⁉️می‌دونستی با استفاده از قاعده های عــقلی می‌توان به راحتی وجود خداوند را ثابــت کرد🫡؟ یکی از این قاعده‌ها ، "برهـان نـظ🔏ـم" است که در تمام علوم مانند شیمی، زیست، ریاضی، جغرافیا و.. صدق میکنه. براساس قانون شانس و احتمال در علم ریاضــی امکان نداره یه تـ🎲ـاس میلیون ها بار ۳ بیاد . پس چطوری دنیا میلیارد ها سال به شکل شانسی هر روز صبح خورشـ🌞ـید طلوع میکنه و هر شب هم غـ🌄ـروب ؟ یعنی اگه اون خورشید شانسی اونجا قرار گرفته پس شانسی هم میتونه یهو خامـ🪫ـوش بشه ولی چرا تاحالا نشده😯؟ ❇️اگر در علم زیـ🧬ـست شناسی بررسی کنیم، چطور امکان داره که این نظم اعضای بدن بدون ناظم باشه؟ قلـ🫀ـب هر روز میتپه ، مـ🧠ـغز پردازش اطلاعات رو انجام میده، ماهیچه ها به حرکت کمک می کنند و.. ❇️از لحاظ جـ🗺ـغرافیا میبینم که از میلیاردها سال قبل که دنیا به وجود اومده نظم روز و شـب برقراره، چرخش زمـ🌏ـین به دور خودش و خورشید برقراره، رسیدن فصول به موقع برقراره ریزش بـ🍂ـرگ‌ها در پاییز و شـ🌸ـکوفه‌ها در بهار برقراره.. ❇️در علم فـ🔬ـیزیک نیروی گرانش ، نیروی الکترومغناطیسی، نیروی هسته‌ای ، گسیل فوتون همچنان برقراره.. ❇️در علم شـ🧪ـیمی پرتوزایی عناصر ، تبدیل عناصر به یکدیگر، انرژی شیمیایی، انرژی یونش، انرژی پتانسیل و..... ‼️حالا به من بگو *مگه میشه کسی ناظم این همه نظم نباشه؟* #یک_قطره_آگاهی ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────

*کتاب سو من سه📚* (پارت ۱۱) #کتابخانه_نور #پارت_۱۱ ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

متن کتاب *سو من سه📚* (پارت ۱۱) من حال خانه رفتن داشتم. اما علیرضا نه حال خوبی داشت و نه خانواده با فهمی! زنگ زد و با اصرار می‌روم خانه‌شان! نیمه شب بیدار شدم از دل درد. اول کمی غلت زدم. فایده نداشت. بعد پاهایم را جمع کردم و... فایده نداشت. می‌خواستم بلند شوم که صدای گفتگوی آهسته‌ای را شنیدم. نگاه گرداندم در اتاق،علیرضا روی تختش نبود. صفحه موبایلم را روشن کردم؛ساعت ۳ نیمه شب بود. یعنی دو ساعت بود که خوابیده بودیم. گوشت تیز کردم تا حرف‌ها را بشنوم. دل درد توانایی شنواییم را هم پایین آورده بود. بلند شدم. نور لپ تاپ فضای بیرون را روشن کرده بود. علیرضا پشت به من نشسته بود و آرام‌تر از حد معمول حرف می‌زد. بدون اینکه بخوام نگاهم به صفحه افتاد. نتوانستم چشم از صفحه بردارم. فیلم زیاد دیده بودم. یکی از تفریحاتمان فیلم‌های ترسناک بود مخصوصاً چراغ‌ها هم خاموش باشد و حس ترس تمام سلول‌هایت را به بازی بگیرد اما این فیلم نبود واقعیت بود. شکنجه و بازی کردن با جسمی که داری چاقو کشش می‌کنی فیلم نبود. تصاویر مقابل چشمانم می‌رفت و... بعضی‌ها را چشم می‌بستم تا نبینم. حالا که به آن شب فکر می‌کنم تپش قلب می‌گیرم. من آدم علیه السلامی نیستم. خودم هم می‌دانم که مسیر پرچاله و چوله و پر از رکود را انتخاب کردم اما... اما انسان که هستم... شاید ۱۰ بار مقابل خواهش‌های مادرم سر اینکه حواسم به کارهایی که دارم می‌کنم باشد،ایستاده بودم اما کلاً خودم را تعطیل نکرده بودم. خیلی غلط‌ها می‌کنم اما شرفم را بی‌خیال نشدم. پاهایم سست شد. تکیه به دیوار دادم و چشم بستم. وقتی باز کردم که صدای دست علیرضا روی صفحه کیبورد بلند شد... داشت چت می‌کرد و با همراهش صحبت می‌کرد. آهسته آرام کمی خودم را جلو کشیدم تا نوشته‌ها را بهتر ببینم. یخ کردم از مطالب. تمام حرف‌های آرشام در ذهنم اکووار تکرار شد! شبکهٔ فرید! #کتابخانه_نور #پارت_۱۱ ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

☘ ذکر روز پنجشنبه ــــــــــــ💚ـــــــــــ 🕋 به نیت صد مرتبه #ذکر #روز ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

زیارت عاشورا🖤 التماس دعا رفقا🤲🏻 #محرم #یا_حسین ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────

❔همیشه برام سوال بود که سبک زندگی‌ای وجود داره که بدون پیشمونی باشه 🤨؟ و از استادم پرسیدم و ایشونم اینجوری مسیرش رو برامون توضیح داد💗: 1⃣در مرحله اول باید هدفمون رو انتخاب کنیم..🫴 ما از این زندگی چی میخوایم🤔؟ دنبال کردن چه هدفی من رو به لذت حقیقی میرسونه؟ ➕هدفمون اینه که برسیم به خداوند. (رسیدن به خداوند یعنی صفات او در ما تجلی پیدا کنه و ما شبیه او بشیم❤️‍🔥.) 2⃣در مرحله دوم مسیری که برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کنیم باید تو جـ🤌ـهت تحقق اهدافمون باشه وگرنه گمراه میشیم🧑‍🦯. ➕مسیر باید به گونه‌ای باشه که ما رو به خداوند برسونه ، خداوندی که منبع ابدیت حیات، کمال و نعمت هست و من انسان هم هـ🤝ـمه این‌هارو می‌خوام پس باید به خودش وصل بشم. 3⃣در مرحله بعدی برای اینکه بتوانم به این سبک زندگی ایده‌آل دست پیدا کنم باید بتونم خودم رو بشناسم🎭، چون کسی که خودش رو نشناسه نمی‌تونه بفهمه نیازش از این زندگی چیه و اون رو رفع کنه🤷. 4⃣در مرحله بعدی انسان باید نشـ🔔ـانه‌های انتخاب سبک زندگی درست رو در زندگیش ببینه و ازاون مسیر لـ🧚ـذت ببره وگرنه باید شک کنه که شاید راه رو اشتباه اومده😟.. 5⃣در مرحله آخر باید مطمئن بشیم که همـ🛣ـوارترین راه رو انتخاب کرده باشیم. یعنی همان صراط مســتقیم. راهی که در آن دست به دست "ولی" میدیم و چون راه رو بلد نیستیم "ولی" ما رو راهنمایی می‌کنه و کم ترین خطر رو داره. ــــــــــــ حالا بنظرت ما تنهایی میتونیم یه سبک زندگی بدون پشیمونی داشته باشیم؟ #یک_قطره_آگاهی ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

کتاب سو من سه📚 (پارت ۱۲) #کتابخانه_نور #پارت_۱۲ ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

متن کتاب *سو من سه📚* (پارت۱۲) چند روز بعد از اینکه فرید با جواد دعوایش شد پیام داد و منت جواد را کشید: ـ حیف که می‌خوامت. حیف که تو کَفِتَم. حیف که نمیشه ازت گذشت. باش. هر طور که عشقت می‌کشه. فقط دور و بر کفترایی که من جَلدشون می‌کنم نباش. این خوبه. باشه. حواسم است که دخترای کثافت رو بار بزنم. حالا بخند و شبم پاشو بیا پاتوق. بی تو خفم. جواد موبایلش را نداد بخوانم. وقتی می‌خوان من از بالای سرش دیدم. فرید توی جواد یک جهنمی دیده بود که نمی‌خواست از دستش بدهد. کاریزمای جمعمان بود. اگر از او می‌کند،همه کنده می‌شدیم. فرید خیلی حرفه‌ای عمل می‌کرد. نیازش به جواش پولی و حضوری بود،اما اصلش این نبود. من حس می‌کردم که فرید برای همه آدم‌های دورش برنامه دارد. انگار یکی،یک فرمول دو صفحه‌ای تحویلش داده بود که دو تا قطار آدم بار بزند و ببرد وسط هِرَم. پیام که آمد،جواد محل نداد. شب دور هم توی کافه سیروس بودیم که فرید آمد،چه تیپی هم زده بود.انگار که اومده بود خواستگاری شاهزاده. موهای خامه‌ایش با ژل برق می‌زد. ته ریشش رو زده بود و حسابی برق انداخته بود. دکمه اول و دوم پیراهن ۳۸ باز بود و زنجیر طلای صلیبش توی چشم می‌نشست. دستش را کنار کت مشکی‌اش گرفته بود و زیر نور لامپ‌های کافه،انگشترش برق می‌زد. اول کمی نگاه کرد و بعد کم کم جلو آمد. صندلی کنار جواد خالی بود. کشید عقب و نشست. کج نشست و دستش رو گذاشت پشت صندلی جواد؛ ـ می‌دونی که بی تو نمی‌گذره!!! جواد دست به سینه تکیه داده بود به صندلی و فکش محکم شده بود. ـ حالم پاشو بریم، میرم میزو حساب کنم. باند که شد ،جواد گفت : ـ امشب دیگه نه! می‌خوام برم خونه! فرید چند ثانیه روی صورت جواد قفل کرد و بعد رفت. جواد حتی سرش را هم بلند نکرد تا رفتنش را ببیند. اما رفت که رفت. همه فرید را از دست دادند. همان شب هم کشیده بود،هم خورده بود. سکته قلبی کرد،چشمانش تا ته باز بود. صورتش کبود شده بود. زبانش بین دندان‌هایش له شده بود. از دهانش کف سفید بیرون زده بود. سوراخ‌های دماغش. انگار یک وحشتی کرده بود،یک درس بزرگ. کنار در افتاده بود. پاهایش بیرون بود،بقیه‌اش توی دستشویی. دختری که شب خانه‌اش بود،دیده بودش. بدبخت روانی شده بود تا چند وقت! خبر را آرشام برد برای جواد. آرشام کلاً نسبت به دنیا دو حالت بیشتر ندارد،یا بیخیال است یا بیخیال‌تر،هرچند این حال ظاهریش است،اما چنان احمقانه خبر را به جواد داد که جواد پوکید. بعد هم ناپدید شد. #کتابخانه_نور #پارت_۱۲ ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

☘ ذکر روز جمعه ــــــــــــ💚ـــــــــــ 🕋 به نیت صد مرتبه #ذکر #روز ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

زیارت عاشورا🖤 التماس دعا رفقا🤲🏻 #محرم #یا_حسین ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────

بنظرت چرا مردم دنیا بی توجه به جان دادن هزاران کودک ، پیر و جوان در غـ🇸🇩ـزه در حال گذروندن اوقات خودشون هستن🙂؟ بیا از اینجا شروع کنیم که این اتفاق نشانه مسـخ شدن روح انسانی و ورود به قلمرو حیوانیت هست😕.. دشمنان میخوان انسان روحش مسخ بشه تا بتونند برنامه های خودشـ💣ـون رو اجرایی بکنن🫡.. (مثل غزه) ❗️حالا میگی دشمن چطوری اینکارو می‌کنه و کرده🤨؟ دشمنان از اقدامات مختلف مانند تهاجم فرهـ🎞ـنگی تحریم اقتـ💸ـصادی و جنگ نظـ⚔ـامی استفاده کرده تا به هدف اصلیشون یعنی: از بین بردن باورهای دینی مردم و دور کردن اون ها از اسلام، برسه. ❗️"چون دین اسلام بهترین نوع سبک زندگی و کم خطر ترین روش برای زندگی است."❗️   🏷 به طور خلاصه، دشمنان به دنبال تضعیف پایه‌های دینی و فرهنگی جوامع، به ویژه در کشورهای اسلامی، و جایگزینی اون با ارزش‌های مورد نظر خودشون هستن. ــــــــــ حالا فهمیدیم بعضیا انسانیتشون رو چطوری گم کردن💔! #یک_قطره_آگاهی ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯

کتاب سو من سه📚 (پارت ۱۳) #کتابخانه_نور #پارت_۱۳ ╭─────────────𖧷🪴𖧷╮ https://eitaa.com/eshgemana ╰──────────────────╯