فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸ســــــــلام
🍃🌸صبح قشنگتون بخیر
🍃🌸شروع صبح جدیدتون
🍃🌸پر از خیر و خوشی و برکت
#صبحتون_بخیر 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ روز
واکنش دختر سه ساله به عکس مقام معظم رهبری
آقا... عشکم...
#امام_خمینی ره
#رحلت_امام_خمینی ره
#امام_خامنه_ای
@nonvalghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام صبح سهشنبه تون بخیر
🌺آرامـش با ارزشتریـن
🌸حس دنیـاست
🌺براتـون یـه دنیـا آرامـش
🌸یـه دنیـا تنـدرستی
🌺و یـک عالمه خوشبختی
🌸و بـرکت آرزومندم
{•♥️•}
عزیزی میگفت:
ھروقت احساسڪردید
از↫امامزمان دورشدید
ودلتونواسہ آقاتنگنیست
ایندعاۍڪوچیڪ روبخونید
بہ خصوصتوےقنوتهاتون
"لَیِّنقَلبیلِوَلِیِّاَمرِك"🌿
#امام_زمان🍁
••|♥️
#بیوگرافی 🌿
#علےبنموسےالرضا✨
سایـــــهگلدستــــــههایت
برســرمستـــــدام🖐🏻
پادشاهملڪایران
حضرتسلطانسلام😍🍃
.🌱.
هرکیآࢪزوداشتهباشه
خیلےخدمتکنه
#شهـــید میشه...!🕊
یهگوشهدلتپا👣بده،
شهدابغلتمیکنن...❤️
•
ـ مابهچشمدیدیمایناࢪو...
ـ ازاینشهــدامددبگیرید،🖐🏼
ـ مددگرفتناز#شهدا ࢪسمه...
•
دستبذاࢪࢪوخاکقبرشهیدبگو...
حُسینبهحقاینشهید،🥀
یهنگاهبهمابکن..💔
📪|• #حاجآقاپناهیان
سرباز #امام_زمان
@nonvalghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸صبحتان سرشاراز مهربانی
🍃🌸صبحی دیگری ازراه رسید
🍃🌸ان شالله
🍃🌸امروز پرازخیرو برکت باشه
🍃🌸دلتون به پاکی صبح
🍃🌸افکاربلندتون سبز
🍃🌸زندگیتون سرشار از مهربانی
🍃🌸صبح قشنگ بهاریتون بخیر و شادمانی
@nonvalghalam🌈
بروگریہڪن ؛
اݪتماسِخداڪن ؛
بگونمیتونمازموقعیٺِگناھفرارڪنم
اونقدرخداڪریمہ،
ڪہموقعیٺِگناهوفرارےمیدھ،
توفقطمیونِگریہهاتبگو؛
دیگہناندارمپاشم؛
بگومیخوامگناھنڪنمااا، زورمنمیرسہ!
معجزھمیڪنہبرات...🌿!
#استادپناهیان
#امام_زمان
#أللَّهُـمَ_عجِّـلْ_لِوَلیِک_ألْـفرج
@nonvalghalam
_Hamed Zamani Ft Abdolreza Helali - Emam Reza1 (128).mp3
6.01M
✨🕊
کبوترم هوایی شدم...🌱
🎤حامد زمانی
میلاد #امام_رضا علیهالسلام پیشاپیش مبارک✨
#همه_خادم_الرضاییم
@nonvalghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همه_خادم_الرضاییم
🍃 كاخ همه شاهان جهان را كه بگردی
دربار كسی پنجره فولاد ، ندارد ...
#استوری
@nonvalghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نواهنگ یاد دیدار شما
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشهید صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
ای صفای قلب زارم رضاجان
هرچه دارم از تو دارم رضاجان
🤲 اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج✨
#امام_رضا
@nonvalghalam
خاطره/چند تار موی طلایی
خاطره خواندنی از مادر #شهیدعلی_خرمدل:
چند تار موی طلایی رنگ در بین موهای مشکی سرش هر چشمی را متعجب می کرد.وقتی بزرگتر شد روزی به نزدم امد و گفت:«مادر چرا بعضی از موهای من این رنگی هستند؟»
و من با خنده جواب صحیحی نمی دادم تا یکبار در کنارم نشست و گفت:«مادر تا به من نگویی چرا موی من این شکلی است رهایت نمی کنم»
به او قول دادم کارهایم را که انجام دادم برایش تعریف می کنم. بعدازظهر در حالیکه نسیم خنکی می وزید در کنار حیاط خانه نشسته و صدایش زدم، و علیرضا که گویی منتظر بود سریعا خود را به من رساند و طبق قولی که به او داده بودم شروع به صحبت نمودم.
سالها خداوند به ما فرزند پسری عطا ننموده بود که پدرت ما را به پا بوسی امام رضا (ع) برد در آنجا بر اثر نذر و نیاز زیادی که کرده بودم دلم شکست و از امام رضا (ع) تقاضای شفاعت برای عطای فرزند پسری کردم و همانجا نذر کردم که اگر خداوند به من پسری داد نام او را رضا بگذارم در حال دعا و گریه زاری چشمم به گنبد طلایی رنگ امام رضا (ع) افتاد و گریه ام بی اختیار زیاد شد، طوری که احساس کردم نمی توانم براحتی نفس بکشم اما در همان حال با دلی شکسته از باب الحوائج خواستم در صورت اجابت دعا نشانی از آنرا در عطای فرزندم به یادگاری بگذارد تا من ایمان بیاورم که این تاثیر دعای من بوده که صاحب پسری شده ام.
نمی دانم چرا اینگونه فکر می کردم، چرا با امام شرط می گذاشتم اما ناخواسته این کلمات برزبانم جاری شد. پس از بازگشت از مشهد مقدس گنبد طلایی رنگ حضرت هر صبح و شب در خاطرم بود. گویی تصویری بود که پاک نمی شد و من روزها را می گذراندم و امید به اجابت دعایم داشتم تا اینکه حاجتم برآورده شد و من تمامی ماههای بارداری تصویر گنبد طلایی حضرت را در ذهنم داشتم تا بدنیا آمدی و آن لحظه زیبا و قشنگ که ترا در آغوشم گذاشتند و به تو نگاه کردم و چند تار موی طلایی رنگ را در میان موهای مشکی تو دیدم ،نمی دانی چگونه اشکهایم سرازیر می شد طوری که چند قطره آن به صورت تو ریخت و من غرق در شادی و شرمساری از امام خوبان که دعاها و نذر و نیازهای مرا قبول کرد. علیرضا همچنان نگاهم می کرد و من صورتش را بوسیدم دست بر موهایش کشیدم و او دست مرا گرفت گویی می خواست مراقب تارهای زردش باشد.
سالها گذشت و من هنوز تصویر گنبد طلایی امام رضا (ع)را در ذهنم دارم درحالیکه دیگر علیرضا کنارم نیست او در عملیات بدر در بیست و یکم اسفند 1363 به شهادت رسید. #امام_رضا
@nonvalghalam
#تَــلَنـگـر... ⃠🚫
روزِحسابکتابڪہبرسھ..
بعضےازگُناهاټروکہبهتنِشوڹمیدڹ،
مےبینےبراشوڹاستغفارنڪردۍ،
اصݪاًیادٺنبوده !
امّازیرِهࢪگُناهټیہاستغفارنوشتہشده..
اونجاسٺکہتازهمیفهمۍ
یکۍبہجاټتوبهڪرده....
یکےڪہحواسشبھټبوده..؟
یہپدردݪسوز..
یکےمثلِمهدے"عج" :)
#امام_زمان
💚🌺🍃
🌺
❇️ سلام نائب امام زمانم ❣
گر برود جان ما
در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست
دوستتر از جان ماست...
🤲 الّلهُمَّ احْفِظْ قٰائِدَنَا الْاِمٰامَ آلْخٰامنهای 🤲
#امام_خامنه_ای
#اللّٰهمَ_صَلِّ_عَلیٰ_مُحَمَّدوَآل_مُحَمَّد
🌸🍃🌸 #وَعَجِّل_فَرَجَهُم 🌸🍃🌸
@nonvalghalam
سلام و درود؛ روز آدینتون بخیر🌿:)
بنده روشنا مدیریت جدید کانال هستم
بهمراه تیم تحریریه رمان از امروز با کمال افتخار در خدمت شما هستیم ...
و بابت این سواستفاده های ناپسند از صفای وجود شما خوبان از شما پوزش میخوایم ..
و اما ماجرا از این قراره ما روز جهارشنبه
کانال رو خریداری کردیم
و قرار شده بود تا دو روز مدیر قبلی کانال رو نگه دارند و شنبه تحویل ما بدند
که بدلیل تخلفات تبلیغاتی از مدیریت برداشته شدند ..
با نهایت سپاس و امتنان 🍃
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
1_4992295368680014526.mp3
8.13M
باب دلمی . . .
༺⃟•ུྃ
یادت باشد» یک رمان متفاوت عاشقانه است که گوشه ای از زندگی مشترک مدافعان حرم را در 362 صفحه به تصویر کشیده است.
➖⃟🤍••
قصه حول دو جوان متدین دهه هفتادی است که ماجراهای گوناگونی را در طی رسیدن به هم و بعد از آن در طول زندگی مشترک طی میکنند. روایتی از دو جوان عاشق که پا بر امیال نفسانی میگذارند و علی رغم سختی ها مانع یکدیگر نمیشوند.
سبک قصه به گونه ای نوشته شده است که نه تنها ملال آور نیست، بلکه خواننده خود را در درون قصه می بیند و انگار او نیز مثل حمید و فرزانه از نزدیک این ماجراها را مشاهده میکند.
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
به روایت همسر شهید
🦋|↬❥@non_valghalam
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
اولِ تیرماه ۱۳۵۸ در شهر قائمشهر مازندران به دنیا آمدم...
تا سه چهار روز دیگر ۴۲ بهار از زندگی ام ورق میخورد و وارد چهل و سومین تابستان عمرم میشوم.
روزگاری میشود که کتاب زندگیهای مردم در دلم بایگانی است و در خلالِ درد و لبخند همین مردم، همراه اشک و دعایم،،،
از علاقمندیهایم شعر و ادبیات اصیل و زیباست..
دنیای کلمات و واژه ها را دوست دارم
و از آنجایی که کلمات قرآن همواره برایم اسرار آمیز و جانفزا بودند
در رشته علوم قرآنی شاخه ی تفسیر به تحصیل پرداختم..
از نوجوانی کتب روانشناسی را مطالعه میکردم، روانشناسی خودآگاهی، مانیتیسم شخصی" پل ژاگو" و همچنین نیم نگاهی از مطالعاتم به فلسفه بود؛ هستی از نظر فلسفه و عرفان "اقبال لاهوری" را از دوران دبیرستان مطالعه میکردم و کتاب دنیای سوفی از رمانهای شیرینِ فلسفیِ من بود...
آئین سخنرانی "دیل کارنگی" ترغیبم نمود که در وادی سخنوری خود را محک بزنم تا اینکه در دوران دانشجویی در استان رتبه اول سخنوری را کسب کردم.
از آن پس در دانشگاه و مدارس و مجامع فرهنگی به سخنرانیهای انگیزشی_عرفانی پرداختم.
دیری نپائید که دو طرح آموزشی پایش اخلاقم در چند مدرسه اجرا شد و ۸ سال مشاوره تربیتی در سابقه ام ورق خورد..
تا اینکه بعنوان مشاور بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس با نفس خانواده ی شهدا هم نفس شدم..
دبیر فرهنگی شورای شش بهمن شهرستان هزار سنگر آمل به من پیشنهاد شد
و فعالیتم با این شورا منجر به حضورم در جلسات فرمانداری و شورای شهر و جلسات تصمیمگیری شهری؛ شورای ائتلاف اسلامی و همانند آن شد..
از بحثها و گمانه زنیهای کلان لذت میبرم و مشاوره با راهکارهای دینی را ترجیح میدهم بر مشاوره های صرف روانشناسی مبتنی بر آموخته های روانشناسان غربی، از نقادان جدی "کتاب راز"
بودم به دلیل رویکرد غیر توحیدی این کتاب.
و تصمیم گرفتم به جای مدیتیشن و یوگا و نسخه های آرامبخش این چنینی...
از دل نماز و تأمل در ذکر و یاد محبتها و حکمتهای خداوند کریم قلبها را از تشویش بشویم
تا به رسالت اجتماعی ام عمل کرده باشم.
و تا امروز هنوز از آموختن کلام الله سیر نشده ام !
عشقِ کلمة الحسنایش #حسین علیه السلام چهار اربعین مرا بی سرو سامان ره دوست کرد تا اینکه بزرگترین افتخار زندگی ام خادمی عتبات عالیات رقم خورد.
و من هر روز به عشقِ سلام بر مولایم از خواب برمیخیزم و هرشب به عشق #شهادت به خواب میروم.
#روشنا : آزاده عسکریC᭄
🕔17:32
به شدت پیشنهاد میکنم این کتاب رو مطالعه کنید . . .
واقعا مطالب نابی داره و دیدگاهتون رو نسبت به فضای مجازی کاملا تغییر میده !
#پیشنهادی_نوالقلم🖋
|↬❥@non_valghalam
┅┄「پسرکفلافلفروش. . .!🌭🍔⃟🍓」┅┄
#Part_1
#پسرک_فلافل_فروش
اوایل كار بود ؛ حدود سال 1386 . به سختي مشغول جمع آوري خاطرات شهيد هادي ذوالفقاری بوديم . شنيدم كه قبل از ما چند نفر ديگر از جمله دو نفر از بچه هاي مسجد موسی ابن جعفر ( ع ) چند مصاحبه با دوستان شهيد گرفته اند .
سراغ آنها را گرفتم . بعد از تماس تلفنی ، قرار ملاقات گذاشتيم . سيد علی مصطفوی و دوست صميمی او ، هادی ذوالفقاری ، با يك كيف پر از كاغذ آمدند .
سيد علی را از قبل ميشناختم ؛ مسئول فرهنگی مسجد بود . او بسيار دلسوزانه فعاليت ميكرد . اما هادی را براي اولين بار ميديدم .
آنها چهار مصاحبه انجام داده بودند كه متن آن را به من تحويل دادند . بعد هم درباره ی شخصيت شهيد ابراهيم هادی صحبت كرديم .
در اين مدت هادي ذوالفقاری ساكت بود . در پايان صحبتهاي سيد علي ، رو به من كرد و گفت: شرمنده ، ببخشيد ، ميتونم مطلبي رو بگم ؟
گفتم : بفرماييد .
هادي با همان چهره ی با حيا و دوست داشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر ديگر به دنبال خاطرات شهيد ابراهيم هادي رفتند ، اما هيچ كدام به چاپ كتاب نرسيد ! شايد دليلش اين بوده كه ميخواستند خودشان را در كنار شهيد مطرح كنند .
بعد سكوت كرد . همينطور كه با تعجب نگاهش ميكردم ادامه داد :
خواستم بگويم همينطور كه اين شهيد عاشق گمنامي بوده ، شما هم سعی كنيد كه ...
···------------------···•♥️•···------------------···
𝗝𝗼𝗶𝗻↴
♥️⃟📚@non_valghalam
#کپی_آزاد
نشرخوبیهاصدقهجاریه🌿:)
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۱﴾○﴿🔥﴾
#Part_1
من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن … .
هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن … فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن … و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم … .
شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه … این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره … ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم … ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود … .
.
برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد … چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره … برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم … برای ما فقط یک مفهوم بود … جنگ … جنگ برای بقا … جنگ برای زنده موندن … .
.
بله … من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود … منطقه ای که هر روز توش درگیری بود … تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود … درسته … من وسط جهنم متولد شده بودم … و این جهنم از همون روزهای اول با من بود … .
.
من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم با
من بود … من وسط جهنم به دنیا اومده بودم … .
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
📗 عنوان کتاب: تو جای همه آرزوهایم
✏️ به قلم: سمیه نجاتی
🖨 انتشارات: روایت فتح
📝 قصهی این کتاب یک قصهی عاشقانه است، یک عاشقانهی ساده .خواندن این کتاب شیرین و دلچسب است و به اهالی کتاب و دوستداران شهدا توصیه میشود . . .
#پیشنهادی_نوالقلم🖋
|↬❥@non_valghalam