eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
326 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخــرِ مــاه شــد و مــاه نیــامد آخر سی سحر نـاله زدیم، آه، نیــامد آخر بـا کلافی سر بـازار نشستیـم ولی حیف شد یوسفم از چاه نیــامد آخر جان ما از غم دوریش به لب آمده است صـاحب غیبـت جـانکــاه نیــامد آخر شام هجران رخش از سر ما رخت نبست فجــر امیـد سحـرگــاه نیــامد آخر ترسم این است دوباره به تباهی بروم مشعـل و روشـنی راه نیــامد آخر روضه قتلگه جد غریبش سخت است ای خــدا حضرت خونخـواه نیــامد آخر... #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
4_721038705925555021.mp3
4.47M
❤️شرح دعای روز بیستم ونهم ماه مبارک و احکام، ویک نکته اخلاقی شیرین #استاد_مجتهدی نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
هدایت شده از اعتقاد ما
اگه مشکلت بزرگه و حل نمیشه! اگه حاجت داری و برآورده نمیشه! اگه فکر میکنی خدا صداتو نمیشنوه! نیت کن و بیا اینجا👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 بیشتر کانالها مطالب اینجارو کپی میکنن👆
هدایت شده از اعتقاد ما
✍✨رازی از زبان آیت الله بهجت که در اواخر عمرشان تعلیم خواص نمودند و فرمودند من در مورد ختومات از استادم (مرحوم آیت الله قاضی) چیزی نمی پرسیدم، اما روزی ایشان ذکری را به من آموختند و فرمودند که هر کس موفق شود آن را به انجام برساند...😳 👈در نتیجه 📜 ✨اگر طلسم شده قطعا باطل میشود ✨اگر مجرد باشد بختش باز شود ✨اگر چشم به راه کسی باشد به عشقش برسد ✨و اگر تنگ روزی باشد روزیش بسیار فراخ شود به علت درخواست های مکرر شما عزیزان یکبار دیگه این سرّ عظیم‌الشأن رو براتون گذاشتیم 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
شرح دعای افتتاح، جلسه 29.mp3
7.17M
🔊 #صوت_مهدوی 🔖 #شرح_دعای_افتتاح 👤 استاد #پناهیان ؛ جلسه ٢٩ 📝 فراز «اَللّهم انّٰا نَشکُوا عَلیکَ...» در #دعای_افتتاح به این معنا اشاره دارد که باید دل ما از اینکه امام زمان غایب هستند، بگیرد؛ سپس می‌توانیم از این شرایط، به محضر خدا گله و شکایت کنیم. 🔖 ویژه ماه #رمضان نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه جا بروم به بهانه ی تو که مگر برسم در خانه ی تو همه جا دنبال تو می گردم که تویی درمان همه دردم یااباصالح مددی مولا یااباصالح مددی مولا نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
هدیه محضرارواح پاک شهدای 🌷وامام شهدا🌷صلوات نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝 قسمت۱۸ *═✧❁﷽❁✧═* هیئت که می رفتیم, اگر پذیرایی یا نذری می دادنند, به عنوان تبرک برایم می آورد.👌 خودم قسمت خانم ها می گرفتم. ولی باز دوست😍 داشت برایم بگیرد. بعد از هیئت رایه العباس با لیوان چای ☕️, روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد. وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد, حتی بچه های مذهبی ها هم نگاه 👀می کردند. چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند وبعضی هایشان به شوهرهاشان می گفتند: (حاج آقا یاد بگیر, از تو کوچیک تره☹️) خیلی بدش می آمد, از زن و مردهای جوانی که در خیابان دست در دست هم راه می روند😏 می گفت:( مگه اینا خونه و زندگی ندارن?) ولی ابراز محبت های این چنینی می کرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود. حتی می گفت: ( دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن.) اعتقادش این بود که با( خط کش اسلام کار کن.)💯 پدرم می گفت: ( این دختر قبل ازدواج خیلی چموش بود. ما می گفتیم شوهرش ادبش می کنه.😐 ولی شما که بدتر از اون رو لوس کردی!) بدشانسی آورده بود. با همه ی بخوری اش, گیر زنی افتاده بود که اصلاً آشپزی بلد نبود🚫 خودش ماهر بود.✅ کمی از خودش یاد گرفتم. کمی هم از مادرم. ابگوشت مرغ 🍗و ماکارونی اش حرف نداشت. اما عدسی را از بس زمان دانشجویی برا هیئت پخته بود, از خانم ها هم خوشمزه تر😋 می پخت. املتش که شبیه املت نبود. نمی دانم چطور همه ی موادش را این طور میکس می کرد,همه چیز داخلش پیدا می شد😖 یادم نمی رود اولین باری که عدس پلو پختم. نمی دانستم آب عدس را دیگر نباید🚫 بریزم داخل برنج. برنج آب داشت ,آب عدس هم اضافه کردم,شفته پلو شد🙈 وقتی گذاشتم وسط سفره خندید,☺️ گفت:( فقط شمع کم داره که به جای کیک 🎂تولد بخوریم!) اصلاً قاشق فرو نمی رفت داخلش. آن را برد ریخت روی زمین که پرنده ها 🕊بخورند و رفت پیتزا خرید. دست به سوزنش هم خوب بود. اگر پارچه ای پاره می شد, دکمه ای کنده می شد, یا نیازی به دوخت و دوز بود, سریع سوزن را نخ می کرد. می گفت:( کوچیک که بودم , مادرم معلم بود ومی رفت مدرسه🏦 من پیش مادر بزرگم بودم) خیاطی را از آن دوران به یادگار داشت. یکی از تفریجات ثابتمان پیاده روی بود. در طول راه تنقلات می خوردیم😋 بهشت زهرا《سلام الله علیها》 رفتنمان هم به نوعی پیاده روی محسوب می شد. پنجشنبه ها یا صبح🌄 جمعه غذایی آماده بر می داشتیم و می رفتیم بهشت زهرا تا بعدازظهر می چرخیدیم. یک جا بند نمی شد, از این شهید🌷 به آن شهید. از این قطعه به آن قطعه. اولین بار که رفتیم شهدای گمنام , گفت: ( برای اینکه وصلت سر بگیرد, نذر کردم سنگ مزار شهدایی رو که سنگ قبرشون شکسته , با هزینه ی💶 خودم تعویض کنم) یک روز هشت تا از سنگ ها را عوض کرده بود. یک روز هم پنج تا. گفتم:( مگه از سنگ قبر, ثوابی به شهید می رسد⁉️) گفت: ( اگه سنگ قبر عزیز خودت بود, باز همین رو می گفتی?) به شهید چمران انس وعلاقه💞 خاصی داشت به خصوص به منا جات هایش‌. شهید محمد عبدی را هم خیلی دوست 😍داشت. اسم جهادی اش را گذاشته بود:( عمار عبدی) عمار را از کلید واژه (این عمار) حضرت آقا وعبدی را از شهید عبدی گرفته بود✅ بعضی ها می گفتند:( از نظر صورت شبیه محمد عبدی ومنتظر قائم هستی. ذوق😍 می کرد تا این را می شنید.) الگویش در ریش گذاشتن , به شهید محسن دین شعاری بود. زمانی که جهاد مغنیه شهید🌷 شد , واقعاً به هم ریخت😰 داشتیم اسباب اثاثیه خانمان را مرتب می کردیم. می خواستم چینش دکور راتغییر بدهم. کارمان تعطیل شد. از طرفی هم خیلی خوشحال 😌شد ومی گفت: آقا زاده ای که روی همه رو کم کرد💯 تا چند وقت پیش عکس رسول خلیلی را روی ماشین🚙 و داخل اتاق داشت. همه ی شهدا را زنده فرض می کرد که (اینا حیات دارن ولی ما نمی بینیم )👌 تمام سنگ ها قبرهای شهدا را دست می کشید و می بوسید 😘 بعضی وقت ها در اصفهان و یزد اگر کسی نبود پا برهنه می شد. ولی در بهشت زهرا هیچ وقت ندیدم کفشش👞 را دربیاورد. ─═ई ✨🔮✨ई═─ 👈 ادامه دارد... 👉 نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313 💝🕊💝🕊💝🕊💝