.
🍀گویند #شیخی،
روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک #گردو با هم دعوا میکنند.
🔸به خاطر یک گردو، یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.😳 یکی را درد چشم گرفت و دیگری را #ترس_چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
🔹ملا رفت #گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
🔸گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
🔹دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است #بدون_مغز که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
😉به ما #بپیوندید 👇👇
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈┄
@esrae313 👈 لینک کانال ما