💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part194 کنار ساندویچی کوچیکی که نشونش دادم ایستاد و
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part195
شوکه بهم خیره شد
من هم مظلوم بهش خیره شدم
توقع نداشت از اون لحن شوخ این حرف تلخ رو بشنوه
اونهم چیزی که انتظارش رو نمیکشید
فوری گفت:
این حرفا چیه خودت بهتر میدونی دلیل حالت چیه پس بیخود اوقات منو تلخ نکن
_صددرصد که نیست
اومدیم و دلیلش یه چیز دیگه بود
فرار نکن چواب بده...
در سکوت و با اخم بهم خیره شد
آهسته سر تکون دادم:
میدونم که اینکارو میکنی
جایگاه من اونقدر متزلزله که بدون بیماری و عیب و ایراد هم ممکنه هر آن از دست بره
پوزخند کج و عصبی چاشنی مظلوم نماییم شد:
هرچند جایگاهی وجود نداره هرچی هست خیال بچگانه من بوده
با بهت زبون باز کرد: تو چت شد یهویی..
یه وقتایی ازت میترسم یهو بهم میریزی یهو جبهه میگیری!
مگه چی شده؟
من که گفتم به مادرم بگم تو گفتی نه!
قطره اشکم رو تند از صورت گرفتم:
برای من دیگران مهم نیستن خود تو مهمی
رفتار امروزت نشون داد که من فقط یه عروسک وقت پر کنم که اگر بخواد دردسر درست کنه...
سرش رو با دستهاش گرفت و آروم لب زد:
تو حالت خوب نیست بهتره الان حدف نزنیم
احتمالا از عوارض همین ماجراست!
سینی غذا که روی میز قرار گرفت به جدل بی معنایی که راه انداخته بودم پایان داد
نگاه پر از سوالش رو بهم دوخت:
بخور دیگه مگه هوس نکرده بودی!
پ.ن: دوستان میدونم این یک هفته سخت گذشته ولی همزمانی امتحانات و مشکلات دیگه من رو هم تو مضیقه قرار داده
ولی ان شاالله از سه شنبه به روال عادی برمیگردیم 🌸💚
پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂
https://eitaa.com/nonvalghalam/28941
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀