🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۱۰۹
*═✧❁﷽❁✧═*
#فاصله_تا_شهادت
هادی سه بار برای مبارزه💪 با داعش ♨️راهی منطقه سامراء شد. او با نیروهای حشدالشعبی همکاری نزدیکی داشت. دفعه اول حدود بیست روز طول کشید و کسی خبر نداشت❌
چند بار به او زنگ زدم📞 اما حرف خاصی نمی زد🤐 نمی گفت که کجا رفته، تا اینکه برگشت و تعریف کرد که در مناطق نبرد ♨️با داعش مشغول مبارزه بوده😲
بار دوم زمان کمتری را در مناطق درگیری بود. وقتی به نجف برگشت به منزل ما آمد🚶 خیلی خوشحال شدم😍 به هادی گفتم: چه خبر؟ توی اون مناطق چیکار می کنی⁉️
هادی می گفت: خدا ما رو برای جهاد آفریده، باید جلوی این آدم های از خدا بی خبر👹 بایستیم.
بعد یاد ماجرایی افتاد و گفت: این دفعه نزدیک بود شهید 🌷بشم، اما خدا نخواست🙈
باتعجب پرسیدم: چطور😳
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
🕊👱🕊👱🕊👱🕊
🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۱۰۹
*═✧❁﷽❁✧═*
#فاصله_تا_شهادت
هادی سه بار برای مبارزه💪 با داعش ♨️راهی منطقه سامراء شد. او با نیروهای حشدالشعبی همکاری نزدیکی داشت. دفعه اول حدود بیست روز طول کشید و کسی خبر نداشت❌
چند بار به او زنگ زدم📞 اما حرف خاصی نمی زد🤐 نمی گفت که کجا رفته، تا اینکه برگشت و تعریف کرد که در مناطق نبرد ♨️با داعش مشغول مبارزه بوده😲
بار دوم زمان کمتری را در مناطق درگیری بود. وقتی به نجف برگشت به منزل ما آمد🚶 خیلی خوشحال شدم😍 به هادی گفتم: چه خبر؟ توی اون مناطق چیکار می کنی⁉️
هادی می گفت: خدا ما رو برای جهاد آفریده، باید جلوی این آدم های از خدا بی خبر👹 بایستیم.
بعد یاد ماجرایی افتاد و گفت: این دفعه نزدیک بود شهید 🌷بشم، اما خدا نخواست🙈
باتعجب پرسیدم: چطور😳
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
🕊👱🕊👱🕊👱🕊