مابسیجۍشدھی
نھضتروحاللھیم🕶-!
✾ ┇↵ #تصویر
✾ ┇↵ #برادرانھ
✾┇↵ #ٺاݪیـا
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#مناجات_طورے
مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ
وَ مَاالَّذِي فَقَدَ مَنْوَجَدَك...
آنکسکهتوراندارد؛چهدارد؟
و آنکسکهتورايافته؛چهندارد؟:!)
#دعایعرفه
#شهید_گمنامـــ
.
-
-
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
|ღEHGHE FOUR HARFE
ایندلبہجزشماڪسےرا،راهنمےدهدآقا
ایندلبہجزشمابراۍڪسےنمےتپدآقا
ایندلخیلےوقتاستدلتنگشماشده
استآقا
ڪلاایندلبدونشمادلنیست....آقا
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
آقاجانممیدانے
یادٺــ
بہطغیاݧمیڪشد
هرشبـ ایݧدلدیوانہرا....
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
نمیدانمچراامروزبےهوادلمهواۍگلزارمیڪند
پرمیڪشدتاخودگلزار،مےنشیندبرمزاریڪشهید
دردودلمیڪندوبهانہپروازبہسوۍ
معشوقمیگیرد...
#شهیدانه
#شرح_حال
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
بہغیرتوڪہرادارمآخہجانانم...
تاازاوبرطرفشدݧغممرابخواهماخہ؟
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_چهل_نهم #خانومہ_شیطونہ_من من: جوووون دلم داداش ک
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه
#خانومہ_شیطونہ_من
مامان اومد یکی زد پس کله بابک و باراد بغل کردو رفت از اتاق بیرون منو بابک هم دست از خندیدن برداشتیم
برگشتم طرف بابک و گفت: داداش توهم تو عملیات هستی؟
بابک: اره هستم
من: پس چرا نمیزاری منم بیام اخه
بابک: دوباره شروع نکن باران همون که گفتم اجازه شرکت تو این عملیات و نداری حتی از خونه بیرون رفتن گفته باشم
بعد تموم شدن حرفش از اتاق رفت بیرون در و هم بست کلافه دستی به موهام کشیدم و از پشت میز بلند شدم و رفتم طرف تراس در و باز کردم و رفتم داخل و روی صندلی نشستم تراس اتاقم و دوست داشتم خیلی قشنگ بود یهو فکرم رفت سمت اون روز شوم روزی که ....
وقتی اون پیامک اومد برام انگار راه نفش کشیدنم و بستن گوشیم و از روی میز برداشتم و رفتم توی پیامک هام و اون پیام و باز کردم
(سلام باران خانم 😉
اووم خوش میگذره با اقاتون😁 امیدوارم از امروز خوب استفاده کرده باشی چون فکر نکنم دیگه بتونی همچین موقعیتی پیدا کنی👌😂
خب من دیگه برم فقط قبلش بگم .... دلم برات میسوزه کوچولو منکه گفته بودم به پروپای من نپیچ خودت گوش ندادی اینم تاوان کسی که به پروپای سیا بپیچه اون داییت درس عبرت نشد برات)
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه #خانومہ_شیطونہ_من مامان اومد یکی زد پس کله
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه_یکم
#خانومہ_شیطونہ_من
هربار با خوندن این پیام عصبانی میشم و دوست دارم با دستای خودم تیکه تیکش کنم
فردا قرار بود یه محموله قاچاق انسان انجام بده و منم محل و زمانش و پیدا کردم و به سرهنگ دادم گفت توی همین عملیات سیا و دستگیرش میکنن
نمیدونم چرا نگران بودم بااینکه مطمئن بودم عملیات به خوبی تموم میشه اما دلمشور میزد و من از این دلشوره ها خاطره خوبی نداشتم
با صدای مامان بلند شدم و رفتم داخل
مامان: باران مادر اماده شو میخوایم بریم خونه مامان بزرگت امشب مهمونی گرفته
من: مامان من نمیام
مامان: یعنی چی نمیام زود برو اماده شو حرف هم نباشه
با بیحالی برگشتم اتاقم و رفتم طرف کمد یه مانتو چهارخونه طوسی ، مشکی برداشتم که سرآستین هاش کش میخورد و بلندیش تا زانوم بود و یه شلوار مشکی و شال طوسی بعد اینکه اماده شدم تسبیح و گوشیم و برداشتم و از اتاق رفتم بیرون خدا امشب و بخیر بگذرونه
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16501056603814
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
"تانفسمیزنیمهمہتادمےڪہمازندهایم
یادموننرهازروۍشهداشرمندهایم"
#شهیدانه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
گاهیبهقبرستانهاسربزنيد!
خانهدائمىخودراببينيد!
انسانوقتیميخواهدنقلمكانكند،بهخانه جديدخيلىدقتميكندكهكجاميرود.(:!!
_شیخحسینانصاریان
#ٺاݪیـا
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
دَرمَن،
رزمندهایبہاسلحہاش
تڪیهدادهاست:)
✾ ┇↵ #تصویر
✾ ┇↵ #چریڪ
✾ ┇↵ #خواهرانھ
✾ ┇↵ #بردرانھ
✾ ┇↵ #ٺاݪیـا
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
جمعہهادلمپرمیڪشدبہجایےڪہهوایش
عطروبوۍمهدۍدارد...
جمعہهاایندلمچشمانتظاریڪخبراسٺ...خبرۍڪہآمدنپادشاهعشقرابہهمہچشم
انتظارانمهدۍمیدهد...
#مهدوی
#جمعه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
نبایدسعےڪنیممثلشهدابشیم
بایدسعيڪنیممثلشهدازندگےڪنیم!
#واقعیت
#شهیدانه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
رفقاهیچچیزتوزندگےمااتفاقےوشانسے
نیسٺ،مثلاهمینڪہعضویہڪانالمیشم
یایہڪتابمیخونیمیایہسفریاڪلیچیز
دیگهایناهیچڪدوماتفاقیوازرویشانس
وبدوندلیلنیست،پسگاهےباایناتفاقها
بدنیستیہتلنگربخوریم...🚶♂
#تلنگرانه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
مَندِگرخَستِہشُدَماَز،شایَد
بایداینجمعہبیاید،باید...
#جمعه
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_یکم #خانومہ_شیطونہ_من هربار با خوندن این پی
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه_دوم
#خانومہ_شیطونہ_من
و بعد اینکه چادرم و پوشیدم سوار ماشین بابک شدم با دوتا ماشین میرفتیم مامان و بابا خودشون میومدن و منو بابک هم باهم ... سرمو تکیه دادم به شیشه و به مداحی که بابک گذاشته بود گوش دادم بعد چند دقیقه بابک دستمو گرفت توی دستش و گفت: خواهری خوبی؟
من: اوهوم
بابک: ولی خوب به نظر نمیرسی
من: خوبم فقط....
بابک:فقط چی؟
من: فقط دلشوره دارم
بابک زیر لب گفت: خودمم دلشوره دارم
دیگه تا برسیم حرفی بین منو بابک زده نشد فقط مداحی بود که سکوت تو ماشین و میشکست بابک ماشین و پشت سر بابا پارک کرد و دوتایی پیاده شدیم همون جور که میرفتیم سمت مامان اینا به بابک گفتم: بابک تو میدونی این مهمونی به چه مناسبته؟
بابک : نه منم نمیدونم
وقتی به مامان اینا رسیدیم بابا زنگ و زد و در باز شد رفتیم داخل اوه اوه چه شلوغ هم بود ...وقتی وارد حال شدیم با همه خانواده روبه رو شدم بعد سلام کردن به همه کنار بابک نشستم و به حرفای مامان و زن عمو گوش کردم حوصلم سر رفته بود بیخیال گوش کردن به حرفای مامان و زن عمو شدم و برگشتم طرف بابک که سرش تو گوشیش بود و کلافه چیزی تایپ میکرد
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_دوم #خانومہ_شیطونہ_من و بعد اینکه چادرم و پ
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه_سوم
#خانومہ_شیطونہ_من
نگران شدم تا اومدم چیزی بگم بابک سریع از جاش بلند شد که باعث شد توجه همه به سمتش جلب بشه
بابک: ببخشید من یه کار خیلی فوری برام پیش اومده باید برم و فکر نکنم امشب کلا بتونم بیام
من: یعنی چی بابک نکنه....
بابک: اره عملیات جلو افتاده نمیدونم چرا ولی وضعیت اصلا خوب نیست و باید زود برم معلوم نیست کی برگردم
من: بابک مواظب خودت باش
پیشونیم و بوسید و گفت: چشم
و بعد خدافظی با بقیه رفت
دلشورم بیشتر شده بود با بی قراری هی با گوشه چادرم بازی میکردم یهو یاد لب تاپم افتادم و زود بلند شدم و رفتم اتاق عماد و پشت میز نشستم لب تاپ و روشن کردم و از طریق دوربین ها بچه هارو پیدا کردم اون منطقه و محاصره کرده بودن و سیا و چند نفر دیگه هم کنار یه ماشین وایستاده بودن که یه ماشین دیگه اومد و بعد چند دقیقه یه پسر جوون و دوتا مرداز ماشین پیاده شدن و رفتن طرف سیا یکم باهم حرف زدن که یهو بچه ها وارد عمل شدن و توی چند دقیقه همشون و دستگیر کردن یه لحظه خوشحال شدم اما با دیدن سیا که بابک و گرفته بود و تفنگ و گذاشته بود روی شقیقش نفسم بند اومد خدایا بابک دیگه نه دیگه طاقت این یکی و ندارم
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16501056603814
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
رفقاتخیلےتاثیردارھ
مابارفقاٺتااوجخوببودنبریم
یامیتونیمتااوجپستبودن بریم!
حواسمونبهانتخابمونباشه!
#تلنگرانہ
#رفیقانہ
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•