شوق کبوترانه دارند عاشقانت
گو،خادمان مهیاسازند آب و دانه
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖤🍃
بر فرش حرم، گرد و غباریم و نشستیم...!
ما را نتکانی...
نتکانی...
نتکانی...
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
آمدم ای شاه،پناهم بده....♥️:)
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
♥️🍃
مجنون یعنـے ڪسے ڪھ
در شھر خود سِیر میڪند ؛
اما دلش در ڪوچھ هاۍ مشھد است !
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖤🍃
دلم
کبوتر
صحن
توست
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
شوق کبوترانه دارند عاشقانت
گو،خادمان مهیاسازند آب و دانه
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
محبوبم!
اسم شما را که میبرم، بوی جان از نفسم میآید...
#امام_رضا
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali_Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Emam Reza1 (128).mp3
زمان:
حجم:
6.01M
✨🕊
کبوترم هوایی شدم...🌱
🎤حامد زمانی
میلاد #امام_رضا علیهالسلام پیشاپیش مبارک✨
#همه_خادم_الرضاییم
@nonvalghalam
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نواهنگ یاد دیدار شما
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشهید صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
ای صفای قلب زارم رضاجان
هرچه دارم از تو دارم رضاجان
🤲 اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج✨
#امام_رضا
@nonvalghalam
خاطره/چند تار موی طلایی
خاطره خواندنی از مادر #شهیدعلی_خرمدل:
چند تار موی طلایی رنگ در بین موهای مشکی سرش هر چشمی را متعجب می کرد.وقتی بزرگتر شد روزی به نزدم امد و گفت:«مادر چرا بعضی از موهای من این رنگی هستند؟»
و من با خنده جواب صحیحی نمی دادم تا یکبار در کنارم نشست و گفت:«مادر تا به من نگویی چرا موی من این شکلی است رهایت نمی کنم»
به او قول دادم کارهایم را که انجام دادم برایش تعریف می کنم. بعدازظهر در حالیکه نسیم خنکی می وزید در کنار حیاط خانه نشسته و صدایش زدم، و علیرضا که گویی منتظر بود سریعا خود را به من رساند و طبق قولی که به او داده بودم شروع به صحبت نمودم.
سالها خداوند به ما فرزند پسری عطا ننموده بود که پدرت ما را به پا بوسی امام رضا (ع) برد در آنجا بر اثر نذر و نیاز زیادی که کرده بودم دلم شکست و از امام رضا (ع) تقاضای شفاعت برای عطای فرزند پسری کردم و همانجا نذر کردم که اگر خداوند به من پسری داد نام او را رضا بگذارم در حال دعا و گریه زاری چشمم به گنبد طلایی رنگ امام رضا (ع) افتاد و گریه ام بی اختیار زیاد شد، طوری که احساس کردم نمی توانم براحتی نفس بکشم اما در همان حال با دلی شکسته از باب الحوائج خواستم در صورت اجابت دعا نشانی از آنرا در عطای فرزندم به یادگاری بگذارد تا من ایمان بیاورم که این تاثیر دعای من بوده که صاحب پسری شده ام.
نمی دانم چرا اینگونه فکر می کردم، چرا با امام شرط می گذاشتم اما ناخواسته این کلمات برزبانم جاری شد. پس از بازگشت از مشهد مقدس گنبد طلایی رنگ حضرت هر صبح و شب در خاطرم بود. گویی تصویری بود که پاک نمی شد و من روزها را می گذراندم و امید به اجابت دعایم داشتم تا اینکه حاجتم برآورده شد و من تمامی ماههای بارداری تصویر گنبد طلایی حضرت را در ذهنم داشتم تا بدنیا آمدی و آن لحظه زیبا و قشنگ که ترا در آغوشم گذاشتند و به تو نگاه کردم و چند تار موی طلایی رنگ را در میان موهای مشکی تو دیدم ،نمی دانی چگونه اشکهایم سرازیر می شد طوری که چند قطره آن به صورت تو ریخت و من غرق در شادی و شرمساری از امام خوبان که دعاها و نذر و نیازهای مرا قبول کرد. علیرضا همچنان نگاهم می کرد و من صورتش را بوسیدم دست بر موهایش کشیدم و او دست مرا گرفت گویی می خواست مراقب تارهای زردش باشد.
سالها گذشت و من هنوز تصویر گنبد طلایی امام رضا (ع)را در ذهنم دارم درحالیکه دیگر علیرضا کنارم نیست او در عملیات بدر در بیست و یکم اسفند 1363 به شهادت رسید. #امام_رضا
@nonvalghalam