eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
726 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
57 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM جهت‌تبادل:‌ @ftm_at تولد: ۵/۱۱/۹۹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز ســہ شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
نڪند‌برسد‌آن‌روزۍ ڪہ‌همہ‌غرق‌شده‌در‌دنیا‌اند یہ‌نفرهم‌‌چشم‌بہ‌راه‌ڪسانے ‌‌نشستہ‌سال‌هاۍ‌زیادۍ...💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
من‌دوس‌دارم‌در‌حریم‌حرمت‌زندانی‌باشم‌تا‌ابد❣🕊 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈
کربلا‌نرفته‌دلخوشیم‌انقدر... که‌صاحب‌حرم‌ز‌حال‌ما‌خبر‌دارد💚🌱 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈
♦️شهادت دو پاسدار نیروی هوافضای سپاه ▪️«محمد عبدوس» از کارکنان هوافضای سمنان و «علی کمانی» از کارکنان هوافضای خمین در حین انجام ماموریت به شهادت رسیدند. ▪️هنوز علت شهادت این افراد اعلام نشده است ••√↓ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خوشا‌آن‌روزۍ‌ڪہ‌جهان‌ بہ‌عطر‌خوش‌بوۍ‌مهدۍ‌معطر‌بشود... خوشا‌آن‌روزۍ‌ڪہ‌فرمانده‌جهان‌ گل‌پسر‌فاطمه‌‌زهرابشود... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ان‌شاءالله‌میرسد‌روزۍ‌ڪہ... این‌لباس‌تنم‌از‌خوݧ‌گلگون‌شود:)🖤😅 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
جان‌خود‌را‌ڪردن‌فدا‌این‌فدایان‌آقا دفاع‌ڪرد‌ن‌با‌خون‌خود‌... این‌‌‌‌‌‌عاشقان‌مولا... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز پـنـجـشـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
امروز‌هوا...‌بوۍ‌خاصےدارد انگارخدا‌...‌‌از‌آدما‌دلگیر‌است راستے‌چرا...‌یوسف‌زهرا‌تنهاست بااینڪہ‌زمین...پرسرازبازاست انگار‌زمین...هم‌شرمنده‌است ولےچرا...؟ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اخ‌ڪہ‌اول‌صبح‌زیارت‌عاشورا‌ڪنار‌شما‌ چہ‌مےچسبد:)😅✋ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
میدونےچیہ‌‌‌اصلا‌من‌ڪلا‌از‌بچگے‌‌عشق‌نظام‌بودم‌ بہ‌جا‌لباس‌نوزادۍ‌لباس‌نظامےتنم‌ڪردن... آره‌خلاصہ‌اینجورۍ‌هاست...)😎😅 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
زنده‌نگہ‌داشتن‌یاد‌و‌خاطره‌شهدا ڪمتر‌از‌شهادت‌نیست... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ تا گوشی و قطع کردم با مامان و فاطمه که از نگرانی رو پا بند نبودن رو به رو شدم مامان: کی بود چی گفت؟ من:‌ هادی دوستم بود گفت باران اونجاست نگران نباشیم ، حتما کاری داشته رفته پیش بچه ها ، اینجوری بهتره حوصلش هم سر نمیره هم به بچه ها کمک میکنه فاطمه: اخیش خیالم راحت شد برگشتم طرف فاطمه و گفتم:‌ خب برو اماده شو قراره بریم یه جایی فاطمه: کجا؟ من: خودت میفهی فاطمه: پوووف،باش دیگه چیزی نگفت و رفت تو اتاق تا اماده بشه روی مبل نشستم تا بیاد بعد بیست دقیقه اومد بلند شدم و دستشو گرفتمو بعد خدافظی با مامان رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم و راه افتادم یکم که رفتیم دست فاطمه و گرفتم و زیر دست خودم روی دنده گذاشتم فاطمه : نمیخوای بگی کجا داریم میریم؟ من: نه با حرص نگاهم کرد که با خنده چشمکی بهش زدم و ضبط و روشن کردم و با اهنگ شروع کردم به زمزمه کردن یک ساعتی میشد که تو راه بودیم فاطمه خوابش برده بود نمیدونم چرا دلشوره داشتم یکم دیگه مونده بود برسیم که فاطمه بیدار شد با دیدن درختای اطراف جاده برگشت طرفم وبا بهت گفت: شمال؟ من:اوهوم فاطمه:چرا اومدیم رشت اونم این وقت شب؟ من: یکم دیگه صبر کنی خودت میفهمی فاطمه: باش پیچیدم تو خیابون و پشت یه ماشین پارک کردم و برگشتم طرف فاطمه که دیدم به تابلو خیره شده من: نمیخوای پیاده بشی؟ فاطمه: گلـ...گلزارشهدا؟ من:اره پیاده شو ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ پیاده شدم و در و براش باز کردم بعد اینکه پیاده شد دستمو به سمتش گرفتم که منظورم و فهمید و دستشو تو دستم گذاشت باهام هم قدم شد و راه افتادیم وقتی به محل مورد نظرم رسیدیم وایستادم اشک تو چشمام جمع شده بود چشمام و بستم و سعی کردم خودمو کنترل کنم ولی نشد اشکام روی گونه ام چکید کنار مزار زانو هام خم شد و زانو زدم فاطمه هم کنارم نشت من: سلام داداش بابک خوبی؟میدونم بی‌ معرفتم‌ حق‌داری‌ ازم‌ ناراحت‌ باشی‌ خیلی وقته که نیومدم ولی ببخش ... راستی داداش یادته اخرین باری که اومدم قول دادم دفعه دیگه با خانومم بیام؟ دست فاطمه و محکم فشوردم و گفتم: اینم خانومم برگشتم طرف فاطمه که دیدم چشماش اشکیه لبخندی بهش زدم و گفتم:اینم اون جایی که گفتم میخوام ببرمت ... فاطمه: شهیدبـ..بابک نوریه؟ من:اوهوم یکم دیگه نشستیم ساعت دور و بر ۲۳:۳۰ بود فاطمه سرشو گذاشته بود رو شونه ام و من مشغول خوندن زیارت عاشورا بودم اخ چه حالی داشت شب جمعه کنار مزار برادر شهیدم زیارت عاشورا خوندن غرق شده بودم تو این حس و حال خوب که یهو گوشیم زنگ خورد نمیدونم چرا دستام یخ کرد فاطمه سرشو بلند کرد که گوشیم و از تو جیبم دراوردم و نگاهی به اسم مخاطب کردم هادی بود سریع جواب دادم من: الو هادی هادی: الـ...ـو الو بابک من: چته هادی چرا اینجوری حرف میزنی هاااا هادی: بدبخت شدیم بابک بدبخـــــــــت من: دِ بگو چه خاکی تو سرم شده هادی: بــ باران😭 دیگه نشنیدم چی گفت و گوشی از دستم افتاد دوپارت‌طولانی‌تقدیم‌نگاه‌گرمتون✨❤️ ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16526973523544 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
حاج‌آقا‌دانشمند‌میگفتن↯ یہ‌جوونے‌اومد‌پیش‌من‌بدنش‌میلرزید؛ شرو؏‌ڪرد‌بہ‌حرف‌زدن: گفت‌خواب‌امام‌زمان‌رو‌دیدم! میگفت‌خواب‌بودم‌صداۍ ‌آیفون‌تصویری‌خونہ‌اومد؛ رفتم‌جلوۍ‌در‌دیدم‌تصویرھ‌یہ سیدھ!! جواب‌دادم‌گفتم‌شما؟! گفت‌من‌سید‌مهدی‌ام راهم‌میدی‌خونٺ!!؟ گفتم‌آقا‌قربونت‌برم‌یہ چند‌لحظہ سریع‌شرو؏‌ڪردم‌بہ‌جمع‌ڪردنِ ماهواره،پاسور،هرچیزے‌ڪہ از‌نظر‌امام‌زمانخوب‌نیست! رفتم‌جلوۍ‌آیفون‌دیدم‌نیسٺـ💔' دویدم‌تو‌ڪوچہ‌ دیدم‌آقا‌دارھ میره همین‌ڪه‌میرفٺ‌یہ‌لحظہ‌برگشت! اشڪ‌ تو‌چشاشو‌دیدم💔😭'! میگفت:خدایا... من‌در‌تڪ‌تڪ‌خونہ‌هارو‌زدم.. ولےهیچ‌ڪس‌منو‌راهم‌نداد🖤🚶🏾‍♂ : ..! " " •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز جـمـعـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
جمعہ‌ها‌میگیره‌این‌دل نہ‌بهانہ‌گیر‌میشہ‌این‌دل نہ‌اصلا‌دلتنگ‌میشہ‌آقا... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•