eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
16.4هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗
مشاهده در ایتا
دانلود
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ امروز تصمیم گرفتم نذارم چیزی ناراحتم کنه. چون با آقا عهد کردم. با خوشرویی گفتم: - چشم خیالتون راحت، نگران نباشین. مهمون حبیب خداست.هر چی قبلا اتفاق افتاده بهتره تو همون روزا بمونه. فقط مامان، من امروز یه کار واجب با سحر دارم، اگه اجازه میدین برم خونشون، یه ساعته برمیگردم. تمیز کردن خونه و درست کردن سالاد و بقیه کارا رو خودم اومدم انجام میدم. با اینکه هر دو تعجب کرده بودن از تغییر یهویی رفتارم، لبخندی زدن و از روی میز بلند شدن و به هال رفتن. بعداز تموم شدن صبحانه م، وسایل صبحانه رو جمع کردم. ظرف هارو شستم و به اتاق حمید رفتم و گوشی رو برداشتم، به اتاقم برگشتم و سیم کارتم رو داخل گوشی انداختم، روشنش کردم شماره سحر رو حفظ بودم، پیام زدم - سلام خوبی بیداری؟ انتظارم برای جواب بی فایده بود. نگاهی به ساعت کردم تازه هفت صبحه، حتما خوابه که جواب نداد. گوشی رو روی میز گذاشتم و به هال رفتم. کنار خانم جون نشستم. مامان مشغول پاک کردن برنج بود، وسایل خورشت فسنجان رو هم آماده کرده بود. دست خانم جون رو گرفتم، دو دل بودم برای گفتن خوابم. ولی دل رو به دریا زدم، خانم جون تنها کسیه که میتونم باهاش راحت صحبت کنم. چون تعبیر خواب هم میدونه. - خانم جون؟ -جونم - دیشب دوباره خواب دیدم، میشه برام تعبیرش کنین؟ - خیر باشه، تعریف کن ببینم. شروع به تعریف خوابم کردم، خانم جون با دقت گوش میداد، هر از گاهی معنی دار نگاهم می کرد. خوابم که تموم شد منتظر جواب شدم. - ببین دخترم بعضی خوابها یه جور نشونه و الهامه برا بنده ها. همونطور که دستم تو دستش بود ادامه داد - از نظر من، خوابی که تو دیدی تعبیرش میتونه این باشه، الان که در اوج سر در گمی وپریشونی هستی، اگر صبر کنی و دلت رو به خدا گره بزنی، بهش توکل کنی و رشته ی امورت رو به دست اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام زمان که پدر شیعیانه بسپری، خودشون تو رو از این شرایطی که در اون واقع شدی، نجات میدن. سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت روزیت میشه. اون گل پسر هم که دیدی و خانمم صدات کرده...همون شاخ شمشاد و نیمه گمشده توهستش. شما دست در دست هم به طرف نور که رسیدن به سعادت هست حرکت میکنین. زهرا جان دورت بگردم، همسر تو قراره یه شخص مؤمن و صالح باشه به شرطی که صبور باشی. چون هنوز وقتش نرسیده، نتونستی چهره ش رو ببینی اما اون انگشتر میتونه نشونه برات باشه. چشم هام برق میزد و خوشحال بودم این از چشم خانم جون دور نموند. - کاش همیشه خانم جون اینجا باشه، شاید خنده ی تو رو هم ببینیم، زهرا جان. صدای مامان بود، راست میگه من به خاطر سعید خیلی از حال خانواده م غافل شدم.لبخندی زدم و رفتم محکم بغلش کردم وبوسیدمش. - ببخشین این مدت حالم خوب نبود، اما قول میدم بعد این دیگه بخندم. - آرزوی یه مادر خوشبختی بچه هاشه، وقتی ببینه بچه هاش غصه میخورن، دلش طاقت نمیاره. همیشه بخند دخترم. چشمی گفتم از این همه محبت خوشحال بودم. نگاهی به ساعت کردم ده دقیقه به نه بود. به طرف اتاقم رفتم، احتمالا سحر الان بیدار شده. وارد اتاق شدم یه پیام و یه تماس بی پاسخ از سحر. گوشی رو برداشتم و شماره سحر رو دوباره گرفتم. بوق دوم که خورد صداش تو گوشم پیچید. - سلام عزیزم. به به چی شده اول صبحی یاد من افتادی!! ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1634383185244706134799.mp3
4.45M
_________________________________ 🌹🍃 🍃 شب و روز و ماه و سالَم تیره و تاره، بیا.. نیستی و تموم عالم غمتو داره بیا 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
❤️ آقا جان یابن العسکری... صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہ‌ام.. ☆ ادْعوُكَ يا سَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه ☆میخوانمت ای آقای من به زبانی كه گناه لالش کرده》 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
در پیاده روی اربعین چگونه باشیم.mp3
2.96M
🔊 ✅ در پیاده روی اربعین چگونه باشیم؟ 💠 هر جا حال خوبی پیدا کردید، برای فرج علیه‌السلام دعا کنید... 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 تمام قدم هایم در اربعین را نذر فرج و ظهورت میکنم😭🏴 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
▪️آمده بود مسجد سهله برای عبادت. نزدیک اذان صبح، صدای مناجاتی شنید. دلش رفت. عجب صدای لطیفی! چه سوز و گدازی! صدا از سمت مقام امام زمان علیه السلام می‌آمد. انگار در و دیوار سهله با او دعا می‌خواندند. گوش‌هایش را تیز کرد. می‌خواست ببیند کدام دعاست. جمله‌ای شنید که زبانش بند آمد: " خدایا، شیعیان من را... " فهمید صاحب سهله دارد برای شیعیانش دعا می‌کند. خواست برود سمت مقام، اما نتوانست! پاهایش نا نداشت. صدای مناجات قطع شد. در پاهایش رمق احساس کرد. دوید سمت مقام امام زمان علیه السلام، اما کسی را ندید! 📚 العبقري الحسان، ج‏۲، ص۵۵۹. علیه‌السلام 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه دلت شکست و گریه کردی فقطططط برای فرج و ظهور امام زمانمون دعا کنید😭😭😭 🏴 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸