#قواعد_فلسفی
قاعده کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها
#استدلال
#استاد_مطهری در توضیح استدلال بوعلی بر این قاعده می فرمایند:
✅ گفتیم برهانی که مرحوم آخوند در اینجا آوردهاند برهانی است که بوعلی بیان کرده است. بوعلی به چه دلیل میگوید هر حادثی مسبوق به امکان قبلی و به مادهای است که حامل آن امکان باشد؟ میگوید هر شیء که حادث میشود، در زمان قبل از وجودش هم، ممکن است یعنی دارای امکان است، زیرا اگر در زمان قبل ممکن نباشد پس باید یا ممتنع باشد و یا واجب، چون شیء یا ممکن است یا ممتنع و یا واجب. این امرِ حادث نمیشود در زمان قبل ممتنع باشد؛ اگر در زمان قبل ممتنع بود محال بود که در هیچ زمانی به وجود بیاید، پس چرا به وجود آمده است؟ این حادث در زمان قبل واجب هم نبوده است چون اگر واجب بود در همان زمان قبل و بلکه از ازل وجود داشت پس چرا در زمان قبل وجود نداشته است؟ پس شیئی که در یک زمان حادث میشود در زمان قبل هم باید ممکن و دارای امکان باشد.
✅ بعد میرود سراغ امکان. میگوید این امکان با «قدرت فاعل» اشتباه نشود. گاهی برخی امکان ممکن را با قدرت فاعل اشتباه میکنند که در عرف چنین است. مثلًا میگوییم این کار برای من ممکن است، یعنی من قدرت انجام آن را دارم یا میگوییم این کار برای من ممکن نیست یعنی من قدرت انجام آن را ندارم. این امری است که به فاعل مربوط است. فاعل قدرت داشته باشد یا نداشته باشد، قدرت فاعل غیرمتناهی باشد یا متناهی، در هرحال یک شیء در ذات خود یا واجب است یا ممکن و یا ممتنع. پس این امکان، امکانی است که صفت شیء است نه صفت فاعل.
پس امکان یک حادث غیر از مسئله قدرت فاعل است.
✅ حال که ثابت شد هر حادثی در زمان قبل از حدوثش هم دارای امکان بوده است، این امکان یا جوهر است یا عرض قار (که عرض قار در اینجا یعنی عرض غیر اضافه) و یا عرضی است از قبیل اضافه. بدون شک امکان وجود یک شیء به صورت یک جوهر وجود ندارد. اگر میگوییم در دانه گندم امکان بوته گندم هست اینطور نیست که بتوانیم در لابراتوار، گندم را تجزیه کنیم و امکان را از گندم جداکنیم. یا اگر میگوییم در نطفه انسان امکان وجود انسان هست نه این است که این امکان به صورت یک جوهر قائم به ذات وجود دارد، بلکه به صورت یک صفت برای یک جوهر وجود دارد. حال آیا این صفت، صفتی است که ماهیت آن غیر از اضافه و نسبت است یا جز اضافه و نسبت چیز دیگری نیست؟ در باب اعراض ثابت شده است که ما یک سلسله اعراض داریم که اصلًا ماهیت آنها ماهیت اضافه و نسبت است، مثل ابوّت و بنوّت.
✅ البته هر چیزی ممکن است دارای اضافه باشد و بلکه هیچ چیزی در عالم نیست که دارای اضافه نباشد ولی اینکه «چیزی دارای اضافه و نسبت است» یک مطلب است و خود «اضافه و نسبت» مطلب دیگری است. مثلًا زید چون برادر عمرو است با عمرو نسبتی دارد. در اینجا زید «ذات اضافه» [یعنی دارای نسبت اضافه[ است ولی خودِ برادری و اخوت یک نسبت است، نه شیء دارای نسبت. همینطور است فوقیت و تحتیت.
✅ این فلاسفه میخواهند بگویند این چیزی که ما به نام امکان مینامیم- و مسئله مهم هم همین است که بعد باید اثبات بشود- جز یک نسبت چیز دیگری نیست؛ ماهیتش ماهیت نسبت است. مثلًا امکان استعدادی نطفه برای انسان عبارت است از نسبتی میان نطفه و انسان. بعد آن اشکال در ذیل این فصل به وجود میآید که باید در مورد آن مفصل بحث کنیم که نسبت باید میان دو امر موجود باشد. آیا نطفه نسبت دارد با انسانی که بعد میخواهد به وجود بیاید و الآن معدوم است؟ چطور امکان استعدادی عبارت است از نسبت میان این و آن؟ اصلًا آنی وجود ندارد. چطور میشود میان موجود و معدوم نسبتی باشد؟ این اشکالی است که بعد درباره آن بحث میکنیم.
✅ البته برای این برهان که در آن میخواهیم امکان و مادهای را که حامل امکان است اثبات کنیم فرق نمیکند که ماهیت آن اضافه باشد یا عرض دیگری باشد ولی این را طرداً للباب در اینجا ذکر کردهاند.
✅ پس خلاصه برهان فلاسفه برای آنکه اثبات کنند حادث بدون امکان قبلی و ماده قبلی نمیتواند پدید بیاید این است که حادث قبل از حدوثش واجب یا ممتنع نیست پس ممکن است. بنابراین امکانش در زمان قبل وجود داشته است. این امکان، جوهر که نمیتواند باشد پس عرض است. این عرض که در زمان قبل وجود داشته است معروض میخواهد و معروضش همان است که آن را ماده مینامیم چون تعریف ما از ماده در اینجا «حامل استعداد» است. پس بدین ترتیب اثبات شد که «کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها».
استاد مطهری، درسهای اسفار، ج 1، ص193 _ 195
#فلسفه
#فلسفه_اسلامی