eitaa logo
اسلام سیاسی | مومنی
2.4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
519 فایل
https://eitaa.com/eslamesyasi 🔸 در خدمتم 👇 @momeni1366
مشاهده در ایتا
دانلود
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 است یا غیر سیاسی؟ 🏴 اگر علیه السلام فقط احکام می گفت ،کربلا اتفاق می افتاد؟ 🏴 توزیع قمه توسط سفارت انگلیس ! 🏴 ما علمش سنگین تر است! استاد 🔸 منبع : سخنرانی (ع) ، "اداب " و چالش های " مذاهب اسلامی 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 @rahimpoor_azghadi
سه نسبت عاشورایی.mp3
20.62M
▪️ سه نسبت (با خدا ،خلق، خصم ) ▪️ نشست "نگاه تمدنی به نهضت کربلا" استاد تاریخ پخش : ۹۹/۵/۳۱ ⬅️ فیلم کامل : http://www.telewebion.com/episode/2346978 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 @rahimpoor_azghadi
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 آیا گریه بر ، یک گریه شخصی و مادی است؟ 🏴 مگر ایشان نبودند؟ 🏴 نگرانی اصلی تشنگی و اسارت بود یا و ؟؟ استاد 🔸 منبع : سخنرانی (ع) ، "اداب " و چالش های " مذاهب اسلامی 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 @rahimpoor_azghadi
آفتاب.pdf
3.92M
✅کتاب الکترونیکی "آفتاب در مصاف" ،کامل‌ترین مجموعه گفتارهای عاشورایی رهبر معظّم انقلاب پیرامون قیام امام حسین(ع) 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
🔰 باید تمام زندگیم مثل او شود 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
‏🌹زیباترین و تاثیرگذارترین عکس دنیا🌹 🌸این تصویر مادر"شهید محمدصادق رضایی" به همراه استخوان های فرزند شهید بزرگوارش پس‌از تفحص است. 🌷این عکس باید توی اتاق هر رییس جمهوری،هر وزیری، هر مدیری، هر نماینده ای، هر استانداری هر فرمانداری هر شهرداری و هرمسؤولی نصب بشه تا شايد وجدان کاری و دفاع از مظلومین و مبارزه با خیانتکاران فراموششان نشود و قدر این مردم را بدانند. ☘شادی ارواح مطهر صلوات 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
14.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بی‌تعارف بگویم نیرویی که نمازش اول وقت نباشد خوب هم نمی‌تواند بجنگد!» @Drtavakoly
هدایت شده از علیرضا پناهیان
26.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا اولین فرمانده ارتش توسط فرزندان مهندس بازرگان ترور شد؟ ⚠️ سخنان تکان‌دهنده‌ی قهرمانی که ایران را از تجزیه نجات داد، و با وجود مخالفت امام، توسط بازرگان برکنار و سپس توسط فرزندان عزیز او ترور شد... @Panahian_ir
بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و... بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام. حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند. حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی. حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی. حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی. اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم. حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد . حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.  برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است. دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان. حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام. خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب پی نوشت: نامه حاج قاسم سلیمانی به حاج حسین پور جعفری (دو رفیق شهید) خواندنی است... هر جمله اش درسی برای معرفت و مودت و اطاعت است و ولایت یعنی همین!
🔴شیر را در قفس نتوان انداخت عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /16 «ساواك درباره چگونگى آمدن امام به مدرسۀ فيضيه و نطق تاريخى عصر عاشورا، اينگونه گزارش داده است: «چند نفر از اشخاص فهميده كه قم بوده و مراجعت كرده‏اند، اظهار مى‏داشتند: روز عاشورا عصر، خمينى به مدرسۀ فيضيه قم آمد. جمعيت تمام صحن مدرسه فيضيه، صحن بزرگ حضرت، ميدان جلو صحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود. تمام پشت‏بام‏ها پر از جمعيت بود، كه غالباً از شهرستان‏ها آمده بودند. تعداد جمعيت را در حدود دويست هزار نفر مى‏گفتند و اظهار مى‏داشتند: در تاريخ قم چنين جمعيتى ديده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم به مدرسۀ فيضيه، صحن بزرگ، جلو ميدان نصب كرده بودند و براى اينكه دولت، برق را خاموش كرده بود، يك موتور آورده بودند و با استفاده از برق، آن بلندگوها كار مى‏كرد. خمينى را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت آنچنان صلوات مى‏فرستادند كه تا دو كيلومتر صداى آن مى‏رفت. خمينى منبر رفت و بلافاصله گفت: بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم و شروع كرد به صحبت و بدگويى شديد و اظهار داشت: به ما مى‏گويند «مفتخور». ما و يك مشت طلبه فقير مفتخور هستيم يا آنها كه مملكت را غارت كرده و پول‏ها را در بانك‏هاى خارج گذارده‏اند. شاه! كارى نكن كه مثل پدرت كه قشون اجنبى از هر طرف به مملكت آمده و او را بيرون كردند، همه مردم خوشحال شدند، من نمى‏خواهم تو از بين بروى ولى عقل پيدا كن. اين كارها چيست كه مى‏كنى؟ هر كار مى‏شود، هر جنايتى مى‏شود، مى‏گويند شاه كرده (است) و بعد مرتب تكرار مى‏كرد: بدبخت بيچاره، بدبخت بيچاره، كارى نكن كه بعد هم تو را بيرون كنند. و مرتب به شاه نصيحت مى‏كرد و مى‏گفت: بيچاره چرا اين كارها را مى‏كنى؟ سر عقل بيا؛ و مرتب كلمه بيچاره بيچاره را با لحن دلسوزى تكرار مى‏كرد. يك ساعت صحبت كرد و از منبر پايين آمده است. از نطق او هم نوار تهيه كرده‏اند و به تهران آورده‏اند». اصولاً شاه به دنبال شكستى كه در توطئۀ يورش به فيضيه خورد، به خوبى دريافت كه امام تا قلم در دست دارد و مى‏تواند با توده‏ها سخن بگويد، سركوبى اين نهضت امكانپذير نمى‏باشد. شاه مى‏ديد طرف او در اين نبرد كسى است كه با تهديد و تطميع از ميدان بيرون نمى‏رود و چاره‏اى جز دستگيرى او نمانده است. از طرفى مى‏دانست كه اسائۀ ادب به مقام مرجعى كه بر قلب‏ها حكومت مى‏كند ارزان تمام نخواهد شد. از اين رو، بر سر دوراهى قرار گرفته بود: يا بايد در برابر توفان سهمگين و كاخ براندازى كه امام پديد آورده بود، تسليم مى‏شد و تخت و تاج خود را بر باد مى‏داد و در چنگال انتقام توده‏هاى رنجديده و به‏پاخاسته گرفتار مى‏آمد و يا اينكه به زنجير امپرياليسم وابسته‏تر مى‏شد و براى هميشه به قرآن و ملت اسلام پشت مى‏كرد و مقام مرجعيت و امامت را مورد تجاوز قرار مى‏داد. او راه دوم را برگزيد؛ زيرا راه بازگشت و آشتى با ملت بر روى او بسته بود و وابستگى و سرسپردگى به بيگانگان نيز، او را به بن‏بست كشانيده بود. ملت اسلام او را نمى‏پذيرفت و قرآن نيز، با صداى بلند بر سر او فرياد مى‏زد كه: و لا يزيد الظالمين الا خسارا.» (نهضت امام خمینی ج1 ص503-499) رژیم شاه تلاش داشت با تهدید و ارعاب؛ روح الله الموسوی الخمینی را در بند خود بکشد و عاشورا را از عاشورا تهی کند و سیاست ننگین اموی را به محرم و هیئات حسینی تحمیل کند. اما ... حاشا و دریغ که فرزند زهرا سلام الله علیها در بند تهدیدها و زندگی ننگین دنیایی گرفتار شود. امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف در سال 1342 ه.ش. عاشورا را احیا کرد و حسین علیه‌السلام را در کارزار مبارزه با یزدی نشان داد و خود به ندای جدش اباعبدالله الحسین لبیک گفت اما در این زمان؛ مردم دیگر مردمِ کوفه نبودند و چون کوهی استوار پشتیبانی امام‌شان بودند بنابراین دستگاه یزیدی زمان نتوانست توطئه قتل امام را رقم بزند ولی او را پس از این سخنرانی عاشورایی دست‌گیر نمود. دستگیری که با فشار همه جانبه مردم طولی نکشید و نرده‌های آهنین با اراده مردم از بین رفت و امام اعلی الله مقامه الشریف آزاد شد. آزادی که 15 سال بعد مرگ 2500 سال دیکتاتوری سلطنتی را به همراه داشت. ✳️ پایان @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.