این چه خوبه😍😍😍 #خادم_الحسین

#شوخیطوریـــ اگر همین جور پیش بریم و فقط بچه مذهبیا بچه بیارند🚶🏻‍♂ اخر سر کل ایران بچه مذهبی میشه و غیر مذهبیا منقرض میشند 😂🤣 مامی مونیم خودمون😎 #شهید_گمنامـــ #عشق_چهار_حرفه_نوشتــ •┈┈••✾😜✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾😂✾••┈┈•

آیـدِۍ👈🏻مَـذهَبۍ✨•• بیـوگِرآفِۍ👈🏻مَـذهَبۍ✨•• اسـمِ‌پُروفآیِل‌👈🏻مَـذهَبۍ✨•• عڪسِ‌پُروفآیِل👈🏻مَـذهَبۍ✨•• دِلِت‌چِـہ‌جورِیِہ‌حـاجۍ؟!💔 ذِهنِـت‌ڪُجـاهآمیـرِه؟!🙃 بَـرآۍ‌ِڪِی‌ڪآرمیڪُنۍ؟!🚶🏻‍♂ دِل‌شُـده‌جـآی‌نامَحرَم😕•• ذِهن‌شُـده‌فِڪرڪَردَن‌بِہ‌گُنآه🥀•• ڪارشُـده‌ریآ😑•• ڪُجادآرۍ‌میـرے؟!🚶🏻‍♂ بـآخودِت‌ڪه‌رودَربآیِستۍ‌نَـدآرۍ!🤷🏻‍♂ بِشیـن‌دونِہ‌دونِہ‌گُناهاتـوازخـودِت‌دورڪُن |♥️|↷ #شهید_گمنامـــ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

عشق چهار ♡حرفہ لینک ناشناسمون حرفاتون❣ درد دلاتون💔 انتقادتون🙈 پیشنهادتون😉 سوالاتون🤨 تعریفاتتون😄 برا سخنانـ زیبای شمـا💌 https://harfeto.timefriend.net/16223663849411 پاسختون👇🏻👇🏻👇🏻 @eshghe4harfe2 #ناشناس #شهید_گمنامـــ #عشقـ_چهار_حرفه

دیدید هنوز عشق لشکر دارد😍 دیدید که این قافله رهبر دارد♥️ ای مانده ی نهروانی پست،هنوز🤨 این ملک علی مالک اشتر دارد😎🇮🇷 #عشقـ_چهار_حرفه #خادم_الحسین 🌿| @eshghe4harfe

آنها با تمام توان ما را تحریم میکنند؛ و ما... #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات🗳 #عشقـ_چهار_حرفه #خادم_الحسین 🌿| @eshghe4harfe

سلام بر بزرگواران عزیز سوپرایز دارم اونم چه سوپرایزی فقط بیا وببین دختر خانمای گل🌹 پلیس های آینده کلیپ دارم اونم چه کلیپ اگر همچین کلیپی در خواست دارین من در خدمتم @Zzzzzzzzzzo

#مرضیه_گمنام

سرگرد سروان سرهنگ ستوان و...... آینده من در خدمتم اگر هم دوست دارید متن رو عوض خواهم کرد و.... #مرضیه_گمنام

#مرضیه_گمنام #کلیپ_درخواستی #سرگرد_نرگس_زارعی

#مرضیه_گمنام #حدیث_حسینی

#مرضیه_گمنام #حدیث_زارعی

#مرضیه_گمنام #هستی_شیر دلان

مرسی مرضیه جون🥰😘

#مرضیه_گمنام #کلیپ_درخواستی #سرگرد_یسرا_غفاری

#مرضیه_گمنام #کلبپ_درخواستی #سرگرد_نگین فکری

#مرضیه_گمنام #کلیپ_درخواستی

دوستان گلم اگر دوست دارید کلیپ فیلتر داشته باشه من در خدمتم کلیپ پایین روببینید خیلی فرق داره هاااا👇

#مرضیه_گمنام

در شهر چانجوز خوزستان مسجدی بود که مردم آن را مسجد جنیان می دانستند 😨 و دلیلش هم آن بود که وقتی ساعت از نیمه شب می گذشت صدا های وحشت ناکی از مسجد بیرون می آمد 😰 و کسی هم دلیلش را نمی دانست ؟؟؟؟؟ و تا روزی رسید که مردم از ترس آن مسجد بیرون نمی آمدند روز به روز مسجد به جای وحشت ناک تری تبدیل میشد😟😟😥😥 که مردم آن شهر تصمیم به تخریب آن مسجد را گرفتند که بعضی از ریش سفید های آن شهر اجازه چنین کاری ندادن . و روز به روز آن شهر ترسناک و ترسناک تر میشد 😨 تا یک روز یه مرد شجاع مردم را جمع کرد و گفت دوستان بیایید همگی شب را در مسجد سپری کنیم هیچکس قبول نکرد گفت من فردا شب را در مسجد می مانم و راز مسجد را کشف میکنم 😰 و شب شد فردای آن روز جنازه مرد را پیدا کردند که روی درخت آویزان 😱 شده بود مردم آن شهر کم کم داشتند تصمیم میگرفتن از آن شهر بروند ولی یک روز یه زن و شوهر از شهر دیگری امدند آن وقتی مرد آن داستان را از اهالی شهر شنید تصمیم گرفت بدون اینکه به کسی بگوید شب را در مسجد بماند زن خیلی اصرار کرد که این کارو نکن ولی مرد گفت می خواهد بفهمد موضوع چیست شب هنگام شد و وقت داشت از نیمه شب می گذشت 😟 که صدا های وحشت ناک شروع شد مرد اعتنایی نکرد 😰 که ناگهان مرد 😱😱😱😱 صدای خنده شنید مرد خیلی ترسید پشیمون شد خواست برگرده که یه بسم الله الرحمن الرحیم گفت و دیگه نترسید از پنجره مسجد درون مسجد را دید که سه چهارتا سایه رد شد دیگه باورش شد که جنیان هست که دوباره صدای وحشت ناکی امد بیرون از مسجد و بعد صدای وحشت ناک صدای خنده آنان بلند شد مرد خیلی شک کرده بود که رفت و نزدیک تر شد دید چنتا مرد آنجا ایستادن و صدا های وحشت ناک را آنان در میاورده اند مرد انجا را ترک کرد رفت تا بفهمد موضوع از چه قرار است رفت با همسر خود مشورت کرد همسر با هوشی داشت و همسرش به چند نفر با اعتماد شهر گفت و تصمیم گیری کردن که شب برن و آنان را بگیرند شب شد و یازده نفر از شهریان رفتند و آنان را دستگیر کردند . و وقتی آنان را گرفتند فهمیدند که در زیر آن شهر طلای عظیمی بود که آن ها می خواستند مردم را بیرون کنند و طلا را بردارند برای خود و مردم آن شهر طلا را بیرون آوردند و آن مرد را شهردار خود انتخاب کردند #خواندن‌داستان‌بدون‌عضویت‌و‌لفت‌دادن‌حرام❌