eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
📱 🦋 مثل پروانه به گُل‌ها به تو می‌اندیشم... ♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #13 چهل روز سرد رو پشت سر گذاشتیم ژانت رو در این مدت خیلی کم م
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 _اینهمه گفتم هدف خلقت امتحانه! خدا سکوت میکنه تا استعداد ها متبلور بشه چه خوب و چه بد این چالشیه که حقیقت وجودی موجودات رو برملا میکنه حقیقتی که البته با کسب آگاهی و پرورش قابل شکل دهیه خدا باید سکوت کنه تا امتحان شکل بگیره سر جلسه امتحان معلومه مراقب کاری نمیکنه! همه کارا مال بعد تحویل برگه ست امتحان... اصلا اساس خلقت همینه اگر این نظم به هم بخوره هدف میره زیر سوال خدا که مثل انسان هیجان زده نمیشه یهو بزنه بازی رو خراب کنه صبرش زیاده اما در آخر با قدرت تمام حق رو به حق دار میرسونه اگر خدا که متولی این سیستمه وسطش بزنه خرابش کنه آخه اصلا چه خلقتی بود! هدف خلقت اینه _آقا اصلا جهنم خوب واسه ظالما اما ادیان کلی قوانین دست و پا گیر میذارن بعد میگن هر کی رعایت نکرد جهنم اونم به وحشتناک ترین شکل ممکن این خودش ظلمه که بخاطر یه سری گناه کوچیک کسی بخواد بره جهنم _آخه مشکل اینجاست که شما تعریف درستی از گناه نداری اولا خدا چیزی رو گناه نمیدونه مگر اینکه ظلم باشه! حالا یا ظلم به خودته یا به خداست یا به دیگران خلاصه از صراط عدالت خارج میشی دیگه تو وقتی دروغ میگی ظلم میکنی وقتی دزدی میکنی ظلم میکنی قتل میکنی ظلم میکنی ربا میگیری ظلم میکنی ربا میدی ظلم میکنی و... همه گناه ها یه حدی از ظلم رو درون خودشون دارن و یه چیز دیگه که روح گناهه روح گناه نافرمانیه تو با هر گناه با نظر خدا مخالفت میکنی مثل کاری که شیطان کرد انگار که میگی خدایا من بیشتر از تو میفهمم طبعا این ظلم به خداست حقی که از آن خدا بود رو مال خودت دونستی پس بنده ها اگر برن جهنم بابت این گناه بزرگ میرن جهنم: ظلم... اما دوز داره دیگه طبعا هر کس به هر اندازه ای که این گناهان رو با خودش داره از جهنم و مواهبش برخوردار میشه! _جهنم یه مفهوم انتزاعیه اصلا قابل باور نیست منظورم مدلشه _ کیفیت بهشت و جهنم طبیعتا یه چیزی شبیه باغ های عادی ای که ما دیدیم یا مثلا یه آتیش عادی نیست خیلی متفاوته بهشت و جهنم هر دو درجات و صفاتی هستن که انسان ها با اعمالشون کسب میکنن یعنی اثر حقیقی اون اعمال اون درجات و صفات بهشتی و جهنمیه در مورد بهشت یه مثال میزنم درباره جهنم یه مثال دیگه بهشت جاییه که بدی و شر اصلا نمیتونه واردش بشه پس طبیعتا هر کس پاک باشه خود بخود وارد میشه و هر کس ناخالصی داره بیرون میمونه مثل غشایی که نفوذ پذیری انتخابی داره متوجه شدی چی شد؟ این خدا نیست که کسی رو از بهشت محروم میکنه این انسان ها هستن که با ناخالصی هایی که با خودشون آوردن امکان ورود به بهشت رو ندارن _اون ناخالصی ها چی ان؟ _صفات بد و آثار گناه گناه مثل رسوب میمونه برای روح سنگین میکنه و جرم میده بهش روحی که رسوب داشته باشه و صفات بد رو در فرصت دنیا در خودش از بین نبرده باشه، چون بهشت جایگاه سلمه و قراره همه درش در امنیت و آسایش کامل باشن بخاطر حفظ امنیت این فضا و ساکنینش کسانی که ناخالصی دارن نمیتونن واردش بشن اصلا دست کسی هم نیست در ورودی بهشت مثل XRAY به این مواد حساسه! این مدل طراحیشه بهتر بگم همون صفاتی که از ورودی بهشت رد نمیشن همون چیزایی هستن که جهنم به وسیله اونها ادمها رو به سمت خودش میکشه تصور کن جهنم یه خاصیت مغناطیسی داره که همون رسوبات و صفات رو جذب میکنه و تو هم همونا رو تو وجودت داری چه توقعی داری کسب این رسوبات اشتعال زا دیگه اثر حقیقی عملته از خدا چه توقعی داری؟ در واقع تو خودت بهشت و جهنم خودت رو درون خودت میسازی و با خودت میبری و این کیفیت وجود توست که تعیین میکنه باید کجا بری بهشت یا جهنم کاملا عادلانه از اول اگر برات مهم باشه که جلوی رشد صفات بد رو بگیری و گناه نکنی خب بهشتی هستی دیگه دلیلی برای نگرانی از وجود جهنم وجود نداره مگه خدا از آدم چی میخواد همون چیزی که در فطرتش هست و خودش هم بهش علاقه داره و براش مفیده همه ما صفات خوب اخلاقی رو دوست داریم و از رذائل اخلاقی بدمون میاد ژانت فوری گفت: پس فرق نمیکنه دینت چی باشه همین که آدم خوبی باشی کافیه درسته؟ _همون اول گفتم دین چارچوبه سیستمی که خوب و بد رو دقیق نشونت میده و تو رو میسازه دینی که این قابلیت رو داره باید پیدا کنی تو میخوای خدا رو درک کنی و بپرستی و رشد کنی باید بهترین وسیله رو در اختیار بگیری کارآمدترینش رو! همون چیزی که خودش فرستاده خدا هر دینی فرستاده انسان باید تصدیق کنه اخه چرا آدم خوبی باشه ولی ایمان نیاره خب دینم همون اخلاق خوبه دیگه مگه چه فرقی میکنه؟ کتایون با پوزخند گفت: اگر ثابت بشه دینی الهیه همین طوره که تو میگی حتما باید بهش ایمان آورد بی توجه به کنایه ش توی دفترم سر گردوندم: خب آیه 30 درباره خلقت بشر توضیح میده اینجا میخوام یه کاری بکنیم داستان خلقت بشر رو که هم در عهد عتیق(تورات) و هم در قرآن نقل شده مقایسه کنیم و بعد یه نتیجه ای بگیریم:
داستان خلقت انسان در تورات اینطوریه که خدا تصمیم میگیره آدم رو خلق کنه. علت خاصی هم ذکر نمیکنه. اما وقتی انسان رو خلق میکنه و خوب بهش نگاه میکنه میبینه عجب چیز عجیبی خلق کرده این یه چیزیه تو مایه های خودش! یعنی توانایی خدا شدن داره! در واقع میفهمه که اشتباه کرده!... دوتا نکته همین اول کار در میاد. یکی اینکه مقام خدایی اونقدر دم دستیه که هر مخلوقی میتونه کسبش کنه در صورتی که منطق قرآن میگه قدرت خدا بینهایته ذات خدا حتی در تصور انسان هم نمیگنجه چه برسه که بخواد تصرفش کنه نکته دوم اینکه این خدا زیادی بی عرضه نیست؟ موجودی رو خلق میکنه بدون اینکه قبلش فکر کنه بدون اینکه بفهمه چکار داره میکنه حتما باید کارش تموم بشه بعد بفهمه که اشتباه کرده؟ خدایی که اشتباه میکنه! خدایی که ناتوان میشه! حالا خطا کرده میخواد جبران کنه ببین چکار میکنه آگاهی و جاودانگی رو که دو فاکتور مزیت خداست از انسان میگیره میکنه تو دو تا درخت! درختا هم دقیقا وسط محل سکونت آدم و حواست! و بهشون میگه به این درختا دست نزنید! خب انسان رو اشتباهی ساختی معدوم کن بره دیگه چرا باید خطر بالقوه برای خودت نگه داری؟ یعنی واقعا نمیتونه چیزی که ساخته رو از بین ببره؟ خدای ناتوان! دیدی تو این فیلمای هالیوودی دانشمنده یه چی میسازه دیگه نمیتونه جمعش کنه؟ یه همچین چیزی! بعد حالا آگاهی و جاودانگی مگه جسمه که مجبور باشی بکنی تو درخت؟ بعدم دقیقا میبری میزاری دم دستش بعد میگی دست نزن! چیزی که برات خطر ماهیتی داره چون اگر انسان آگاهی و جاودانگی داشته باشه خدا میشه پس رقیب خداست. بعد تازه انسان یه برتری هم داره خدا یکیه اینا دو تان پس فردا بچه دارم میشن میشن کلی! یعنی میخوام بگم قدرت تکثیر دارن. فاتحه ی این خدا خونده ست اگر اینا به این دو عنصر برسن بعد دقیقا درخت رو میبره میذاره دم دستشون؟! کانه اصلا عقل قائل نیستن برای این خدا! بعد دقت کنید این خدا کاملا رقیب انسانه! این خدا نسبت به انسان نه تنها خیرخواه نیست بلکه به شدت هم حسوده! خدایی که مانع پیشرفت آدمه مایه جهل و ضعف آدمه انسان رو ضعیف میخواد چون خودش کوچیکه و با رشد انسان موقعیتش به مخاطره میفته! این خدا پرستیدن داره؟ حالا آدم و حوا توی بهشت خودشون میچرخن بدون اینکه شعور و آگاهی داشته باشن چون شعورشون رو ازشون گرفت دیگه! ببخشید که این مثال رو میزنم برای اینکه متوجه تعریفش بشید تعریفش از انسان در اون جایگاه چیزی شبیه چهارپاست! یعنی داره میچرخه و میخوره و متوجه چیزی هم نیست خب طبیعتا انسانی که شعور نداشته باشه حیوان خواهد بود دیگه میگذره تا اینکه یه ماری! میاد توی بهشت به آدم و حوا میگه که چرا از میوه این درخته نمیخورید اونام میگن خدا منع کرده و گفته اگر اینو بخوریم می میریم. خدایی که دروغ میگه! حیله گره! مار هم میگه *هر آینه نمیمیرید بلکه آگاه میشوید* درخت دانش رو نشونشون میده یه میوه ی سیبی هم داشته میگه بخورید آگاه میشید خدا میخواد آدم رو جاهل نگه داره بعد یه مار به انسان کمک میکنه که آگاهی رو به دست بیاره! اونوقت مگه انسان اشرف مخلوقات نبود مار که یه حیوونه از آدم بیشتر میفهمه که راهنماییش میکنه؟ بعد مگه آدم شعورش تو درخت نبود چطوری تصمیم میگیره میوه رو بخوره؟ اصلا چطوری خدا ازش قول میگیره که به این درخت دست نزن و اونم میفهمه مگه گوسفند میفهمه از کدوم علف میچره؟ کل این داستان پارادوکسه چون انسان ساخته تحریف کتاب مقدس که ما میگیم یعنی این... علی ای حال این مار نمیتونه مخ آدم رو بزنه میره رو مخ حوا. مخ اونو میزنه. اونم میره رو مخ آدم. هم خودش میخوره هم به شوهرش میده فهمیدی چی شد؟ مقصر ماجرا شد زن... چون بی عقل بود نتونست مقاومت کنه زود قبول کرد! به هر حال وقتی این سیب رو خوردن به ناگه آگاهی شون رو به دست آوردن. آگاهی ای که با یه سیب خوردن به دست میاد! تخیلیه اصلا حالا اینا میوه رو خوردن آگاهی کسب کردن متوجه شدن که عریانن، تا قبلش نمیدونستن طبیعتا گوسفند که متوجه نیست لباس تنش هست یا نیست! حالا سوژه خنده رو داشته باش خدایی که اینا بیخ گوشش کودتا کردن درخت دانش رو تصرف کردن به آگاهی رسیدن و اصلا خبر نداره! تازه هوس کرده بیاد پایین قدم بزنه *و خداوند خدا در باغ میخرامید و آدم را ندا در داد که کجایی؟ آدم جواب داد خدایا چون دیدم که در باغ قدم میزنی خود را از نظرت پنهان کردم چرا که عریانم خداوند خدا فرمود که تو را آگاهانید که عریانی مگر از میوه آن درخت که تو را منع کرده بودم خوردی؟* خدایی که جسمیت داره باید بیاد پایین قدم بزنه تا از اوضاع آگاه بشه اصلا علم غیب کجا بود! چقدر شبیه انسانه این خدا تازه باید صدا بزنه آدم جواب بده و استدلال کنه از کجا فهمیدی عریانی آها از اون میوه هه خوردی؟ احاطه ای وجود نداره اصلا خدایی که میشه از نظرش پنهان شد! حالا مواجهه این خدا با این نافرمانی چیه؟!
از آدم میپرسه چرا اینکارو کردی مگه نگفتم از میوه ی این درختا نخور؟ آدم چی جواب میده؟ عذر بدتر از گناه میگه خدایا این زن که قرین من ساختی مرا فریب داد حالا خدا هم قبول میکنه این عذر بچه گانه رو! به حوا میگه حالا که اینکارو کردی درد زایمان رو میدم بهت! لابد تا قبلش بنا بوده سزارین کنه! به مارم میگه حالا که اینکارو کردی پاهاتو ازت میگیرم تا ابد با شکم روی زمین بخزی! آدم رو هم اصلا جریمه نمیکنه! بعد درخت دوم که درخت حیات بود رو از اونجا برمی داره میبره میذاره تو ملکوت خودش توی یه دالان خاص یه سری مامور خاص میذاره محافظ این درخت با شمشیر برق آسا(همون رعد و برق) که انسان دیگه دستش بهش نرسه چون این الان تنها مزیت خدا بر انسانه و باید مراقبت کنه ازش که مغلوب نشه حالا این تدابیر امنیتی که انجام دادی از اول نمیتونستی انجام بدی که انسان به دانش هم دست پیدا نکنه؟ حالا انسان که میوه رو خورد آگاه شد چرا همونموقع تا خدا هنوز برا قدم زدن نیومده میوه درخت حیات رو نخورد؟! اینکه واضحه این داستان مضحک تماما انسان ساخته و با عقل سلیم کاملا مغایره رو کاری ندارم... به هدفی که پشت ساخت این داستانه کار دارم در این نگاه آدم میاد روی زمین با یک هدف. فتح درخت حیات و رسیدن به جاودانگی و مقام در این فلسفه خدا رسما دشمنه دشمنی که باید شکستش بدی و جاش رو بگیری و نابودش کنی! درخت دانش رو که به دست آوردی حالا نوبت درخت حیاته... همون سِفر پیدایشِ تورات میگه انسان ها توی بابل داشتن متحد میشدن علیه خدا که برن این درخت حیات رو بگیرن بین خودشون میگفتن درسته خدا یه مزیت داره نسبت به ما انسان ها ولی ما هم یه مزیت داریم ما زیادیم! اگر درخت حیات رو فتح کنیم دیگه کار خدا تمومه میکشیمش پایین ملکوتش رو تصرف میکنیم میشیم خدا... فقط باید باشیم این اتحاد مزیت ماست نباید از دستش بدیم توی همون بین النهرین یه برجی هم داشتن میساختن که مثلا برن بالا برسن به ملکوت که همون صائقه های آتشین بهشون خورد کارشون متوقف شد! بعد خدا گفت برم پایین ببینم مثل اینکه اینا دارن علیه من توطئه میکنن باید یه فکری به حالشون بکنم! باید زبانشون رو تغییر بدم که دیگه حرف همدیگه رو نفهمن جنگ و دعوا بشه متحد نشن این هدف رو فراموش کنن! تفرقه بینداز حکومت کن! ظاهرا این اول شعار خدا بوده بعدا بریتانیا قرض گرفته ازش! علی ای حال خدا رو زمین بین آدما فتنه انداخت که این هدف از یادشون بره و اینا کماکان دارن تلاش میکنن که متحد بشن و به اون هدف برسن... بعدا کامل میگم که تلاششون شامل چه کارهایی میشه! ولی شما به این نکته دقت کنید؛ خدایی که عامل دشمنیه! توقع داری این خدا رو بپرستن؟ حالا تعریف قرآن از ماجرای خلقت چیه؟ تو همین آیات و جاهای دیگه قرآن میبینید که؛ منطق قرآن میگه خدا انسان رو بر اثر بیکاری خلق نکرد. تمام کائنات رو با هدف خلق کرد. _چه هدفی؟ _رشد! به وجود آوردن یک فضای خاص که همه مخلوقات پتانسیل ها و ظرفیت های وجودی شون رو متبلور کنن و کنار هم در آرامش خدا رو پیدا کنن و عبادتش کنن و رشد کنن خدا علم رو همون ابتدا به انسان داد اصلا خدا دوست داره انسان آگاهی کسب کنه و رشد کنه هدف تربیت و پرورش و پالایش انسانه که قطعا با آگاهی میسر میشه *علم الانسان ما لم یعلم* من خودم بهت علم دادم! و درنهایت جایزه ی استفاده ی درست از این نعمت عقل و آگاهی هم جاودانگی در بهشته... من خودم اینها رو بهت میدم تو فقط مسیر رشدت رو درست طی کن امتحانت رو خوب بده و نمره قبولی بگیر جایزه ش دیگه با من خدا بخلی به بنده هاش نداره اصلا بر اساس محبتش به مخلوقات دنیا رو خلق کرده مثل هنرمندی که به اثر هنری خودش عاشقه!ما هنر دست خدا هستیم خدا از دیدن ما لذت میبره... این خدا پرستیدن داره خدایی که بنا نداره ما رو از چیزی محروم کنه اصلا خلق کرده که غرق نعمت کنه مشکلی هم نداره اونقدر بزرگه که دلیلی نداره نبخشه نامحدوده مجموعه نامتناهیه نه کم میاره و با کسری مواجه میشه نه خطری تهدیدش میکنه چون خدایی فقط و فقط مال خودشه چیزی شبیه انسان نیست که انسان رقیبش باشه اصلا این مقایسه خنده داره اگر انسان عظمت خدا رو درک میکرد خودش از این مقایسه بی معنی شرمنده میشد چطور خالق و مخلوق در قیاس با هم قرار بگیرن ؟ اگر انسان خیال کنه روزی میتونه به مقام خدایی دست پیدا کنه زهی خیال باطل خدا وجودیه در منطق قرآن که حتی وصفش در خیال نمی گنجه چه برسه خودش. خدایی که کلام در وصفش به بی وزنی میفته به نظر من که فقط این خدا لایق پرستیدنه قدرت مطلق، مهربانی و خیرخواهی بی نهایت و اقتدار بی نظیر. وگرنه یکی مثل خودت رو بپرستی که چی بشه! قبلا هم گفتم خدا یه وجه ذات داره و یه وجه صفات. وجه ذاتش همون چیز غیر قابل تصور بی نهایته که اونا درکی ازش ندارن خیال میکنن وجود خدا هم مثل انسانه وگرنه درک میکردن که
هیچ وقت نمیتونن خودشون رو با خدا مقایسه کنن چه برسه رقابت! و وجه صفاتش که از این وجه انسان باید سعی کنه به شناخت برسه و شباهت و قرابت پیدا کنه چون این صفات همه در وجود انسان هم هست چون روح خدا در انسان دمیده شده تمام این صفات رو داره و میپسنده! فقط باید سعی کنه این صفات رو هر چه بیشتر رشد بده و متبلور کنه مسیر تربیت و پرورشش همینه کتایون و ژانت هر دو هم زمان گفتن : خب... و بعد هر دو سکوت کردن... کتایون اشاره کرد: اول تو بگو ژانت هم پرسید: منظور تو از اینا کیه از کیا حرف میزنی قبلا هم سوال کردم ولی جواب ندادی _قبلا هم گفتم میگم یکم صبر کن این بحث تموم شه حتما کامل منظورم رو توضیح میدم تو بگو کتایون کتایون_ خب این روحی که گفتی چیه! یه مفهوم کاملا انتزاعی. این روح الان کجاست ما چرا نمیتونیم درکش کنیم تمام رفتارها و عواطف انسانی با فیزیکال بدن انسان و سلول هاش و هورمون هاش قابل توجیهه هیچ نیازی به وجود روح نیست! _ اولا طبیعیه که روح دیده نشه روح غلظت و تراکمی نداره که دیده بشه مثل انرژی که دیده نمیشه ثانیا روح چون جسمیت نداره ذی مکان و محدود به لحاظ فضایی و زمانی نیست مثل طول موج ها که نمیتونی بگی اینجای اتاق هست اونجای اتاق نیست تمام فضا رو در برمیگیره و پوشش میده طبعا سرعت بالایی هم داره من نمیتونم کیفیت دقیق روح رو برات توضیح بدم همینقدر میدونم که از این جنسه نه از جنس ماده حالا وضعیت روح ما نسبت به جسم مون چطوریه؟ روح که ذی مکان نیست چطور در این کالبد انسانی حضور پیدا میکنه؟ خب طبیعتا روح تو جسم به لحاظ فضایی حبس نمیشه که جاش رو توی بدن بهت نشون بدم اینجا قلبه اینجا کبده اینجا هم روحه نه! روح به عنوان یک شعور به اجسام توجه پیدا میکنه روح ذی مکان نیست که بگیم درون جسمه یا بیرون جسم روح به لحاظ فضایی آزاده ولی به جسم توجه داره بهتر بگم روی جسم متمرکزه و امورش رو رتق و فتق میکنه حالا این روح به هر جسمی هم نمیتونه متمرکز بشه باید یه حداقل امکاناتی داشته باشه گوشی ساده آنتن اینترنت چه تو اتاق باشه چه نباشه دریافتش نمیکنه باید حتما گوشی هوشمند باشه جسم انسان به لحاظ اندازه مغز و توان فکری و همه چیز به یه حدی رسید که این روح بتونه متوجهش بشه وگرنه مثلا روح تو میمون نمیتونه حلول کنه اینم که تمام عواطف و رفتارها با هورمون ها و اینا قابل توجیهه واضحه ما یک جسم حیوانی و زمینی داریم طبیعتا امیال ما ناشی از غریزه است و منشا جسمی داره طبیعتا پردازش اطلاعات و حافظه ی ما بوسیله مغز صورت میگیره حیوانات هم مغزشون دستور میده غذا بخورن صدا تولید کنن و... ولی احساسات و ادراک و تمایلات و روحیات دو دسته اند جسمانی و روحانی معرفت و محبت عمیق و تعقل مربوط به بعد روحانی انسانه همه حیوانات میتونن صدا تولید کنن و با کد گذاری حرف بزنن حالا انسان ها یکم پیشرفته تر واژه اختراع کردن ولی این عقله که کنترل میکنه شما کجا چی بگی صلاحدید داشته باشی مهندسی رفتار داشته باشی این چیزیه که حیوانات ندارن کاملا هم قابل تشخیصه وجود روح مثلا در مقوله خواب خوابها دو دسته ان یا منشا روانی دارن یا روحی بخش عمده خوابها تخلیه روانی جسم هستن منشاشون وقایع و مشغولیت های روزانه ی ماست ولی بخشی از خواب ها که معمولا هر انسانی تجربه شون میکنه حالا بعضیا بیشتر و بعضی ها کمتر، رویای صادقه است که توش نشانه هایی از حقیقت موجوده خیلی پیش اومده آدمها در خواب دریافت هایی داشتن که بعدها اثبات شده یا مکانهایی رو درک کردن که قبلا ندیدن و.. علتش هم اینه که روح تو که متوجه جسمته وقتی جسم در خوابه آزادی عمل بیشتری پیدا میکنه چون کانون توجهاتش فعلا غیر فعاله به چیزهای دیگری در عالم توجه میکنه میره عوالم دیگه سرک میکشه یا نشونه دیگه وجود روح تله پاتی هاست که بیشتر در مادر نسبت به فرزند دیده میشه مثلا مادرا اینطوری ان خیلی هاشون بچه هاشون بلایی سرشون بیاد دلشوره میگیرن. میدونی چرا؟ چون ماه ها جسم بچه درون جسم مادر بوده و روح مادر به هر دوی اینها توجه پیدا کرده و بعد از بدنیا اومدن هم مادر با اون محبت و توجهی که به بچه داره اون حساسیت روحی رو حفظ کرده پس بچه که بلایی سرش میاد چون روح اون رو درک کرده و خبر داره جسم هم مکدر میشه بدون اینکه علت رو درک کنه چون رابطه جسم و روح دوطرفه است دیگه یا مثلا، توی ایران چند وقت پیش یه گزارش گرفتن از یه مادر و دختری که مادر به هر چی فکر کنه دختر میتونه همون رو درک و بیان کنه کلی تست ازشون گرفتن مثلا مادر و دختر رو تو دو تا اتاق مجزا قرار دادن به مادر یه عددی رو میگفتن اون مینوشت دختر همونو میگفت. این جز با این دلیل قابل توجیه نیست که روح این دختر به مادرش متوجهه * یا مثلا دیدی بعضی وقتا تو آینه به خودت نگاه میکنی احساس غریبگی میکنی؟ اینم یکی از دلایل وجود روحه اون لحظه لحظه ایه که روح غالبه و میگه من واقعا اینم؟ فقط همین؟!
چون واقعا فقط همین نیست جسم برای روح مثل یک دست لباسه که بهش امکان ظهور مادی و زندگی در این شرایط رو میده برای همین تعجب میکنه! برعکسش وقیتیه که تازه از خواب بلند میشی هنوز روح درست و حسابی تمرکزش رو بازیابی نکرده و به خوی حیوانی خودت نزدیک تری هم بی حوصله ای هم گیجی هم پرخاشگری و... اصلا یه چیز مهمتر جسم با ویژگی ها و محدودیت هایی که داره کمال گرایی و ثبات طلبی رو از کجا میاره؟ به این تاحالا فکر کردی؟ ما توی همه ویژگی های جسمی مون سیری پذیری داریم مثلا تا یه حدی می تونیم غذا بخوریم بالاخره سیر میشیم ولی تو ویژگی های روحی و خلقی اینطور نیستیم هرچقدرم محبت از مادرمون دریافت کنیم نمیگیم بسه دیگه یا هرچقدرم به لحاظ موقعیت اجتماعی رشد کنیم نمیگبم دیگه کافیه کمال گراییم ذاتا با وجودی که جسممون در رشد محدودیت داره به نظر من این مهمترین دلیل اثبات وجود روحه... کپی مجاز🦋 اینستاگرام https://instagram.com/shin_alef_official?igshid=bqnda3ccs7ry ایتا https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEqkD75BmgrtSeKTpA 🍃تالار نقد https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
♥️ •° حال خراب مرا درمان تویی... نذر‌عشقت سلام بدیم؛ السلام‌علی‌الحسین‌...✋♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #14 _اینهمه گفتم هدف خلقت امتحانه! خدا سکوت میکنه تا استعداد ها
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 حالا برگردیم به ماجرای خلقت از منظر قرآن؛ قبل از اینکه موجودات به صورت های قانونمند خلق بشن ارواح آزاد و ذراتی رها بودن؛ تا اینکه خداوند یک منشور رو رونمایی کرد و به همه گفت قصد دارم خلقتی ایجاد کنم و نعمت وجود عطا کنم که یک فرصت امتحانه برای رشد اما قوانین خاص خودش رو داره متناسب هر صورتی که باشید هر کس بخواد میتونه انتخاب کنه که خلقت پیدا کنه و در این به تعبیر من نمایشنامه بازی کنه و حتی نقشش رو هم خودش انتخاب میکنه و هر کس هم نخواست اجباری نیست ولی هر نقشی که میپذیرید قانون خاص خودش رو داره که باید بپذیرید و رعایت کنید هدف خلقت رو بیان میکنه: رشد و عبادت ممزوج با محبت... صورت ها یا نقش ها رو هم عرضه میکنه؛ جماد و نبات و حیوان و ملَک و جن و انسان... هر کدوم شرایط متفاوتی دارن و درصد ریسک متفاوت که قبلا درباره ش گفتم بحث اختیار و امکانات و ارزشمندی... و یک عهد خاص که همه باید قبول کنن تا خلق بشن... _چه عهدی؟ _عهد همون تلاش برای تحقق هدفه یعنی طی مراتب رشد و کمال "منتها فقط از یک مسیر خاص این میسره که روح این عهد الهیه و آخر بحث میگم چیه" به هر حال عمده ذرات به طمع خلق شدن و بهره مندی از مواهبش به این عهد بله گفتن و یه نقش هم انتخاب کردن و خلق شدن و حالا بناست ثابت کنیم کی بر سر اون عهد هست و صادقه و عملکرد درستی از خودش نشون میده و از مواهبی که در اختیارش گذاشته شده به درستی استفاده میکنه و به اون چیزی که باید تبدیلش میکنه کتایون پوزخندی زد: _پس چرا من چیزی یادم نمیاد _نبایدم یادت بیاد اگر یادت بیاد که دیگه امتحانی صورت نمیگیره... پنهان شدن و پیدا کردن... قبلا که گفتم _خب وقتی یادم نمیاد چطور باور کنم و ایمان بیارم این چه توقعیه که خدا داره از بنده هاش _تو اصلا بنا نیست با شنیدن این داستان ایمان بیاری خدا بهت عقل داده و برای فهم دین کلی دلیل عقلانی قرار داده که به موقعش بررسی میکنیم من اینو گفتم که بدونی چه اتفاقی افتاده و گوشه ذهنت داشته باشی برای درک بهتر وقایعی که توضیح میدم این عالم ذر تموم میشه و هیچ مخلوقی هم به اون رو یاد نمیاره و جهان و موجودات با همون چینش مد نظر خلق میشن و در جای خودشون قرار میگیرن ملکوت خدا مملو از فرشتگانه که عبادتش میکنن و مطیع دستوراتش هستن تا اینکه خداوند تصمیمش رو مبنی بر خلق موجودی به نام انسان در جمع شون علنی میکنه میفرماید میخوام این موجود رو با این ویژگی ها خلق کنم! فرشته ها چه واکنشی نشون میدن؟ اولین جمله ای که میگن اینه؛ خدایا میخوای موجودی خلق کنی که روی زمین خون بریزه؟ ما که عبادتت میکنیم چه نیازی به مخلوق مختار داری! خداوند در جواب می فرمایند: *من چیزی میدانم که شما نمیدانید* یعنی از آفرینش انسان هدفی محقق میشه و من در نظر دارم که شما درکی ازش ندارید انسان رو خلق میکنه و از روح خودش در اون میدمه... انسان رو خلق میکنه و برای اینکه ثابت کنه خلقت انسان کار اشتباهی نیست و هدفی درش هست آدم رو که عقل و آگاهی داره میاره در میان فرشتگان بعد یه سوال سخت میپرسه خواهشا خودتون جزء به جزء با کتاب مقدس مقایسه کنید دیگه اون از دستش در رفته بود نادم و پشیمان! این خدا محکم وایستاده که نه من اشتباه نمیکنم پشیمونم نمیشم به امکان و درصد خطای مخلوقم هم واقفم اما با محاسبه سود و زیان خلقش کردم درسته بیشترشون از اختیارشون سوء استفاده میکنن اما اگر یه انسان با اختیارش اطاعت کنه چی میشه! عالی ترین مرتبه قرب به خدا رخ میده و کمالات متجلی میشه خدا با خلقت انسان میخواد این مرتبه رو تجلی بده و زیبایی خلقت رو تمام کنه فرشتگان چون اطاعت محض هستن از این جنس فعالیت ها بهشون واگذار میشه یعنی کارهایی که صددرصد باید انجام بشه در کائنات بهشون واگذار میشه اما انسان اینطور نیست هم امکان رشد و سقوطش بالاست هم امکان تخطی داره پس کارهایی در خلقت به انسان واگذار میشه که کمال خلقته نه حداقل ها و واجبات عمومی خلقت که خدا برای بروز این کمالات منتظر رشد انسانها میمونه... برای اینکه پتانسیل مثبت انسان رو به همه ثابت کنه یه سوال سخت میپرسه همین آیات میگن خدا ازشون اسامی خاصی رو پرسید نه خود اسامی حقیقت و روح اسامی رو جواب فرشته ها این بود: *خدایا پاک و منزهی تو ما علمی جز آنچه به ما داده ای نداریم!* فرشته ها مثل سیستم هر چی روشون نصب شده باشه جواب میدن امکان کسب علم جدید ندارن. بعد خدا از آدم (ع) سوال میکنه و اون جواب میده. میگه دیدید گفتم من یه چیزی میدونم که شما نمیدونید من یه چیزی خلق کردم علامه است دانلود سرخوده خودش میگرده جواب رو پیدا میکنه! خیلی هم جذابه واقعا بیخود به خودش نمیگه *فتبارک الله احسن الخالقین* ژانت_چی؟؟ _قرآن میگه خدا وقتی انسان رو آفرید به خودش تبریک گفت! از شدت خاص بودن انسان و شوق خودش به این مخلوق جدید! بلا تشبیه مثل حس تو وقتی
یه تابلوی خیلی خوب میکشی مقایسه کنید با تورات که خدا از خلق آدم پشیمون و درمونده در به در دنبال راه چاره واسه رفع و رجوع کردنش! اصلا قابل مقایسه هستن؟ حالا که این مخلوق جدید نسبت به بقیه انقدر مزیت داره خدا دستور میده حالا همگی به این مخلوق من سجده کنید در بین فرشتگان یه موجود متفاوت حضور داره که فرشته نیست از جنس جنیانه ولی بخاطر عبادات فراوانی که کرده به عرش خدا راه پیدا کرده و مقربه ابلیس... همه فرشتگان بعد از اومدن دستور سجده میکنن بجز همین ابلیس وقتی خدا علت رو ازش میپرسه میگه * من از عنصر آتشم و اون از عنصر خاک* چون جن ها انریژیک هستن از جنس حرارتن من نژاد برترم نمیتونم به این سجده کنم! نژاد پرست بود... خدا هم گفت برو بیرون تو دیگه صلاحیت حضور در این مکان مقدس رو نداری و از درگاه من رانده شدی _خب تو همین قصه هم اشکال هست این موجودی که ترسیم میکنی یعنی ابلیس اینهمه عبادت میکنه و بعد بخاطر آدم اخراج میشه خب این عادلانه است؟ _بخاطر آدم؟ اشتباه نکن بخاطر آدم نبود بخاطر نافرمانی خودش اخراج شد چون مغرور و متکبر بود برای خودش در کنار خدا حق خدایی قائل بود که دستور خدا رو رد کرد و به فتوای خودش عمل کرد اونهمه سال عبادت به درد لای جرز دیوار میخوره وقتی نتونسته تکبر و خود پرستی این موجود رو از بین ببره توی این عبادت کی رو میپرستیده خدا رو؟ پس چرا اینجا نمیتونه اطاعت کنه؟ عبادت و نماز تمرین اطاعته برای یه همچین روزی که بتونی امر خدا رو اطاعت کنی اگر تمرینش به درد بخور بود جواب میداد اون عبادات خود به خود هبطه چون باید دید با چه پیشینه فکری عبادت میکرده این اعتقادات و باور ها هستن که به اعمال و عبادات ضریب میدن این ضریب عباداتش صفر بوده چون باورش به خدا مشرکانه بوده این نفهمیده خدا اشتباه نمیکنه! مهمه با چه باوری عبادت میکنی ابلیس یا همون شیطان عبد نبود. فقط عابد بود خوب دولا راست میشد. معرفت الله نداشت خدا رو نشناخته بود پس کی رو میپرستید اینهمه سال! خودش رو عبادتش برای این بود که ترفیع بگیره خودش مهم و توچشم باشه عبادتش برای رضای خدا نبود. اصلا میدونی درد اصلی شیطان چی بود؟ حسود بود حسادت کرد به جایگاه انسان گفت چرا انسان باید اون بهترین بنده خدا باشه چرا ماها نه! باقیش بهانه بود صلاح خدا رو باور نکرد نفهمید تمایزها حاصل تفاوت پتانسیل هاست شایسته سالاریه خدا به کسی ظلم نمیکنه انسان شایسته ی این رشد بود چون ریسک بزرگتری رو پذیرفت و با امکانات کمتر پا به عرصه وجود گذاشت کار شیطان یه نافرمانی ساده نبود گاهی اوقات یه رفتار دنیایی حرف پشتشه مفاهیم دیپلماتیک زیادی رو یدک میکشه! شیطان هم اگر عدالت و ارحم الراحمینی خدا رو پذیرفته بود که این نافرمانی رو نمیکرد اصلا به شناخت از خدا نرسیده بود از اونهمه عبادت چه عبادتی... از روز اول این تکبر حسادت و کفر توی دلش بوده از ابتدا هیچگاه ایمان حقیقی رو درک نکرده. قرآن دراین باره زیبا میفرماید *کان من الکافرین* این از اولشم کافر بود فقط اینجا در این لحظه و با این واکنش دست اعتقادش رو شد درونیاتش آشکار شد حالا آیا خدا به ضمیر مخلوقات آگاه نیست نمیدونه این تو باطنش چی میگذره؟ پس چرا اجازه میده بیاد وارد عرش بشه این سنت خداست که سالها سکوت میکنه تحمل میکنه تا امتحانی شکل بگیره و مخلوقات اونچه درون خودشون پنهان کردن رو آشکار کنن و ظرفیت هاشون رو بروز بدن چون قصاص قبل از جنایت که نمیشه کرد. این عدالت خداست تازه خدا برای همین بهونه ش هم دلیل میاره میگه میدونم جسم تو از جسم انسان امکانات بیشتری داره رقیقه انرژیکه این سنگین و مادیه ولی حسن انسان به جسمش نیست من از روح خودم درش دمیدم شما به روحش که روح منه سجده میکنید بازم قبول نمیکنه بهونه بعدی رو میاره فقط میخواد اینکارو نکنه! میگه خدایا اینکه من به غیر تو سجده کنم شرکه! خداوند میفرماید من دارم بهت میگم یعنی من خودم نمیفهمم چی شرکه چی نیست من دارم میگم چون تو داری حرف من رو گوش میکنی در واقع این سجده به منه اصلا اینجا دیگه انسان موضوعیت نداره این امتحان توئه تو اصلا انسان رو نبین امر من رو ببین گوش میدی یا نه؟! میگه نه. بعد تازه پررو پررو برمیگرده به خدا پیشنهادم میده. میگه بذار این سجده رو نکنم بجاش هزاران سال عبادتت کنم خداوند متعال میفرماید "انی ارید ان اعبد من حیث ارید لا من حیث ترید" من میخواهم آنگونه که خودم میخواهم عبادت شوم نه آنگونه که تو میخواهی" میخوای منو عبادت کنی روش پیشنهاد میکنی خودتو مسخره کردی؟ اگر من رو میخوای بپرستی من میگم چجوری بپرستی تو میخوای من رو عبادت کنی ولی اونجوری که خودت دلت میخواد! خدا با اون عظمت باید بایسته یک عبد و مخلوق ساخته دست خودش براش مصداق عبادت تعیین کنه؟ یعنی خودش متوجه نیست؟ اتفاقا از طراحی این شکل هدفی داره. اینجا اولین امتحان هستی شکل گرفت و شیطان شکست خورد چون مغرور
و متکبر بود صفات بد رو اگر از بین نبری اگر چه پنهان کنی بالاخره یه جا توی یه چالش بروز میکنن و زمینت میزنن... رانده شد ولی قبل از رفتن یه درخواست از خدا داشت گفت خدایا تو منو به وسیله ی انسان آزمودی و گمراه کردی اجازه بده من هم وسیله ی آزمون انسان باشم خدا قبول میکنه نه بخاطر اینکه ابلیس حقی به گردن خدا داره واضحه که نداره بخاطر اینکه انسان هم آزمونش رو پاس کنه گفتم این دنیا تماما ورطه ی آزمونه پس نه ابلیس و نه هیچ مخلوق دیگری با شرارت هاش خدا رو عاجز نمیکنه بلکه اونها هم جزئی از این پازل هستن و نسبت به هم آزموده میشن چالش شکل میگیره برای اینکه هر کس درونیات و ظرفیتهای خودش رو کامل متبلور کنه و نتیجه ش رو ببینه همه مختارن که خوب باشن یا بد ولی طبیعتا باید در یک چالشی قرار بگیرن تا این خوبی و بدی بروز و ظهور پیدا کنه دیگه اگر چالشی نباشه که همه خوبن! حالا که خدا قبول کرده شیطان قسم میخوره که همه انسان ها رو گمراه میکنم و تمام تلاشم رو میکنم که بهت ثابت کنم انسان لیاقت محبت تو رو نداشت. و خدا چه جوابی میده؟ با اقتدار کامل جواب میده *تو و هر کس از تو پیروی کند به عزت و جلالم سوگند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد* میگه فکر نکن با نافرمانی من رو عاجز میکنی یا با شریک جرم کردن انسان میتونی قصر در بری فکر نکن چون انسان اشرف مخلوقات منه دیگه نمیتونم مجازاتش کنم برای من فرقی نمیکنه کی باشه و چی باشه عدالت من فراتر از همه چیز عمل میکنه کسی که مرتکب جرم میشه باید پاسخش رو بگیره هر کی که میخواد باشه حالا برو مشغول شو تمام توانت رو هم بکار بگیر هر چی میتونی تلفات بگیر ولی بینشون هستن کسایی که حتی نتونی بهشون نزدیک بشی! اونم تا همین الان مشغوله دیگه! اما بعد از خلقت آدم و حوا چه اتفاقی می افته؟ آدم و حوا هر دو و ذی شعورن خدا هم اونها رو در یک باغ بهشتی سکنا میده و بهشون میگه شما از تمام ثمرات این باغ و همه مواهبش استفاده کنید ولی به اون شجره نزدیک نشید _اینکه شد همون داستان _تعریفش فرق داره اولا حرفی از خوردن میوه نیست میگه به اون شجره نزدیک نشید! نمیگه از میوه ش نخورید میگه لاتقربا، نزدیک نشید حالا اینکه این شجره دقیقا چیه رو بعدا توضیح میدم مهم اینه که درخت دانش نیست چون آگاهی رو که از اول به آدم داده ثانیا این شجره وجودش اونجا توجیه داره کاملا آگاهانه ست این شجره وسیله و ابتلای آدم و حوا برای سنجش میزان اطاعت و ولایت پذیریه خدا عادله همونطور که از شیطان این آزمون رو گرفت از انسان هم میگیره در کل خدا دو تا جمله به آدم و حوا میگه یک به این شجره نزدیک نشید دو شیطان دشمن آشکار شماست و بعد در صحنه امتحان تنهاشون میگذاره و سکوت میکنه به رسم همیشه تا انتخاب صورت بگیره... اینجاست که شیطان وارد عمل میشه و اولین توطئه رو میکنه خب حالا اینجا یه معما از تورات رمزگشایی میشه چون قرآن میگه اون کسی که میاد داخل بهشت آدم و حوا و وسوسه شون میکنه که نافرمانی کنن شیطانه حالا معلوم میشه این جناب "مار" در تورات کی میتونه باشه وگرنه آخه مار میتونه آدمو راهنمایی کنه چکار کن چکار نکن؟ خیلی استادانه اسم شیطان از کتاب مقدس حذف شده و با مار جایگزین شده. حالا اینکه چرا رو میگم براتون خلاصه شیطان می آد شروع میکنه با اینا حرف زدن میگه *دوست دارید راهنماییتون کنم که چطور ملَک یعنی فرشته بشید؟* خب خیلی عجیبه چون همه فرشتگان به آدم سجده کردن چرا آدم باید طمع کنه به جایگاه فرشتگان وقتی خودش مقام بالاتری داره؟ الا اینکه در این جمله، ملَک استعاره باشه به جزئی از ملک یعنی یک صفت خاص از فرشتگان که در انسان نیست و براش مهمه که داشته باشه و اون چیه؟ انسان ها دائم در حال نوسان بین خوب و بد هستن و میزان فضائل و رذائلشون بالا پایین میشه ولی فرشته ها همیشه کامل ان شیطان گفت میخواید یه راهنمایی بهتون بکنم انسان کامل بشید؟ طمع بزرگ انسان همینه انسان وقتی به کمال خودش برسه سعادتمند میشه و در آغوش خدا قرار میگیره و به جاودانگی میرسه خب پیشنهاد وسوسه کننده ای بوده میگن راهنمایی کن ببینیم اونم میگه ایناها همین شجره! _اصلا ماهیت این درخت چیه که آزمون انسانه چرا نباید بهش نزدیک بشه _شجره همیشه درخت مادی نیست درباره ماهیتش هم بعدا مفصل بحث میکنیم حالا وقتی به آدم و حوا گفت راهش اینه اونا فوری گارد گرفتن گفتن عدلی دست گذاشتی رو همون چیزی که خدا منع کرده خدا راست میگفت تو دشمن مایی برو پی کارت اما شیطان که ناامید نشد نشست زیر پاشون اونقدر قسم خورد که حرفش رو باور کردن جالبه قرآن میگه هر دوی آنان را فریفت حرفی از مقصر بودن حوا به میون نمیاد اصلا... وقتی آدم و حوا اون ترک اولا رو انجام دادن اینطوری نبود که تازه بفهمن عریانن اینا از اولش هم شعور داشتن بلکه عریان شدن یعنی اولین جریمه ی ترک اولا شون گرفتن پوشش بهشتی شون بود برای اینکه
زشتی کارشون براشون مجسم بشه ببین خدا تا لحظه انتخاب ساکته ولی بلافاصله بعد از وقوع جرم واکنش نشون میده یعنی طبعا ناظره میبینه و واکنش نشون میده اینطوری نیس که اصلا متوجه نباشه چه خبره تازه بیاد برا قدم زدن تو باغ و بفهمه چی به چیه. احاطه کامل! میبینی تعریف قرآن و تورات از قدرت و ماهیت خدا چقدر متفاوته؟ یه مسلمان که با نگاه قرآن بزرگ شده و اون عظمت و هیبت و قدرت بی نهایت خدا توی ذهنش نشسته وقتی تورات میخونه اصلا گیج میشه میگه خدای اینا چرا اینجوریه! تعریف ما از خدا یه چیز دیگه ست... کاملا متفاوت! حالا شمایی که میفرمایید پیامبر ما قرآن رو با اقتباس از تورات نوشته بگو ببینم این چه مدل کپی زدنه که منطق کلی کتاب، نگاهش، روایتش، همه چیزش فرق میکنه؟ همون داستان رو یکبار دیگه تعریف کرده ولی کاملا متفاوت! در واقع از دروغ هایی که بهش نسبت دادن اعلام برائت کرده بگذریم... حالا بعد از اون ترک اولا برخورد خدا با کار آدم و حوا چیه؟ باز هم مثل همیشه فرصت توضیح رو میده با اینکه بی نیازه ناظره خودش. و توانا به دادن هر نوع عقوبتی میپرسه: چرا حرفش رو گوش کردید مگه نگفتم او دشمن آشکار شماست؟ اون اصلا از شما متنفره قسم خورده همتونو گمراه کنه آدم چه جوابی میده؟ میگه خدایا من نمیدونستم اینجا میشه قسم دروغ خورد! دقیقا ضربه رو از خوش خیالی و عدم اگاهی خورد چون دشمن شناسی بلد نبود حالا تنبیه چیه؟ شما با نسلتون برید روی زمین وارد زندگی در عالم ماده میشید مورد آزمایش قرار میگیرید رشد میکنید بعضیا هم متاسفانه سقوط میکنن اونم خودشون انتخاب میکنن و در نهایت دوباره به سمت من برمیگردید و درباره این فرصت پاسخگو خواهید بود آدم و حوا به زمین میان و حیات بشر روی زمین آغاز میشه حالا اینکه بعد از حیات بشر روی زمین چه اتفاقی میفته و منطق این روایات عجیب کتاب مقدس چیه و "اینایی" که ژانت میپرسه کیا هستن رو الان عرض میکنم خدمتتون فقط یکم پیش مقدمه نیاز داره؛ هدفم قصه گفتن نیست نمیخوام وقتتونو پر کنم هر چیزی که میگم در توضیح دقیق ریشه های ایدئولوژیک نقطه عطفه یعنی پیش زمینه ایه برای اینکه وقتی روی اون موضوع اصلی مون بحث میکنیم حرفایی که میزنم درست درک بشه خب... بعد از اینکه انسان روی زمین اومد چه اتفاقی افتاد؟ در طول تاریخ خدایان مختلفی در بین مردم پرستیده میشدن الهه های مختلفی بودن، اجرام و اجسام مختلفی بودن، حالا مثلا معروف ترینش همینی که تو مثال زدی خورشید! خورشید در همه ی تمدن ها پرستیده شده. در تمدن مصر خدای "را" بوده، در ایران "میترا" بوده در یونان "هلن" بوده خلاصه همه جا بوده کتایون_خب این طبیعیه در همه جای کره زمین بزرگترین و موثر ترین چیزی که مردم در اطراف خودشون میدیدن همین خورشید بوده... کپی مجاز🦋 اینستاگرام https://instagram.com/shin_alef_official?igshid=bqnda3ccs7ry ایتا https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEqkD75BmgrtSeKTpA 🍃تالار نقد https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
∞♥∞ بهترین‌ها زودتر می‌روند و جاذبه‌شان الی الاَبَد عاشق تربیت میکند... :) ‌ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞ 🍂 اگر بعضی اوقات حالِ قرآن خواندن ندارے، و قرآن را لمس کن؛ یڪدفعه شما رابیدار مۍڪند.. •°| باوضو‌بخواب‌ڪه‌برات‌فرشته‌ها‌ تاصبح‌عبادت‌‌بنویسن |°•♥ 🍁 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
♥️🍃 یا اُنْسَ کُلِ مُستَوحِشٍ غَریب ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞ 🍃 ░عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا ░ همیشه اونچه دوست داریم اتفاق نمیفته، چونکه بهترین برنامه دست ما نیست از خدا بخوایم بهترینارو برامون رقم بزنه... سوره قلم ۳۲ 🍂 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ #تاریک‌خانہ🗝 ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #فانوس_235 حره برای استقبال از میهمانان ناخوانده پ
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ 🗝 ✍بہ قلمِ 🍃 دل حره به رحم آمده بود اما هنوز کمی از مقاومتش باقی بود: _زندگی من و مروه به هم گره خورده آقای سماواتی اون برام مثل خواهر نداشتمه از بچگی با هم بزرگ شدیم شما اگر بخواید ما رو از هم جدا کنید... _منظور من اصلا این نبود که ایشون رو بگذارید کنار ابدا... منظور من اینه که بدون در نظر گرفتن شرایط دوستامون درباره زندگی خودمون تصمیم بگیریم نه اینکه باهاشون قطع رابطه کنیم! _ولی در حال حاضر مروه به من نیاز داره منم میخوام که کمکش کنم! نمیتونم اینجوری ولش کنم! بنابراین فعلا نمیتونم به ازدواج فکر کنم چون میخوام همراهش باشم دلیل اصلی جواب منفیم به شما هم همین بود ِآه از نهاد یحیی بلند شد: _تا کی؟! تا کی میخواید ازش مراقبت کنید؟ _تا وقتی که بهم احتیاج داشته باشه اون با هیچ کس جز من احساس صمیمیت نمیکنه و فکر میکنم تا زمانی که ازدواج نکنه به من نیاز داره و منم کنارش میمونم بعید میدونم کسی بتونه این شرایط رو قبول کنه! یحیی با نوک کفش شن های ساحل را زیر و رو کرد: _من درکتون میکنم اگر چه خیلی سخته ولی حاضرم این شرایط رو بپذیرم! نگاه ناباور حره روی صورتش برگشت: _متوجه نمیشم یعنی... لبخند خسته ای روی لبهای یحیی نشست انگار از جنگی طولانی برگشته، لب باز کرد: _میتونیم حرف بزنیم راجع بهش یکم شما کوتاه میاید یکم بیشتر من! حل میشه لبهای حره بالاخره دربرابر فشار لبخند کم آورد... و این لبخند از چشمهای یحیی دور نماند... احساس کرد حالا تنور داغ شده و باید عجله کرد فوری اضافه کرد: _من متوجهم که شما چقدر ایشون رو دوست دارید شما هم... متوجه باشید که من چقدر به شما علاقه دارم! همونطور که به ایشون فکر میکنید... به مم فکر کنید اگر میشه! دهان حره برای بلعیدن هوای اضافی باز شد اما هرچه عمیقتر نفس میکشید قلبش بیشتر برای فرار از سینه تقلا میکرد... با ابنهمه سختی این لحظات برایش عجیب شیرین بود! ولی باز گوشه ای از فکرش درگیر مروه بود و اینکه آن لحظات برای او هم همینقدر شیرین سپری میشود؟! جواب سوالش را میدانست و همین عیشش را منقض میکرد! 🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇 http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🚫 🚫 🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ 🗝 ✍بہ قلمِ 🍃 چند بار پشت هم نفس مبکشم اما تاثیر چندانی ندارد هنوز هم این لرزش وامانده دست و دل و زبانم را رها نمیکند در را به هر سختی باز میکنم و چشمم به چشمان منتظرش می افتد نگاهش برای همه همینقدر نافذ است یا فقط قلب من ضعیف و بی اراده را از کار می اندازد؟ خانم خاله نمیدانم در نگاه او یا در حال نزار من چه میبیند که بی معطلی اما سخت از جا بلند میشود: _یاعلی شام من هنوز بار نشده پسر جان من همین اتاق بغلی هستم چیزی خواستی منه صدا کن خب؟ با همان صدایی که زیبا ترین آوای آشنای گوشم بود متین جواب میدهد: _چشم خاله ببخشید زحمت دادیم... خانم خاله تعارفش را ندید میگیرد و می رود... می رود و من درمانده را با او تنها میگذارد... آهسته ولی محکم سلام میکند... پی در پی اما بی صدا نفس میکشم دعا دعا میکنم زمین نخورم یک قدم دیگر هم برمیدارم ولی بعد متوقف میشوم انگار فراموش کرده بودم برای چه به اینجا آمدم برای توبیخ! نه همصحبتی میان اتاق ایستاده دستهایم را به چادر گره میکنم تکیه گاهی جز او نیست با صدایی که صدای من نیست میگویم: _سلام... شما اینجا چکار میکنید؟ با لبخندی محو به پشتی رنگ و رو رفته گوشه اتاق اشاره میکند: _بنشینید لطفا یکم حرفام طولانیه... سعی میکنم از پا نیفتم اما فقط سعی میکنم! _چه حرفی حرفی نمونده سر بلند میکند و فاتحه نیمه دیگر جمله ام را میخواند نگاهش هم غضب دارد و هم دلخوری زبان میچرخاند و کمی از آن دلخوری را واژه واژه به خوردم میدهد: _یعنی به حد نیم ساعت وقت هم براتون ارزش ندارم؟! چیز زیادی نمیخوام فقط میخوام حرفهام رو بشنوید... آهسته در جایم مینشینم سرم را به چادرم بند میکنم کمی به سکوت میگذرد و بعد سکوت را میشکند: _من... من قبلا هم گفتم من به مشکلات شما برای ازدواج آگاهی کامل دارم ولی حاضرم هرچقدر که لازمه زمان و انرژی صرف کنم که این مشکلات و موانع رفع بشن اگر شما بخواید! 🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇 http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🚫 🚫 🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗
∞♥∞ 🍃 ░ ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به و اعف عنا ░ ! آنچه آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار و آثار را از ما بشوی ...]• | بقره ۲۸۶ | ♡ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #15 حالا برگردیم به ماجرای خلقت از منظر قرآن؛ قبل از اینکه موج
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 _درسته این دلیل در اقناع بشر برای پرستش خورشید موثره اما در کافی بودنش شکه با توجه به اون جامعیتی که داره ضمنا نکات جالبی در موضوعِ پرستش خورشید هست مثلا وقتی شواهد و به جا مانده های تاریخی رو بررسی میکنی می بینی تمثال هایی که همه تمدن ها برای خدای خورشید ساختن نشانه های مشابهی با هم داره* یا مثلا این خدای خورشید همه جای دنیا دستورات مشابهی به پیروانش میداده... _منظورت چیه؟ _عجله نکن کامل توضیح میدم بین تمام تمدن ها پیشگامترین تمدن در پرستش خدایان به صورت تمدنی و چارچوب منده. مصر یک مکتب فکری رو حول این مسئله پایه گذاری میکنه یه دکترین ارائه میده. احتمالا اسمش رو شنیده باشید. کابالا... یک سیستم فکری اعتقادی با محوریت کهانت و معبد که مبتنی بر جادو و سحره اصلا برای همینم معجزه ی حضرت موسی از این جنسه برای اینکه مردم مصر توی فرهنگشون این چیزا رو زیاد دیدن و براشون جذابیت داره اصلا اونا مردم رو با همین چیزا جذب کردن ضد حمله ی خدا هم باید از همین نوع باشه منتها بهترینش که رو دست همشون بلند بشه اگرم دقت کنی در متون دینی وقتی موسی معجزه میکنه اولین چیزی که بهش میگن چیه؟ میگن این سحره. یعنی کاملا آشنایی داشتن بعدم میگه بیا با ساحران معبد مسابقه بده! واضحه که این سیستمشون بوده روال همیشگیشون بوده! در مجموع مصر یک تمدن بزرگه که تمام مشخصه های تمدنی خاص خودش رو داره؛ مناسبات اقتصادی خودش، معماری خاص خودش که ساعتها میشه راجع بهش حرف زد اون اهرام و آبلیسک ها با اون حجم و اندازه که با اون ابزار اندک و بدون هیچ ماشینی میساختن و هنوزم برای محققا سواله و حولش بررسی میکنن که اینا دقیقا چطوری ساخته شده، مناسبات اجتماعی و تعاملات انسانی خودش، ساختار نظامی خودش و... سایر مظاهر تمدنی که مهمترینش همون فرهنگ و دین خاص خودشه همون کابالا تو این مکتب اعتقادات خاصی داشتن خدایان زیادی داشتن خدایانشون رو تجسد زمینی هم میدادن در صورت انسان و حیوانات فرض میکردن مثلا از خدایان دیگه شون آپیس به شکل گاوه یا خدای دیگه شون که صورت گربه داره واضحه که هیچ بشری اونقدر نادان نیست که بگه این گاو یا این گربه ها مارو آفریدن بلکه اعتقادشون اینه که اون خدا میتونه در اون موجود حلول کنه برای همینم تمثالشون رو به اون شکل میساختن و اون موجودات هم مقدس و مورد احترام بودن یا مثلا میگفتن فراعنه فرزندان خدا و نمایندگان خدا روی زمینن و مقام نیمه خدایی دارن... افسانه های اساطیری زیادی هم در عقبه باور های فکریشون داشتن مثلا در ماجرای خدای خورشید یک افسانه اساطیری جالب دارن؛ خدای خورشید "را" چهار فرزند داره؛ آیسیس اسیریس نفتیس و ست اینا که دو تا دختر و دو تا پسرن دو به دو ازدواج میکنن و رقابت بر سر جانشینی و دریافت ارث خدایی بینشون وجود داره در نهایت زوجِ آیسیس و اسیریس وارث این میراث میشن و اسیریس میشه خدای خورشید اما نفتیس نسبت به این موضوع حسادت داره و مترصد فرصتیه که یه بلایی سر اسیریس بیاره و در یک فرصت مناسب همین کارم میکنه... بدن اسیریس رو 14 تکه میکنه و هر تکه رو یه جای زمین میگذاره که دیگه به هم نرسن چون به اعتقاد اینا خدایان بازسازی میشن! یعنی اگر این تکه ها به هم بچسبه اون خدا دوباره زنده میشه حالا به هر حال اینکار رو میکنه و بعد یه مدت که از ناپدید شدنش میگذره آیسیس میفهمه موضوع از چه قراره و میره میگرده دنبال شوهرش همه ی تکه های بدن اسیریس بجز یک تکه یعنی 13 تکه رو پیدا میکنه و بهم میچسبونه و اسیریس زنده میشه و بعد از مدتی صاحب فرزند میشن فرزندشون هروس خدای خورشید بعدیه و سرش قوش مانند یا تمثال شاهینه منتها نکته اینجاست که دقیقا اون تکه از بدن اسیریس که پیدا نشد همون اندام باروری بوده... یعنی زنی باردار شد بدون تماس با مردی میگن روحی در آیسیس حلول کرد و این فرزند زاده شد بعدش اسیریس میره به غرب و میشه خدای دنیای مردگان و براساس همین باور اساطیری مصری ها اهرام ثلاثه که محل دفن فراعنه، همون خدایان روی زمین، هست رو با در نظر گرفتن سه ستاره ی روی کمر صورت فلکی شکارچی میسازن صورت فلکی شکارچی نماد اسیریس و سه ستاره ی روی کمرش به نشانه مردانگی یعنی همون جایی که محل دفن خدایانه محل حلول خدای دنیای غرب اسیریس هم هست چون اینا اعتقاد دارن که خدایان در آسمان ها هستن و در ستارگان زندگی میکنن... پس از این درگاه خدا در اهرام حلول میکنه. ببین چقدر فلسفه منده رفتارها و تناسب مظاهر تمدنی با هم، معماری با ایدئولوژی... برا همین بود که گفتم همه چیز تمدنش مال خودشه و با هم در تناسبن! خندیدم: حالا جدای از داستان توان این خدایان رو ببینید یکیشونو که تیکه تیکه میکنن یکی هم که اصلا خبر نداره تازه کلی سرچ میکنه میفهمه چی به چیه بعدم باید بره دنبالش بگرده و آخرشم یه تیکه رو پیدا نمیکنه و..
یعنی هیچ علم مجزایی از انسان نداره ببین این خدا ها کاملا رفتار انسانی دارن! اینا درکی از لایزال بودن قدرت و آگاهی خدا ندارن خیال میکنن خدا همون انسانه فقط یه وجه تمایز داره که شده خدا! اونم همون نقطه ضعف انسانه اینکه انسان میمیره ولی خدا نمیمیره یا اگرم بمیره میتونه مجدد زنده بشه! پس وجه تمایز انسان و خدا چیه؟ فقط این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟ این خدا شبیه خدای تورات نیست؟ یا بهتر بگم... خدای تورات شبیه خدایان اساطیری نیست؟! خلاصه کنم این ساختار فکری و فرهنگ و اعتقاد مردم مصر و شاخص تمدنی حکومت مصره! حالا یک نفر از قبیله های بیابان گرد همسایه مصر کنعان، خیلی خیلی اتفاقی سر از مصر درمیاره! یوسف... که به عنوان برده می برنش مصر... و اونجا به عنوان برده فروخته میشه به عزیز مصر منتها چون خیلی زیبا بوده میشه فرزند خونده عزیز مصر بعدها همسر عزیز مصر عاشقش میشه یوسفم حاضر نمیشه خیانت کنه زلیخا همسر عزیز مصر هم براش پاپوش درست میکنه و می ندازتش زندان هفت هشت سالی زندان بوده ولی درنهایت بخاطر خوابی که از پادشاه تعبیر میکنه و لیاقت و استعدادی که نشون میده آزاد و نهایتا عزیز مصر میشه حالا جدا از این موضوع شما که فرض پیامبری رو قبول نداری به من بگو یه بچه که از یه حاشیه بردگی ببرنش یه کشور بزرگ جایی که اصلا نژاد این ابرانی ها رو به حساب نمی آوردن میگفتن گوسفند چران؛ از اون موضع ضعف به چه دلیلی محبت همسر عزیز مصر که میگن خیلی هم زیبا بوده رو پس میزنه و خودش رو توی هچل میندازه موقعیت به اون خوبی چرا استفاده نمیکنه؟ اصلا چقدر احتمال وجود داره که این بچه برده بشه شخص دوم اون تمدن عظیم؟! و حالا که شده با این سابقه اعتقادی مردم مصر که گفتم اصلا چطور جرئت میکنه بیاد بگه من پیامبرم به خدای یگانه ی نادیدنی ایمان بیارید! چه کاریه به قدرت رسیدی حکمرانی کن دیگه تو میگی پیامبرا اعلام رسالت میکنن که به قدرت برسن اونوقت این یکی در موضع قدرت چه نیازی داشته که اعلام نبوت کرده؟ قطعا میفهمیده اینکار با اقبال عمومی مواجه نمیشه و با قدرتی که کهانت در مصر داره این تصمیم قدرت خودش رو دچار تزلزل میکنه با منطق تو این رفتار توجیه پذیر نیست اصلا... علی ای حال بعد از صدارت پدرش یعقوب رو پیدا میکنه با کل طایفه بنی اسرائیل می آردشون مصر... خب طبیعتا بی اسرائیلی دامپرور عشایری که بیابان نشینه از هیبت و هیمنه اون تمدن مصری شگفت زده میشه...خیلی براش جذابیت داره حتما بهش تمایل پیدا میکنه حتما تحت تاثیر مظاهر این تمدن قرار میگیره سالهای بعد از یوسف فراعنه و مردم مصر با بنی اسرائیل بسیار بدرفتاری میکنن تحقیرشون میکنن ازشون بیگاری میکشن... از مردانشون کشتار میکردن به هر بهانه ای دخترانشون رو اسیر میگرفتن... حتی اجازه کوچ هم بهشون نمیدادن چون نیروی کار ارزان بودن!...تحقیر محض دیگه... بنی اسرائیل از این وضعیت به ستوه میان و از خدا طلب منجی میکنن و موسی بهشون داده میشه حالا داستانش خیلی طولانیه به هر حال موسی به هر نحوی که هست ناجی اینها میشه و اینا رو از دست فرعون و فرهنگ مصری که تحقیرشون میکرد نجات میده و میبره از مصر بیرون که یه تمدن جدید براشون بسازه یه تمدنی که تمام مشخصه ها و مولفه هاش مال خودش باشه وامدار مصر نباشه وگرنه که فرعون و کل نیروی نظامیش با هم رفتن زیر آب میتونست برگرده مصر کودتا کنه تشکیل حکومت بده نه اتفاقا موسی تمدن مصری نمیخواد میخواد تمدن الهی دایر کنه در مقابل اون تمدن کفر و قومش رو میبره سمت ارض مقدس یا همون فلسطین سرزمینی که خدا برای شکل گیری این تمدن درنظر گرفته.... اما خب قومش خیلی پای کار نیستن غر میزنن بهانه میارن چرا؟ چون سالها مجاورت دلبسته شون کرده میگن برا ما یه چیزی مثل همین مصر درست کن ما راضی ایم! با وجودی که تحت ستم اونها بودن قلبا و ذهنا برتری اونها و تمدن اونها رو پذیرفته بودن حتی میل پیدا کرده بودن به خدای دیدنی با وجودی که یکتا پرست بودن پیغمبر زاده بودن! در تورات و قرآن هر دو هست تا موسی میره میقات سی روزش میشه چهل روز فوری گوساله پرستی رو علم میکنن چرا گوساله؟ خدای آپیس! گفتم تماما وام دار اون فرهنگ و اون تمدنن. حالا چرا همه ی اینا رو بهتون گفتم؟ بخاطر این یک جمله؛ بنی اسرائیل دلبسته و علاقه مند به تمدن و فرهنگ و مکتب فکری مصر شده بودن برای همینم تا چشم موسی رو دور دیدن گوساله پرستیدن برای همینم تا موسی از دنیا رفت یهود تورات رو کابالیزه کرد کتاب مقدس که ما میگیم منظورمون اینه
قوم یهود تمام داستانهای تورات رو با فرهنگ و باور مصری ممزوج کرد... چون کابالا رو دوست داشت وارد دین خودش کرد و شاکله کتاب مقدس و یهودیت رو با کابالا شکل داد و از اون صورت الهی خارج کرد. مثالش هم همون ماجرای خلقت که تعریف کردم البته از این مثال ها فراوانه! کمی احساس لرز میکردم... بلند شدم تا دمنوشی دم بگذارم همونطور که چای ساز رو برای جوش اومدن آب روشن میکردم ادامه دادم: حالا به نظرتون چرا؟ برگردیم به همون شخصیتی که توی قرآن دشمن بشریته ولی با منطق تورات دوست انسانها و کمک حالشون برای رسیدن به هدفشونه! شیطان... اگر یادتون باشه تو ماجرای خلقت گفتم شیطان سوگند خورده بود همه انسانها رو گمراه کنه برای گمراه کردن همه آدمها وسوسه تک به تک که جواب نمیده آدما زیادن زحمتش زیاده اثرش کم بهترین کار چیه؟ طراحی یک و مکتب که همه انسانها رو درون خودش جا بده و حل کنه و یکجا با هم ببره جهنم! شیطان در واقع اینو گفت؛ گفت خدایا کاری میکنم انسان نه تنها به تو سجده نکنه و کافر بشه بلکه به من سجده کنه! و من رو بپرسته و همین الگو رو روی زمین برای انسانها پیاده کرد پشت میز نشستم و دستهام رو روی بازو هام کشیدم که کمی گرم بشم: پشت تمام مکاتب غیر الهی و خدایان متعدد باستانی یک چهره و یک شخصیت پنهان شده و اون روح تمام بت ها... کسی که بت پرستی، الهه پرستی و چند خدایی رو روی زمین سنت کرد شیطانه کسی که در قالب بت ها خودش رو برای پرستش در مقابل خدا عرضه کرد شیطانه خدای خورشید همون شیطانه یادته گفتم هر جای دنیا تمثال خدای خورشید رو ساختن المان های مشابهی داشت* یادته گفتم دستورات یکسانی به پیروانش میداد؟ که الان میگم چه دستوراتی دلیلش این بود که پشت همشون یک نفر قرار داشت مکتب فکری کابالا مکتب پرستش شیطانه قدرت ساحران و کاهنان معبد ارتباط با شیطانه شیاطین رقیق هستن و از جنس حرارت و انرژی بنا براین قدرت های ماوراء الطبیعه ای دارن که برای انسان که جرمی و سنگینه و اون امکانات رو نداره جذابه انسانهای مجنون قدرتی که همیشه دوست داشتن روی زمین خدایی کنن رو شیطان زیر علمش جمع کرد و براشون مکتب فکری تشکیل داد تا باهاش تمام آدمهای عادی رو مدیریت کنن... و اون آدمهای خاص با شیاطین ارتباط داشتن یه قدرت های ابتدائی ای هم داشتن که در مقایسه با قدرت خدا هیچه ولی چون راحت به دست میاد یه عده میرن دنبالش و براشون جذابیت داره کابالا مکتب جوندار و اصلی شیطانه که توش ۳۳ مرتبه برای رسیدن به مقام خدایی ذکر میشه که این ۳۳ مرتبه در یک انسان جمع شده* از کتر یا تاج پادشاهی شروع میشه و تا ملخوت یا همون ملکوت خدا ادامه داره یعنی آخرین قله ای که باید فتح کنن ملکوت خداست! همون جایی که درخت حیات نگهداری میشه! پس قرار شیطان با اون انسان های قدرت طلب این شد که اون بهشون قدرت بده و اونا در عوض بپرستنش و مردم رو در باطن به پرستشش در بیارن پس هر آن چیزی که از اسطوره های خدایان در هر جای دنیا میشنوید همون شیطانه خدای خورشید اسیریس همون شیطانه هروس همون شیطانه آپیس همون شیطانه بعل همون شیطانه حالا این مکتب فکری وارد دین یهودیت شده یادتونه گفتم یهود بعد از موسی تورات رو کابالیزه کرد نشانه هاش رو هم تو ماجرای خلقت نشون دادم که چطور شیطان تطهیر و تقدیس شد عده خاصی از قوم موسی رفتن سراغ ارتباط با شیاطین و گرفتن قدرت و به مرور دینشون رو دچار تحریفات جدی کردن و کتاب مقدس رو به این روزی انداختن که میبینید! حالا آموزه های شیطان در این مکاتب برای پیروانش چیه؟! همون چیزایی که در بت پرستی میبینیم تو طول تاریخ اما یکی از این دستورات خیلی خاص و متفاوته در تمام مکاتب غیر الهی و بت پرستانه یک سنت وجود داره و اون کردن انسانه! اینطور برای مردم جا انداخته بودن که شما باید بابت هر پدیده طبیعی عجیبی قربانی کنید اونم انسان! زلزله می اومد آدم قربانی میکردن سیل می اومد خورشید گرفتگی میشد هر چیزی اصلا میگفتن خدایان غضب کردن باید خون بریزید تا بلا دفع بشه اگر اون بلا رفع میشد که میگفتن دیدید قربانی کردید خدایان بلا رو از بین بردن اگرم نمیشد میگفتن قربانی قبول نشده کم بوده دوباره! چقدر انسانهای بیگناه اینجوری کشته شدن بیشتر هم بچه چون میگفتن خون پاک بریزید! بیشتر بچه هاشون رو قربانی میکردن به روشهای مختلف یه جاهایی سر میبریدن یه جاهایی زنده زنده توی آتیش مینداختن خورشید پرستای برخی نواحی که خیلی خجسته بودن هر بار که خورشید غروب میکرد میگفتن خدا غضب کرده نعمت نورش رو از ما دریغ کرده باید قربانی بدیم تا صبح دوباره طلوع کنه و واقعا فکر میکردن اگر قربانی نکنن دیگه خورشید درنمی آد! "حالا سوالی که من دارم اینه که آیا ممکنه یه فکری همینجوری بیاد بین مردم و مثل صلاح کشتار جمعی از انسانها کشته بگیره؟ این فکر مال کیه و از این کار چه نفعی میبره؟! "