eitaa logo
عشق واقعی
31 دنبال‌کننده
50 عکس
9 ویدیو
0 فایل
هُوَاللّٰه هُوَالْعِشقُ هُوَالْحَقُّ هُوَالْهُو هُوَالْاَوّلُ وَاْلآخِر یا هُوَ یا مَنْ هُوَ اِلاّٰ هُو و هوالعزیز مطالب کانال شامل؛ کلام حضرت رب‌العالمین و ائمه اطهارعلیهم‌السلام؛اخلاق الهی،اشعارعرفانی وادیبان نامی میباشد. @seyyedjavad 🕊 التوفیق من‌الله
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❤️🌺🌸🕊 ❓آیا علت بوجود آمدن "طاعـون" در قوم حضرت موسی علیه‌السلام را میدانید؟؟ 🤔 حضرت موسی علیه‌السلام از بیابان خارج شد و بسوی شهر "ظالمان" [اریحا][۱] حرکت کرد و "یوشع بن نون"[۲] و "کالب بن یوفنا" که شوهر خواهر موسی (مریم دختر عمران) بود جلودار آنان بودند. هنگامیکه به آن شهر رسیدند ستمگران نزد "بلعم بن باعورا" که از نوادگان [حضرت] "لوط" بود جمع شدند و به او گفتند: "موسی" به سوی ما می‌آید تا ما را بکشد، و ما را از شهرمان آواره کند، پس "خداوند" را بخوان تا ما را علیه آنها یاری برساند. "بلعم" اسم "اعظم" خداوند را میدانست گفت: چگونه بر ضد "پیامبرخدا" و یارانش دعا کنم (نفرین کنم) در حالی که "ملائکه" هم با او همراه هستند؟ آنها دوباره اصرار کردند و او هم امتناع میکرد. "زنش" را آوردند به او "هدیه‌ای" دادند او نیز قبول کرد. و از او خواستند که "شوهرش" را راضی کند که "موسی" را "نفرین" کند. "زنش" همچنان به او اصرار می‌کرد تا اینکه او گفت: از خداوند "استخاره" میگیرم و "استخاره" گرفت "خداوند" هم در "خواب" او را از "نفرین" کردن "منع" کرد، و او به "زنش" این خبر را داد. "زنش" دوباره گفت: بار دیگر "استخاره" بگیر. او نیز دوباره "استخاره" گرفت و جوابی نگرفت. "زنش" گفت: اگر "خداوند" نمیخواست تو را از اینکار "منع" میکرد. همچنان او را "فریب" داد تا سرانجام قبول کرد. پس سوار بر "الاغ" خود شد تا به طرف "کوهی" که بر قوم بنی اسراییل مُشرِف است برود تا برروی آن کوه بایستد و بر ضد آنها دعا کند - نفرین کند -. "الاغش" فقط کمی با او حرکت کرد و سپس نشست و از رفتن "امتناع" کرد. از روی آن پایین آمد و آن را "زد" تا اینکه "الاغ" بلند شد و او سوار الاغ شد. بعد از کمی راه رفتن، "الاغ" دوباره "امتناع" کرد. "سه" بار این کار را تکرار کرد. برای بار سوم، هنگامی که او را "زیاد" زد. "خداوند" زبان "الاغ" را گویا کرد و به "بلعم" گفت: وای بر تو ای "بلعم"، کجا میروی؟ آیا "ملائکه" را نمیبینی که مرا باز می‌دارند. اما او از کارش "منصرف" نشد. سپس خداوند به "خر" اجازه داد که با او برود تا اینکه بر "قوم" بنی اسراییل مشرِف شد. اما هربار که میخواست "نفرین" کند "زبانش" برمیگشت و ایشان را "دعا" میکرد. و هرگاه میخواست که به "صلاح" قومش "دعا کند" دعایش به "نفرین" "بدل" میشد. او را از این موضوع با خبر کردند. پس گفت: این چیزی است که خداوند آنرا بر ما چیره کرده است. "زبانش" را بیرون آورد و بر روی سینه‌اش افتاد و به آنها گفت: الان هم "دنیا" و هم "آخرت" را از دست دادم و چیزی جز "مکر" و "حیله" باقی نمانده است. به آنها دستور داد: 📍"زنـــان" را "آرایـش" کنند 📍و به آنها "زیورآلات" بدهند 📍و آنها را "بسوی" سپاه بنی اسراییل بفرستند. 📍و هیچ "زنی" دست رد به سینه "کسی" که او را میخواهد نزند؛ و گفت: 💥اگر حتی یکی از آنها "زنـــا" کند "حساب" آنها را رسیده‌اید. آنها اینکار را انجام دادند و "زنـان" وارد لشگر بنی اسراییل شدند. "زمری بن شلوم" که بزرگ عشیره شمعون بن یعقوب بود "زنـــی" را گرفت و اورا نزد "موسی" برد و به او گفت: به نظر تو این "حـــرام" است؟ به خدا قسم ازاین "زنـــها" به تو نمیدهیم. سپس آن "زن" را به داخل "خیمه" برد و برروی او "پرید". سپس "خداوند" برآنها "طاعون" فرستاد. در آنزمان "فنحاص بن العیزار بن هارون" فرمانده موسی غایب بود، هنگامی که آمد و "طاعــون" را دید که دربین قومش شایع شده است. و به او خبر دادند که جریان چه بوده است او که مرد قدرتمندی بود بسوی "زمری" رفت. و او را درحالیکه با آن زن "همبستر" بود، دید، و با نیزه‌ای که دردستش بود آنها را "کشت" و هردو را بهم "چسبانید". پس "طاعون" برداشته شد و تا آن ساعت ده هزار نفر راکشته بود و گفته شده هفتاد هزار. و سپس "خداوند" این آیه رادر مورد "بلعم" نازل کرد : «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ» [۳] سپس "موسی" یوشع بن نون را با بنی اسراییل بسوی "اریحا" فرستاد. آنها داخل شهر شدند وظالمان آنرا کشتند وبعضی از آنها مانده بودند و نزدیک غروب خورشید بود وترسید که شب برسد و او را ناتوان کنند، پس ازخداوند خواست که خورشید را برای آنها نگه دارد. خداوند نیز آنکار را انجام داد خورشید را در آسمان باقی گذاشت تا همه آنها را نابود کرد. "موسی" وارد شهرشد و هرچه که خداوند خواست درآن شهر اقامت کرد. سپس خداوند اورا نزد خودش برد و کسی از مردم جای قبرش را نمیداند. [۱]. شهری در فلسطین [۲]. یوشع بن نون بن إفرائیم بن یوسف بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم نبی [۳]. سوره مبارکه اعراف آیه ۱۷۵ . 📚بحار- ۱۳، ۳۷۳ - ۳۷۶، ۱۹. Tel: eshghevagheey 🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿 .