#عشق علیهالسلام 🇵🇸 همسرداری
#سبک_زندگی 💥دیدم مصطفی پشت کامیونی گریه می کند 💖مصطفی مرد درون گرایی بود و دوست نداشت احساسش را بر
#سبک_زندکی
🦋اولین سال بعد از شهادت شهید زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست .
🦋یک شب پدر شوهرم آمد ، خیلی آرام گفت : عروس گلم ، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده ؟
🦋 گفتم: نه ، هیچی
🦋خیلی اصرار کرد . آخرش دید که من کوتاه نمی آیم ، گفت :
🦋بهت قول داده زمستون که می آد اولین برف که رو زمین می شینه چی برات بخره ؟
🦋چشم هایم پر از اشک شد ، گریه ام گرفت ،
🦋گفت :دیدی یک چیزی هست ، بگو ببینم چی بهت قول داده ؟
🦋گفتم : شوخی می کرد و می گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می خرم .
🦋این دفعه آقا جون گریه اش گرفت ، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می کرد ؛ گفت :
🦋دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت به منيژه قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه ، و یک پالتو بخرم .
🦋 حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش....... .
(همسر شهید ناصر کاظمی)
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
💞مذهبی ها عاشق ترند...
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیهالسلام 🇵🇸 همسرداری
#سبک_زندگی 🌷 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود، لیستی تهیه کرده بود به این شر
#سبک_زندکی
🌷 پدر شهید نقل میکند:
براى اینکه شهید را امتحان کنم به او گفتم که باید به صحرا بروى و در مزرعه کار کنى و او بدون چون و چرا پذیرفت. روز دیگر گفتم: یک گونى زغال خریدهام و در بازار است دوست دارم به دوش بگیرى و در حالى که پا برهنه هستى به بازار بروى و او گفت اطاعت میکنم و رفت مقدار زیادى دنبالش رفتم، بعد صدایش کردم و گفتم: نمیخواهد بروى من فقط میخواستم تو را از منیّت خالى کنم تا غرور، تو را نگیرد.
📚 شهید سید غفور هزاوه ای
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
•┈۰۰••••✾•🌿🦋🌹🦋🌿•✾•••۰۰┈•
💥رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا💥
🌸 مذهبی ها شادتر و عاشق ترند...
─┅ঊ🍃🌺🍃ঊ┅─
https://eitaa.com/joinchat/473825314Ccf14038676
─┅ঊ🍃🌺🍃ঊ┅─