#خاطره
↙️ پای کار اسلام
♦️خاطرات محسن مومنی از طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد
💢 قسمت پنجم: فلافل، مباحثه، نویسندگی و دیگر هیچ
♦️هیچ چیز برام لذت بخش تر از #مباحثه با حسین نبود.
💢وقتی باهاش مباحثه میکردی، اصلا گذر زمان را نمیفهمیدی. اصلا خسته نمیشدی.
✴️ یادمه صبحهای جمعه که مباحثه میکردیم وقتی خیلی دیگه طول میکشید به بچه ها میگفت برید #فلافل بگیرید بیارید بخوریم و دوباره مباحثه کنیم...
خستگی را خسته کرده بود.
⏪ از همون روزهای اول بهم میگفت: محسن چرا نمینویسی؟ شروع کن به نوشتن.
💢منم میگفتم: آخه چی بنویسم حکیم؟ من که بلد نیستم.
🔻این را بگم که من و حسین همدیگه رو #حکیم صدا میزدیم، حسین میگفت: امام علی فرمـودن حکمت، گمشده مؤمنه، من اومدم حوزه که حکیم بشم! تو هم به دنبال حکمت باش.
⭕️ خلاصه به اصرار حسین بود که رفتم انواع کلاس #نویسندگی:
کلاس نویسندگی خلاق، داستان نویسی، ویراستاری، مقاله نویسی و... کلاسهایی بود که به #حمایت حسین رفتم و کم کم قلمم راه افتاد.
🛑 هر بار مقاله ای ازم چاپ میشد، به اولین نفری که نشون میدادم، حسین بود، کلی خوشحال میشد و تشویقم میکرد.
واقعا دلسوز بود...
#فرجنژاد
https://eitaa.com/eslamesyasi