عصای موسوی در دستهای ماست
تو قوم برتری! آری: در آیینِ تبهکاری
تو قوم برتری! در قتل و در کشتار و خونخواری
تو قوم برتری! در سطر سطر «لاویان» خواندم
که در هر صفحهات گوسالههای سامری داری
صدای جلجتای «بلعم» از نای تو میآید
که نفرین بر تو ای معنای «باعورا»ی بیعاری
خیالت چیست؟ تسخیر فرات و نینوا تا نیل؟
مگر این آرزوها را به خاک گور بسپاری..
بیفکن بمبهایت را که فردا «یومِ کیپور» است
که از هر بمب میروید هزاران موشکِ کاری
زمان انتقام ای آل اسرائیل! نزدیک است
که خون ارمیا در دشتهای تو شده جاری
تو! تار عنکبوت و غزه طوفانهای اَلاقصاست
که در اقصی نقاطتت پرچم مرگ است انگاری
بخواب و خوابهای خوش ببین در تیهِ خرگوشی
جواب خواب کابوس است و شبتاصبح بیداری
تو را داود حزباللهیان با سنگ خواهد کشت
به لشکر خوش مباش ای زادهٔ جالوت طراری
من اینک با غم و زاری غزلخوان فلسطینم
به زلف و دود خوش باشند شاعرهای بازاری..
غم غزه شروع داستان غزوههای ماست
به خیبر میرسد این بدرهای غرق دشواری
مگر ده سال دیگر نقش ننگ نقشهها باشی
بگو تا چند بشمارم؟ بگو تا چند بشماری
تو فرعون و عصای موسوی در دستهای ماست
به زودی بر سرت آن را فرو میآوریم آری
✍🏻 #محمد_مرادی
🏷 #شعر_ضداستکباری | #فلسطین | #لبنان