🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_145 بخش دوم
#رمان_حامی
فشار اقتصادی مساوی بود با افزایش کار هستی و آسیب رساندن به خودش.
او باید در آن سن به فکر گردش و تفریح و جمع کردن جهازش می بود، نه در آوردن خرج خانه!
این ها وظیفه ی من بود.
منتظر بودم چند ماهی حقوق بگیرم تا وضع بهتر شود، بعد بروم سنگ هایم را با هستی وا بکنم.
باید کمتر کار می کرد و بیشتر به خودش می رسید.
...
داخل ماشین بودیم و داشتیم بر می گشتیم خانه.
خیلی خسته بودم، از طرفی هم کارهای خانه مانده بود، هم آرکان گفته بود با هم برویم بیرون.
یک لحظه حس زن کارمندی را پیدا کردم که خسته و کوفته از سر کار می آمد خانه و تازه باید فکری برای غذا و بچه ها و کارهای منزل می کرد.
داشتم در ذهنم ترتیب انجام کار ها را تعیین می کردم که گفت : فکر کنم کم کم وقتشه از قیافه بیای بیرون.
بی اختیار از داخل آینه ی جلوی نگاهش کردم.ولی چیزی نگفتم.
او هم داشت نگاهم می کرد.
چشمانش مثل همیشه داد می زدند که معدنی از غرورند.
نگاهم را به رو به رو دوختم.
- زبون درازت کجا رفت؟
- بریدمش.
با لحنی تحسین وار و شاید هم تمسخر آمیز گفت : آفرین! پس پیشرفت کردی.
و باز هم سکوت.
- فکر کنم اونی که باید قیافه بگیره و طلبکار باشه منم نه تو.
کوتاه و گذرا نگاهش کردم.
- مگه همینو نمی خواستین؟
از لحنم بی تفاوتی می بارید.
هدایت شده از تبلیغات همشهری
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خداحافظی با بوتاکس برای همیشه🤩
✅روش دائمی و مقرون به صرفه برای برطرف کردن چین و چروک و افتادگی پوست💁🏻♀️
✅مورد تایید متخصصین وزارت بهداشت🤗
💭برای خرید و دریافت مشاوره رایگان روی لینک کلیک کنید 👇
https://www.20landing.com/68/1157
https://www.20landing.com/68/1157
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درمان قطعی ریزش مو طی هشت روز
کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳
ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨⚕👨🏻✨🩺
بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 😍
روی لینک زیر کلیک کنید😃👇
https://www.20landing.com/55/1158
https://www.20landing.com/55/1158
با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ 🔴پیدااااش کردم بیاااایین🔴 ♨️
زیور الات سادات
https://eitaa.com/joinchat/790692223Cc593b07cc4
اینجا معدن زیور الاته که دنبالش بودمممم😍😍😍
همه چی تمومهههه این کانال🤷♀
محصولاتش با کیفیت و تضمینی 🙅♀
#قیمتا #عااالی 😳
❌❗️مطمئنم #با_کیفیت و #شییییک 😳
طلاروس ⚜
ژوپینک 😱
فروش بصورت تکی وعمده
زود عضو بشو میخوام بردارم سررریععع🏃♀
https://eitaa.com/joinchat/790692223Cc593b07cc4
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_146
#رمان_حامی
- چی رو؟
نفسی تازه کردم و گفتم : مطیع باشم، کل کل نکنم و فقط بگم چشم.
- چرا. ولی من گوشام مخملی نیست. فرق بین قیافه گرفتن و مطیع بودن رو می فهمم.
بهت بدهکار هم نیستم که بگم حق داری.
پس حواست رو جمع کن.
در دلم به حالش افسوس خوردم.
با این حال، باز هم اشتباهش را قبول نداشت.
همان سکوت و بی توجهی بهترین کار بود.
خیلی غیر منتظره، ذهنم سمت آن شب مرموز کشیده شد.
همان شبی آرامش با آن تیپ عجیب و غریب، سوار بر موتور، به باشگاه عمویش رفت.
با فکر پلیدی که به سرم زد، لبخندی خبیث روی لبم نقش بست.
اگر نقشه ام جواب می داد، حسابی می توانستم عقده هایم را سرش خالی کنم.
با لحنی حق به جانب و کنایه آمیز گفتم: عموتون می دونه نصفه شبا تو باشگاهش سرک می کشین؟
طوری با شتاب سرش را بلند کرد که گردن من به جای او رگ به رگ شد.
- چی؟!
فقط نگاهش کردم. از آن نگاه هایی که می گوید"خودتی"
بلند تر گفت : گفتم چی؟!
- هیچی...
🛑 فروشگاه محصولات ارگانیک طبیعت کده قاصدک 🛑
⭕️ ما اینجاییم تا با قیمت عالی و با کیفیت برتر محصولات را در اختیارتان بگذاریم.
✴️ - انواع گیاهان دارویی
✴️ - انواع شیره
✴️ - روغن های درمانی
✴️ - لوازم آرایشی و بهداشتی
✴️ - انواع شامپوهای طبیعی
✴️. انواع سرکه های طبیعی
✴️. انواع دمنوش های طبیعی
✴️. انواع صابون های طبیعی
✴️. انواع لیف و کفی های طبیعی
✴️.کپسول لاغری بدون عوارض
✴️. انواع مام های طبیعی
✴️. انواع عطرهای طبیعی
و کلی محصولات دیگه... 😍
🟢این کانال منصف و باکیفیت محصولات ارگانیک رو براتون پیدا کردم از دستش ندید😍👇
لینک کانال جهت معرفی به دوستان:
https://eitaa.com/joinchat/3051553388Ce5837386c1
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_146 بخش دوم
#رمان_حامی
- حامی مثل آدم حرف بزن. من کجا سرک می کشم؟!
- نصفه شب.... قایمکی.... با موتور.....بازم بگم؟!
از نگاهش معلوم بود که دارد در دل می گوید: این از کجا می دونه!
همان لحظه تند گفت : بزن بغل. سریع.
گیج شدم.
- گفتم بزن بغل همین الان.
راهنما زدم و آرام کشیدم بغل.
باز معلوم نبود می خواهد یه بلایی سرم نازل کند.
در کسری از ثانیه، از لای صندلی ها آمد جلو نشست.
کاملا به سمتم برگشت و با قاطعیت گفت : سریع بگو رو چه حساب داری این حرفو میزنی!
حرکات ناگهانی و لحن تندش، باعث شد کمی گیج شوم.
وقتی دید خیره خیره نگاهش می کنم، چشمانش را بست و از عمق وجود فریاد کشید : مثل اتوزومی ها نگاهم نکن!
جواب سوالمو بده.
آب دهانم را صدادار قورت دادم.
برای لحظه ای از حرفم پشیمان شدم، اما آن حس پشیمانی خیلی سریع از بین رفت و جایش را به اعتماد به نفس داد.
از حالت های آرامش معلوم بود دارد جلز و ولز می کند.
شاید می توانستم باجی چیزی بگیرم.
چهره ای خونسرد به خود گرفتم.
از داخل داشبورد ماشین، پاکت سیگار یدکم را برداشتم. خیلی ریلکس، نخی بیرون کشیدم و با فندک داخل جیبم روشنش کردم.
داشت منفجر می شد.
این را از نگاه آتشی و نفس های تند و صدادارش فهمیدم.
پوکی عمیق به سیگارم زدم، و برای جلوگیری از درگیری احتمالی،
دود سیگارم را عمدا داخل صورتش فوت کردم و گفتم :
خانم همه چیز تموم، دفعه ی دیگه کارات رو با احتیاط بیشتری انجام بده. هنوز منو نشناختی.
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_147
#رمان حامی
پس از برخورد دود سیگارم با صورتش، با حرص چشمانش را بست.
جملات خودش را به خودش تحویل می دادم و این لذت بخش ترین حس دنیا بود.
از لای دندان هایش غرید.
- اعتراف می کنم بزرگترین گ*هی که توی زندگیم خوردم این بود که همون شب تحویل پلیس ندادمت!
اینکه داشت حرص می خورد، بیشتر آرامم می کرد.
سعی داشت خونسردی اش را حفظ کند.
انگشت اشاره اش را به نشانه ی تهدید بلند کرد و گفت :
واسه سرک کشیدنت که دارم، ولی بار آخری باشه که منو تهدید می کنی یا فوضولی منو می کنی!
فهمیدی؟!
جای آنکه حساب ببرم، پوک دیگری به سیگارم زدم و با لحنی کلافه کننده گفتم : عموتم مثل خودت پولداره.
فکر کنم پولی که لازم دارم تا از دست تو خلاص شم واسش پول خورد باشه.
با اون دم و دستگاهی که من دیدم، روزی دو برابر اون پولو در میاره!
خودش منظور حرفم را گرفت.
خیلی غیر منتظره، چنگ انداخت و یقه ی لباسم را گرفت!
با چشمانی گرد شده به دست و صورتش نگاه می کردم.
- حامی، وای به حالت اگه بفهمم زر مفت زدی یا غلط اضافه کردی!
هرچند از یه دزد بی سر و پا بیشتر از این نباید انتظار داشت.
با اینکه اصلا واسم مهم نیست و به هیچ وجه نمی تونی رو دست من بلند شی، اما بازم حواست رو جمع کنم.
من همچنان طوفان بی صدام!
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
بسه دیگه آخــــه تــــا کـــــی...؟؟؟!!! 😣
بچه هام عاشق سوخاری بودن اما هرکاری میکردم نمیشد برای همین، 🥺
مجبور بودم براشون از بیرون بخرم هم قیمت بالا بود هم ضرر داشت تا اینکه، 🤩
خواهرم اینجا رو معرفی کرد با تخفیف عیدانه پودر سوخاری خریدم عالییییی هرچی از کیفیتش بگم کم گفتم، ❤
دوست عزیزی که عاشق خانواده و آشپزی اینجا رو از دست نده هیچ جایی همچین پودر سوخاری پیدا نمیکنی. 😎😍
فرصت رو از دست نده و
از تخفیفات عیدانه لذت ببر. 👇
https://eitaa.com/joinchat/2554331489C3d3d640289