eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
754 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
یه نفر نام خانوادگیش: “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ” ﺑﻮﺩﻩ! ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ، بنده خدا ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ! ✋️ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ 😠 ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ 😡 ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ 😎 ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ 👮 همه ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ … 😂😂 شرمندایم
🍃🍂🍃 😂 🌈یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود... برای خودش یه قبری کنده بود. شب ها میرفت تا صبح باخدا رازونیاز میکرد.😊 ما هم اهل شوخی بودیم😎 یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه... گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم‌! خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش... پشت خاکریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند. دیگه عجیب رفته بود تو حال! ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه، بگو: اقراء😁 یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فکر میکرد براش آیه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😅 بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😭 رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : باباکرم بخون 😂😂😂😂 ۰🌹شادی روح شهدا صلوات 🌿| @eshghe4harfe
( ✌️🏻😂 ) به سلامتی فرمانده🕵 دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓! یک شب داشتم می‌آمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد نگه داشتم😉 كه شد ، 🙂 گاز دادم و راه افتادم من با می‌راندم و با هم حرف می‌زديم ! 😍 گفت: می‌گن لشکرتون دستور داده تند نرید ! 🙄😒 راست می‌گن؟!🤔 گفتم: گفته😊 ! زدم دنده چهار و ادامه دادم : اینم به سلامتی باحالمان !!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش می‌گيرند !!😟 پرسيدم : کی هستی تو مگه ؟!🤔 گفت : همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...😶😰😨😱😂 شادی روح طيبه همه شهدا ، به خصوص سردار شهید "مهدی باکری" صلوات 🌿| @eshghe4harfe
👤رفیقم مےگفت لب مرز یہ داعشےرو دستگیر کردیم👀💪🏻 داعشے گفت🗣تــا ساعت11من رو بکشید تـا نهار رو با رسول خدا و اصحابش بخورم!🥘😌 . اینام لــج ڪردن ساعـت‌14 کشتنش👊🏻گفتـن حالا برو ظرفاشون‌رو بشــور😁😅 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @eshghe4harfe
😁😂😅😴 خيلي از شبہا آدم تو منطقه خوابش نميبرد...😢 وقتے هم خودݦون خوابمون نميبرد دݪمۅن نمے اومد ديگران بخوابݧ...😜🙊 يڪے از همين شبہا يڪے از بچہ ها سردرد 🤕عجيبے داشت و خوابيده😴 بود تو همين اوضاع يڪے از بچہ ها رفت بالا سرشو گفت: 🗣رسووول!رسووول! رسووول! رسول با ترښ😧 بلند شد و گفت: چيہ؟؟؟چي شده؟؟😥 گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت ڪنہ من نذاشتمـ !😐😁😂 رسول و مےبيني داغ ڪرد افتاد دنبال اون بسيجے و دور پادگاݩ اون رو مے دواند🤣 🍃 @eshghe4harfe
راننده آمبولانس 🚑 بودم در خط حلبچه؛ یک روز با ماشینِ بدون زاپاس رفته بودم جلو، شهید و مجروح بیاورم. یکی از لاستیکها پنچر شد 🚑 رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد 🧔🏻گفتم: پنچرگیری این نزدیکی ها نیست؟🛠 مکثی کرد و گفت: چرا چرا😎 پرسیدم: کجا؟☺️ جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود)🤦🏻‍♂ به یک دو راهی می رسی🛣 بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر پنچرگیری پسرخالمه!😁 برو آنجا بگو منو فلانی فرستاده اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش🧠 ملاحظهٔ منو هم نکن🤭😂 @eshghe4harfe
توبسیج شیراز نشسته بودیم که حسن آمد و گفت: که یه پسر گیرش اومده👶🏻 بعد از تبریک پرسیدیم اسمشو چی گذاشتی؟🙂 گفت: محمد رسول! گفتیم چرا؟🙄 با خنده گفت: شاید بزرگ شد بخواد ادعای پیغمبری کنه اسمش بهش بیاد!😁 در سنگر تاکتیکی جلسه بود و به خاطر طرح موضوعات مختلف جلسه به درازا کشید وقت نماز مغرب شد و ادامه جلسه به بعد از نماز موکول گردید...🙂 بعد از تجدید وضو ،همگی حضار و رفقای دیگر محیای نماز جماعت شدند🕌 - کی امام جماعت بشه ؟🧐 حاج نبی گفتند: امروز می خوایم پشت سر حسن آقا نماز بخونیم و حسن آقا رو فرستادند جلو.😇 حسن خنده ای کرد😄 و جلو ایستاد. اذان ، اقامه و تکبیرة الاحرام بعدشم حمد و سوره الله اکبر همه رفتند رکوع.📿 حسن دو تاپاهاشو باز کرد و از بین پاهاش پشت سرش را نگاه کرد👀 و یک مرتبه با صدای بلند گفت :هوووووو عامو خیلی هم اومدنااااا😳😱 همه زدند زیر خنده و نماز بهم خورد.😂 حاج نبی هاج و واج گفت: چرا نماز مردم را خراب میکنی؟😐 حسن با خنده گفت :خب شما آدم از من درست تر پیدا نکردید پشت سرش نماز بخونید!😶😅 "شهیدحسن‌حق‌نگه‌دار" @eshghe4harfe
~🕊 😁 سرهنگ عراقی گفت"برای صدام صلوات بفرستید" 😒 برخاستم با صدای بلند داد زدم📣 " سرکرده اینها بمیرد صلوات 😎 " طوفان صلوات برخاست 🤣😂 "قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات" 😅 سرهنگ با لبخند 😁 گفت بسیار خوب است . همین طور صلواات بفرستید "عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات " طه یاسین زیر ماشین له شودصلوات طوفان صلوات بود که راه افتاد... در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم😐😂 . . •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🤏اسیر شده بود! مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟! - عباس اهل کجایی؟! - بندر عباس اسم پدرت چیه؟! - بهش میگن حاج عباس! کجا اسیر شدی؟! - دشت عباس! افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!😝 او که خود را به مظلومیت زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !!😂😝 ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ @eshghe4harfe ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🌱در‌زمان‌اشغال‌خرمشهر..!! عراقۍ‌ها‌روۍ‌دیۅار‌ نوشتھ‌بودند:«جئنا‌ لنبقے‌‌!!"😐 آمدیم‌تآ‌بمانیم"🙄» بعد‌از،‌آزادے‌خرمشهر🌱 شهید‌بهروز‌مـرادۍ‌زیرش‌نوشت «آمدیم ‌نبودید🤨🚶🏼‍♂😂»
"😂👨🏻‍✈️👮🏻‍♂" محافظ‌آقا«مـقـٰام‌مـعظّم‌رهـبرے»تعریف‌میڪرد... میگفت‌رفته‌بودیم‌مناطق‌جنگے‌براےبازدید. توےمسیرخلوت‌آقاگفتن‌اگه‌امڪان‌داره‌ڪمےهم‌من‌رانندگےڪنم. من‌هم‌ازماشین‌پیاده‌شدم‌وآقااومدن‌پشت‌فرمون‌وشروع‌ڪردندبه‌رانندگے... میگفت‌بعدچندڪیلومتررسیدیم‌به‌یڪ‌دژبانے‌ڪه‌یڪ‌سربازآنجابودمانزدیڪ‌شدیم‌ وتاآقارودیدهل‌شد. زنگ‌زدمرڪزشون‌گفت:📞... قربان:یه‌شخصیت‌اومده‌اینجا... ازمرڪزگفتن‌ڪه‌ڪدوم‌شخصیت؟! گفت:قربان‌نمیدونم‌ڪیه‌ولےگویاڪه‌آدم‌خیلےمهمیه گفتن‌چه‌آدم‌مهمیه‌ڪه‌نمیدونےڪیه؟! گفت:قربان؛نمیدونم‌ڪیه‌ولےحتماآدم‌خیلےمهمیه‌ ڪه‌حضرت‌آیت‌الله‌خامنه‌ایےرانندشه!!😂😂 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•