eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
812 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
_ هُوَ الَّذِيٓ أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ منم که آرامشو به دلت نازل می‌کنم بنده‌ی عزیز :) ♥️ سوره فتح| آیه ۴ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
سالروز‌شهادت‌مبارڪ‌‌شهید‌اهل‌قلم:))! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هفتم #خانومہ_شیطونہ_من [محمدرضا] سریع از حیاط ز
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ [باران] دوروز بعد وقتی محمدرضا گفت فقط به شرطی که خودش بیاد میزاره برم یه جورایی خوشحال شدم هم نگران دلم نمیخواست بلایی سرش بیاد به خودم تو آینه نگاه کردم خیلی تغییر کرده بودم درسته هیچ آرایشی نداشتم ولی همین ابرو هام و برداشته بودم کلی قیافم و عوض کرده بود نه من دوست داشتم موهام و رنگ کنم و نه محمدرضا اجازه میداد که رنگ کنم میگفت رنگ موها خودت قشنگ تره منم باهاش موافق بودم چون ابروهامم قهوه ای بود و پر‌ ، برداشته بودم قشنگ شده بودن روسری قهوه ایم و به صورت لبنانی بسته بودم و یه مانتوسفید و شلوار قهوه ای و کفش سفید پوشیده بودم خلاصه خوب شده بودم دست از نگاه کردن به خودم برداشتم و بلند شدم که یهو درباز شد و بابک اومد داخل و بی توجه به من که با تعجب نگاهش میکردم شروع کرد به غر زدن بابک: اه اه ببینش مثلا چندساعت دیگه عقدشه بیخیال گرفته نشسته بلندشو ‌، بلندشو بابا اومد خندیدم و گفتم: چشم داداش غر غروی خودم یکم با تاسف نگاهم کرد بعد خودش هم خندید چادرم و پوشیدم و بعد برواشتن گوشی و تسبیحم از اتاق رفتم بیرون و همونطور که تسبیح و دور دستم میبستم رو به بقیه که آماده بودن و فقط منتظر من نشسته بودن گفتم: بریم از خونه رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم بعد اینکه مامان در خونه و قفل کرد سوار شد و بابا راه افتاد باراد جلو تو بغل مامان نشسته بود و شیرین زبونی میکرد جدیدا یاد گرفته بود میگفت بابک .... بابک هم انقدر ذوق میکرد😐 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من [باران] دوروز بعد وقتی م
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ وقتی اسمشو میگفت میگرفت بچه و انقدر بوس میکرد و فشارش میداد تا به گریه میفتاد میگفتی چرا بچه و این کار میکنی میگه اولش دلم میخواد داداش خودمه دومش اخه از بس شیرین زبونی میکنه 😐🤦‍♀ باراد و از مامان گرفتم و نشوندمش تو بغلم و مشغول بازی کردن باهاش شدم اونم غش غش میخندید بابک نتونست تحمل کنه و ازم گرفش و گفت: دیگه بسته زیادی بهت خندید پرو میشی تا اومدم جوابش بدم بابا گفت رسیدیم یه نیشگون از بازوی بابک گرفتم که اخش در اومد گفتم:حقته و تا اومد بزنتم از پاشین پیاده شدم که بابک هم پیاده شد و هی بهم چشم غره میرفت منم لبخند ملیح تحویلش میدادم که بیشتر حرص میخورد رفتیم داخل محضر خیلی شلوغ بود یکم که نشستیم محمدرضا اینا هم اومدن و رفتیم تو اتاق عقد و منو محمدرضا کنار هم نشستیم از خانواده ما دایی و خاله و عمه و عمو ها اومده بودن از خانواده محمدرضا اینا فقط دایی و خاله ایناش اومده بودن حسابی اتاق و شلوغ کرده بودن یه لحظه بغض کردم سرمو انداختم پایین که صدای محمدرضا و کنار گوشم شنیدم که میگفت: چرا باران خانم بغض کرده؟ لب زدم: همه هستن فقط جایِ عماد خالیه😔 با مهربونی گفت: الهی، نبینم گریه کنی ها مطمئنم عماد هم اینجاست سرمو تکون دادم و چیزی نگفتم صفحه گوشیمو روشن کردم به صفحه اش خیره شدم که عکس عماد و داداش شهیدم بود دست کشیدم روی صورتشون و تو دلم شروع کردم به حرف زدن باهاشون ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16488059897414 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
خانم‌ها‌پشت‌صحنھ‌جنگ‌و‌جهاد‌آقایونند انقدر‌دست‌کم‌نگریدشون‌‌اگر‌یک‌‌صحنہ‌ پشت‌صحنہ‌نداشتھ‌باشہ‌صحنہ‌‌لنگ‌میمونه! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
پروف کانال عوض شد گمون نکنیدا🌱✨
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ
روزی کمی با قرآن🌱✨ وَقَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿٤٦﴾ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿٤٨﴾ وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ﴿٤٩﴾ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿٥٠﴾
ذڪر روز یـڪـشـنـبہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ازم‌پرسیدن‌:‌چرا‌انقدر‌‌بی‌قراری‌ گفتم‌:‌دلتنگم‌ گفتن:دلتنگ‌کی‌؟ گفتم:‌دلتنگ‌همون‌کسی‌که‌همه‌دلتنگشن‌ حتی‌خود‌شما گفتن:‌والا‌ماکه‌دلتنگ‌کسی‌نیستیم😂 لبخند‌پر‌دردی‌زدم‌و‌پشتم‌و‌ڪردم‌بهشون‌راه‌ افتادم‌در‌همون‌حال‌گفتم‌:‌حق‌داشتن‌بگن‌ حضرت‌مهدی(عج)‌از‌امام‌حسین‌(ع)مظلوم‌تره💔🚶‍♂ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•