eitaa logo
مکتب خانه
326 دنبال‌کننده
840 عکس
355 ویدیو
275 فایل
نشر آثار صوتي و تصويري و مکتوب @roshd_harakat
مشاهده در ایتا
دانلود
مکتب خانه
#دروس_عرفانی_فلسفی_استاد_امینی_نژاد
✳️ در انتهای فصل دوم، دو تعریف برای حرکت ارائه نمود: «فيَنطَبِقُ عليه حدُّ الحركةِ و هو أنها كمالٌ أولٌ لما بالقُوَّةِ من حيثُ إنَّه بالقُوةِ؛ فهذا الوجودُ الواحدُ المستمرُ وجودٌ تدريجيٌّ سيّالٌ يَجري علی المادةِ الحاملةِ للقُوةِ و المختلفات هي حدودُ الحركةِ و صور المادة» ایشان در این فصل، حرکت را ابتدا با بیانی تسامحی و سپس با بیانی دقیق مطرح کرده اند؛ ایشان در تعریف حرکت با بیانی تسامحی می گوید: «الفصلُ الثالثُ في زيادةِ توضيحٍ لحدِّ الحركةِ و ما تَتَوقَّفُ عليه؛ قد تَقَدَّمَ أنَّ الحركةَ نحوُ وجودٍ يَخرُجُ به الشيءُ من القُوّةِ إلى الفعلِ تدريجاً أي بحيث لا تَجتَمِعُ الأجزاءُ المفروضةُ لوجودِه و بعبارةٍ أخری يكونُ كلُّ حدٍّ من حدودِ وجودِه فعليّةً للجزءِ السابقِ المفروضِ و قوّةً للجزءِ اللاحقِ المفروضِ» ❇️ هرچند حرکت معقول ثانی بوده و بنا بر فرمایش علامه، نحوه وجود محسوب می شود ولیکن باید توجه نمود که لفظ «چیستی وجود» و یا «نحوه وجود» عام بوده و شامل ماهیت و معقولات فلسفی می شود لذا فلاسفه اسلامی در تفاوت این دو از جهت فاعل شناسا می گویند ماهیات، معقول اول و مفاهیم فلسفی، محسوب می شوند؛ با این توضیحات روشن می شود که کاربرد «نحوه وجود» در تعریف حرکت به خودی خود دال بر غیرماهوی بودن مفهوم حرکت نیست. بحثی که در اینجا حائز اهمیت است این است که ماهیت چه نسبتی با وجود و کمالات وجود دارد؟ به عبارت دیگر وقتی گفته می شود ماهیت مظاهر وجود است، ماهیت دقیقاً از چه چیز وجود حکایت می کند؟ روشن است که به لحاظ علم حصولی فقط مفهوم وجود از اصل ذات وجود حکایت می کند و هرگز از مطالعه ماهیت به اصل تحقق نمی تون راه یافت پس ماهیت حاکی و بروز کمالات مندمج در وجود است و به عبارت دیگر چیزی که به نحو مندمج در وجود حضور دارد، خودش را به نحو ماهیت نشان می دهد. البته در اینجا باید دقت نمود که چنین نیست که هر چیزی که در وجود حضور داشته باشد در ساحت ماهیت بروز پیدا کند؛ مثلاً در تفاوت بین جوهر و عرض گفته می شود که جوهر، ماهیت و جنس انواع جوهری است ولی عرض چنین نیست در حالیکه هر دو خصیصه وجودی اند و «لنفسه بودن» و یا «لغیره بودن» هر دو مربوط به وجودند ولیکن خصیصه «لنفسه بودن» بازتاب ماهوی دارد ولی خصیصه «لغیره بودن»، بازتاب ماهوی ندارد. ❇️ بعد از روشن شدن این نکات، به بحث حرکت برمی گردیم؛ وقتی درباره حرکت گفته می شود که حرکت، و نحوه وجود است این سوال پیش می آید که آیا حرکت بازتاب ماهوی دارد؟ هرچند براساس چنین اصطلاحات و صورت بندی از مسئله پیش نرفته است ولیکن چه بسا در مواجهه با این سوال و براساس چنین صورت بندی ای از مسئله، پاسخ مثبت داده و بگوید حرکت از جمله خصوصیات وجودی است که بازتاب ماهوی دارد لذا حرکت از جمله مقولات محسوب می شود در حالیکه در طرف مقابل اعتقادی بر خلاف اعتقاد دارد. ✳️ نکته پایانی در اینجا، توجه به دو مقوله مقوله «أن یفعل» و «أن ینفعل» است؛ در مباحث پیش رو خواهد آمد که حکمای مشاء معتقدند که حرکت در این دو مقوله راه ندارد به خاطر اینکه حرکت در ذات این دو مقوله نهفته است! آیا با پذیرش این مطلب باید بپذیریم که هویت وجودی حرکت، حداقل به عنوان جزئی از دو مقوله مذکور، بازتاب ماهوی پیدا کرده است؟ چه بسا براساس همین نکات، معتقد است که «أن یفعل» و «أن ینفعل» از انواع حرکت محسوب می شوند. ❇️ در دروس اسفار استاد مطهری از ایشان درباره وضعیت این دو مقوله چنین استفسار شده است: سؤال: اگر حركت را از سنخ وجود بدانيم پس دو مقولۀ «ان يفعل» و «ان ينفعل» را نيز بايد از مقولات خارج كنيم. استاد: نه، ميان آن دو مقوله با حركت فرق گذاشته‌اند كه بعد به آن مى‌رسيم. ❇️ درباره ماهوی یا غیرماهوی بودن حرکت می گوید:
مکتب خانه
💠💠 مطلب ششم: اصطلاح «اصول اربعمائة» را فعلاً [بر اساس اطلاع کنونی مان] اولین بار در قرن شش هجری و تو
ورود رساله جعلی ذهبیه به اسانید شیعه رساله ذهبیه و نحوه ورود آن به اسانید شیعه مقدمه بعضی افراد با معلومات طبی‌ای که داشتند، برای ترویج طب، کتب طبی را به امامان معصوم نسبت می‌دادند. این افراد چون شخصیت سرشناسی نبودند این کار را انجام می‌دادند تا بگویند علم با دین منافات ندارد. مثلا همین طب الرضا سلام الله علیه کاملا از معلوماتش قابل تفکیک است، چون کتب طبی که تا آن زمان نوشته شده است واضح و مبرهن وجود دارد، لذا این طب الرضا هم واضح است که از کجا آمده. این مسئله برای ما ابهامی ندارد… استاد سید احمد مددی دام ظله در درس خارج فقه کتاب مکاسب سال ۹۱-۱۳۹۰ به موضوع ورود علوم غربی به دنیای اسلام و مقابله با آن و اصالت «رساله ذهبیه» می‌پردازد. متن پیش رو بخشی از سخنان این استاد معظم می‌باشد که با کمی تلخیص و اصلاح از سوی موسسه طبنا به همراه صوت انتشار یافته است. متن اصلی یادداشت از حدود سال ۷۰ -۸۰ قمری دوره ترجمه در دنیای اسلام آغاز شد و علوم غربی یعنی علوم یونانی برای اولین بار توسط خالد بن معاویه بن یزید بن معاویه، نوه یزید ملعون، ترجمه شد و به جهان اسلام راه یافت. از آنجا که شام نزدیک مسیحی‌ها بود و آنها هم با کتب یونانی، سریانی و لاتینی آشنا بودند (مصادر اولیه به یکی از این سه لغت بود، البته لغت سنسکریت هم بود اما در اختیار هندی‌ها بود و ربطی به اینها نداشت) دورة ترجمه از شام آغاز شد. خالد بن معاویه، آثار یونانی و لاتینی را به عربی برگرداند، و بعدها این آثار در نهضت ترجمه و در دورة خلافت عباسی‌ها در دنیای اسلام انتشار یافت. در این دوره چون عظمت ظاهری اسلام، زیاد شده بود این علوم نمی‌توانستند در برابر اسلام بایستند. از نظر تاریخی اولین ایستادگی‌ها در مقابل اسلام توسط زنادقه و ملاحده حدود سال 128 قمری یعنی در زمان امام صادق ع در کوفه شروع شد. اینها عمدتا عِدّه و عُدّه فراوانی نیز داشتند و حتی برنامه‌شان این بود که به صورت گروهی به مکه می‌آمدند و ایام حج در برابر کعبه می‌ایستادند و سخنان ضد اسلامی می‌گفتند. پس از سال ۱۲۸ ق، این حرکت الحادی رسمی شد، و به دنبال بهانه می‌گشتند تا حرکت خود را سازماندهی کنند، لذا مقداری از سخنان یونانی‌ها و بعضا اشراقی‌های هند را در علم نجوم، فلسفه و ریاضی را می‌گرفتند و در برابر دین و اسلام قرار می‌دادند. در مقابل این حرکت، حرکت دیگری شروع شد، که می‌گفت اسلام حکومتی با علم مخالف است وگرنه اسلام حقیقی با علوم مختلف مخالف نیست. به همین دلیل سعی می‌کرد برای نشر اسلام حتی بخشی از مطالب علمی را به اسم ائمه علیهم السلام نشر بدهند. پس یک طرف می‌گفتند: «این علوم ریاضی، نجوم و طب و جز آن کفر و ارتداد است» و این طرف می‌گفتند: «خیر، اینها حرف خود اهل بیت علیهم السلام است و اشکالی ندارد». مثلا الصحیفه الذهبیه یا طب الرضا علیه السلام، ـ از راه غلو بصره به ما رسیده است. این رساله شبیه رساله بختیشوع است. واقعیت این است که یک طبیب برخی مطالب طبی را که خیلی هم زننده نبوده در این رساله جمع کرده و بعد هم، به دروغ ابتدای آن نوشته است که مثلا این رساله حضرت را، با آب طلا نوشتند. مقدمه رساله ذهبیه از سر تا ته همه جعلی است.پس برخی افراد برای ترویج طب با معلومات طبی خود، کتب طبی را به معصومین نسبت می‌دادند، این افراد چون خودشان چهره‌های سرشناسی نبودند این کار را انجام می‌دادند و کلی هم از آن تعریف می‌کردند تا بگویند علم و دین با هم منافات ندارد. در مرحلة بعد واسطة نقل رساله هم – که عمدتا مبنایشان در تحمل حدیث این بوده است که اگر کتابی به نحو وجاده هم رسید اشکالی در اخذ آن نیست و نیازی ندارد که سماع و قرائت شود – کتاب را اخذ می‌کرده، و با ساده‌لوحی و بدون رعایت ضوابط تحمل حدیث به آن شخص اول اعتماد می‌کرده و آن را در اسانید حدیثی وارد می‌کرده است. سرّ ورود برخی اسانید نامعتبر در منابع حدیثی این بوده است.اما ما امروزه به لحاظ علمی می‌توانیم با یک نظر از بالا به پایین، دقیقا کتاب طب الرضا سلام الله علیه و کتب مشابه آن را تحلیل طبی کنیم و معلوماتش را از هم تفکیک کنیم، چون کتب طبی که تا آن زمان نوشته شده واضح است.
4_5778226430538156902.pdf
حجم: 3.05M
🔉 بخش 1 (جلسات 1 تا 28) 📩 📚 تذکر: سایر جلسات به صورت پراکنده تکمیل شده و هنوز تدوین نهایی شده اند. 🔷 مدرِّس: ⏰: سال تحصیلی 1400 - 1399 تذکر: 1. این جزوه صرفاً جهت مطالعه و مباحثه شخصی فراهم گردیده است و هرگونه تکثیر و بهره‌برداری به‌منظور دیگر، جایز نبوده و اشکال دارد. 2. مطالب این جزوه به سمع و نظر استاد محترم نرسیده و لذا معلوم نیست مورد تائید ایشان باشد. 3. در مواردی که عین مطالب استاد از جزوات ایشان، نقل‌شده، حتماً در پاورقی مورداشاره قرارگرفته است. 4. در سال تحصیلی (1400- 1399) 123 جلسه برگزارشده است. ╭┅──────────────┅╮ 🌐 https://t.me/esra_rasane ╰┅─────────────