💜🍃
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت
بنویسم که چرا
لحظه باران نرسیده است
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°بـی تـو ای صـاحـب زمـان
بـی قـرارم هـر زمـان....♥️
این جمعه هم گذشت
تو اما نیامدی...
#صاحبنا
#کربلایی_جواد_مقدم
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🍃
دعای بعد از نمازهای واجب در ماه رجب...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی دارد...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی ندارد
و کسی که حتی تو را نمیشناسد♥️
#این_الرجبیون
#رجب_ماه_خدا
#خلوت_عبادت
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
#ولادت_امام_باقر
#باقر_العلوم
#مبارک
♥️💜💛💚💙
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part20 آهسته و پاورچین تا کنار در رفتم و قفلش کردم بع
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part21
از باز شدن در که ناامید شد تلاش کرد بشکندش ولی اون در آهنی سنگین شکستنش ممکن نبود
فکر همه جا رو کرده بودم...
از نجات خودش که ناامید شد گوشه دالان کنار در نشست و مشغول زمزمه شد
طوری افتاده بودم که بهش دید داشتم
هر از گاهی بلند صدا میزد:
هنگامه خانوم...
و بعد باز زیر لب چیزهایی میگفت و کلافه دست به موهاش میکشید...
میشنیدم که زیر لب میگفت خدایا سکته نکرده باشه...
حرصم گرفته بود از اینکه اینقدر ترسیده بود ولی حاضر نبود بیاد بالای سرم تا ببینه چی شده
نمیخواست پاش رو توی اتاق بگذاره...
یکم که گذشت جانماز کوچیکی از جیبش درآورد و مشغول خوندن نماز شد
واقعا حوصله ام از دستش سر رفته بود
مونده بودم به چه بهونه ای بکشونمش اینجا...
کم کم تظاهر کردم به هوش اومدم و ناله کردم: آی... آخ...
فوری از سر سجاده بلند شد و به سمتم اومد: حالتون خوبه؟
با دیدنش ناله کردم:
چه بلایی سرم آوردی نامرد؟!
چرا آبرومو بردی؟
چرا... آی خدا...
نفرینت میکنم... ازت نمیگذرم
با چشمهای از حدقه بیرون زده بهم خیره شده بود:
چی داری میگی؟
حالت خوبه؟
_حالم خوبه؟
چجوری خوب باشم وقتی...
آخ...
چطور دلت اومد به یه دختر بی پناه حمله کنی...
اون رفیقت از تو مردتر بود
حداقل از اول خودشو نشون داد
لااقل وقتی از اتاقم بیرونش کردم رفت
ولی تو چی؟
این وقت شب اومدی بالاسر من که...
صدای خشمگین و دو رگه ش ناله م رو توی گلو شکست:
چرا چرت و پرت میگی دختر؟!
من به تو چکار دارم؟!
مثل اینکه حالت خوب نیست داری هذیون میگی
با بغض و اشک گفتم:
تو از اون نامردایی هستی که هر غلطی میکنن و بعد حاشا میکنن
وقتی رفتم پزشکی قانونی... وقتی رفتم شکایت کردم...
وقتی آبروتو پیش نامزدت بردم میفهمی هر کاری تاوان داره...
از چشمهاش آتیش زبونه کشید و روی پا بلند شد
سر تکون داد و با بهت سرش رو توی دست گرفت:
لا اله الا الله
لعنت خدا بر شیطان
چطور نفهمیدم؟!
چطور نشناختمت؟!
من احمق رو بگو که به رفیق بدبخت و مظلومم شک کردم ولی به توی مارمولک نه...
مثل تو زیاد دیدم
شما زن نیستید لجنید
یه مشت آدم متعفن فرصت طلبِ...
به سختی از جا بلند شدم و چادر انداختم و از بغض چونه ام لرزید:
بگو...
حالا که خرت از پل گذشته هرچی میخوای بگو...
تهمت بزن...
لابد با خودت میگی کیه که حرف یه دختر بی کس و کارو باور کنه؟
همه سر پسر حاجی قسم میخورن...
ولی وقتی آبروتو بردم و مجبور شدی مسئولیت کارت رو قبول کنی میفهمی دنیا جنگل نیست و شما مالکش نیستید...
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
∞🍃∞
|أَيُّهَاالنَّاسُأَنْتُمُالْفُقَرَآءُإِلَىاللَّهِ |
رفیق
مآ بدجور کآرمون گیر خدآست
پس اگھ خدآ هواتُ داره،هوا وَرِت نداره!
#اللهمعجـللولیـکالفـرج♥️
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞
○° وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ°○
و تو را گمشده يافت
و هدايت كرد 🌸🍃
•° سورھ ضحیٰ ، آیہ ۷ •°
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🍃
دعای بعد از نمازهای واجب در ماه رجب...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی دارد...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی ندارد
و کسی که حتی تو را نمیشناسد♥️
#این_الرجبیون
#رجب_ماه_خدا
#خلوت_عبادت
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞
#هـرآیـہیـڪدرس🍃
" اِنَّ ربّی لَسَمیعُ الدُّعا "
یقینا پروردگارم شنونده ی دعاست...
#سورهابراهیم
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part21 از باز شدن در که ناامید شد تلاش کرد بشکندش ولی
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part22
عصبی حمله ور شد سمتم:
انقدر چدت و پرت نگو از خدا بترس...
پوزخندی زدم:
خدا؟
شما چه میفهمید خدا چیه؟!
دست بردم تا روسری از سر بردارم و دکمه های پیراهنم رو باز کنم:
بیا تو که هر کار میخواستی کردی بذار همه ببینن و بدونن جه بلایی سرم آوردی...
دستش به ضرب روی دهنم نشست و خون از دماغم بیرون زد:
به ولای علی قسم بخوای پاچه پلشتی کنی و آبروی منو ببری با دستای خودم قبرت رو میکَنم...
توی چشمهای سرخ و وحشیش که واقعا هم ترسناک شده بود خیره شدم و لبخندی زدم:
خوبه
خوب خودتو نشون دادی
بهترِ من...
هرچی میخوای بزن
اینطوری دادگاه هم بهتر میفهمه چه بلایی سرم آوردی!
کلافه ازم دور شد و دستش رو به دیوار و به رویی تکیه داد
مدام و بلند استغفرالله میگفت و دست آزادش رو بین موهاش میچرخوند
بی هوا برگشت طرفم:
چی از جون من میخوای؟
کارتون همینه نه؟
به یه بدبخت ساده مثل من آویزون بشید و تیغش بزنید؟
چقدر میخوای؟!
با بغض خندیدم:
چطور میتونی انقدر وقیح باشی؟
شغل من اینه یا شغل تو بیچاره کردن دخترای بی پناه و تنها؟!
نامزدت میدونه چطور آدمی هستی؟!
نگران نباش ماه پشت ابر نمیمونه
خیلی زود میفهمه
یعنی خودم بهش میگم
هم به اون همه به همه آدمای این شهر
شکایت میکنم آبرو برات نمیذارم کاری میکنم تو کل شهر با انگشت نشونت بدن...
کلافه طول اتاق رو طی میکرد و زیر لب ذکر میگفت
یکم که گذشت با عصبانیت اومد طرفم:
بگو چی میخوای و الّا...
گفتم: من پول نمیخوام عوضی فقط میخوام آبروتو ببرم تا دیگه از این بلاها سر کسی نیاری!
از سرش و چشمهاش انگار دود بلند میشد
عصبی اما شمرده گفت: هم تو هم من میدونیم تو داری چکار میکنی!
بگو برای چی؟
چی میخوای؟!
_من چیز زیادی نمیخوام
فقط میخوام آبرویی که ازم بردی برگرده...
اگر میخوای کسی چیزی نفهمه باید عقدم کنی...
پوزخندی زد و بعد بلند خندید
بعد با خشم زل زد توی چشمهام:
پس بگو
گندی که جای دیگه زدی رو میخوای اینطوری لاپوشونی کنی دختره ی وقیح؟!
در اشتباه زدی من خودم زن دارم با هرجایی ها هم هیچ نسبتی ندارم...
از صدای فریادش گوشم زنگ میزد
دوباره هق هق کردم:
غریب گیر آوردی هرچی دلت میخواد بارش کن
به خدا واگذارت میکنم من که کاری نمیتونم باهات بکنم
مات و مبهوت تماشام میکرد
اونقدر طبیعی اشک میریختم که داشت به خودش هم شک میکرد!
شاید هم خیال میکرد دیوونه شدم...
چند ثانیه سکوت کرد و بعد باز پرسید:
نمیخوای بگی چقدر میخوای؟!
من حاضرم این باج رو به شغال بدم ولی حتی به قدر یه لحظه هم دل زنم نلرزه...
عمدا زنم زنم میکرد تا منو بچزونه
با لبخند عصبی گفتم:
تو که زن داشتی چی از جون من میخواستی شازده؟!
اصلا چرا میخوای باج به شغال بدی وقتی حسابت پاکه؟
بقول خودتون طلا که پاکه چه منتش به خاکه!
تمام رگهای گردنش بیرون زده بود
کلافه و عصبی داد میزد:
امثال تو چه میفهمن آبرو چیه
اعتبار چیه...
چند ماه منو ببری دادگاه و بیاری و آخرش هیچی به هیچی...
تو که هیچی گیرت نمیاد ولی من...
آبرویی که ریخته که دیگه جمع نمیشه
با فریاد آخرش به خودم لرزیدم:
یالا بگو چی میخوای!
با وحشت گفتم:
همون که گفتم
یا عقدم میکنی یا باید تاوان خوش گذرونیت رو بدی
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋یک پیشنهاد موثر برای مبارزه با راحت طلبی
➕این حرف رو هم مثل بقیه حرفها میتونی گوش نکنی! نترس ...
#تصویری
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞
[ الإمامُالماءُالعَذْبُعَلَیالظَّماء ]
《 امام
آبگواراست
در وقتِ تشنگۍ 》...
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | بچهها اینجوری بیایمان میشن!
🧚♂نکتهای ظریف در مورد خراب شدن پایههای ایمان در فرزندان توسط یک رفتار غلطِ پدر و مادر
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
مداحی آنلاین - خیلی بی کسی و تنهایی - بنی فاطمه.mp3
4.9M
🍂غریب دنیایی آقا
➕بنی فاطمه
#شهادت_امام_هادی♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🍃
دعای بعد از نمازهای واجب در ماه رجب...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی دارد...
ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواستی ندارد
و کسی که حتی تو را نمیشناسد♥️
#این_الرجبیون
#رجب_ماه_خدا
#خلوت_عبادت
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖤
#شهادت_امام_هادی
#علیبنمحمّد
#تسلیت
🍂🥀🍂🥀🍂🥀
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part22 عصبی حمله ور شد سمتم: انقدر چدت و پرت نگو از خ
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part23
حرصش دراومده بود...
چندین بار مشتش رو بلند کرد تا توی صورتم بکوبه اما هرکاری میکرد بعدا به ضررش تموم میشد پس غلاف کرد و درمانده گوشه دیوار روبرویی نشست
سرش رو روی دست هاش گذاشته بود و عمیق نفس میکشید
با پوزخند خیره ش شده بودم
دلم خنک شد
با خودم گفتم حق کسی که به من بی توجهی کنه همینه
میتونستی مثل بچه آدم راه بیای و از اینهمه زیبایی استفاده کنی...
خودت نخواستی...
ولی از طرفی عصبی بودم از دست تحقیر هاش
طوری باهام حرف میزد که انگار با نجاست طرفه
احساس حقارت میکردم
حالم خوب نبود
من هم سر خوردم و کنار دیوار نشستم و تظاهر کردم اشک میریزم...
صدای اذان از پشت پنجره بم و محو به گوش رسید و باشنیدنش بلافاصله بلند شد...
بدون اینکه نگاهی به طرفم بندازه از اتاق بیرون رفت تا وضو بگیره
امشب صدای زنگ از اتاق ماه طلعت بلند نشده بود
تصمیم گرفتم سری بهش بزنم...
با وجود اونهمه سر و صدای ما بدون هیچ تحرکی خوابیده بود
انگار انرژیش تحلیل رفته بود و خوابش زیادی عمیق شده بود
از اتاق که خارج شدم دیدمش که داشت توی پذیرایی نماز میخوند
خوب که نگاه کردم اشک از چشمش جاری بود
نمیدونم همیشه توی نماز گریه میکرد یا اینبار از زور بلایی که سرش آورده بودم اشکش در اومده بود و داشت گله م رو به خداش میکرد؟!
نمیدونم چرا ولی پشتم لرزید
از اینکه یه بی دفاع نفرینم کنه ترسیدم؟!
یا دلم به حال درماندگیش سوخت؟!
هر حسی که بود خیلی زود خفه ش کردم و برگشتم به اتاق...
نمازش یکم طولانی شد
سرک که کشیدم دیدم توی سجده ست...
بی حوصله گوشه اتاق افتادم و باز بساط آبغوره رو آماده کردم
وقتی وارد اتاق شد انگار یه آدم دیگه بود...
آروم و افتاده
به دیوار روبرویی تکیه کرد و خیلی بی تفاوت گفت:
درو باز کن میخوام برم...
عصبی گفتم:
تو درو قفل کردی من بازش کنم؟
لابد کلیدشم دستته
برو درو باز کن برو
انگار نه انگار اتفاقی افتاده
لااله الاالله غلیظی گفت:
آخه چه اتفاقی خجالت نمیکشی چشم تو چشم من دروغ به این بزرگی میگی؟
با اشک و آه گفتم:
_من بیهوش بودم از کجا باید بدونم تو چه غلطی کردی نامرد...
شما مردا هزارتا راه واسه این کثافتکاریاتون بلدید که ردپایی از خودتون جا نذارید...
آره من قبلا یه مدت صیغه ی یه مرد زن دار بودم چون بی پول بودم چون بدبخت بودم چون مجبور بودم
الانم که توی آشغال هر غلطی کرده باشی دستم به هیچ جا بند نیست...
ولی اگرم نتونم شکایت کنم حداقل آبروتو پیش خانواده ت میبرم که دلم خنک شه...
چشمهاش رو بست و عمیق و تند نفس کشید
بعد دوباره با صدای دورگه و ملتهب داد زد:
تمومش میکنی این نمایش مسخره رو یا یه کاری دستت بدم؟
_دیگه چه کاری مونده که نکرده باشی بفرما هرغلطی دلت میخواد بکن
من که زورم بهت نمیرسه
اصلا همینجا بزن بکش و چالم کن
کی به کیه کی میفهمه یه آدم بی نام و نشون از صفحه روزگار محو شده؟!
من فقط ناله مو پیش خدا میبرم...
همین...
با هق هق سر روی پاهام گذاشتم ولی حواسم بهش بود
مدام دست توی موهاش میچرخوند و تند تند نفس میکشید
از شدت حرارت به سرخی میزد اونقدر که ناچار شد دکمه یقه پیراهنش رو باز کنه..
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
∞♥∞
#آیههایعشق 🌱
░وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا░
و به خدا توکل کن
همین بس که خدا حامیات باشد.
#نساء_81
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞
#حدیثعشق 🍃
محبتت را اگر جايگاهى برايش نيافتى ،
نثار مكن.
#امام_علی_علیهالسلام
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
∞♥∞
خابَ الوافِدُونَ عَلیٰ غَیرُك
باختند آنها که با غیر تـو بستند..
| #دعایماهرجب |
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•💛🍃•
بر دَرَش بگذار ای سائِل سر از روی نیاز
در نخواهد ماند هر کس قبلهگاهش این دَر است
#حسینجانم♥️
#استوری | #Story
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7