eitaa logo
عشق مدیا
179 دنبال‌کننده
6 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بیا تا خانه‌مان را روشن کنیم. تو خورشید باش تا من ماه شوم. تو به من بتاب و من تا ابد دورت می‌گردم... یه سر به ما بزن➿ @Eshghmedia ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
صُبح" آغازهَمه‌ِ؎ِخوبےٖهاستْ، وَتُـودلبَࢪَم؛ بِھتࢪین‌صُبح‌ِدل‌اَنگیزمَنے ♡💋 ❤️ عشق مدیا http://eitaa.com/eshghmedia
تو تمام روح و روان منی که در جسمی دیگر زندگی میکنی ^^ ❤️ عشق مدیا http://eitaa.com/eshghmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بِه‌قُربانِ‌تُو‌رَفتَن نَه‌روزِ''خاصی‌میخَواهَد'' نَه‌ساعَت‌مُشخَصی تُوکِه‌میخَندی بایَدرَفت‌بِه‌((قُربانَـــــت))...^^♥️ ❤️⁩ عشق مدیا eitaa.com/eshghmedia
ـ
-
اونجا ک صائب تبریزی میگه: خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان نظری لایق دیدار تو نيست 🤍
🌿 - سرش رو از پنجره ماشین کرد بیرون و داد زد . من خیلی این آقاعه رو دوست دارم . منم دستم رو گذاشتم رو بوق تا بلندتر داد بزنه و همه ببینن و بفهمن دیوونه‌س . ولی نمیدونست من از اون دیوونه‌ترم . . هر بار که ؛ میخواست این کارو کنه دستم رو میذاشتم رو بوق تا بلندتر صدای دوستت دارمش؛ رو بشنوم . یه جوری بود که انگار نه انگار کسی غیر از ما ؛ تو این شهر باشه . روی جدول باهم گردو شکستم بازی میکردیم . گردو شکستم گردو شکستم . میدونست به لباس‌هام و کفشام حساسم . هر وقت میخواستم برسونمش خونه ؛ دو تا کوچه بالاتر ماشین رو پارک میکردم . تا با هم پیاده تا خونشون بُدوئیم . صدایِ پاهاش صدای نفس زدناش . آخرش هم همون بغل گرم . همیشه موقع خداحافظی بهش میگفتم که ؛ به مامانت بگو دخترشو خیلی دوست دارم . آخه تنها چیزی که . داشتم برای ثابت کردن عشقم . خودم بودم و دوست داشتنم . نه خونه داشتم نه پولی که بتونم خودم برم ؛ به مامانش این حرف رو بزنم . . ترس از دست دادنش همیشه تو دلم بود . جوری که بعد از خداحافظی . برگشتنی اون مسیر رو گریه میکردم ؛ همون شب که رسیدم خونه بهم پیام داد که . فرداشب بیا به مامانم بگو که دوستم داری . شوکه شدم که چرا یه دفعه اینو گفت . با این که وضعیتم رو میدونست ! بهش گفتم: نمیتونم . خودت که میدونی دوستت دارم . گفت : دوست دارم که حرفه همش حرفه تو دوستم نداری . نمیدونستم باز چی شده بود که این حرفارو میزد . حوصله بحث کردن و کش دادن قضیه رو نداشتم . همیشه شب که میشد ؛ بهونه میگرفت و صبحش ؛ درست میشد . دو روز ندیدمش و فقط به هم پیام میدادیم . ولی مثل همیشه نبود . دیگه بعد از پیام‌هاش ؛ نمیگفت عشقم . نمیگفت عزیزم . دیگه بعد از شب بخیر گفتن‌ها قلب نمیفرستاد . تا یه شب عکس یه سبد گل گذاشت پروفایلش . بهم گفت : دیر کردی . . همین فقط بهم گفت : دیر کردی . بعد عکس پروفایلش رفت و آخرین بازدیدش هم شد خیلی وقت پیش . خیلی وقتِ پیش . حالا من از خیلی وقت پیش پشت هر چراغِ قرمزی ؛ که وایمیستم . دستم رو میذارم رو بوق . از خیلی وقت پیش من موندم و ؛ گردو‌های شکسته . کفش‌های خاکی و جای خالی خالیش. صدای پاهاش و نفس نفس زدناش و بغلِ گرمش فردایِ من خیلی وقته که مُرده و ؛ تو خیلی وقت پیش جا مونده . از خیلی وقت پیش ؛ پیرمردی شدم که دیر کرد . که آلزایمر گرفت و فقط عشقش یادش موند . . : )!🧡′ • امیرحسین سرمنگانی
ـ
*
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌱
- بعد از رفتنت اسمت را گذاشتم قرار ؛ به تمام قرارهایی که با هم گذاشته بودیم عمل میکنم . هرشب سر قرارهایی که میگذاشتیم میروم تا تو بیایی . . ‹ مثل همیشه دیر بیایی ؛ امّا بیایی › هرشب طبق قرارهایمان در آن کوچه‌ی باریك در آغوش میکشمت و دلم را خوش میکنم به بودنت . ‹ به این آرامش بینِ این همه آشوب › طبق قرار همیشگی وقتی هوا ابری می‌شود بیرون میزنم تا اوّلین قطره باران را با تو و کنار تو ببینم . . به همان خیابان میروم ؛ سرم را بالا میگیرم تا اوّلین قطره به صورتم بیوفتد . امّا بدونِ هیچ بارانی چشمانم خیس میشود و به پرسه در این خیابان‌های پُر خاطره ادامه میدهم . . تو نمی‌دانی جانم ؛ تو نمی‌دانی قرارم . . تو نمی‌دانی که جواب دادن به این آدم‌ها چقدر بغض دارد وقتی که از من میپرسند : ‹ چرا بی‌قراری . . تو بیا ای قرارِ بی‌قراری‌های من :)!'♥️› - امیرحسین‌ سرمنگانی