هدایت شده از معهد الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
بعد از سال 150 با بنای بغداد در سال 145، تدریجاً بزرگان شیعه به طرف بغداد میروند و مشخّصه و نکتۀ اساسی مکتب بغداد آن است که یک مکتب عقلیگرا بارمیآید؛ یعنی: میراثهای شیعه هم که از کوفه بوده به بغداد رفته، تنقیه و تصفیه میشود و بزرگترین تصفیۀ حدیث را بهلحاظ قبول و عدم قبول و موافقت و عدم موافقت کتاب، در بغداد داریم و اصولاً بزرگان بغداد ما ـ مثل يونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم متکلّماند. اینها ـ مثل ابن ابی عمیر و صفوان ـ همه اوایل کوفی بودند و بعد به بغداد آمدند و الآن بهترین و نقیترین و صافترین میراثهای حدیثی ما از اینها رسیده که بغدادی هستند. از زمان موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ بغداد رشد میکند. البته قبل از آن هم ما در میان روات کسانی را داریم که بغدادیاند، امّا رشدشان مال زمان موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ است. در نیمۀ دوم قرن دوم در کوفه بیشتر واقفیها و فطحیها میمانند، که موفّق به هجرت نمیشوند. البتّه در این زمان کوفه و بصره هم هنوز قوّت خود را دارند، امّا بغداد اضافه میشود و بهخاطر بزرگانی که در بغداد بودند و بهخاطر وضع بغداد و خود ائمّه و احتمالاً عرضی که بر ائمّه کردند، مكتب بغداد رشد قابل ملاحظهای پیدا میکند. در میراثهای بغداد ما تألیف و تأسیس کم است و بیشتر نقل داریم. البته گاهی یونس از امام موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ و حضرت رضا (ع) نقل میکند، امّا تأسیس به این صورت کم و بیشتر تدوین همان آثاری است که در کوفه و مال زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و برید و... بوده.
از سال 150 به بعد مکتب بغداد رشد زیادی پیدا میکند که تأسیس در آن کم و بیشتر غیرتأسیس است و از اواخر سالهای 180 و 190 کمکم میراثهای کوفه به قم میآید، که از قرن سوم به بعد یکی از مراکز اصلی علمی ـ مخصوصاً در حدیث ـ قم است و تقریباً تدریجاً از سال 200 این انقسام شدید بین اصحاب ما بهوجود میآید که مکتب بغداد و مکتب قم از هم جدا میشوند. مکتب قم غالباً مکتب نقلیگرایی است و بهاصطلاح اهل سنّت با اشاعره و مکتب بغداد مکتب عقلیگرایی و با معتزله نزدیک است.
رفتهرفته دیگر مکتب قم برای خود مکتب مستقلّی میشود و طبعاً همراه با مکتب قم هم بهتدریج در کلّ خراسان و عمدتاً نیشابور مثل فضل بن شاذان در سالهای بعد از 200 رشد میکند و تدریجاً یک عدّه از بزرگان اصحاب ما تا آخر خراسان آن زمان پدید میآیند، که آخرین حدّ خراسان آن زمان سمرقند و کشّ بوده، که از میراثهای کشّ فعلاً «تفسیر عیّاشی» و «رجال کشّی» به ما رسیده.
بنابراین بعد از قرن دوم، در یک درجۀ بسیار قوی: قم، بغداد و خود کوفه، و بهصورت ضعیف بصره و خود مدینه، و مختصری هم در شام اگر باشد.
( حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی حفظه الله ، خارج فقه ، ۱۳۸۴/۱۱/۲۶ )
#فقه
#قواعد_عامه
#مکاسب
#قواعد_عامه_در_باب_مکاسب
#اولین_قاعده_عامه
#توضیحی دربارۀ مراکز میراثهای علمی شیعه