eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها یکی از خانوم های سرپرست خانوار موعود یخچالشون خراب شده و خیلی به مشکل برخوردن ایشون یه پسر معلول ذهنی دارن و مادر پیر ۵۰۰ هزار تومن هزینه یخچالشه که درست بشه و بتونه استفاده کنه اگر در توانتونه مشکلشون رو حل کنید♥️👇🏻 بنام شقایق آرزه نزد بانک مهر ایران
. بچه ها همگی این کانال رو هم عضو شید کانال دوم ماست که اگر یک زمان به هر دلیلی اینجا از دسترس خارج شد اونجا درخدمتتون باشیم👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 . 🍃ضمنا مهلت خرید فایل پی دی اف رمان غریب آشنا با تخفیف رو به اتمامه عجله کنید👈🏻@roshanayi 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
نگاهی توی حیاط چرخاندم... حوض کمی رنگ پریده ولی پر از آب و چندین درخت خشکیده بود بی شاخ و برگ...تنها
♥️ زیر درخت نشسته بودیم و داشتیم مدل های جدید لباس عروس را برای مطهره میدیدیم و رویشان نظر میدادیم که صدایی از پشت سر باعث شد چشمهایم را ببندم: _سلام... یه لحظه میشه حرف بزنیم؟ دلم نمیخواست چشمهایم را باز کنم و با مطهره چشم تو چشم شوم... میدانستم با همان نگاه حقم را کف دستم میگذارد... باز هم حرف او شد... پیدایمان کرد! ناچار بدون نگاه به مطهره بلند شدم و مثل کسانی که قایم باشک را باخته اند از پشت درخت بیرون رفتم... رو به رویش ایستادم و حرصی گفتم: _سلام... شما از کجا فهمیدید ما اینجاییم؟ لبخندی زد: _اومدم اینورا یه قدمی بزنم... این لباس سیاهتون از پشت درخت معلوم بود... چشمهایم را با عصبانیت بستم... بدی اش این بود که مطهره هم همه اینها را میشنید و بعدا خدمتم میرسید... آهسته گفتم: _چادر... _بله چادرتون... اصلا... نمیدونم یه حسی منو سمتت میکشونه... انگار میفهمم کجایی میام همونجا... خجالت زده لبم را به دندان گرفتم... _کارتون چی بود؟ _کارم؟ آها... میخوام ببینم من چکار باید بکنم؟ _یعنی چی‌؟ _من احساس میکنم این جوابای تو یه جور ناز دخترونه است... میخوام جواب واقعیت رو بگی... چون میدونم که تو هم به من.... نگذتشتم ادامه دهد: _اصلا هم اینطور نیست... چرا همچین فکری مبکنید؟؟؟ پیروزمندانه لبخند زد: _از نگات میفهمم... دستهایم را به هم گره کردم و فشار دادم تا کم نیاورم و صدایم نلرزد: _اعتماد به نفستون خیلی بالاست... لبخندش عمیقتر شد: _چرا نباشه... راست هم میگفت... چیزی کم نداشت... فقط یک چیز که آنهم همه چیز بود... زبان چرخاندم: _عزت و احترام و محبت من به دیگران بر پایه محبتیه که به خدا دارن... پس نمیتونم به شما علاقه داشته باشم... چون شما به خدا اعتقادی ندارید! این رمان فایل پی دی اف و کامل شده ش موجوده😍 برای خرید پی وی ادمین پیام بدید👈🏻 @roshanayi ❌عجله کنید تخفیفش رو به اتمامه❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌∞♥∞ خابَ الوافِدُونَ عَلیٰ غَیرُك باختند آنها که با غیر تـو بستند..‌ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖤🍃 ‏به‌ تربَتِ‌ امام‌ حسین(ع) زیاد‌ سجده‌ کنید..! اخلاق را‌ عوض‌ میکند. حاج‌ اسماعیل‌ دولابی ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕💕 🌟معجزه جاری آخرین پیامبر ➕گفتگو جالب علیرضا پناهیان با مستندساز خارجی درباره علت محبت مردم به امام حسین(ع) ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
❌بچه ها برای بار آخر اعلام میکنم همگی این کانال رو هم عضو شید کانال دوم ماست که اگر یک زمان به هر دلیلی اینجا از دسترس خارج شد اونجا درخدمتتون باشیم👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 . 🚨🚨🍃ضمنا مهلت خرید فایل پی دی اف رمان غریب آشنا و حنانه رو به اتمامه عجله کنید👈🏻@roshanayi 🍃🚨🚨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبا... زیبا... زیبا... ♥️🍃 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
_میدونستی امشب ماه گرفتگی گزارش شده؟ _نه..کجا؟ کنارم نشست و آروم زد روی چشمم: اینجا... بازم که این تیله های نقره ای اشکیه... از چی میترسی ؟؟ با بغض گفتم: سپهر اینبار اگر پیدامون کنه... بادستاش صورتم رو قاب کرد و اشکام رو گرفت: _مگه من مُرده باشم که اون عوضی دستش به تو برسه... خودم مواظبتم... دیگه قبولم نداری؟! _آخه تو اونو نمیشناسی اونروز که اومد اینجا تهدیدم کرد گفت باید از تو جدا شم و با اون... داد زد: _غلط کرد تو زن منی... اگه ایندفعه دور و برت پیداش بشه گردنشو میشکنم!!... بخشی از رمان حنانه♥️🍂 بقلم شین الف دریافت پی دی اف رمان😍 👈🏿 @roshanayi
♥️ •°🥀 سپهر_پانسمان دستتو این دو روز پیش تو خواب عوض کردم امروزم باید عوض بشه... فوری گفتم: نه دیگه خوب شده نیاز به عوض کردن نیست بازش میکنم بخیه ش جذب شده... _میبینم که تشخیصم میدی! میخوای یه مطب برات بزنم؟... مقاومت کردم که نخندم... ... سرتکون دادم و گفتم: بله میتونم... دیگه از پس خودم و کارای خودم برمیام... دیگه نیازی به مراقب ندارم... دیگه لازم نیست از خونه و زندگی و کارتون بیفتید و به من کمک کنید... من خودم... حرفم رو قطع کرد: الان چه معنی میده این حرفا؟! _‌معناش مشخصه شما برای ما سنگ تموم گذاشتید ولی دیگه کافیه... هرچند کاش حالا که سرنوشت بچه م رفتن بود هیچ وقت سربار شما نمی‌شدم! شما وظیفه ای نداشتید... _من وقتی کاری از دستم برمیاد که جلوی یه اتفاق بد رو بگیرم این یعنی وظیفه... _حتی اگر اینطوری باشه که میگید تا همینجا هم خیلی بیشتر از وظیفه عمل کردید! دیگه کافیه... _منظورت چیه؟ آب دهنم رو فرو دادم و سعی کردم به چشمهای متعجبش نگاه نکنم... زبونم رو روی لبم کشیدم و گفتم: الان دیگه... باید طلاق جاری بشه که هر کسی...بره دنبال زندگی خودش و شما بیشتر از این معطل من نشید... رگهای گردنش متورم و دستهاش مشت و پیشونیش پر از قطرات درشت عرق... انگشت اشاره ش رو بالا آورد و به حالت تهدید تکون داد: بار آخرت باشه این حرفو جلوی من میزنی... با چشمهای گرد شده گفتم: نمیفهمم منظورتونو... صدای خشمگینش یکم بلندتر شد: _تمومش کن... حداقل تا چهلم بچه حرفشم نزن... تو زن شرعی من هستی من در قبالت مسئولیت دارم... این کلمه مسئولیت انگار خنجری بود که تو قلبم فرو میرفت... بی اختیار داد زدم: مسئولیت مسئولیت من از این مسئولیت متنفرم نمیخوام مسئول من باشی!!! _ولی من دوستش دارم! یعنی منظورم اینه که... این رمان فایل پی دی اف و کامل شده ش موجوده😍 برای خرید پی وی ادمین پیام بدید👈🏻 @roshanayi ❌عجله کنید روزهای اول قیمتش خیلی پایینه❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 اولین گناه! 👈🏻 چه زمانی شیطان بر انسان مسلط می‌شود؟ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
╚» 🌻💚 «╝ •|عمریست لحظہ لحظہ بہ شوقت نفس زدم •|اے حجت غریب امامِ زمان من...! 🌻 💚 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
♥️ •°🥀 سپهر_پانسمان دستتو این دو روز پیش تو خواب عوض کردم امروزم باید عوض بشه... فوری گفتم: نه دیگه خوب شده نیاز به عوض کردن نیست بازش میکنم بخیه ش جذب شده... _میبینم که تشخیصم میدی! میخوای یه مطب برات بزنم؟... مقاومت کردم که نخندم... ... سرتکون دادم و گفتم: بله میتونم... دیگه از پس خودم و کارای خودم برمیام... دیگه نیازی به مراقب ندارم... دیگه لازم نیست از خونه و زندگی و کارتون بیفتید و به من کمک کنید... من خودم... حرفم رو قطع کرد: الان چه معنی میده این حرفا؟! _‌معناش مشخصه شما برای ما سنگ تموم گذاشتید ولی دیگه کافیه... هرچند کاش حالا که سرنوشت بچه م رفتن بود هیچ وقت سربار شما نمی‌شدم! شما وظیفه ای نداشتید... _من وقتی کاری از دستم برمیاد که جلوی یه اتفاق بد رو بگیرم این یعنی وظیفه... _حتی اگر اینطوری باشه که میگید تا همینجا هم خیلی بیشتر از وظیفه عمل کردید! دیگه کافیه... _منظورت چیه؟ آب دهنم رو فرو دادم و سعی کردم به چشمهای متعجبش نگاه نکنم... زبونم رو روی لبم کشیدم و گفتم: الان دیگه... باید طلاق جاری بشه که هر کسی...بره دنبال زندگی خودش و شما بیشتر از این معطل من نشید... رگهای گردنش متورم و دستهاش مشت و پیشونیش پر از قطرات درشت عرق... انگشت اشاره ش رو بالا آورد و به حالت تهدید تکون داد: بار آخرت باشه این حرفو جلوی من میزنی... با چشمهای گرد شده گفتم: نمیفهمم منظورتونو... صدای خشمگینش یکم بلندتر شد: _تمومش کن... حداقل تا چهلم بچه حرفشم نزن... تو زن شرعی من هستی من در قبالت مسئولیت دارم... این کلمه مسئولیت انگار خنجری بود که تو قلبم فرو میرفت... بی اختیار داد زدم: مسئولیت مسئولیت من از این مسئولیت متنفرم نمیخوام مسئول من باشی!!! _ولی من دوستش دارم! یعنی منظورم اینه که... این رمان فایل پی دی اف و کامل شده ش موجوده😍 برای خرید پی وی ادمین پیام بدید👈🏻 @roshanayi ❌عجله کنید روزهای اول قیمتش خیلی پایینه❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط تا پایان این هفته تخفیف ۳۰ درصدی👆🏻