کمک کنم.
بنابراین لطفاً عواملی که باعث شد شما به نقطهی فعلی برسید را برایم بهتفصیل توضیح دهید چون تجربه به من نشان داده است در گفتگوی تلفنی آنطور که لازم است مطلب دقیق به طرفین منتقل نمیشود و نتیجهی مطلوب و پایدار حاصل نمیگردد.
مثلاٌ بنویسید:
- دقیقاً کدام شک و شبهه شمارا به این مرحله کشانده است، آیا به دلیل ارتباط با ناباوران در فضای مجازی یا گفتگوی شفاهی از طریق دوستان و غیره بوده است؟
- قبل از شک به خدا ارتباط شما با خداوند چگونه بود؟
- به چه دین و مذهبی باور داشتید؟
- دوست داشتید به کدام آرزوی خود برسید که نرسیدید و ...؟
اشکالی هم ندارد که توضیحات شما طولانی شود یا طی چندین نوبت و چندین روز و بیشتر برایم ارسال کنید ... اینها مهم نیست؛ مهم این است که شتابزده عمل نکنید، بلکه هر چه فکر میکنید دانستن آن به من کمک میکند تا علت پیش آمدن چنین مشکلی برای شما و راه رفع آن را دقیقاً شناسایی کنم برایم توضیح دهید و بدانید که هر چه روشنتر توضیح دهید، به خود شما نیز کمک میکند تا برآورد صحیحی از شخصیت خودتان پیدا کنید و احساس آرامش نمایید.
نگران وقت من نیز نباشید و بدانید اینجانب مانند دیگر مخاطبان که در وضعیت مشابه شما (و بعضاً سختتر) هستند و هماکنون در حال پاسخ به شبهات و مشکلات ایشان نیز هستم، حتماً مطالب شمارا خط به خط و باحوصله و دقت لازم حتی اگر لازم شده چند بار مطالعه خواهم نمود تا دقیقاً بدانم منظور شما چیست و بدین وسیله بتوانم ریشهی اصلی مشکل شما و راه حل آن را شناسایی کنم و به شما اطلاع دهم.
پاسخ این مخاطب محترم:
🗣 من میخواستم داستان حال بدمو واستون توضیح بدم
یک روز تصمیم گرفتم که به خدا نزدیکتر شم تا فقط وابسته اون باشم نه کس دیگه ای و سعی کردم که حالمو با اون خوب کنم تا محتاج کس دیگه ای نباشم .
واسه همین تصمیم گرفتم که هر شب ۵ صفحه از قران رو با معنی فارسی بخونم تا بهتر بتونم کلام خداارو درک و عملی کنم .
اینکار را چندین شب بعد از نماز انجام دادم تا اینکه چندین شب یک نجوایی در ذهنم میگفت ...
ادامهی این پرسش و پاسخ به همراه راه حل در نوبت بعدی ...
📝 @esbatekhodavand
🌼 به نام او که خردمندان به وجودش یقین دارند.
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_سه بخش ۲
جهت مشاهدهی قسمت اول این پرسش و پاسخ (کلیک) نمایید.
🗣 من میخواستم داستان حال بدمو واستون توضیح بدم
یک روز تصمیم گرفتم که به خدا نزدیکتر شم تا فقط وابسته اون باشم نه کس دیگه ای و سعی کردم که حالمو با اون خوب کنم تا محتاج کس دیگه ای نباشم.
واسه همین تصمیم گرفتم که هر شب ۵ صفحه از قرآن رو با معنی فارسی بخونم تا بهتر بتونم کلام خداارو درک و عملی کنم.
اینکار رو چندین شب بعد از نماز انجام دادم تا اینکه چندین شب یک نجوایی در ذهنم میگفت اصلا اینایی که میخونی واقعی هستن؟ اصلا خدایی هست که تو میخوای بهش نزدیک شی.
این نجوا خیلی منو ترسوند تا اینکه بر من غلبه کرد فکر اینکه خدایی نباشه منو غمگین کرد و ترسوند خیلی ضعیفم کرد.
تاسف! الان تاسف میخورم که چرا اون موقع با شجاعت نرفتم دنبالش تا به جواب برسم.
از اون موقع تا الان ۸ ماه میگذره. یک روز خوش ندیدم. دلم واسه یه خواب راحت تنگ شده؛ اما الان حسی عجیب دارم. نمیدونم من کیم. باید دنبال چی بگردم. چرا باید زندگی کنیم.
از کجا امده ام امدنم بهره چه بود و به کجا میروم
شک به اینکه ایا قران درسته یا نه انقدر بزرگ بود که از اون لحظه من به درستی هر چیزی شک میکنم. همچنان در حال بد به سر میبرم. این شک سوالای زیادی رو برام به وجود اورده که گاها کاملا بی معنا هست. ذهن تحلیلگرم مدام میخواد ببینه چی خوبه چی بد.
معنی خدارو گم کردم. خدا کیه اصلا. این چیه که اگر منکرش شی به این حال میوفتی. البته باید بگم که من دچار وسواس شدم گاهی حتی درست ترین جواب رو هم که میبینم تا یه مدت کمی باورش میکنم و بعد باز دنبال جوابای بیشتر و سطح بالاترم. خیلی انرژی ازم گرفته میشه.
اصلا خدا چیه. چیه که من با یه شک کوچیک بهش به اینجا رسیدم مگه نمیگه مهربونه. بابا کو؟؟؟ منکه هیچی نمیبینم
#پاسخ
اجازه بدهید مطالب شما را یکییکی بررسی نموده و جلو رفته سپس به نتیجهای که بشود بهعنوان راهحل عملیاتی از آن استفاده نمود برسیم.
برای اینکه زودتر به نتیجه برسیم، با توجه به اینکه تجربهی شما و برخی مخاطبان دیگر مشابه تجربهی من است، اینجانب به این تجارب نیز اشاره خواهم کرد.
۱- شما نوشتید: «یک روز تصمیم گرفتم که به خدا نزدیکتر شم تا فقط وابسته اون باشم نه کس دیگه ای و سعی کردم که حالمو با اون خوب کنم تا محتاج کس دیگه ای نباشم».
در اینکه اصل تصمیم شما تصمیم خوبی است تردیدی نیست، اصولاً یکی از دلایل اصلی که به من انگیزه داد تا درصدد یقین به وجود خدا برآیم (و درنهایت هم به این آرزوی دیرینه برسم و تجربهام را در کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه منتشر کنم) همین تصمیمی بود که شما به آن اشاره کردید.
ابتدا لازم است متوجه باشیم که این تصمیم، بسیار بزرگ و ارزشمند است و اگر آن را دستکم بگیریم، با اولین حواشی، از آن تصمیم منصرف خواهیم شد.
ضمن اینکه این تصمیم فقط به ذهن من و شما نرسیده است بلکه آرزوی هر انسان آزاده در جهان این است که بهمحض اینکه دچار هر نوع غم و استرسی در زندگی فردی و اجتماعی شد، فوراً با مراجعه به آفریدگار خود و کمک گرفتن از نیروی مثبت او حالش خوب شود و هر زمان احساس کرد دچار کمترین یا بیشترین مشکل شده، از او کمک بخواهد تا محتاج رو انداختن به احدی نباشد.
آیا شما -خصوصاً در زندگی تکراری امروز- خبر دارید رفع غم و استرس مانند کنه بلای جان انسانهای ماشینی شده و حتی تعداد قابل توجهی از کودکان نیز از غم و استرس بینصیب نماندهاند؟ به طوریکه دولتها ناچار شدهاند، بودجههای گزافی را بپردازند تا به تعلیم روانشناسان بالینی (درمان انواع اختلالات روانی)، روانشناسان مشاور (کمک به تصمیم گیری در تحصیل، شغل و خانواده)، روانشناسان قانونی (بررسی رفتارهای نابهنجار قانونی) و روانشناسان مدرسه (کمک تحصیلی، اجتماعی، رفتاری و هیجانی) و غیره اقدام کنند تا مانع گسترش بیش از این غم و استرس (که سبب ازهمگسیختگی نظام خانواده و افزایش آمار خیانت و قتل و خودکشی شده) بشوند.
امروز همایشهای فراوانی در سراسر جهان برای مدیریت استرس و بحران با حضور دانشمندان جامعهشناس، روانشناس و غیره برگزار میشود تا بلکه اندیشمندان، فکری به حال این معضل جهانی کنند ازجمله چندی پیش در کشور ایران، شهر قزوین، خبر برگزاری همایش «نحوه رفع استرس و اضطراب» رسانهای شد.
امیدوارم با همین مقدار توضیح، متوجه منظور من شده باشید که تصمیم شما اگرچه کاملاً در دسترس و ممکن است اما هرگز کوچک و پیشپاافتاده نیست و نباید آن را دستکم گرفت زیرا وقتی انسان ارزش چیزی را بفهمد، برای رسیدن به آن انگیزهی کافی پیدا میکند و در این صورت قدمبهقدم برنامهریزی نموده و اگر به مانع یا هر چیزی (مانند سؤالاتی که برا ی شما پیش آمد) برخورد نماید،
👇🏻
👆🏻
بهصورت خردمندانه آن را برطرف میکند، خصوصاً اینکه اگر آن هدف مانند هدف شما و من، آرزوی هر انسانی که دنبال زندگی شاد است باشد؛ هدفی که رسیدن به آن بر تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و اعتماد به نفس انسان مستقیماً تأثیرگذار است.
وقتی انسان برای رسیدن به هدفش چه مثل هدف شما باشد چه مثلاً برای قبولی در کنکور، برنامهریزی کرد و به آن عمل نمود آنجاست که متوجهی نقاط ضعف و قوت خود در مسیر رسیدن به آن هدف میشود.
مثلاً کسی که میخواهد در کنکور با رتبهی خوبی قبول شود همین هدف به او کمک میکند که تا برنامهریزی نموده و شبها زودتر بخوابد، کمتر حرف بزند و بسیاری از کارهایی که در طول عمرش به آنها عادت کرده را کنار بگذارد.
اما وقتی من و شما تصویر چندان روشنی از تأثیر این هدف و تصمیم بر تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود در ذهن نداشته باشیم معلوم است که در این صورت انگیزهی کافی جهت برنامهریزی برای رسیدن به آن هدف در ما ایجاد نخواهد شد بلکه با دیدن اولین مشکلات و بهصرف خطور یک سؤال، یا یک توهم خیالی و غیرواقعی، یا مواجهه با یک شبهه یا هر چیز دیگر که میتواند برای هر کسی پیش بیاید، چه بسا ناامید شده و بهجای پیشرفت، ترقی معکوس نماییم!
۲- شما برای رسیدن به هدف فوق تصمیم گرفتید هر شب ۵ صفحه از قرآن را با معنی فارسی بخوانید.
تا جایی که من خبر دارم خواندن ترجمه قرآن یکی از تصمیماتی است که به ذهن افراد گوناگون از نوجوان تا سنین دیگر میرسد ازجمله خودم یکی از این افراد بودم که تصمیم گرفتم هر شب قبل از خواب، ترجمهی دو صفحه از قرآن را از رو بخوانم با این تفاوت که هدف من خیلی سادهتر از شما بود و من فقط کنجکاو بودم ببینم خداوند در قرآن به ما چه گفته است.
این کنجکاوی سبب شد، هر وقت در خود انگیزه و شوق احساس میکردم با میل این کار را انجام میدادم و حتی برخی شبها که شوقی در خودم احساس نمیکردم یا فراموش میکردم خیلی راحت از انجام این کار منصرف میشدم بهطوریکه هیچوقت یادم نمیآید در خواندن قرآن، احساس فشار و سنگینی، به من دست داده باشد و یا احساس کنم که دارم بهزور چیزی را که دوست ندارم به خودم تحمیل میکنم، به همین جهت هیچوقت مستعد وسوسههایی که شما گرفتار آن شدید و همچنین تصمیمات نادرست نشدم و همین اقدام آزادانه و مستقل من باعث شد که با سبکباری و علیرغم تجربهی کم، بعد از حدود یک سال و اندی موفق شوم تا برای اولین بار در عمرم یکبار ترجمه قرآن را بخوانم و از آن به بعد هم تا امروز هر زمان شوق داشتم این کار را تکرار کردم و همین تمام کردن این کار و ناقص نماندن آن باعث شد خیلی چیزها یاد گرفتم و ارادهام برای انجام تلاشهای بیشتر تقویت شد.
یکی از اشعاری که بهاندازه دوجین کتاب و مدرسه و استاد، زندگی مرا تغییر داد این شعر است:
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود
رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود.
یکی از پیشنهادات مکرر من به دیگران این است که اگر خواستید هر کاری را شروع کنید تعارف را کنار بگذارید و ابتدا بسیار آهسته حرکت کنید و درست مانند حرکت لاکپشت هر قدم خود را با تأمل و بدون عجله بردارید و هرگز برای رسیدن به نتیجه عجله نکنید.
به این صورت که ابتدا مانند یک کوهنورد، قله یا هدف را مشخص کنید سپس، برای رسیدن به آن، برنامهریزی خوب و جامع بکنید بهطوریکه هر بار خواستید قدم بعدی را بردارید دقیقاً بدانید که باید پای خود را کجا بگذارید و همیشه توان خود را بسنجید تا آنچنان به خود فشار نیاورید که از نفس بیفتید و هر زمان خسته شدید استراحت کنید و فقط اگر توان و شوق کافی را در خود احساس کردید حرکت کنید.
این حرکت به اصطلاح لاکپشتی خصوصا در شروع کار به شما کمک خواهد کرد که بعد از مدتی در کار خود با تسلط بر جزئیات دقیق آن، مهارت پیدا کنید، سپس بهتدریج کارتان بهجایی خواهد رسید که در عین اینکه هر قدم را بسیار دقیق و حساب شده و با لحاظ جزئیات فراوان برمیدارید اما در عین حال از هر خرگوش تیزپایی چالاکتر و سریعتر حرکت میکنید و بدون اتلاف وقت با موفقیت به هدف خود میرسید.
دلیل مهمی که سبب شد اینجانب موفق شوم ترجمهی قرآن را بااینکه آن زمان خیلی بازیگوش و ناپخته بودم و هنوز هم هستم به پایان برسانم این است که هدف من از خواندن ترجمهی قرآن این نبود که مانند شما بخواهم فقط به خدا وابسته بشوم؛ چون این هدف برای من در حکم قله بود که میدانستم برای رسیدن به آن باید بسیار حسابشده قدمهای جلوی پایم را بردارم بنابراین من به عنوان قدم اول، فقط کنجکاو بودم ببینم خدا چهحرفهایی به انسانها زده است درست مانند کوهنوردی که مثالش را آوردم؛ همین.
دلیل مهمی که سبب شد اینجانب موفق شوم ترجمهی قرآن را بااینکه آن زمان خیلی بازیگوش و ناپخته بودم و هنوز هم هستم به پایان برسانم این است که هدف من از خواندن ترجمهی قرآن این نبود که مانند شما بخواهم فقط به خدا وابسته بشوم؛ چون این هدف برای من در حکم قله بود که میدانستم برای رسیدن به آن باید بسیار حسابشده قدمهای جلوی پایم را بردارم بنابراین من به عنوان قدم اول، فقط کنجکاو بودم ببینم خدا چهحرفهایی به انسانها زده است درست مانند کوهنوردی که مثالش را آوردم؛ همین.
شرط من برای انجام این کار، داشتن شوق و میل کافی بود بهطوریکه اگر میدیدم حال خواندن دو صفحه قرآن را ندارم خیلی راحت به خواندن یک صفحه یا چند آیه و حتی در برخی موارد فقط یک آیه بسنده میکردم.
اینطور بگویم من هر زمان شوق این کار را در خودم احساس میکردم، به همان اندازه انجامش میدادم و رعایت همین نکته، باعث شد هیچ فشاری را احساس نکنم تا با پیش آمدن یک سؤال یا شبهه تمام تمرکزم به هم نریزد و مرا از ادامهی این تلاش منصرف نکند. (لطفاً در این نکتهی طلایی دقت کنید)
من این تصمیم را زمانی که در خوابگاه بودم و محصلانی از سراسر کشور در آنجا حضور داشتند گرفتم.
یکی از فایدههایی که کاملاً آن را تجربه کردم این بود که شبهایی که قرآن میخواندم آرامش بیشتری داشتم و به همین دلیل میتوانستم طبق برنامه رأس ساعت ۲۱ بخوابم و بعد از چند دقیقه بهراحتی خوابم ببرد درحالیکه هم اتاقیها و سایر دوستانم مشغول شبنشینی و گعده بودند و واقعاً سروصدای زیادی خصوصاً از ساعت ۲۱ به بعد خوابگاه را برمیداشت و گاهی حتی بچهها دنبال هم میکردند و با سروصدا داخل اتاق من میآمدند و اکثراً تا حدود نیمهشب بیدار بودند؛ اما من به راحتی به خواب خود ادامه میدادم و همین دیر خوابیدن دیگران باعث میشد در مواردی نماز صبح تقریباً تمامی بچهها دست جمعی قضا شود.
برخی بچهها وقتی دیدند من برخلاف اغلب دوستان شبها زود میخوابم و قبل از آن قرآن میخوانم به من میگفتند خیلی از این کار خوششان آمده است و همین باعث شد که خوشبختانه به تدریج برخی دوستان نیز همین کار را انجام دهند.
برخی نیز تصمیم گرفتند شب زودتر بخوابند تا فردا بهتر به درس و کارهایشان برسند تا جایی که یکی از دوستان خوب دانشجو که از همهی بچهها پرانرژیتر و ناقلاتر بود و همهی ما به تیزهوشی او اذعان داشتیم جلسهای در خوابگاه گذاشت و موافقت تقریباً همه را برای اینکه آنها نیز هر شب ساعت ۲۱ بخوابند گرفت و سپس خودش دوشاخهای را که سیم فاز و نول آن را به هم وصل کرده بود درست کرد و رأس ساعت ۲۱ از اتاق خودش آن را داخل پریز برق میزد که باعث میشد فیوز کنتور بپرد تا دیگران مجبور شوند زودتر بخوابند و خوشبختانه همین زود خوابیدن باعث شد که مشکل قضا شدن نماز بچهها تا حدود زیادی حل شود و همه صبح زود پرانرژی برای درس و کارهای روزمره آمادهتر شوند.
بنابراین امیدوارم با این توضیحات، شما و مخاطبانی که این مطالب را میخوانند قانع شده باشید که هر وقت خواستید تصمیمی بگیرید خصوصاً اگر آن تصمیم بزرگ و ارزشمند باشد سعی کنید قبل از هر چیز، تصور درستی از آن تصمیم داشته باشید، میزان توان و شوق خود را برای آنجام آن بسنجید و از همه مهمتر میزان ارزش و قدر آن تصمیم را آن طور که در شأن آن تصمیم است بدانید تا انگیزهی کافی در شما شکل بگیرد و سپس برای رسیدن به هدف برنامهریزی کنید (مثلا خودتان را با کارهای بیهوده خسته نکنید و ...) و مخصوصاً فقط بهاندازهی شوقتان حرکت کنید و از تندروی یا کندروی جداً خودداری کنید تا در ابتدای کار بتوانید آهسته و پیوسته به سمت هدف حرکت کنید و در نهایت بدون اتلاف وقت به آن برسید؛ در این صورت چون کار را ناقص انجام ندادهاید و موفق به تمام کردن آن شدهاید ارادهی شما به تدریج بسیار قوی خواهد شد و هر بار خستگی کار از تنتان خارج شده و برای تصمیمهای بزرگتر آماده خواهید شد و همین باعث میشود تا یک فرصت عالی برای رسیدن به آرزوهایتان را تبدیل به تهدیدی مخاطره آمیز نکنید.
۳- شما در ادامه نوشتید که بعد از چندین شب خواندن قرآن این سؤال برایتان پیش آمده است: «اصلا اینایی که میخونی واقعی هستن؟ اصلا خدایی هست که تو میخوای بهش نزدیک شی»؟
روشن است که این سؤالات، سؤالاتی است که برای هر انسان کنجکاو و عاقل که دوست دارد اطلاعات خود را افزایش دهد پیش میآید و اگر به نکاتی که در قسمت قبلی عرض شد عمل کنید پیش آمدن همین سؤالات به شما کمک میکند تا باانگیزهی بیشتر به دنبال پاسخ آنها بروید، بدون اینکه دچار هیجان زیاد، ترس، افراطوتفریط و کمآوردن و منصرف شدن از تصمیم ارزشمند خود شوید.
👇🏻