eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗 ♡﷽♡ 🗝 ✍بہ قلمِ 🍃 دستی به پلکهایش کشید و توی رختخواب نشست... صورتش را به راست چرخاند و با لبخند از پنجره به ساحل خیره شد... عاشق نمای این اتاق بود از کودکی... دریا را زیر پا داشت... به چپ که سرچرخاند رختخواب حره و حسنا را خالی دید... چند روزی بود حسنا و حره با هم همراه بودند و از هیچ فرصتی برای حرف زدن مضایقه نمیکردند... مروه هم مثل بچه ها ته دلش حسادت میکرد... از جا بلند شد تا زودتر خودش را به صبحانه برساند و بعد به ساحل برود... همراه حره! چادرش را روی سر انداخت و از در خارج شد... پله ها را با احتیاط فراوان و قدمهای کند پایین رفت و وقتی پایش به کف ایوان رسید عماد از مقابلش گذشت و از در خانه بیرون رفت... با دیدنش سلام کوتاهی کرد و به راهش ادامه داد... چند روزی میشد به تنهایی در اتاق بغل مهمان خانه جاخوش کرده بود و رفیقش(یحیی) گهگاه به او سر میزد... مروه هم از دیدنِ گاه و بیگاهش راضی نبود... هرچند نمیفهمید واقعا چه مشکلی با او دارد... وارد اتاق شد و باز حره و حسنا را مشغول پچ پچ دید... با دیدنش لبخندی زدند و حرف زدن را متوقف کردند... حره به سفره اشاره کرد: _چقدر میخوابی بیا صبحونه بخور لنگ ظهر شد... مروه بی هیچ کلامی توی لگن مسی گوشه اتاق صورتش را شست و پای سفره نشست... چند لقمه که خورد پرسید: _خاله ... کجاست؟! +خاله رفته باغ... صبحونتو بخور بریم ساحل... مروه لبخندی زد: _تو که...گفتی روزی... یه بار... من میخوام... غروب..برم... حره شانه ای بالا انداخت: آخه الان ساحل خیلی خلوته هیچکی نیس غروب از اطرافم میان... من و حسنا که میریم تو اگر نمیخوای باشه راحت باش! مروه نگاهی بینشان چرخاند و اخمی کرد: نه.. میام.. ولی غروبم.. میرم... نگاهش به حسنا گره خورد و او گفت: باشه... غروبم بریم... ظرفهای صبحانه را به آشپزخانه بردند و بعد از شستشو راه افتادند سمت ساحل... او را نمیدید اما میدانست به دنبالشان می آید... سعی کرد به این مسئله فکر نکند و چشمش را با تماشای سرسبزی کنار کوچه ی باریک منتهی به دریا پر کند... وارد ساحل که شدند نگاهش را یه حره داد: _تو... هنوزم... دوست داری... بیای ساحل... یا بخاطر من.. میای؟! تکراری.. نشده برات؟! حره_نه دوست دارم... روزی یه بارش خوبه... مروه احساس کرد حره کمی گرفته است... دستی پشتش کشید چی شده؟! حره با صدایی که به سختی درمی آمد گفت: هیچی... ببین امروز هیچکی تو ساحل نیست... میگم... دلم میخواد برم تو آب!... حسنا که با فاصله کنارشان ایستاده بود با تاسف گفت: _بچه ها من بیسممو جا گذاشتم... میرم بیارم و بیام... او که دور شد مروه رو به حره گفت: _بری تو... آب... یعنی چی؟! +میگم حالا که کسی نیست با لباس بریم تو اب... میریم خونه عوض میکنیم دیگه ها؟! و بدون اینکه منتظر جواب مروه بماند دستش را رها کرد و به سمت دریا راه افتاد... دامنش که تا زانو خیس شد مروه هم قدمی داخل آب گذاشت: کجا.. میری؟! حره به عقب برگشت: _من میخوام چند قدم برم جلو تو نیا... پاهات اذیت میشه تو آب... مروه نگران فریاد زد: تو که... شنا بلد... نیستی... +نگران نباش دور نمیشم میخوام خیس شم فقط... مروه احساس کرد سردی آب پاهایش را سوزن سوزن میکند... ناچار راه رفته را برگشت و توی ساحل به انتظارش ایستاد... باد به خیسی دامنش میپیچید و پاهایش زخم نسبتا بهبود یافته ی او را گرم و دردناک میکرد... رو به حره داد زد: _پام... خیس شده... درد دارم... بیا ... بریم... ولی حره زیادی دور شده بود... انگار صدایش به او نمیرسید... کمی توی آین طرف و آن طرف میرفت و باز رو به جلو... مروه نمیفهمید چرا برنمیگردد... دوباره فریاد کشید: برگرد... برگرد دیگه... حره به طرف او برگشت و بعد توی آب فرو رفت... مروه وحشت زده دستانش را روی دهان جمع کرد و جیغ کشید... حره را میدید که کمی به زیر آب میرود و کمی روی آب دست و پا میزند... حیغ میکشید و به این طرف و آنطرف میدوید... میدانست اگر به آب بزند نمیتواند کمکش کند... کمی که گذشت از شدت ترس زبان باز کرد: _کمک... کمک... یکی بیاد کمک... دوستم... دوستم داره غرق میشه... یکی بیاد... حسناااا... رو به پشت سرش چشم چرخاند: _آقا عمااااااد.... میدونم اینجایی... بیا کمک... دوستم... حره داره غرق میشه... باگریه و وحشت این جملات را فریاد میزد و خط ساحل را میدوید... انگار خودش در حال غرق شدن باشد همانطور دست و پا میزد... 🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇 http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🚫 🚫 🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗