📖 #حرمت_عید_غدیر
هر سال در روز عيد غدير آيت اللّه ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی در بيت تشریف داشتند و اقشار مختلف مردم به قصد تبريك و زيارت به بيت آقا می آمدند. رسم آقا اين بود كه در چنين روزی اطعام هم بدهند. آن سال نيز مجلس گرامی داشتی در آن عيد بزرگ در منزل آقا برپا بود و مهمانان از راه های دور و نزديك آمده بودند. خادمه منزل به كنار حوض بزرگ حياط می آيد و ناگاه چشمش به پيكر بی جان پسر كوچك ميرزا جواد آقا كه بر روی آب بوده می افتد. بی اختيار فريادی می زند و اهل خانه اطراف حوض مجتمع می شوند. مرحوم ملكی كه متوجّه صدای شيون میشود از اطاق خود بيرون می آيد و می بيند كه جنازه پسرش در كنار حوض گذاشته شده است. رو به زن ها كرده و خطاب می كنند: ساكت! همگی سكوت می كنند و با ادامه سكوت ميرزا به اطاق پذيرايی برگشته و پس از صرف غذا كه مهمانان عازم مقصدشان می شوند به چند نفر از نزديكان می فرمايد: اندكی تامّل كنيد كه با شما كاری هست. وقتی ديگر مهمانان ميروند واقعه را برای آنها بازگو كرده و از ايشان برای غسل و كفن و دفن فرزندش كمك خواست. داستانهايی از علما ، عليرضا حاتمیhttps://eitaa.com/eslam20