تیکه پاره ای از🌺رمان بهشت من...🌺
#پارت_۱۰۰
روی خاک های مقدس شلمچه نشسته بودیم و به سخنرانی پر سوز مرد بسیجی که از جانبازان دوران جنگ بود گوش میکردیم..دیدن او در این حال قلبم را به درد می آورد اما خود من هم حال خوبی نداشتم و بغض سنگینی گلویم را میفشرد و داشت اذیتم میکرد.محدثه اما برخلاف من همیشه راحت تر ابراز احساسات میکرد و صدای فین فین هایش نشان میداد گریه کرده است.
-جوونا اینایی که یک روز تو این خاک جونشون رو دادن مثل خودتون پر از آرزو بودن.نگید جوونیم باید جوونی کنیما.اینا هم میتونستن قید همه چی رو بزنن و جوونی کنن.اما چیکار کردن؟ از خودشون و خانوادشون گذشتن به خاطر دین و کشورشون.اگه الان خیلی راحت دارید زندگی میکنید و بدون نگرانی برای آینده تون برنامه میریزید به خاطر فداکاری شهدا بوده.....
او میگفت و بغض درون گلویِ من بزرگ تر میشد. بغضی به پهنای تمام اشتباهاتم در زندگی.او درست میگفت.همیشه معتقد بودم جوان هستم و باید جوانی کنم.حالا این جوانی کردن به هر قیمتی که میخواست تمام شود.مهم این است که من از زندگی آن طور که میخواهم و نفسم را ارضا میکند لذت ببرم.اما امروز فهمیدم کسانی بودند که لذت را در تسلیم شدن میدیدن.در جلوی نفس ایستادن میدیدن.واقعا درک آنها برای منِ همیشه آزاد سخت بود.گمان میکردم باید سالها بگذرد تا شاید روزی من هم بتوانم کمی آنها را درک کنم و مثل آنها شوم.اما نمیدانستم این سفر مقدمه ای شد تا خیلی زود مسیر بندگی را طی کنم.بعد از شلمچه قرار شد به مکان اسکانی در خرمشهر برویم و بازدید از مناطق دیگر را به فردا موکول کنیم.
#تیکه_رمان
#شهید_گمنامـــ
@eshghe4harfe
#وکلام_اخر_کانالــ😴
#نماز_شب_فراموش_نشه_رفیق😉
#شبتون_زینبی💞
#ڪلاامعلمــــا
عُجب...!
خیلی بد است
هر چقدر هم خوب هستی
هر ڪه را دیدی بگو این از من بهتر است...
حتی مُعتادی را هم در ڪوچه دیدی
بگو شاید او عاقبتبخیر شود و من بدبخت
پناه ببریم به خدا...
#آیتاللهمجتهدی💫
#عشقـ_چهار_حرفه
#شهید_گمنامـــ
@eshghe4harfe