eitaa logo
عشقم امام‌حسیـــ♥️ــن
4.1هزار دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
107 فایل
⁽﷽⁾ 🖐🏻صلےالله‌علیڪ‌یااباعبدالله عشقم امام حسین @eshgham_hosein ان سوی مرگ @An_soie_marg دختران مهدوی @dokhtaran_mahdave توسلات مهدوی @montazeran_monjy_313 کپی⇦عضویت=حلال شرایط تبادل و کپی از مطالب👇 https://eitaa.com/joinchat/3040346477Cbc5ec6a272
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصفت چه نويسم كه ملامت نكند عشق!؟ حُسن تو خيالي است ك تصوير ندارد .‌.♥️ ─═┅═༅🍃🖤🍃༅══┅─ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من‌ازآن‌سوی‌توآیم، که‌به‌جزتوکس‌ندارم توازآن‌زِمن‌گریزی که‌چومن‌هزارداری... 😭💔 ─═┅═༅🍃🖤🍃༅══┅─ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•متن زیارت عاشورا 📜• زیارت عاشورا امشبمون رو به نیت ظهور منجی عالم ( عج ) بخونیم 🙂🌷 ─═ೋ❅♥️❅ೋ┅─ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشقم امام‌حسیـــ♥️ــن
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت بیست و هشتم (مسلم در کوفه) ☘گريه مسلم بر امام حسين عليه السلام و خانواده‏ اش‏
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت بیست و نهم (مسلم در کوفه) ☘آب خواستن مسلم‏ 📗تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مِخنَف - : قُدامة بن سعد برايم نقل كرد كه: چون مسلم بن عقيل به درِ قصر رسيد، كوزه خنكى در آن جا نهاده شده بود. پسر عقيل گفت : از اين آب به من بدهيد. مسلم بن عمرو به وى گفت: مى‏ بينى چه قدر خنك است؟ نه به خدا سوگند! از اين آب قطره ‏اى نخواهى نوشيد تا از آب‏هاى داغ در آتش جهنّم بچشى. پسر عقيل به وى گفت: واى بر تو!... همچنين سعيد بن مُدرِك بن عُماره برايم نقل كرد كه: عُمارة بن عُقبه غلامى را به نام قيس صدا كرد و او كوزه ‏اى كه بر آن پارچه ‏اى بود، به همراه ظرفى آورد و در آن آب ريخت و به مسلم نوشاند. هر گاه مسلم آب مى‏ نوشيد، ظرفْ پر از خون مى ‏شد. وقتى براى بار سوم، ظرف را پر از آب كرد و خواست بنوشد. دندان‏هاى جلويش در ظرف افتاد، آن گاه گفت: ستايش خدا را! اگر اين آب روزىِ من بود، آن را مى ‏نوشيدم ! 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۵ الإرشاد: ج ۲ ص ۶۰ ☘آنچه ميان مسلم و ابن زياد در قصر حكومتى گذشت‏ 📘أنساب الأشراف : مسلم را نزد ابن زياد آوردند و پيش از اين پسر اشعث به وى امان داده بود؛ ولى ابن زياد آن امان را نپذيرفت. 📚أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۹ 📙الملهوف : چون مسلم بن عقيل را بر عبيد اللَّه بن زياد وارد كردند، بر او سلام نكرد. نگهبان به وى گفت: بر امير سلام كن. مسلم به او گفت: واى بر تو! ساكت شو! به خدا سوگند كه او براى من، امير نيست. ابن زياد گفت: مانعى ندارد. سلام كنى يا نكنى، كشته خواهى شد. مسلم به وى گفت: اگر مرا بكشى. به راستى كه بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است و تو هيچ گاه بد كشتن و زشت مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائت ‏آميز را رها نخواهى ساخت و كسى به اين كارها سزاوارتر از تو نيست. ابن زياد به وى گفت: اى نافرمان و اى تفرقه‏ افكن ! بر امام خويش خروج كردى و اتّحاد مسلمانان را بر هم زدى و بذر فتنه در ميان آنها پاشيدى! مسلم گفت: دروغ مى ‏گويى، اى پسر زياد ! همانا معاويه و پسرش يزيد، اتّحاد مسلمانان را بر هم زدند و بذر فتنه را تو و پدرت زياد پسر عُبَيد - عُبَيدى كه بنده طايفه بنى عِلاج از قبيله ثَقيف بود -كاشتيد. ( اين جمله مسلم طعنه ‏اى به نَسَب عبيد اللَّه است. پدر عبيد اللَّه زياد بن سميّه يا همان زياد بن اَبيه (زياد پسر پدرش) بود كه از مادرى بدكاره (به نام سميّه) به دنيا آمده بود و پدر مشخّصى نداشت. معاويه او را پسر ابو سفيان و برادر خود اعلام كرد؛ امّا مسلم او را پسر عبيد - كه از بردگان بنى علاج بود - خواند.) من اميدوارم كه خداوند شهادت را به دست بدترينِ بندگانش روزى ‏ام گرداند. ابن زياد گفت: نَفْست آرزوى چيزى داشت كه خداوند آن را از تو دريغ كرد و تو را شايسته آن ندانست و آن را به اهلش سپرد! مسلم گفت: اهل آن كيست اى پسر مرجانه؟ ابن زياد گفت: اهل آن يزيد بن معاويه است. مسلم گفت: ستايش خدا را! ما به حَكميت خداوند در ميان ما و شما راضى هستيم. ابن زياد گفت: گمان مى‏ كنى كه در حكومت سهمى دارى؟ مسلم گفت: به خدا سوگند، گمان كه نه؛ بلكه يقين دارم. ابن زياد گفت: اى مسلم ! به من بگو كه : چرا به اين شهر آمدى، با اين كه كارهايشان سازگار بود؛ ولى تو آن را بر هم زدى و وحدت آنان را در هم شكستى؟ مسلم گفت: براى تفرقه و بر هم زدن نظم نيامدم ؛ بلكه شما زشتى‏ ها را آشكار و خوبى ‏ها را دفن كرديد. بدون رضايت مردم بر آنان حكومت كرديد. آنان را به غيرِ آنچه خدا دستور داده بود، وا داشتيد و مانند كسرا و قيصر با آنان رفتار كرديد. ما آمديم تا در ميان آنان امر به معروف و نهى از منكر كنيم. به حكمِ كتاب و سنّت فرا بخوانيم و ما شايسته اين امور هستيم، چنان كه پيامبر خدا دستور داد. ابن زياد - كه خداوند او را لعنت كند - شروع به دشنام دادن به مسلم و على عليه السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام كرد. مسلم به وى گفت: تو و پدرت شايسته اين دشنام‏ها هستيد. هر چه مى‏ خواهى بكن اى دشمن خدا! 📚الملهوف : ص ۱۲۰ مثير الأحزان : ص ۳۶ لعنت خداوند بر ابن زیاد حرامزاده👊 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم  ما را خدا به عشق تو می‌بخشد عاقبت ما عاقبت به خیر تو در روضه‌ها شدیم شبتون حسینی💚🌙 ─═┅═༅🍃🖤🍃༅══┅─ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°
─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔💔𖣔𖣔༅═┅─ ۩؎‌هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا (ع) می رویم : ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده ─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔💔𖣔𖣔༅═┅─ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمـال‌قبل‌ازخواب🌸☝️🏻 شبتـون‌خوش🌙 اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ روے لینڪ زیر👇 ڪلیڪ ڪنید. ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤•ೋ•ೋ°