eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
330 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
"عَزیٖزٌعَلَیَّ اَنْ أَرَیْ ألْخَلْقَ وَلٰا تُریٰ " #سلام_امام_زمانم 🌷 ای کـاش جمال مـاہ تو می دیدم عالم همہ سر بہ راہ تو می دیدم ای کاش نمیمردم و در روز ظہور خـود را یکی از سپاہ تو می دیدم.. #اللهم_عجّل_لولیڪ_الفرج نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
#سلام_امام_زمانم💚 همه جا زمزمه عید و هلال است بیا عاشقان را هوس روزوصال است بیا بی توکی عید بودبرهمه ی منتظران؟ ماه من رویت توعین کمال است بیا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ------------------------------------- نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اعتقاد ما
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده http://eitaa.com/joinchat/1261764626Cd7327cddd0 🙈 بهترین رمان های مذهبی😍👆
هدایت شده از اعتقاد ما
☑️پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟    دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان.   پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که......   🔮برای خواندن این رمان جذاب کلیک‌کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/1261764626Cd7327cddd0 ✔️ بهترین رمان های شهدایی ایتا😍🔝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺پیامبر(ص): اموات را از یاد نبرید. مردگان امید احسان شمارا دارند. آنها زندانى اند وبه كارهاى نیك شما رغبت دارند. آنها خود،قدرت انجام كارى ندارند،پس صدقه و دعائى به آنها هدیه كنید. شادی روح پدر و برادرم پاپی احمد فرزند حسن و امین فرزند پاپی احمد حسنوند صلــــــــوات ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ #امـام_زمانےام313 ● @EMAMZAMANIAM313
💝🕊💝🕊💝🕊💝 ۲۰ *═✧❁﷽❁✧═* خیلی دوست 😍داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم. از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم👌 همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج 💞کنم. در اردوها, کنار معراج شهدای🌷 گمنام دانشگاه آقایان 👥 می ایستادند ماهم پشت سرشان, صوت ولحن خوبی داشت‌ ✅ بعد از ازدواج فرقی نمی کرد خانه🏠 خودمان باشد, یا خانه ی پدر مادرهایمان گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند✅ مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد بلند بلند می گفتم: ( والله یحبُ الصابرین)💯 مقید بود به نماز اوّل وقت در مسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم✅ زمان هایی که اختیار ماشین🚙 دست خودش نبود و با کسی همراه بودیم, اولین فرصت در نماز خانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:(نگه دارین) اغلب در قنوتش این آیه از قرآن را می خواند:(رَبَنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا و ذُریاتنا قُرَه اَعیُنِ وَ جَعَلنا لِلمُتَقینَ اِماماً) 🙏 قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد, می خواند: مطب دکتر,درتاکسی, گاهی اوقات هم از داخل موبایلش📱 قرآن می خواند‌. با موبایل بازی می کرد. انگاری برد, هندوانه ای🍉 بود که با انگشت قاچ قاچ می کرد. اسمش را نمیدانم ویک بازی قورباقه🐸 بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم. اگر من هم در مرحله ای می ماندم , برایم رد می کرد. می گفتم: نمی شه وقتی بازی می کنی , صدای مداحی هم پخش بشه? تنظیم کرده بود که بازی می کردیم وبه جای آهنگش , مداحی گوش می دادیم‌. اهل سینما نبود. ولی فیلم اخراجی ها را باهم رفتیم دیدیم. بعداز فیلم نشستیم به نقد وتحلیل . کلی از حاجی گیر ینف های جامعه را فهرست کردیم. چقدر خندیدیم😊 طرف مقابلش را با چند برخورد شناسایی می کرد و سلیقه اش را می شناخت. از همان روزهای اول, متوجه شد که جانم برای لواشک😋 در می رود. هفته ای یک بار را حتماً گل 🌹 می خرید. همه جوره می خرید. گاهی یک شاخه ی ساده , گاهی دسته تزیین 💐شده. یک بسته لواشک , پاستیل با قره قروت هم می گذاشت کنارش. اوایل چند دفعه بودگل از سر چهارراه🚦 می خرید. بهش گفتم : ( واقعاً برای من خریدی یا دلت برای بچه گل فروشی سوخت?) از آن به بعد فقط می رفت گل فروشی. دل رحمی هایش را دیده بودم . مقید بود پیاده کنار خیابان را سوار کند.👌 به خصوص خانواده ها را .یک بار در صندوق عقب ماشین 🚕عکس رادیولوژی دیدم👀. ازش پرسیدم :( این مال کیه?) گفت: راستش مادر وپسری رو سوار کردم که شهرستانی بودن واومده بودن برای دوا درمون. پول 💶کم آورده بودن و داشتن برمی گشتن شهرشون . به مقدار نیاز, پول برایشان کارت💳 به کارت کرده بود و دویست هزار تومان هم دستی به آن ها داده بود. بعد برگشته بود وآن ها را رسانده بود بیمارستان🏨 می گفت: ( از بس اون زن خوشحال 😌شده بود, یادش رفته عکسش را برداره😳) رفته بود بیمارستان که صاحب عکس را پیدا کند . یا نشانی ازشان بگیرد وبفرستد برایشان. ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313 💝🕊💝🕊💝🕊💝
هدیه محضرارواح پاک شهدای 🌷وامام شهدا🌷صلوات نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313